اصلاح «کنکور»آری؛ حذف «کنکور» نه
دکتر جواد صالحی اصفهانی* حذف کنکور نه هدف خوبی است و نه هدفی واقع گرایانه، چون کنکور به شدت با جامعه ایرانی - از محیط خانواده گرفته تا روند استخدام افراد - گره خورده است. بدون ایجاد تغییرات در رفتار خانواده و کارفرمایان، حذف کنکور هم غیرممکن است و هم کاری نامطلوب. ابتدا باید توضیح بدهم که چرا ما باید به فکر جایگزین کردن سیستم فعلی با یک سیستم دیگر باشیم و این سیستم موجود چه ایرادات و نقصهایی دارد. اول اینکه کنکور ایران که به روش چهار گزینهای برگزار میشود، مجموعه مهارتهای بسیار محدودی را میسنجد؛ یعنی بیشتر بر مهارتهای شناختی متمرکز است و مهارتهای خلاقیتی (مانند نوشتن و روش حل مساله) و همچنین مهارتهای زندگی (مانند توانایی ارتباط برقرار کردن در کارهای تیمی) و دیگر مهارتهای اینچنینی را نادیده میگیرد. این موضوع باعث میشود دانشآموزان فقط در کسب مهارتهای شناختی سرمایهگذاری کنند. بهترین مثال در این زمینه، عدم توجه به مهارت نوشتن (و در نتیجه خواندن) است، چون این مهارت در کنکور سنجیده نمیشود. طرفداران شکل فعلی کنکور میگویند که مهمترین مزیت این آزمون بزرگ ملی این است که بی طرفانه برگزار میشود و حتی معتقدند میزان تساوی حقوق در آن بالا است. این درست است که کامپیوتر در تصحیح آزمون کاملا بیغرض عمل میکند و اگر محدودیت نوع سوالات را در نظر نگیریم، باید اذعان کرد که کنکور ما کاملا عادلانه برگزار میشود. اما در واقع چیزی که چنین سیستمی ترویج میدهد تساوی حقوق نیست، بلکه شایسته سالاری است که به هیچ وجه یک سیستم عادلانه محسوب نمیشود. این شایسته سالاری ناشی از این است که افرادی که در کنکور قبول میشوند معمولا امتیازات بیشتری در پیشینه خود دارند، یعنی کسانی که اغلب از مزیت ثروت برخوردارند. همچنین درست است که در یک جامعه فئودال که در آن برخی کودکان از طبقه متوسط هستند، سیستم آزمون بیطرفانه و شایسته سالارانه، عادلانه تر و در نتیجه مساوات طلب است، اما این تنها یک گام رو به جلو است. جامعه علاوه بر آن باید تلاش کند فرصتی برای همه به وجود آورد، که شیوه فعلی کنکور چنین فضایی را ایجاد نمیکند. در حقیقت، مطالعاتی که من در مورد «برابری فرصت» در ۱۶ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا انجام داده ام و از نمرات مسابقات ریاضیات و مطالعات علمی بینالمللی (TIMSS) بین دانشآموزان مقطع هشتم (سال سوم راهنمایی) استفاده کردم، نشان میدهد که ایران و دیگر کشورهایی که سیستمهای آزمون متمرکز دارند، برابری فرصت کمتری ایجاد میکنند. به علاوه، چون رقابت در این کشورها تشدید شده، نابرابری فرصت افزایش یافته، چون نقش منابع مالی خانوادهها برای کمک به پیروزی فرزندانشان در این رقابت، رو به افزایش بوده است. محدودیت مهارتهای مورد سنجش در کنکور نیز منبع دیگری برای نابرابری است. یک مثال ساده میتواند این موضوع را روشن کند. دو جامعه را تصور کنید که مهارت در میان افراد آن به طور یکسان توزیع شده است. فرض کنید همه این مهارتها به طور طبیعی با ابزارها و پراکندگی یکسان توزیع شدهاند، اما به هم مرتبط نیستند. برخی افراد در یک مهارت خاص توانایی دارند و برخی دیگر در مهارتهای دیگر. حالا اگر در یک جامعه تنها یک مهارت ارزیابی شود و به آن ارزش داده شود، توزیع درآمد مطابق با توزیع آن مهارت، در آن جامعه به صورت نابرابر خواهد بود. در جامعه دومی، همه مهارتها به صورت یکسان ارزشگذاری میشوند و بنابراین درآمد به صورت مساوی توزیع میشود، چون افراد مشاغلی را انتخاب میکنند که در آن مهارت بالایی داشتهاند. یعنی هر فرد در کار خاصی توانایی دارد و برای آن مهارت پاداش میگیرد. ایران به جامعه اول نزدیکتر است. به همین دلیل است که بسیاری از جوانانی که در کنکور عملکرد خوبی ندارند، کشور را ترک میکنند و در خارج از کشور به موفقیت میرسند؛ یعنی در جوامعی که برای مهارتهای متعدد افراد ارزش قائل میشوند. در آمریکا، آزمونهای ملی مثل آزمون SAT (آزمون تعیین سطح برای ورود به دانشگاه) و آزمون GRE (برای ورود به مقاطع بالاتر از کارشناسی) بخش خیلی کوچکی از شرایط پذیرش دانشجو است. بسیاری از افرادی که در آزمون GRE شرکت میکنند، امتیاز بالایی میگیرند. اما بعد از آن، ما بر اساس معیارهای دیگری که از مدارک مختلف و توصیه نامههای آنها استخراج کرده ایم - مانند میزان علاقه، ویژگیهای شخصی و غیره - دانشجو را انتخاب میکنیم. اما چگونه میتوان تاثیر کنکور را کاهش داد؟ دلیل اصلی تاثیر عمیق کنکور در ایران این است که کارفرمایان، به خصوص دولت، بسیاری از مهارتها را ارزش گذاری نمیکنند. بنابراین، بدون حل مشکل از مبدا، ایجاد تغییرات واقعی در آنچه دانشآموزان میآموزند، بسیار سخت خواهد بود. به طور خاص، انتقال بار آزمون بر دوش دبیرستانها هم مشکل را حل نمیکند، چون دبیرستانها برای سنجش مهارتهای مختلف دانش آموزان، مانند نوشتن، منابع لازم را ندارند. البته منطقی به نظر میرسد که مهارتهایی مانند نوشتن در دبیرستان ارزیابی شود تا در یک آزمون بزرگ مثل کنکور، اما در این صورت این امکان هم وجود دارد که منابع مالی والدین حتی نسبت به گذشته نقشی تاثیرگذارتر در موفقیت فرزند ایفا کند، چون در این شرایط والدین پول بیشتری به معلمین پرداخت میکنند تا به فرزندشان سخت نگیرند و نمره بالاتری به آنها بدهند. برای جلوگیری از این کار، باید آزمون ملی را حفظ کرد، اما نمرات دبیرستان را برای اهداف خاص، مانند نوشتن به عنوان معیاری برای انتخاب نهایی دانشجویان، به آن اضافه کرد. دولت همچنین میتواند آزمونهای نویسندگی منحصر به خودش را برای استخدام برگزار کند. برای افزایش بیطرفی در تصحیح سوالات تشریحی، روشهایی وجود دارد. مثلا میتوان ۲ یا ۳ نفر را برای نمره دادن به هر سوال تعیین کرد و مصححین را برای نحوه نمرهدهی، مورد ارزیابی قرار داد. در پایان باید گفت که بیطرفی تنها معیار موجود در آموزش نیست، همان طور که نمیتواند تنها معیار در استخدام باشد. در بیشتر کشورهای دنیا، خود کارآفرینان کارمندانشان را ارزیابی میکنند و این کار ذاتا وابسته به تمایلات شخصی فرد است. ما وقتی میخواهیم کالایی را خریداری کنیم هم این ارزیابی ذهنی را انجام میدهیم. بنابراین ارزیابی بر اساس تمایلات شخصی، جزئی جداییناپذیر از زندگی است و دانشآموزان باید هر چه زودتر در زندگی خود با آن آشنا شوند. این درست نیست که از همان ابتدا این تفکر را به آنها القا کنیم که زندگی در کامپیوترهایی خلاصه میشود که ارزیابی بی طرفانهای انجام میدهند و در پایان به این ارزیابیها نمره میدهند، چون در آینده، وقتی وارد محیط کار میشوند، شاهد این خواهند بود که دیگران - یعنی کارفرما - خودشان این ارزیابیها و پاداشدهی را انجام میدهند. با توجه به رشد بخش خصوصی، ایران میتواند به تدریج نظامی آموزشی را ایجاد کند که در آن دانش آموزان بر اساس مهارت هایی که به آن نیاز دارند تربیت شوند، نه چیزی که از آنها امتحان گرفته میشود. * استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک
ارسال نظر