دولت از بازار مشورت نمی‌گیرد - ۲۱ دی ۹۱
عکس: آکو سالمی
فاطمه باباخانی
اولین حقوقی که گرفت مزد شاگردی بود که به روزی دو ریال می‌رسید، کمی بعد او نخستین تجارتش را با خرید یک کیسه کنجد آغاز کرد. اسدالله عسگراولادی از هیچ شروع کرده است و امروز در جمع میلیاردهای ایران جای دارد. در جمع بازاری‌های تهران به گفته خودش به خوش‌قولی معروف است و دو اصل دیگر کیفیت و رقابت. او معتقد است جنسی که فروختی مال اوست و جنسی که خریدی مال تو، به هیچ عنوان و با هیچ بهانه‌ای نمی‌شود معامله را بر هم زد. با رییس اتاق بازرگانی ایران و چین درباره بازار به گفت‌وگو نشستیم، آنجا که او اولین تجارتش را سامان داد و امروز از سران آن به شمار می‌آید. عسگراولادی در این گفت‌وگو همچنان به بازار به عنوان قلب تپنده اقتصاد ایران می‌نگرد و معتقد است نمی‌توان بازار را از مناسبات اقتصادی حذف کرد، مگر اینکه تصمیم بر این باشد مجموعه بازار را تخریب کنند و بنای دیگری جای آن بسازند.
بازار در ایران چه زمانی شکل گرفت و این نهاد اقتصادی چه ویژگی‌هایی دارد؟
بازار ایران یک نهاد اقتصادی قدیمی است و از زمان صفویه شکل گرفته است. اولین بازارها در قزوین و اصفهان توسط کارآفرینان و با حمایت دولت‌ها شکل گرفتند. ما در ایران بزرگ آن دوره، پیش از تهران پنج بازار بزرگ داشتیم که در شهرهای بوشهر، اصفهان، تبریز، بغداد و مشهد قرار داشتند. بازارهای رشت و قزوین هم پیشتر شکل گرفته بودند. در این بازارها اصناف مختلف جمع شده و به خرید و فروش اشتغال داشتند، پس از مدتی راسته‌ها شکل گرفتند و هرکدام به شکل تخصصی یک رشته کاری را دنبال کردند، مانند راسته حبوبات فروشان، راسته آهنگران و... تا اینکه به دوره قاجاریه می‌رسیم؛ در دوره آغامحمدخان قاجار، بازار تهران آرام آرام شکل گرفت. از آنجا که میدان ارگ (کاخ گلستان) مرکز حکومت بود، مرکز اقتصادی یعنی بازار در جنوب آن و مرکز فرهنگی (دارالفنون) در شمال آن یعنی ناصرخسرو شکل گرفت؛ توپخانه هم محلی برای تجمیع نظامیان بود. مسجد شاه در زمان فتحعلی شاه ساخته شد و بازار تهران نیز از همین مسجد شروع می‌شود، در نزدیکی این مسجد، بازار بزرگ بود که به پارچه‌فروشان اختصاص داشت و در کنار آن بازارمسگرها، فرش فروش‌ها و... قرار داشتند. با شکل‌گیری خیابان‌بندی‌ها در چهارراه سیروس و بوذرجمهری بعضی از این بازارها از هم جدا افتادند.
مراکز تجاری بازار تیمچه‌ها بودند که به آنها سرا هم گفته می‌شد، از جمله سراهای مشهور می‌توان به سرای ملک، خدایی و حاج زمان اشاره کرد که هنوز هم وجود دارند. این سراها هر کدام یک کار تخصصی را دنبال می‌کردند، مثلا سرای امیر ملک مربوط به فرش‌فروش‌ها بود و سرای حاج حسن به کار بسته‌بندی کالاهای شهرستان اختصاص داشت یا سرای دوستعلی مربوط به چای‌فروشان بود. سبزه‌میدان هم مکانی بود که از تمام عطاری‌های کشور نمونه‌ای از آن در این مرکز بود. به طور کلی می‌توان گفت بازار تامین‌کننده مجموعه‌ای از کالاهای مصرفی مردم بود که هرکدام به شکل تخصصی در تیمچه‌ها پراکنده بودند.
آیا بازار توانسته است همان مرکزیتی را که در دوره‌های تاریخی خود داشته است حفظ کند یا تغییری در این ساختار رخ داده است؟
به‌تدریج با وارد شدن فرزندان کارآفرینان قدیمی و وورد آنها به بازار، این نهاد اقتصادی نیز شاهد تغییراتی بوده است. بسیاری از فرزندان بازاری‌ها وارد سیاست و دولت شده و وزیر و وکیل شدند، به شکلی که بخش بزرگی از وکلای تهران در مجلس فرزندان بازاری‌های قدیمی هستند، اما در هر حال آنهایی هم که وارد این عرصه نشدند دفتر خود را به خیابان‌های بالاتر یعنی خیابان آفریقا یا ولیعصر منتقل کردند. همچنین خیابان‌های فردوسی، حافظ، سعدی و... نیز توانستند بخشی از کارهای بازار را به‌عهده بگیرند. با این وجود من معتقدم بازار همچنان مرکزیت خود را دارد، بازاری که از آن صحبت می‌کنیم از جنوب به مولوی، از غرب به خیام و از شمال به بوذرجمهری متصل می‌شود، هنوز برخی معتمدان بازاری هستند که مردم برای مشورت نزد آنها می‌روند و از آنها راهکار می‌گیرند. ممکن است با انتقال برخی از بازاریان و صاحبان صنایع، بتوان گفت بازار مرکزیت واردات و صادرات را از دست داده است، اما همچنان بازار مرکزی برای توزیع کالاهاست. کارخانه‌ها همچنان کالاهای خود را برای توزیع به بازار می‌فرستند و فروشگاه‌ها نیز کالاهای خود را از این بخش خریداری می‌کنند. بازار مزیت بزرگی دارد و آن پیدا کردن هر نوع کالایی در آن است. به این ترتیب فرد با مراجعه به بازار می‌تواند تمام کالاهای مورد نیاز خود را تامین کند، در حالی که اگر بازار نبود برای تهیه هر کالایی به یک مرکز مراجعه می‌کرد و وقت و انرژی زیادی را تلف می‌کرد. از نظر من بازار در مناسبات اقتصادی حذف‌ناشدنی است، مگر اینکه تصمیم‌گیران دولتی بخواهند این مجموعه را به شکل کامل حذف کنند و بنای دیگری جای آن بسازند.
نام بازار در ایران همواره با سیاست و مذهب گره خورده است، در سالیان اخیر اما این ارتباط کمرنگ‌تر شده است، چرا؟
طیف بازار از ابتدا با روحانیت الفت داشته است و بازاریان همواره با روحانیون ارتباط داشته‌اند. در زمان شکل‌گیری انقلاب اسلامی، اولین اعتصاب‌ها در بازارهای شهرهای مختلف بود و بازاریان همراهی خوبی با انقلابیون داشتند و از آنها حمایت مادی و معنوی می‌کردند. در سال‌های پس از انقلاب نیز همچنان این ارتباط وجود داشت، اما در دولت فعلی این همراهی از سوی دولتمردان کم شده است و آنها از بازار مشورت نمی‌گیرند. شما ملاحظه می‌کنید الان کشور دچار معضلات گوناگون است، با این حال ما در سال‌های اخیر کمتر شاهد بوده‌ایم که دولت تمایل به گفت‌وگو با اهالی بازار داشته باشد، به نظر من در این سال‌ها یک جدایی بین دولت و بازار اتفاق افتاده که باید دوباره این پیوند برقرار شود.