از رستم پهلوان تا کودکان دستفروش
اندیشه شمسی*
نسترن تیشه‌یار**
نگاهی به موانع توسعه آموزش در استان سیستان و بلوچستان

چه شرایطی باعث شده سرزمینی تاریخی که نامش در اسطوره‌ها آمده و آوازه پهلوانش زبانزد است، کوه و دریاچه‌اش مقدس است و نقش هنرش ماندگار، در میانه عصر دانش و تکنولوژی، از فقر، آن هم در آموزش رنج ببرد؟
با اینکه در استان سیستان و بلوچستان -غنی از نظر دستمایه‌ها اما فقیر از نظر اقتصادی- آموزش می‌تواند راهی برای توسعه اجتماعی و اقتصادی و بهبود سطح زندگی مردم باشد، نام این استان در میان مکان‌هایی دیده می‌شود که کمترین نرخ باسوادی ایران را در میان مردم شهر و روستا و در میان زنان، مردان و جوانان دارا هستند.
وضعیت بی‌سوادی در استان از نگاه آمار
نگاهی به گزارش‌های آماری موجود، دورنمای چندان خوشایندی از وضعیت آموزش در این کهن استان به دست نمی‌دهد:
از کل جمعیت بالای 6 سال در استان (برابر با 2 میلیون و 27 هزار و 87 نفر) در سال 1385 هنوز حدود 32 درصد بی‌سواد هستند، هرچند رشدی 10 درصدی در افزایش جمعیت باسوادان این استان نسبت به 10 سال پیش رخ داده است. حدود 26 درصد از مردان و حدود 39 درصد از زنان استان بی‌سواد هستند. درصد باسوادی در مناطق شهری استان 76 درصد و در مناطق روستایی 60 درصد (با بیش از 40 درصد بی‌سواد) است.
فقر اقتصادی، حرف اول را می‌زند
عقب‌ماندگی تاریخی و فقر اقتصادی از کلی‌ترین عواملی هستند که در توضیح پایین بودن شمار باسوادان استان به آن اشاره می‌شود؛ رحیم صلاح‌زهی، دبیر آموزش و پرورش و رییس شورای شهر بمپور که درباره‌ وضعیت آموزش و پرورش در استان با او گفت‌وگو‌ کرده‌ایم، در این باره می‌گوید: در گذشته همیشه این مثل را به کار می‌بردند که علم بهتر است یا ثروت؛ در انشا می‌نوشتیم علم بهتر است، اما واقعیت این است که هر دو باید کنار هم باشند، تجربه ثابت کرده خانواده‌ای که درآمد بالاتر و وضعیت معیشتی بهتری دارد، شرایط تحصیل فرزندانشان هم بهتر است. پس در آموزش، بحث اقتصاد مردم هم مطرح است. بچه‌های استان ما گاهی مجبورند کمک‌دست خانواده‌های خود باشند و در آوردن آب و نان به خانه
کمک کنند! فقر مالی خانواده‌ها در سیستان و بلوچستان باعث می‌شود به ادامه تحصیل کودکان به شکل یک امر غیرضروری نگاه شود. به دلیل اینکه خانواده به کودکان به عنوان نیروی کار - عمدتا به عنوان دست فروش و گاهی به عنوان قاچاق‌چیان کوچک سوخت- می‌نگرند، کسب درآمد آنها از سنین پایین و پیوستن‌شان به جمعیت بی‌سوادان را ترجیح می‌دهند، همان‌طور که آمار نشان می‌دهد حدود ۲۰ درصد جمعیت جوان (۱۵ تا ۲۹ ساله) و حدود ۱۶ درصد کودکان سیستانی و بلوچستانی بی‌سواد هستند.
مساله همیشگی کمبود نیروی انسانی
یکی از مهم‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین عوامل موثر بر کمیت و کیفیت پایین آموزش در سیستان و بلوچستان، وضعیت نیروی انسانی آموزشی است. به جز کمبود معلم در پایه‌ ابتدایی، در دبیرستان نیز نیروهای متخصص که بتواند دروس اختصاصی را تدریس کند، در استان کم است. این موضوع باعث کاهش بار علمی دانش‌آموزان و کمتر شدن فرصت آنها برای ورود به دانشگاه می‌شود.
از دیگر سو به گفته‌ صلاح‌زهی تراکم نیروی انسانی در استان به سمت مراکز استان است، بنابراین مناطق دور از مرکز (با توجه به پراکندگی جغرافیایی استان) مانند بلبلان، راد، نیک‌شهر، زابلی (مهستان)، سیب‌سوران و مخصوصا به سمت چابهار و کنارک از کمبود معلم رنج می‌برند، آن‌ها در مواردی تا اواسط سال معلم ندارند و مجبور به ادغام مدارس می‌شوند.
رییس شورای شهر بمپور همچنین به موضوع مهم بومی‌نبودن نیروی انسانی و به تبع مشکل زبان در سوادآموزی اشاره می‌کند: در بحث نیروی انسانی نیروهایی وارد سیستم آموزش و پرورش شده‌اند که بومی نیستند و بعد از چند سال به شهرهای خود بازمی‌گردند. با اینکه بیشتر جمعیت استان بلوچ هستند و از نظر وسعت هم بلوچستان بزرگتر است، اما سیستانی‌ها از موقعیت بهتری از نظر سواد برخوردارند و از نظر آموزش و پرورش هم پیشرفت بیشتری داشته‌اند. این موضوع موجب نبودن فرصت‌های برابر برای نیروهای آموزشی بلوچ در ورود به آموزش و پرورش شده است. در نتیجه سیستانی‌ها وارد آموزش و پرورش بلوچستان شده‌اند. سیستان و بلوچستان از هر نظر با هم تفاوت دارند، هزار کیلومتر هم بین شمال و جنوب استان فاصله هست، شخصی که از شمال استان می‌آید، مایل است به شهر خود برگردد. به همین دلیل نیروها در شمال استان متمرکز شده‌اند. همچنین بخشی از نیروی آموزشی هم از استان گلستان (تعداد کمی از بومیان گلستان و تعدادی هم از سیستان و بلوچستانی‌هایی که زمان خشکسالی به گلستان مهاجرت کرده‌اند)، از میان ترکمن‌ها و از کرمان نیرو جذب می‌شود.
این موضوع تبعا از نظر زبان هم مساله‌ساز است، سیستانی‌ها به زبان فارسی دری صحبت می‌کنند. بلوچ‌ها اما زبان خاص خود را دارند. البته مساله زبان، مساله کل آموزش و پرورش ایران و حتی کشورهای دیگر است، به باور صلاح‌زهی مشکل زبانی سیستان بلوچستانی‌ها، حادتر از ترک‌زبانان کشورمان نیست، زیرا به هرحال زبان مردم این استان، جزئی از زبان فارسی است.
کمبود امکانات آموزشی
در استان وضعیت تجهیزات آموزشی مانند دیگر شهرها نیست. به ویژه اینکه بچه‌ها بیشتر آموزش صرف نظری می‌بینند و در حوزه‌ آموزش عملی واقعا ضعیف هستیم، مثلا به جز در بعضی از مدارس شهرهای بزرگ استان، آزمایشگاه نداریم. این را صلاح‌زهی که سابقه‌ معلمی دارد می‌گوید.
به گفته او، شرایط جغرافیایی و پراکندگی روستاها در استان سیستان و بلوچستان عدم وجود تسهیلات آموزشی و عدم دسترسی به فضای آموزشی مناسب را دوچندان می‌کند. تنها روستاهای مرکزی استان دارای مدرسه هستند و دانش‌آموزان از دیگر مناطق باید هر روز مسافتی طولانی طی کنند تا به مدرسه برسند. این مسافت به‌ویژه برای دانش آموزان ابتدایی بسیار دشوار است. بسیاری از خانواده‌ها هم با جابه‌جایی فرزندانشان در طول سال تحصیلی به مکانی غیر از محل زندگی‌شان مخالفند؛ نه تنها جاده‌های نامطلوب این استان رفت و آمد را برای دانش‌آموزان دشوار می‌کند، بلکه موارد آتش‌سوزی ناشی از قدیمی بودن تسهیلات و فرسوده بودن ساختمان‌ها خانواده‌ها را دلسرد کرده است؛ در آبان سال ۱۳۸۹ در چاه رحمان نصرت‌آباد آتش‌سوزی ناشی از پوسیدگی برق، خوابگاه دانش‌آموز استان را خاکستر کرد، یک دانش‌آموز در آتش سوخت و ۱۴ نفر دیگر صدمه دیدند.
درست یک‌سال بعد، در حادثه‌ای مشابه در خوابگاه دبیرستانی وابسته به دانشگاه علوم دریانوردی چابهار دو دانش‌آموز سوختند و سه تن دیگر دچار سوختگی شدید شدند، دانش‌آموزانی که همگی جزو نخبگان کشوری بودند.
از مدارس استان، گاه‌گداری خبر از خشونت و تنبیه نیز به گوش می‌رسد؛ روز دوم آبان سال ۱۳۹۰ دانش‌آموز دوره‌ راهنمایی روستای چاه‌علی چابهار بر اثر ضربه‌ معلم با لبه‌ کتاب بر سرش، دچار خونریزی مغزی شد و درگذشت.
این کمبودها و مسائل درهم‌تنیده با مرگ و زندگی دانش‌آموزان جایی برای اشاره به سطح پایین کیفیت این امکانات که در نهایت دانش‌آموزان را از نیمکت‌های مدرسه دور می‌کند، نمی‌گذارد.
همچنان کپرنشینی دانش‌آموزان
با وجود آنچه گفته شد، صلاح‌زهی معتقد است به هرحال وضعیت تسهیلات آموزشی از نظر سخت‌افزاری نسبت به گذشته بهتر شده، برای مثال مدارس کپری کمتر شده اما این مدارس همچنان وجود دارد.
در سال ۸۶ بخشنامه‌ای برای کپرزدایی به ادارات نوسازی مدارس سراسر کشور ابلاغ شد و ۲۰۰ میلیارد ریال اعتبار به آن اختصاص یافت، اما با آنکه سال ۸۸ سال پایان کپرنشینی دانش‌آموزان استان تعیین شد و همچنین درباره‌ حذف کل مدارس کپری به عنوان افتخارات دولت نهم یاد شد، مسوولان‌ استانی هنوز از مدارس خشتی، گلی، فرسوده و در حال تخریب گلایه می‌کنند، کلاس‌هایی با مشکلاتی چون استاندارد نبودن، ناامنی، شرایط بد بهداشتی، وجود عوامل محیطی مزاحم آموزش و... .
وضعیت آموزش دختران، حتی بدتر
۳۹ درصد زنان سیستانی و بلوچ بی‌سواد هستند، زیرا آموزش برای دختران حتی از آنچه گفته شد هم دشوارتر است. آنها در مواردی با مخالفت خانواده‌های خود با تحصیل- به دلیل ضعف فرهنگی یا نبودن معلم زن در مدارس، مختلط بودن مدارس روستایی، نبودن مدارس راهنمایی دخترانه و ...- روبه‌رو‌ هستند. گاهی هم ناچارند به دلیل وضعیت اقتصادی خانواده به ازدواج زودهنگام تن بدهند و تبدیل به همسران و مادرانی کم‌سن و سال و کم‌سواد یا بی‌سواد شوند.
صلاح‌زهی معتقد است یکی از عواملی که موجب شده آموزش زنان در استان کامل انجام نشود، مساله کشف حجاب در خانواده‌ پهلوی است، به گفته‌ او قبل از انقلاب زنان استان به همین دلیل محروم از تحصیل بودند.
او معتقد است زنان باسواد استان بیشتر متولدین پس از انقلاب ۵۷ هستند و مادرانی که بعد از انقلاب باسواد شده‌اند، شرایط تحصیلی بهتری هم برای فرزندانشان فراهم کرده‌اند. آمار سال ۱۳۵۵ نشان می‌دهد که در این سال ۱۹ درصد کل زنان بالای ۶ سال استان باسواد بوده‌اند. صلاح‌زهی خوشبین است که وضعیت تحصیل زنان نسبت به گذشته بهتر شده و رو به رشد شود، به‌ویژه با وجود توسعه‌ دانشگاه‌ها مخصوصا دانشگاه آزاد در استان که کمک کرده زنان نیز به تحصیلات تکمیلی بپردازند. با این حال باید یادآوری کرد که ۴۷ هزار و ۵۲۷ دختر در سن کودکی و ۷۸ هزار و ۲۸۳ دختر جوان از استان بی‌سواد هستند.
کودکان بی‌شناسنامه، بدون آموزش و بی‌سواد
یکی از چالش‌های آموزش در این استان مرزی، مساله‌ کودکان بی‌شناسنامه‌ای است که امکان ثبت‌نام در مدارس را ندارند. آنها تنها به دلیل اینکه مادری ایرانی اما پدری تبعه‌ کشورهای همسایه دارند یا به دلیل اینکه ازدواج پدر و مادرشان ثبت قانونی نشده و ... نتوانسته‌اند، شناسنامه دریافت کنند، از حق ابتدایی تحصیل هم محروم مانده‌اند. به گفته‌ زهره صیادی، فعال کودکان در استان، تشابه پوشش و زبان این کودکان با پناه‌جویان همسایه گاه موجب می‌شود در خیل مهاجرین غیرقانونی به اجبار به مرزهای کشورهای همسایه رانده می‌شوند.


پیش به سوی مبارزه با نابرابری‌های آموزشی
پژوهشی علمی با عنوان «بی‌عدالتی در فرصت‌های آموزشی استان سیستان و بلوچستان» بهترین جمع‌بندی را به دست این گزارش می‌دهد: «سه نوع نابرابری از جهت وضعیت آموزش در مورد استان سیستان و بلوچستان مشاهده می‌شود، نخست،‏ بین استان با میانگین کشوری. دوم،‏ بین مناطق مختلف استان و سوم،‏ میان دختران و پسران. این نابرابری،‏ عموما در مقاطع تحصیلی بالاتر تشدید می شود. اگر آینده‌ سیستان و بلوچستان را به از امروزش بخواهیم، شاید باید پیش و بیش از همه هم و غم‌مان بر مبارزه با این نابرابری‌ها باشد و در راه این مبارزه چه می‌توان کرد؟
• برنامه‌ریزی آموزشی ویژه و کارشناسی‌شده بر اساس شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی استان؛
• پذیرش افراد علاقه‌مند به تحصیل در مدارس روزانه با داشتن سنی بیشتر از آنچه در سایر مناطق صورت می گیرد
• ایجاد ارتباط موثر بین آموزش و اشتغال به‌ویژه افزایش تعداد مدارس فنی و حرفه‌ای برای ایجاد اطمینان نسبت به کاریابی پس از تحصیل؛
• احداث مدارس شبانه‌روزی استاندارد و ایمن خصوصا در بخش جنوبی استان با توجه به زیادبودن مسافت زیاد میان خانه و مدرسه‌ دانش‌آموزان؛
• گسترش مدارس دوزبانه (فارسی و زبان بومی کودکان) و تدوین کتاب‌های درسی به زبان بومی تا دانش‌آموزان به‌ویژه در پایه‌ پیش‌دبستانی و دبستان زبان بومی و زبان فارسی را همراه هم آموزش ببینند؛
• و ... .
* (Andishe.shamsi@gmail.com)
** (nastaran1986@yahoo.com)

منابع:
سالنامه آماری استان سیستان و بلوچستان، وب‌سایت مرکز آمار ایران:
http://www.amar.org.ir/Default.aspx?tabid=115&agentType=View&PropertyID=858.
دانش‌آموزان محروم سیستان و بلوچستان همچنان در مدارس کپری، همشهری آنلاین:
http://hamshahrionline.ir/details/89075.
تحصیل زیر سایه‌ کپر، جام‌جم آنلاین:
http://www1.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100769342382.
نبی‌زاده سرمدی، سیما، بی‌عدالتی در فرصت‌های آموزشی استان سیستان و بلوچستان، نشریه‌ زن در توسعه و سیاست، دوره سوم:
http://journals.ut.ac.ir/page/article-frame.html?articleId=14083