همیشه از کمدی میترسند - ۵ بهمن ۹۱
احترام، متانت، سواد و در یک کلمه دوست داشتنی. این واژه ها خلاصه شخصیت فرهاد آییش است. بازیگر و کارگردان توانایی که جامعه فرهنگی و هنری ایران به آدمهایی از این دست نیاز بیشتری دارد.
آدمهایی که حضورشان می تواند فضای فرهنگ را گرمتر کند. آئیش در سال ۱۳۳۱ در شمیران متولد شد. او سال های زیادی از عمرش را در خارج از کشور گذارند و وقتی برگشت کوله باری از تجربه همراهش بود. شاید مجموعه همان تجربه ها و زندگی در نقاط مختلف دنیا باعث شد تا این هنرمند سینما و تلویزیون وتئاتر چهره انعطاف پذیری به خود بگیرد.
احترام، متانت، سواد و در یک کلمه دوست داشتنی.این واژه ها خلاصه شخصیت فرهاد آییش است. بازیگر و کارگردان توانایی که جامعه فرهنگی و هنری ایران به آدمهایی از این دست نیاز بیشتری دارد.
آدمهایی که حضورشان می تواند فضای فرهنگ را گرمتر کند. آئیش در سال ۱۳۳۱ در شمیران متولد شد. او سال های زیادی از عمرش را در خارج از کشور گذارند و وقتی برگشت کوله باری از تجربه همراهش بود.شاید مجموعه همان تجربه ها و زندگی در نقاط مختلف دنیا باعث شد تا این هنرمند سینما و تلویزیون وتئاتر چهره انعطاف پذیری به خود بگیرد. چهره ای که حضورش برای علاقه مندان فرهنگ و هنر بسیار جذاب به نظر می رسد.آییش در جشنواره تئاتر امسال نمایش«هفت شب مهمان ناخوانده در نیویورک» را روی صحنه آورده است. نمایشی که با کارگردانی او در بخش و یژه حضور دارد.آنچه می خوانید گفتگوی دنیای اقتصاد با این بازیگر،نویسنده و کارگردان است درباره وضعیت تئاتر در ایران.
به نظر میرسد در سالهای اخیر تئاتر رشد قابلتوجهی داشته و توانسته مخاطبان زیادی را جذب کند. فکر میکنید این اتفاق چگونه شکل گرفت تا مردم دوباره به نمایش روی خوش نشان بدهند؟
یک سوی این اتفاق مربوط میشود به زمانه که مدام در حال پیشرفت است. یک طرف دیگر قضیه هم این است که در همه جای دنیا فضای سیاسی، اجتماعی و موقعیت تاریخی اقلیمی جبری ایجاد میکند که باعث میشود مردم به طرف چیزهایی بروند یا نروند. من حدس میزنم که الان جبری وجود دارد که باعث شده است مردم کمی بیشتر به تئاتر علاقه نشان بدهند. دوستانی که من را میشناسند یادشان هست که ۱۵ تا ۱۶ سال پیش همیشه پیشبینی میکردم که تئاتر ما در حال رشد است. در همان موقع پتانسیل بالقوه و یک پتانسیل بالفعل را مثال میزدم. من ادعا میکردم این پتانسیل بالقوه وجود دارد اما بالفعل نشده است. هنوز هم معتقد نیستم به صورت کامل که قابلتحسین باشد بالفعل شده باشد اما روز به روز در حال رشد است، ما مدیران مختلفی در سالهای گذشته داشتیم که اگرچه تغییرات پیدرپی مدیریتی به تئاتر لطمه وارد میکند، ولی در عین حال مدیران با نگاههای مختلف آمدند و هرکدام روی یک چیز خاصی که بیشتر در ذهنشان شکل گرفته بود و درگیرش بودند انگشت گذاشتند و مواردی که مدنظر آنها در دوران مختلف بود رشد کردند. نمیخواهم اسم ببرم اما مدیرانی بودند که بعضیهایشان روی برگزاری جشنوارهها
تاکید داشتند و بعضی به جوانها اهمیت میدادند و بعضیها هم به وجود آوردن گروه و تیمی کار کردن هدف اصلیشان بود. مجموع این کارها تاثیر خودش را گذاشته است. حیف است ما فقط ایرادها را بگوییم وقتی کارهای مثبت هم انجام شده است.
در کنار فعالیت مدیران، جامعه تئاتر چقدر تاثیرگذار بوده است؟
من همه این موارد را گفتم تا به همینجا برسم.
مهمتر از همه بدنه خود تئاتر است. پیشبینی من در
۱۶-۱۵ سال پیش به خاطر حضور نسل جوان کشور بود که در انقلاب به دنیا آمد. در انقلاب بزرگ شد. هر روز جامعهاش تغییر و تحولاتی داشته، در صورتی که کشورهای دیگر دنیا آنقدر تغییر و تحول نداشتند. این تغییرات هم میتواند مثبت باشد و هم منفی. شبیه دینامیت که هم میتواند تخریب کند و هم میتواند پرانرژی باشد. خوشبختانه این اتفاق در حال افتادن است.ما باید به فال نیک بگیریم. الان سالنها به مرور در حال اضافه شدن است و تقریبا همه اجراها پر میشود و باید از این بابت خوشحال باشیم.
به نظر شما چه ویژگیهایی در آثار نسل جدید وجود داشت که توانست اعتماد مخاطبان را جلب کند؟
ببینید موضوعی را گفتم و حالا از زاویهای دیگر آن را مطرح میکنم. وقتی جامعهای در حال تغییر است آدمهای آن جامعه به ویژه نسل جوان پتانسیلهای بیشتری پیدا میکنند، جوانهایی که در ایران زندگی میکنند در شرایطی رشد کردند که هر روز توجهشان به مسائل مختلف متمرکز بوده است و در نتیجه پخته میشوند. در کشور سوئد یا کشوری آفریقایی که هیچ تغییر و تحولی در آن به وجود نمیآید. انتظاری وجود ندارد که جوانهایش حرکت رادیکال و بزرگی انجام بدهند. نکته دیگر مساله اینترنت و آشنایی نسل جوان با تکنولوژی و دنیای تئاتر غرب است که خیلی تاثیر گذاشت. یادم میآید سالهایی که تازه به ایران آمده بودم، مرتب از من درباره چگونگی تئاتر غرب سوال میکردند و کنجکاو بودند. الان من باید به آنها زنگ بزنم و بپرسم در غرب چه خبر است. چون جوانها از طریق اینترنت و ماهواره و کوچک شدن دنیای مجازی و تبدیل شدن دنیا به یک دهکده و دسترسی به اخبار و اطلاعات خیلی چیزها را حل کردهاند. دوباره تاکید میکنم ما در کشوری زندگی میکنیم که تغییرات زیادی در آن انجام میشود. خاطرهای در ذهنم وجود دارد که برایم جالب است. یادم میآید خبرنگاری آلمانی را سالها پیش در
ایران دیدم که میگفت هیچ کجای دنیا مثل ایران برای یک خبرنگار جذاب نیست. چون ایران آنقدر در حال تغییر و تحول است که هیچ جامعهشناس و سیاستمداری نمیتواند یک ماه یا دو ماه بعد را پیشبینی کند. همین نکته تاثیر میگذارد. جوانهای ما در شرایط انقلابی به دنیا آمدند. شاید مشکلاتی وجود داشت و سختیهایی ایجاد شد اما باید قبول کنیم شرایط عادی نبوده است.
انگار همیشه کارهای بزرگ هم در شرایط سخت و بحرانی انجام میشود.
در بیشتر مواقع همینطوری بوده است و بعضی مواقع هم جوری دیگر شکل گرفته است. دوره رنسانس در اروپا را هم نگاه کنید، دورهای بوده که تغییر و تحولات اجتماعی در اروپا به وجود آمد و جامعه از حالت فئودالی به دادوستدهای سرمایهداری تبدیل میشد. تکنولوژی داشت به وجد میآمد و همزمان میبینیم شعر و نقاشی به کجا میرود. در همان دوره سینما آغاز میشود. به هر حال نمیتوان این اتفاقات را دستکم گرفت، چون اتفاقات بزرگی است.
به خاطر همان شناختها است که بسیاری از کارگردانان ترجیح میدهند نمایشنامههای خارجی را روی صحنه ببرند؟
نمیدانم آیا اینگونه است یا نه. آیا اینطوری است؟
در خیلی از موارد اینطوری است و کارگردانها علاقه دارند متنها خارجی را اجرا کنند.
خب ممکن است یک مقدار مساله ممیزی مطرح باشد. به هر حال در بدنه نسل جوان ما نویسندههای بسیار خوب وجود دارد. واقعا باید چشمهایمان را باز کنیم، ولی چرا کارگردانها به طرف خارجیهای بروند، لزوما دلیلی بر این مساله نیست که اتفاقات مهم در آن طرف بیشتر رخ میدهد. به نظر من کارهایی که در ایران نوشته میشود میتواند تاثیر شگرف هم روی جنبش هنری و فرهنگی ایران و هم روی مخاطب داشته باشد.
جناب آییش شما هنرمندی هستید که سالها خارج از کشور زندگی کردهاید و فضای آنجا را از نزدیک لمس کردهاید. آیا به نظرشما تئاترهایی که در ایرن روی صحنه میروند پارامترهای جهانی بودن را دارند. اصلا با نمایشهای خارجی قابلمقایسه هستند؟
بله، من فکر میکنیم اینطور است. پارسال خانم طهماسبی بعد از مدتی که در اروپا بود و یک سری تئاتر هم در آنجا دیده بود، به ایران برگشت که بلافاصله در ایران هم چند کار دید و وقتی با هم حرف میزدیم میگفتیم که کار بعضی از جوانها بسیار تاثیرگذارتر و قویتر از کارهایی است که به صورت روزمره در اروپا اجرا میشود. حالا دلیل اینکه گاهی از نظر کیفیت ممکن است نتوانیم قیاس کنیم و ضعفها دیده شوند کاملا و صددرصد به مساله بودجه و مالی کار ارتباط پیدا میکند. وقتی بودجه بالاتر است کیفیت هم بالا میرود. شاید این مساله در مورد هر آدمی و هر موقعیتی صدق نکند، ولی معمولا بودجه به هر چیزی کمک میکند.
به هر حال اقتصاد مساله بسیار مهم و تعیین کنندهای است.
همینطور است. بچههالی ما با یک قران و دو قران کارهایی را انجام میدهند که جگر آدم را بیرون میکشند. آنها اگر پول داشته باشند و بتوانند تجربههای بزرگ کسب کنند، شک نکنید که در عرصه جهانی هم میتوانند خودشان را نشان بدهند. میتوانیم مقایسهای کوچک با سینما داشته باشیم. از شروع سینمای کیارستمی که میدانید با چه بودجهای انجام میشود تا میرسیم به سینمای فرهادی که باز هم میدانید از نظر بودجه و امکانات و تکنولوژی سینمایی خیلی از موقعیت ضعیفتری برخوردار بود، اما توانست در عرصه بینالمللی خودش را نشان بدهد. به هر حال وقتی دست و بال بچهها باز باشد، بهتر میتوانند کار کنند.
به نظر شما در سالهای اخیر درآمدزایی از تئاتر برای چهرههای حرفهای قابلقبول بوده است. یعنی طوری بوده که از نظر معیشت در تنگنا نباشند؟
نه فکر نمیکنم. من معمولا جوانها را میبینم که گله دارند. اگر بخواهیم از نظر اقتصادی در رفاه نسبی قرار بگیریم، باید حتما به سراغ سینما برویم، خودم مشکلی با این مساله ندارم، چون هم سینما و تلویزیون را دوست دارم و هم تئاتر را. جوانهایی که از راه تئاتر زندگی میکنند گاهی همزمان در ۲ تا ۳ پروژه کار میکنند و شما هم باید یکسری کارهای سینمایی و تلویزیونی داشته باشند. یادمان نرود که بخش وسیعی از جوانهای بااستعداد پشت درهای تئاتر ایستادند و به دلیل کمبود سالن و بودجه و...
من همیشه آدم خوشبینی بودهام و تا همینجای مصاحبه هم این نکته را نشان دادهام و جنبههای مثبت تئاتر و مدیران را مورد نظر قرار دادهام. با این همه نمیشود چشمهایمان را ببندیم و ببینیم صدها جوان بااستعداد حتی نمیتوانند تمرین خودشان را شروع کنند. اگر زمانی این پتانسیل به حرکت دربیاید، موفقیتهای بینالمللی را هم شاهد خواهیم بود. واقعا مثال آب ندیدند اما شناگران خوبی هستند حقیقت است. من واقعا فکر میکنم ایران کشوری استثنایی است و نسل جوان هم نسلی استثنایی هستند.
اخیرا بسیاری از چهرههای مشهور سینما به عرصه تئاتر بازگشتهاند و شاید همین اتفاق بحث درآمدزایی مناسب در تئاتر را به وجود آورده باشد که باعث شد چهرهها به حضور در صحنه تمایل داشته باشند.
نه اینطوری نیست. اولا یک مقدار نیاز به گیشه بیشتر شده است و ما کارگردانها بیشتر سراغ بازیگران شناختهشده میرویم که این مساله نه تنها بد نیست، بلکه خیلی هم خوب است، چون باعث میشود تئاتر هم رشد کند. در عینحال وضعیت سینما خیلی خراب است و بسیاری از بازیگران سینما بیکار هستند. از طرفی فیلمنامه خوب خیلی کم است و از طرفی هم کار وجود ندارد. نمیدانم چرا فیلمنامهها هر روز بدتر میشود. همین باعث میشود یک مقدار بازیگران سینما به سمت تئاتر کشیده شوند اما اینکه تئاتر از نظر مالی هنرمندان را در رفاه حتی سطح پایین قرار دهد به اعتقاد من خندهدار است.
شما یکی از کمدینهای محبوب کشور در عرصه سینما و تلویزیون هستید، در صورتی که کمدی در تئاتر ایران جایگاه مطلوبی ندارد. آیا میتوان با تولید و طراحی کمدیهای فاخر در تئاتر به رشد این حوزه و در نتیجه جذب مخاطبان وسیعتر به تئاتر کمک کرد؟
ببینید من همیشه رنج میبرم که در یک جمله جذب مخاطب و کلمه کمدی کنار هم قرار میگیرند. این مساله همان نگاه همیشگی وسیله بودن کمدی را نشان میدهد. بعضیها قریحه کمدی دارند و بعضی هم دوست ندارند، بعضیها هم به خاطر فرصتطلبی میخواهند سمت کمدی بروند و بعد هم با نگاه کاسبکارانه و اینکه ببینیم مردم چه چیزی را دوست دارند تا همان را به خوردشان بدهیم جلو میروند که این نکته نه تنها باعث رشد و تعالی نیست، بلکه بیشتر به خیلی چیزها لطمه میزند. به نظر من در ایران خود هنرمندان از کلمه کمدی استفاده نمیکنند و میترسند و میگویند کار ما طنز است. در حالی که طنز برای آثار ادبی به کار برده میشود. در واقع از اسم کمدی میترسند و بعد منتقدان ما هم به محض اینکه کاری کمدی است، قبل از آنکه بخواهند کوچکترین انعطافی را نسبت به آن کار داشته باشند شمشیر میکشند. همیشه کمدی به عنوان چیزی بوده که حقیر است. بنابراین یک کمدین به غیر از اینکه در راهش با چالشهای خاص خود مواجه است، همواره مخالفتهای پنهانی را هم از سوی منتقدان و همکاران و... احساس میکند. از طرفی هم گرایش توسط مخاطبان وجود دارد که از هر نوع کمدی استقبال میکنند چون با
آن میتوانند ذرهای از خستگی و کسالت خود را فراموش میکنند. این اتفاق هم باعث میشود کمدینهای ما دنبال چالش بیشتری نروند و بیشتر بر اساس قانون عرضه و تقاضا عمل کنند. در نتیجه چالش خودشان و ژانری که در آن کار میکنند نادیده گرفته میشود و کسی با پرچم نوآوری و این مساله که کمدی آنها امضا داشته باشد حرکت نمیکند. شما نگاه کنید در دنیا کسانی که کمدیهای بزرگ را اجرا کردهاند. هر کدام صاحب امضا و نگاه خاص خود هستند، همانطور که هنرمندان ما در نقاشی و سینما و مجسمهسازی و شعر و... سبکهای مختلف و امضا و سلیقه خود را دارند، در عرصه کمدی تئاتر، تلویزیون و سینما هم میتوانیم ژانرهای مختلف و امضاهای مختلف و سلیقههای متفاوتی داشته باشیم. متاسفانه این مساله در ایران اهمیتی پیدا نکرده است، چون همیشه به کمدی با چشم حقارت نگاه شده است، به همین دلیل کمدینهای ما هم نه اینکه با این نگاه موافق باشند، ولی کلافه میشوند و میبرند. در واقع از منتقد و نقد میبرند و سرسری عبور میکنند، یعنی با خودشان میگویند همین که پولی درمیآوریم و دور هم خوشحال هستیم و مردم را هم میخندانیم کافی است. درصورتیکه این کافی نیست و باید هنرمند
در اثر هنری، نوآوری به وجود بیاورد، چالش ایجاد کند، زیباییشناسیهای جدید در کمدی شکل بدهد، نه اینکه ببیند مردم چه چیزی را دوست دارند و همان را بدهید و پول دربیاورید.
به هر حال از این بحثها کمی فاصله بگیریم و به اجرای نمایش «هفت شب مهمان ناخوانده در نیویورک» برسیم که در بخش ویژه جشنواره حضور دارد. اگر ممکن است کمی درباره این اثر حرف بزنید.
این کار را من حدود 20 سال پیش در خارج از کشور نوشتم. درواقع براساس شناختی که از آقای نصیریان داشتم، برای ایشان نوشتم. اصلا قبل از آنکه دست به قلم ببرم با آقای نصیریان صحبت کردم و طرحم را گفتم و با پشتوانه این هنرمند نمایشنامه را نوشتم و جلو رفتم. این نمایش کاری است که کمی متفاوت از بقیه کارهای من است. تنها کاری از نوشتههای من است که داستان شروع، وسط و پایان دارد و به قول معروف میگویند ارسطویی است. البته من چنین تقسیمبندیهایی را انجام نمیدهم. خیلی از کسانی که با من آشنا هستند تعجب میکنند که چنین اثری را نوشتهام، ولی این کار برای من استثنا است. از نظر ساختاری در این اثر آنقدرها خودم را به نسبت بقیه آثارم به چالش نکشیدهام، ولی از نظر بنیه کار و نگاهی که پشت آن است، خیلی راضیام و دوستش دارم. درواقع بخشی از شخصیت و تاریخ زندگیام در آن وجود دارد و چون خیلی هم شخصی است، راحت بر دل مینشیند و همیشه مخاطب خوبی داشته است. این نمایش را در آمریکا نوشتم و توری گذاشتیم و در شهرهای مختلف آمریکا و اروپا روی صحنه بردیم و بعد به ایران آوردیم و 20 سال پیش در سالن اصلی تئاتر شهر هم اجرا کردیم. 12 سالی گذشت و دوباره
به فکر افتادیم که یک بار دیگر اجرایش کنیم که چند ماه پیش این اتفاق افتاد و خوشبختانه با استقبال هم روبهرو شد.
آیا آقای نصیریان هم در این اثر حضور متفاوتی نسبت به آثار قبلی خود دارند.
ببینید. ما حضور خیلی متفاوتی نداریم، ولی این اثر کاری است که خیلی دلی و حسی انجامش دادیم که در نتیجه به دل نشسته است. قبل از هر کسی هم به دل من و خود آقای نصیریان نشسته است. ما هیچ ادعای بزرگی در مورد این کار نداریم. نمایشی بسیار ساده همراه با داستانی عادی است، البته پر از عشق و شور. از نظر ساختار تئاتری خیلی قابلبحث نیست. بیش از نظر حس درونی و شاید بتوان گفت از لحاظ بازیگری و ارتباط با مخاطب قابلتامل باشد.
چرا در جشنواره فقط یک اجرا دارید؟
نمیدانم. ما چون حدود 40 تا 50 اجرا داشتیم که از ما خواستند که در جشنواره هم اجرا داشته باشیم و در نتیجه خودمان هم ترجیح میدادیم یک اجرا یا در نهایت دو اجرا داشته باشیم.
آقای نصیریان در هفته گذشته عنوان کردند به دلیل آلودگی هوا امکان حضور در جشنواره و اجرای این نمایش را پیدا نمیکنند. آیا این مساله صحت دارد؟
نه. آقای نصیریان در اجرای قبلی مشکل تنفسی پیدا کردند که مرتب سرفه میکنند و چون بهشدت آدم مسوولیتپذیری هستند خیلی نگرانند که اجرای خوبی نداشته باشند، ولی به یاد بیاورید که دستشان شکست و بعد از دو روز با دست گچگرفته روی صحنه حاضر شدند. در صورتی که نیازی به این کار نبود و سلامتی ایشان هزاران هزار برابر برای ما تئاتریها و سینماییها ارزش دارد. برای من هم همینطور بود. اجرای نمایش مصادف با فوت مادرم بود و من فقط دو شب روی صحنه نیامدم که واقعا در آن دو شب نمیتوانستم کار دیگری انجام بدهم. به هر حال آقای نصیریان میتوانند اجرا داشته باشند و من نمیدانم چه شایعهای بوده که در روزهای اخیر مرتب به آن دامن زده شد.
این خبر در خبرگزاریها مطرح شد و به خاطر شاخص بودن آقای نصیریان طبیعی هم بود که موردتوجه قرار بگیرد.
بله. ایشان انسان بسیار شریف، صریح و بسیار صادقی است. مثلا از ایشان پرسیدهاند حالتان چطور است که در جواب گفتند حالم خوب نیست و مشخص است وقتی کسی مریض باشد نمیتوانند روی صحنه برود، کما اینکه این اتفاق برای هر کسی میتواند بیفتد. آقای نصیریان در گذشته ثابت کردهاند که برای هر دلیل کوچکی از اجرای نمایش سرباز
نخواهند زد.
ارسال نظر