دوست ندارم نان صدایم را بخورم - ۲۵ آبان ۹۱
سولماز فیروزی
برای این خواننده، لید نمیتوان نوشت که او را به مردم بشناساند، چرا که او خود یکی از چهرههای سرشناس زمانی است که جنگ بود و آژیر خطر تنها موسیقی ملودیک مردمانی بود که با دود و آتش و خمپاره خو گرفته بودند. غلامعلی کویتیپور از نسلی آمده که خود یا خاطرههایشان را در جبهههای جنگ جا گذاشتهاند، اما سعی دارد سالم زندگی کند و سالم نفس بکشد. برای پول نخواند و صدایش نانآور خانه و کاشانهاش نشد. مجموعه گفتوگوی او را میخوانید: غلام کویتیپور در معرفی خودش چه دارد که بگوید؟
غلام کویتیپور در اردیبهشتماه سال ۱۳۳۷، در محله ایران نوین خرمشهر متولد شد.
برای این خواننده، لید نمیتوان نوشت که او را به مردم بشناساند، چرا که او خود یکی از چهرههای سرشناس زمانی است که جنگ بود و آژیر خطر تنها موسیقی ملودیک مردمانی بود که با دود و آتش و خمپاره خو گرفته بودند. غلامعلی کویتیپور از نسلی آمده که خود یا خاطرههایشان را در جبهههای جنگ جا گذاشتهاند، اما سعی دارد سالم زندگی کند و سالم نفس بکشد. برای پول نخواند و صدایش نانآور خانه و کاشانهاش نشد. مجموعه گفتوگوی او را میخوانید: غلام کویتیپور در معرفی خودش چه دارد که بگوید؟
غلام کویتیپور در اردیبهشتماه سال ۱۳۳۷، در محله ایران نوین خرمشهر متولد شد.
سولماز فیروزی
برای این خواننده، لید نمیتوان نوشت که او را به مردم بشناساند، چرا که او خود یکی از چهرههای سرشناس زمانی است که جنگ بود و آژیر خطر تنها موسیقی ملودیک مردمانی بود که با دود و آتش و خمپاره خو گرفته بودند. غلامعلی کویتیپور از نسلی آمده که خود یا خاطرههایشان را در جبهههای جنگ جا گذاشتهاند، اما سعی دارد سالم زندگی کند و سالم نفس بکشد. برای پول نخواند و صدایش نانآور خانه و کاشانهاش نشد. مجموعه گفتوگوی او را میخوانید: غلام کویتیپور در معرفی خودش چه دارد که بگوید؟
غلام کویتیپور در اردیبهشتماه سال 1337، در محله ایران نوین خرمشهر متولد شد. پدرش از آژانهای قدیمی بود که در بحبوحه سال 1342 او را ناجوانمردانه مسموم کردند تا نکند جنایتهای رژیم را گزارش دهد. از آن روز مادرش در سن 33 سالگی برای 9 پسر و پنج دختر هم مادر بود و هم پدر. غلام پس از گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان، راهی خدمت سربازی شد و در ایام پیروزی انقلاب، خدمت سربازیاش هم به پایان رسید.
چطور به سمت مداحی و حماسهخوانی رفتید؟
برادر بزرگم، جاسم، نخستین مداح از خانواده ما بود که در سنین کودکی آنقدر زیبا مداحی میکرد که مردم نمک میریختند تا نکند چشم بخورد. من با اینکه کودکی بیش نبودم، با هزار زحمت خود را به هیئت میرساندم تا مداحی برادرم را ببینم و شاید در همان دوران بود که این علاقه در من شکل گرفت. در دوران جوانی دورههای موسیقی را فراگرفتم و حتی برخی از آلات موسیقی را تکنوازی میکردم. این علاقه موجب شد تا برخی از مداحیها و مرثیهسراییها را با موسیقی اجرا کنم.
همه کویتیپور را به عنوان یک مداح دوران جنگ میشناسند، این در حالی است که او مداح اهل بیت(ع) نیز هست و در این زمینه کارهایی نیز منتشر کرده است.
قبل از هر چیز، باید بگویم همین که شما میگویید مداح، اشتباه است. بارها گفتهام که من و امثال من مداح جنگ نبودهایم، بلکه حماسهخوان بودهایم. بارها این اتفاق افتاده که از من پرسیدهاند چرا روضه نمیخوانی و من پاسخ دادهام مگر من روضه خوانم که توقع روضه خواندن دارید؟ من حماسهخوانی کردهام نه روضهخوانی!
ولی فرم کارهایی که کردهاید بیشتر شبیه مداحی و روضه خوانی است!
همین که شما چنین نظری دارید یعنی اینکه این هنر در کشور ما جایگاه خوبی ندارد و نتوانسته خود را به مردم بشناساند. متاسفانه هنوز خیلیها الفبای این هنر را نمیشناسند و همچنان به یک حماسهخوان عنوان مداح را میدهند.
چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
اقدامات شایستهای در زمینه شناساندن آن از سوی مسوولان صورت نگرفته است، چرا که اگر این اتفاق میافتاد، الان وضعیت این نبود. به همین دلیل است که این هنر در کشوری که مهد آن است، مهجور و مظلوم واقع مانده است.
مهد آن ایران است؟
ببینید ما یک فرهنگ ۲۵۰۰ ساله داریم که بسیار غنی است. دیانت اسلام هم در کنار این، وجود دارد و باعث تکامل آن میشود. امیدوارم این فرهنگ غنی دوباره برگردد.
ولی امروزه این به قول شما هنر چهره دیگری به خود گرفته است. بسیاری از دوستانی که در این زمینه فعالیت میکنند، با ملودیهای پاپ سعی در به روز کردن آن دارند. اگر این چنین است پس نام این هنر باید تغییر کند.
مثلا چه نامی به خود بگیرد؟ من نواهایی که خودم خواندهام، داشتهها و تجربیاتی از موسیقی بوده که مورد علاقهام بوده است. به نظر شما اشکالی دارد اگر در این زمینه چنین تعاملی صورت بگیرد؟ من همیشه میگویم موسیقی اصیل ایرانی موسیقی مقدسی است، چون واقعا لهو و لعب در آن نمیبینم. حالا در این میان ملودیهای شش و هشت هم هست که در جشنها خوانده میشود. اگر از موسیقی پاپ هم برای چنین کارهایی استفاده شود اصلا اشکالی ندارد. من خودم نیز شاید از این دست کارها انجام بدهم، مثلا وقتی «ممد نبودی» را میخواندم، خیلیها میگفتند چرا نمیگویی ملودیاش مال خودت است؟ میگفتم چرا باید دروغ بگویم وقتی ملودی این کار از ملودی آثار گذشتگان است.
- اینگونه آثار در مقایسه با آلبومهایی در سبکهای پاپ و کلاسیک و سنتی، با اقبال عمومی خوبی مواجه میشوند؟
بله، خوشبختانه مردم روی خوبی به این قبیل کارها نشان میدهند. این روزها جوانان به دنبال کارهای جدید و سبکهای متنوع هستند.
و شما به همین دلیل موسیقی مذهبی را به نوحههایتان اضافه کردید؟
شاید اینگونه باشد که فکر میکنید. به هر حال شرایط مختلف جامعه نیازمند چیزهایی خاص است که در دورههای دیگر قابل استفاده نبوده و برعکس! شاید زمانی شنیدن نوحه به مردم روحیه میداد، ولی حالا از شنیدن آن هیچ حسی نداشته باشند یا شاید زمانی با نوحه خو بگیرند و موسیقی مذهبی جایگاه دیگری پیدا کند، اما هنوز هم متاسفانه هیچ یک از اینها جایگاه خود را پیدا نکرده است.
ملودیها را چه کسی برایتان میساخت؟
خودم ملودیها را میساختم، ولی هرگز نمیگفتم که من این کار را میکنم.
اشعار چطور؟
شاعری در اهواز بود که سواد آنچنانی هم نداشت، اما هر بیتی را که میسراید با هر نوایی که میخواندیم به دل مردم مینشست. شعرای دیگری هم بودند که اشعار را میسرودند. من برای تک تک ابیاتی که میسرودند احترام قائلم. یک بار یادم هست که برای اجرا به نماز جمعه آمده بودم و قرار بود یک کار حماسی بخوانم، در ابتدای برنامه از من خواسته شد که فقط هفت تا هشت دقیقه برنامه داشته باشم، اما قبول نکردم چرا که معتقد بودم هزار کیلومتر، زمینی؛ آمدیم تا تهران؛ حداقل وظیفهای که دارید این است که دین شاعر را ادا کنید. نمیخواهیم که چهار ساعت بخوانیم. روی هم رفته بیست بیت است و این بیست بیت را بدون مکث میخوانیم که هم قصه شعر مشخص شود و هم پایانش مشخص شود. در ادامه حدود یک ربع اجرا کردیم و هنگامه پیکار یاران خدا آمد را خواندیم.
در دوران جنگ در جبههها شما و دیگر دوستانتان فعالیت زیادی داشتید.
بله، ولی بنده مثل خیلی از دوستان در دوران دفاع مقدس هیچگاه در تبلیغات جنگ نبودم، فقط ۶ سال مربی آموزشی بودم و به نیروهای بسیجی آموزش میدادم تا آماده و ورزیده شده و به خط مقدم اعزام شوند.
از میان کارهایی که در آن بحبوحه اجرا کردید، ممد نبودی ببینی گل کرد. چرا دیگر آثار شما با این استقبال مواجه نشدند؟
دیگر کارهایم نیز با استقبال مواجه شدند، ولی این یکی در اولویت بود. وقتی ممد نبودی را میخواندم، در واقع بغض گلویم بود که به یکباره ترکید. شهید محمد جهانآرا را همه میشناختند. این جوان در آن دوران به تمام آنهایی که برای دفاع از خرمشهر آمده بودند. اعم از کرد، بلوچ و آذری اعتماد کرد و اسلحه داد تا در مقابل دشمن ایستادگی کنند و نتیجه این اعتمادش را هم دید.
وقتی که خرمشهر آزاد شد، یاد آرزوی محمد افتادم که آرزو داشت دروازههای شهر خرمشهر را ببیند درحالیکه مردمانش آزادانه زندگی میکنند. این مساله خیلی ذهن من را با خود درگیر کرده بود تا اینکه موضوع را با «جواد عزیزی» مطرح کردم. این شاعر تمام ذهنیاتم را به شعر تبدیل کرد و ناگهان بغضی که در گلو داشتم در مسجد خرمشهر ترکید و خواندم ممد نبودی ببینی... شهر آزاد گشته ، خون یارانت پرثمر گشته... آه و واویلا...
در این میان عدهای هم از صدای شما و از نحوه اجرایتان کپیبرداری کردند. در این باره چه نظری دارید؟
چه خوب! اصلا مخالفتی با این قضیه ندارم. خیلی از آنها حتی از خود من نیز بهتر میخوانند. مشکلی با آنها ندارم، حلالشان میکنم. فقط به آنها توصیه میکنم مراقب باشند که به شأن ائمه اطهار توهین نشود.
حضور شما و دوستانتان چه تاثیری در روند جنگ داشت؟
مداحان و حماسهسرایان در دوران دفاع مقدس آنقدر تاثیرگذار بودند که گویی بدون صدای گرم آنها جبههها رنگ و بویی نداشت، البته بسیاری از مداحان تاثیرگذار هنوز هم هستند، ولی همانند دوران دفاع مقدس در گمنامی به سر میبرند و کسی حالی از آنها نمیپرسد. شبهای عملیات من در یک سنگر بودم، حاج صادق آهنگران در سنگر دیگر و... هیچ یک از عملیاتها بدون زیارت عاشورا و دعای کمیل آغاز نمیشد.
شما برای محرم نیز اجراهایی داشتهاید.
بله، من با اعتقاد به این روزهای عزیز خواندهام. هر روز محرم برای یک عزیز نامگذاری شده است. من بیشتر توسلم به حضرت زینب است. دوست دارم درباره این عزیزان بخوانم و از روزگاری که گذراندهاند. برگزاری مراسم عزاداری در روزهای محرم خیلی تاثیرگذار است.
بیشترین قشری که جذب کارهای شما میشوند از کدام طیف هستند؟
جوانها! در عزاداریها جذب جوانان مهمترین اولویت است و اتفاقا این قشر با کارهای من ارتباط برقرار میکنند. جذب جوانها برایم مهم است. یک بار یکی از نوجوانان مسیحی آمد به دوستانم گفت: من شلوار جین پوشیدهام با لباس تنگ؛ فقط میخواهم با حاجآقا عکس بگیرم. حاج آقا میگذارند؟ دوستم گفته بود: اتفاقا حاج آقا مثل خودتان است و شما را دوست دارد. کمکم آن نوجوان به مراسم عزاداری آقا اباعبدالله آمد و بعد از مدتی مسلمان شد و حالا کسی است که میاندار یکی از هیئتهای بزرگ است.
با عزاداریهای کنونی و بدین شکل موافقید؟ فکر میکنید عزاداری باید به چه صورت باشد؟
به نظر من عزاداری میتواند شکل متفاوتی داشته باشد، نه اینکه برویم در خیابانها و شلوغ کنیم. اگر قرار است سنج و دمام بزنیم، باید درست و با ریتم آرام بزنیم و مثل مارش عزا باید سنگین زده شود، نه با سرعت زیاد. ما در دین اسلام صوتی مهمتر از اذان نداریم. امام خمینی(ره) میفرمودند زمان اذان، بلندگوها را روشن کنید، ولی نه آنقدر که صدایش همسایهها را اذیت کند. بلندگوها را به طرف داخل مسجد کج کنید که اطرافیان اذیت نشوند. من همیشه پیشنهاد میکنم که عزاداریها در مسجد باشد. آدم از دیوارهای مسجد انرژی میگیرد. عزاداری باید به شکلی انجام شود که حرمت روزهای تاسوعا و عاشورا حفظ شود.
در این زمینه آلبومهای «غریبانه» را از شما شنیدیم، ولی آنچه در آن بود متفاوت با خواندههای همیشگی شما بود. چرا؟
این آلبوم یک کار آزمایشی بود و در آن با صدایم خیلی بازی شده بود. قرار نبود آن را به بازار عرضه کنیم. من هم برای انتشار آن هیچ دستمزدی نگرفتم اما تهیهکننده سود خوبی برد. در این آلبوم، حماسههایی را با آهنگ اجرا کردهام. من یک آلبوم ایدئولوژیک خوانده بودم. در آلبوم دوم فقط دو قطعه از کارهایش با صدای خودم است. یکی «حیلت رها کن عاشقا» و دیگری «ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه»
آلبومی دیگر نیز منتشر کردیم که خورشید نام داشت و شامل موسیقیهای حماسی، عرفانی و عاشقانه بود.
عاشقانه هم خواندهاید؟
نگاه من به عشق شاید متفاوت باشد از آن عشقی که شما مدنظرتان است.
وقتی من اشعار عاشقانه میخوانم تمام توجهم معطوف به خداست. دوست داشتم از کارهای من همه لذت ببرند حتی آنهایی که عشقشان زمینی است. اما اینگونه نشد، چرا که اواسط کار گفتند که باید دو قطعه مذهبی داشته باشیم.
چرا نمیخواستید این آلبوم به دست مردم برسد؟
چون من زیاد عشق خواندن ندارم. دوست ندارم هر سال آلبوم منتشر کنم، ولی متاسفانه، امروزه برخی از هیئتها رنگ و بوی دیگری گرفته است؛ من هم کمتر به هیئت میروم. البته اگر یاد و راه شهدا باشد قبول میکنم و بابت آن پولی نمیگیرم، زیرا مزدش را صاحب عزا میدهد. دوست ندارم نان صدایم را بخورم.
جایی گفته بودید در فیلم میم مثل مادر از شما دعوت به کار شده بود.
بله. مرحوم رسول ملاقلیپور برای ساختن آهنگ باکلام «میم مثل مادر» بارها با من تماس گرفتند. آن زمان من مشغول کاری بودم و نتوانستم با آن مرحوم همکاری کنم، درحالیکه ارادت زیادی به این کارگردان داشتم و زمانی که فیلم را نگاه کردم، ساعتها میگریستم.
موسیقی حماسی در ایران از جایگاه خوبی برخوردار است؟
متاسفانه، خیر! به دلیل درک نادرست از الفبای موسیقی حماسی، این هنر در کشور مظلوم واقع شده است. با گذشت بیش از سه دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی و جان نثاری جوانان این مرز و بوم برای آبیاری این شجره طیبه، متاسفانه مسوولان فرهنگی و هنری نتوانستهاند در زمینه شناساندن آرمانهای شهیدان با زبان هنر برای جوانان اقدام شایستهای انجام دهند. این در حالی است که در حوزه موسیقی حماسی، افراد متخصص و کاردانی چون کامبیز روشن روان و مجید انتظامی وجود دارند.
همدلی متولیان فرهنگی و حمایت مادی و معنوی از هنرمندان متخصص، سبب شکسته شدن رکود این هنر و بالندگی آن در کشور میشود.
برای ماندگاری این قبیل کارها چه پیشنهادی دارید؟
برای ماندگاری سرودهای حماسی نیازمند تفکری خلاق، همراه با پشتوانه غنی علمی و پژوهشی متولیان این سبک از موسیقی هستیم. تا زمانی که هنرمندان اهل مطالعه نشوند و اطلاعات خود را بروز نکنند، نمیتوان از ماندگاری و جاودانگی یک اثر مطلبی بیان داشت. در عرصه کنونی که دشمنان با راهاندازی جنگ نرم سعی در هویتزدایی جوانان این مرزوبوم دارند، کوتاهی و کمکاری هنرمندان خیانت به آرمانهای شهیدان و بنیانگذار جمهوری اسلامی خواهد بود.
برای این خواننده، لید نمیتوان نوشت که او را به مردم بشناساند، چرا که او خود یکی از چهرههای سرشناس زمانی است که جنگ بود و آژیر خطر تنها موسیقی ملودیک مردمانی بود که با دود و آتش و خمپاره خو گرفته بودند. غلامعلی کویتیپور از نسلی آمده که خود یا خاطرههایشان را در جبهههای جنگ جا گذاشتهاند، اما سعی دارد سالم زندگی کند و سالم نفس بکشد. برای پول نخواند و صدایش نانآور خانه و کاشانهاش نشد. مجموعه گفتوگوی او را میخوانید: غلام کویتیپور در معرفی خودش چه دارد که بگوید؟
غلام کویتیپور در اردیبهشتماه سال 1337، در محله ایران نوین خرمشهر متولد شد. پدرش از آژانهای قدیمی بود که در بحبوحه سال 1342 او را ناجوانمردانه مسموم کردند تا نکند جنایتهای رژیم را گزارش دهد. از آن روز مادرش در سن 33 سالگی برای 9 پسر و پنج دختر هم مادر بود و هم پدر. غلام پس از گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان، راهی خدمت سربازی شد و در ایام پیروزی انقلاب، خدمت سربازیاش هم به پایان رسید.
چطور به سمت مداحی و حماسهخوانی رفتید؟
برادر بزرگم، جاسم، نخستین مداح از خانواده ما بود که در سنین کودکی آنقدر زیبا مداحی میکرد که مردم نمک میریختند تا نکند چشم بخورد. من با اینکه کودکی بیش نبودم، با هزار زحمت خود را به هیئت میرساندم تا مداحی برادرم را ببینم و شاید در همان دوران بود که این علاقه در من شکل گرفت. در دوران جوانی دورههای موسیقی را فراگرفتم و حتی برخی از آلات موسیقی را تکنوازی میکردم. این علاقه موجب شد تا برخی از مداحیها و مرثیهسراییها را با موسیقی اجرا کنم.
همه کویتیپور را به عنوان یک مداح دوران جنگ میشناسند، این در حالی است که او مداح اهل بیت(ع) نیز هست و در این زمینه کارهایی نیز منتشر کرده است.
قبل از هر چیز، باید بگویم همین که شما میگویید مداح، اشتباه است. بارها گفتهام که من و امثال من مداح جنگ نبودهایم، بلکه حماسهخوان بودهایم. بارها این اتفاق افتاده که از من پرسیدهاند چرا روضه نمیخوانی و من پاسخ دادهام مگر من روضه خوانم که توقع روضه خواندن دارید؟ من حماسهخوانی کردهام نه روضهخوانی!
ولی فرم کارهایی که کردهاید بیشتر شبیه مداحی و روضه خوانی است!
همین که شما چنین نظری دارید یعنی اینکه این هنر در کشور ما جایگاه خوبی ندارد و نتوانسته خود را به مردم بشناساند. متاسفانه هنوز خیلیها الفبای این هنر را نمیشناسند و همچنان به یک حماسهخوان عنوان مداح را میدهند.
چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
اقدامات شایستهای در زمینه شناساندن آن از سوی مسوولان صورت نگرفته است، چرا که اگر این اتفاق میافتاد، الان وضعیت این نبود. به همین دلیل است که این هنر در کشوری که مهد آن است، مهجور و مظلوم واقع مانده است.
مهد آن ایران است؟
ببینید ما یک فرهنگ ۲۵۰۰ ساله داریم که بسیار غنی است. دیانت اسلام هم در کنار این، وجود دارد و باعث تکامل آن میشود. امیدوارم این فرهنگ غنی دوباره برگردد.
ولی امروزه این به قول شما هنر چهره دیگری به خود گرفته است. بسیاری از دوستانی که در این زمینه فعالیت میکنند، با ملودیهای پاپ سعی در به روز کردن آن دارند. اگر این چنین است پس نام این هنر باید تغییر کند.
مثلا چه نامی به خود بگیرد؟ من نواهایی که خودم خواندهام، داشتهها و تجربیاتی از موسیقی بوده که مورد علاقهام بوده است. به نظر شما اشکالی دارد اگر در این زمینه چنین تعاملی صورت بگیرد؟ من همیشه میگویم موسیقی اصیل ایرانی موسیقی مقدسی است، چون واقعا لهو و لعب در آن نمیبینم. حالا در این میان ملودیهای شش و هشت هم هست که در جشنها خوانده میشود. اگر از موسیقی پاپ هم برای چنین کارهایی استفاده شود اصلا اشکالی ندارد. من خودم نیز شاید از این دست کارها انجام بدهم، مثلا وقتی «ممد نبودی» را میخواندم، خیلیها میگفتند چرا نمیگویی ملودیاش مال خودت است؟ میگفتم چرا باید دروغ بگویم وقتی ملودی این کار از ملودی آثار گذشتگان است.
- اینگونه آثار در مقایسه با آلبومهایی در سبکهای پاپ و کلاسیک و سنتی، با اقبال عمومی خوبی مواجه میشوند؟
بله، خوشبختانه مردم روی خوبی به این قبیل کارها نشان میدهند. این روزها جوانان به دنبال کارهای جدید و سبکهای متنوع هستند.
و شما به همین دلیل موسیقی مذهبی را به نوحههایتان اضافه کردید؟
شاید اینگونه باشد که فکر میکنید. به هر حال شرایط مختلف جامعه نیازمند چیزهایی خاص است که در دورههای دیگر قابل استفاده نبوده و برعکس! شاید زمانی شنیدن نوحه به مردم روحیه میداد، ولی حالا از شنیدن آن هیچ حسی نداشته باشند یا شاید زمانی با نوحه خو بگیرند و موسیقی مذهبی جایگاه دیگری پیدا کند، اما هنوز هم متاسفانه هیچ یک از اینها جایگاه خود را پیدا نکرده است.
ملودیها را چه کسی برایتان میساخت؟
خودم ملودیها را میساختم، ولی هرگز نمیگفتم که من این کار را میکنم.
اشعار چطور؟
شاعری در اهواز بود که سواد آنچنانی هم نداشت، اما هر بیتی را که میسراید با هر نوایی که میخواندیم به دل مردم مینشست. شعرای دیگری هم بودند که اشعار را میسرودند. من برای تک تک ابیاتی که میسرودند احترام قائلم. یک بار یادم هست که برای اجرا به نماز جمعه آمده بودم و قرار بود یک کار حماسی بخوانم، در ابتدای برنامه از من خواسته شد که فقط هفت تا هشت دقیقه برنامه داشته باشم، اما قبول نکردم چرا که معتقد بودم هزار کیلومتر، زمینی؛ آمدیم تا تهران؛ حداقل وظیفهای که دارید این است که دین شاعر را ادا کنید. نمیخواهیم که چهار ساعت بخوانیم. روی هم رفته بیست بیت است و این بیست بیت را بدون مکث میخوانیم که هم قصه شعر مشخص شود و هم پایانش مشخص شود. در ادامه حدود یک ربع اجرا کردیم و هنگامه پیکار یاران خدا آمد را خواندیم.
در دوران جنگ در جبههها شما و دیگر دوستانتان فعالیت زیادی داشتید.
بله، ولی بنده مثل خیلی از دوستان در دوران دفاع مقدس هیچگاه در تبلیغات جنگ نبودم، فقط ۶ سال مربی آموزشی بودم و به نیروهای بسیجی آموزش میدادم تا آماده و ورزیده شده و به خط مقدم اعزام شوند.
از میان کارهایی که در آن بحبوحه اجرا کردید، ممد نبودی ببینی گل کرد. چرا دیگر آثار شما با این استقبال مواجه نشدند؟
دیگر کارهایم نیز با استقبال مواجه شدند، ولی این یکی در اولویت بود. وقتی ممد نبودی را میخواندم، در واقع بغض گلویم بود که به یکباره ترکید. شهید محمد جهانآرا را همه میشناختند. این جوان در آن دوران به تمام آنهایی که برای دفاع از خرمشهر آمده بودند. اعم از کرد، بلوچ و آذری اعتماد کرد و اسلحه داد تا در مقابل دشمن ایستادگی کنند و نتیجه این اعتمادش را هم دید.
وقتی که خرمشهر آزاد شد، یاد آرزوی محمد افتادم که آرزو داشت دروازههای شهر خرمشهر را ببیند درحالیکه مردمانش آزادانه زندگی میکنند. این مساله خیلی ذهن من را با خود درگیر کرده بود تا اینکه موضوع را با «جواد عزیزی» مطرح کردم. این شاعر تمام ذهنیاتم را به شعر تبدیل کرد و ناگهان بغضی که در گلو داشتم در مسجد خرمشهر ترکید و خواندم ممد نبودی ببینی... شهر آزاد گشته ، خون یارانت پرثمر گشته... آه و واویلا...
در این میان عدهای هم از صدای شما و از نحوه اجرایتان کپیبرداری کردند. در این باره چه نظری دارید؟
چه خوب! اصلا مخالفتی با این قضیه ندارم. خیلی از آنها حتی از خود من نیز بهتر میخوانند. مشکلی با آنها ندارم، حلالشان میکنم. فقط به آنها توصیه میکنم مراقب باشند که به شأن ائمه اطهار توهین نشود.
حضور شما و دوستانتان چه تاثیری در روند جنگ داشت؟
مداحان و حماسهسرایان در دوران دفاع مقدس آنقدر تاثیرگذار بودند که گویی بدون صدای گرم آنها جبههها رنگ و بویی نداشت، البته بسیاری از مداحان تاثیرگذار هنوز هم هستند، ولی همانند دوران دفاع مقدس در گمنامی به سر میبرند و کسی حالی از آنها نمیپرسد. شبهای عملیات من در یک سنگر بودم، حاج صادق آهنگران در سنگر دیگر و... هیچ یک از عملیاتها بدون زیارت عاشورا و دعای کمیل آغاز نمیشد.
شما برای محرم نیز اجراهایی داشتهاید.
بله، من با اعتقاد به این روزهای عزیز خواندهام. هر روز محرم برای یک عزیز نامگذاری شده است. من بیشتر توسلم به حضرت زینب است. دوست دارم درباره این عزیزان بخوانم و از روزگاری که گذراندهاند. برگزاری مراسم عزاداری در روزهای محرم خیلی تاثیرگذار است.
بیشترین قشری که جذب کارهای شما میشوند از کدام طیف هستند؟
جوانها! در عزاداریها جذب جوانان مهمترین اولویت است و اتفاقا این قشر با کارهای من ارتباط برقرار میکنند. جذب جوانها برایم مهم است. یک بار یکی از نوجوانان مسیحی آمد به دوستانم گفت: من شلوار جین پوشیدهام با لباس تنگ؛ فقط میخواهم با حاجآقا عکس بگیرم. حاج آقا میگذارند؟ دوستم گفته بود: اتفاقا حاج آقا مثل خودتان است و شما را دوست دارد. کمکم آن نوجوان به مراسم عزاداری آقا اباعبدالله آمد و بعد از مدتی مسلمان شد و حالا کسی است که میاندار یکی از هیئتهای بزرگ است.
با عزاداریهای کنونی و بدین شکل موافقید؟ فکر میکنید عزاداری باید به چه صورت باشد؟
به نظر من عزاداری میتواند شکل متفاوتی داشته باشد، نه اینکه برویم در خیابانها و شلوغ کنیم. اگر قرار است سنج و دمام بزنیم، باید درست و با ریتم آرام بزنیم و مثل مارش عزا باید سنگین زده شود، نه با سرعت زیاد. ما در دین اسلام صوتی مهمتر از اذان نداریم. امام خمینی(ره) میفرمودند زمان اذان، بلندگوها را روشن کنید، ولی نه آنقدر که صدایش همسایهها را اذیت کند. بلندگوها را به طرف داخل مسجد کج کنید که اطرافیان اذیت نشوند. من همیشه پیشنهاد میکنم که عزاداریها در مسجد باشد. آدم از دیوارهای مسجد انرژی میگیرد. عزاداری باید به شکلی انجام شود که حرمت روزهای تاسوعا و عاشورا حفظ شود.
در این زمینه آلبومهای «غریبانه» را از شما شنیدیم، ولی آنچه در آن بود متفاوت با خواندههای همیشگی شما بود. چرا؟
این آلبوم یک کار آزمایشی بود و در آن با صدایم خیلی بازی شده بود. قرار نبود آن را به بازار عرضه کنیم. من هم برای انتشار آن هیچ دستمزدی نگرفتم اما تهیهکننده سود خوبی برد. در این آلبوم، حماسههایی را با آهنگ اجرا کردهام. من یک آلبوم ایدئولوژیک خوانده بودم. در آلبوم دوم فقط دو قطعه از کارهایش با صدای خودم است. یکی «حیلت رها کن عاشقا» و دیگری «ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه»
آلبومی دیگر نیز منتشر کردیم که خورشید نام داشت و شامل موسیقیهای حماسی، عرفانی و عاشقانه بود.
عاشقانه هم خواندهاید؟
نگاه من به عشق شاید متفاوت باشد از آن عشقی که شما مدنظرتان است.
وقتی من اشعار عاشقانه میخوانم تمام توجهم معطوف به خداست. دوست داشتم از کارهای من همه لذت ببرند حتی آنهایی که عشقشان زمینی است. اما اینگونه نشد، چرا که اواسط کار گفتند که باید دو قطعه مذهبی داشته باشیم.
چرا نمیخواستید این آلبوم به دست مردم برسد؟
چون من زیاد عشق خواندن ندارم. دوست ندارم هر سال آلبوم منتشر کنم، ولی متاسفانه، امروزه برخی از هیئتها رنگ و بوی دیگری گرفته است؛ من هم کمتر به هیئت میروم. البته اگر یاد و راه شهدا باشد قبول میکنم و بابت آن پولی نمیگیرم، زیرا مزدش را صاحب عزا میدهد. دوست ندارم نان صدایم را بخورم.
جایی گفته بودید در فیلم میم مثل مادر از شما دعوت به کار شده بود.
بله. مرحوم رسول ملاقلیپور برای ساختن آهنگ باکلام «میم مثل مادر» بارها با من تماس گرفتند. آن زمان من مشغول کاری بودم و نتوانستم با آن مرحوم همکاری کنم، درحالیکه ارادت زیادی به این کارگردان داشتم و زمانی که فیلم را نگاه کردم، ساعتها میگریستم.
موسیقی حماسی در ایران از جایگاه خوبی برخوردار است؟
متاسفانه، خیر! به دلیل درک نادرست از الفبای موسیقی حماسی، این هنر در کشور مظلوم واقع شده است. با گذشت بیش از سه دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی و جان نثاری جوانان این مرز و بوم برای آبیاری این شجره طیبه، متاسفانه مسوولان فرهنگی و هنری نتوانستهاند در زمینه شناساندن آرمانهای شهیدان با زبان هنر برای جوانان اقدام شایستهای انجام دهند. این در حالی است که در حوزه موسیقی حماسی، افراد متخصص و کاردانی چون کامبیز روشن روان و مجید انتظامی وجود دارند.
همدلی متولیان فرهنگی و حمایت مادی و معنوی از هنرمندان متخصص، سبب شکسته شدن رکود این هنر و بالندگی آن در کشور میشود.
برای ماندگاری این قبیل کارها چه پیشنهادی دارید؟
برای ماندگاری سرودهای حماسی نیازمند تفکری خلاق، همراه با پشتوانه غنی علمی و پژوهشی متولیان این سبک از موسیقی هستیم. تا زمانی که هنرمندان اهل مطالعه نشوند و اطلاعات خود را بروز نکنند، نمیتوان از ماندگاری و جاودانگی یک اثر مطلبی بیان داشت. در عرصه کنونی که دشمنان با راهاندازی جنگ نرم سعی در هویتزدایی جوانان این مرزوبوم دارند، کوتاهی و کمکاری هنرمندان خیانت به آرمانهای شهیدان و بنیانگذار جمهوری اسلامی خواهد بود.
ارسال نظر