تئاتر مدرسه انسانپروری است - ۲۵ آبان ۹۱
«نسیم ادبی» یکی از چهرههای نامآشنای بازیگری تئاتر است. او بیش از ۵۰ بار در نمایش کارگردانهای مطرحی چون پری صابری، هادی مرزبان، بهروز غریبپور، علیرضا نادری، هما روستا و. . . نقشآفرینی کرده و سال گذشته هم جایزه بهترین بازیگر زن تئاتر جشنواره فجر را برای بازی در «خون رقصه» از آن خودش کرد. او این روزها اولین تجربه کارگردانیاش را با نمایش «چشمهایی که مال توست» با بازی بهاره رهنما بر روی صحنه سالن گوشه فرهنگسرای نیاوران دارد. البته او پیشتر نمایشهای «توهم» و «یک شب کوتاه» را برای جشنوارهها کارگردانی کرده بود، اما این اولین نمایش اوست که مشمول اجرای عمومی شده است.
«نسیم ادبی» یکی از چهرههای نامآشنای بازیگری تئاتر است. او بیش از 50 بار در نمایش کارگردانهای مطرحی چون پری صابری، هادی مرزبان، بهروز غریبپور، علیرضا نادری، هما روستا و... نقشآفرینی کرده و سال گذشته هم جایزه بهترین بازیگر زن تئاتر جشنواره فجر را برای بازی در «خون رقصه» از آن خودش کرد. او این روزها اولین تجربه کارگردانیاش را با نمایش «چشمهایی که مال توست» با بازی بهاره رهنما بر روی صحنه سالن گوشه فرهنگسرای نیاوران دارد. البته او پیشتر نمایشهای «توهم» و «یک شب کوتاه» را برای جشنوارهها کارگردانی کرده بود، اما این اولین نمایش اوست که مشمول اجرای عمومی شده است. او پیشتر هم با همکاری بهاره رهنما نمایش «این تابستان فراموشت کردم» را به روی صحنه آورده بود. اگر مایل به تماشای یک درام عاشقانه هستید، میتوانید هر روز عصر تا قبل از سوم آذرماه، به فرهنگسرای نیاوران سری بزنید یا از آدرس اینترنتی زیر بلیط این نمایش را تهیه کنید: www.jaajim.com
اولین تئاتری که دیدید چه نمایشی بود؟
اولین تئاتر عمرم را اوایل دهه شصت تماشا کردم. تئاتری با عنوان «دکتر کنوک» که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشد و بازیگرانش ایرج راد و پرویز پورحسینی بودند. آن زمان فقط 9 سال داشتم و اسم کارگردان این نمایش در خاطرم نمانده، اما تجربه تماشای این نمایش به قدری شیرین بود که همان روز مصمم شدم تا بازیگر بشوم و یک روز خودم بر صحنه تالار اصلی بیایم.
از کی تئاتر را شروع کردید و چگونه بازیگر شدید؟
از سال 1372 وقتی که نوزده ساله بودم، با کلاسهای بازیگری تئاتر شهر کارم را شروع کردم. آن زمان اساتیدی چون آقای محمدعلی کشاورز، آقای هادی مرزبان، خانم گلاب آدینه و... بودند که در پایان دوره پذیرفتهشدگان یک نمایش را با کارگردانی هر یک از این اساتید روی صحنه میبردند. من هم در نوزده سالگی، به آرزویم رسیدم و با نمایش «تنبور نواز» آقای مرزبان، به روی صحنه تالار اصلی تئاتر شهر آمدم و آن آرزوی دیرینه برآورده شد.
اصلا چرا بازیگر شدید و آیا تئاتر رشته آکادمیک شما هم بوده؟
گفتم که همیشه عاشق بازیگری بودم. در سال 1375 هم در کنکور هنر، در رشته تئاتر در دانشگاه آزاد پذیرفته شدم، اما دو سال نگذشته بود که به این نتیجه رسیدم تحصیلات آکادمیک قرار نیست به من چیزی بیاموزد، همین شد که دانشگاه را رها کردم و ترجیح دادم تا به شکل تجربی کار یاد بگیرم.
از همکاریهای مشترکتان با خانم «بهاره رهنما» بگویید. پیشتر هم در یک نمایش به کارگردانی ایشان بازی کردید.
امسال بهار «این تابستان فراموشت کردم» را در سالن انتظامی خانه هنرمندان با او روی صحنه داشتم. تابستان هم همین نمایش را با هم به شهر شیراز بردیم و حالا «چشمهایی که مال توست» را با هم کار کردیم؛ اما این بار او بازیگر است و من کارگردان. به قدری تجربه همکاری خوبی داشتیم که دیگر تبدیل به یک گروه شدیم. «چشمهایی که مال توست» را بهاره نوشته و اپیزود دیگری از همان «این تابستان فراموشت کردم» بود که آن زمان اجرا نشد و حالا در تئاتر گوشه فرهنگسرای نیاوران گروه ما آن را روی صحنه دارد.
درباره تجربه «چشمهایی که مال توست» بگویید. با توجه به اینکه به نوعی اولین تجربه کارگردانیتان محسوب میشود.
این نمایش یک کار تکنفره است که باید اعتراف کنم خانم رهنما به خوبی از عهده اجرایش برآمده است. کارکردن مونولوگ واقعا دشوار است، هم برای کارگردان و هم برای بازیگر. چون برای نشاندادن ابعاد شخصیت نمایش تلاش فراوان لازم است و پر از ریزهکاری و دقت است. زن نمایش ما یعنی «نغمه» که کودک درون زیبایی دارد و از روی سادگی به اولین مرد زندگیاش دل داده و زود عاشق شده، حالا سالهاست با یک بچه تنها شده اما حضور مرد مانند قبل هنوز در ذهن او زنده است و زن کماکان در انتظار بازگشت او به سر میبرد. درنتیجه زندگیاش مدام تکرار است و تکرار و تکرار. بهاره رهنما هم انصافا از پس ایفای این نقش به خوبی برآمده است.
فکر میکنید اصلا چرا باید «تئاتر» دید؟ دیگران را چرا به تماشای «تئاتر» دعوت میکنید؟ آیا به این هنر به مثابه تفریح نگاه میکنید؟
ابدا! تئاتر یک مدرسه انسانپروری است، البته اگر درست پیش برود. تئاتر را نباید مثل قدمزدن در پارک یا سینمارفتن تلقی کرد. دیدن هر نمایش مثل خواندن هر کتاب، افزودن یک تجربه تازه زیستی است. هرکدام از ما یک بار فرصت حیات داریم، اما با تماشای تئاتر انگار تجربه آدمهای هر نمایش هم تجربه زیستی ما میشود، پس تئاتر را باید بیش از تفریح، درس زندگی تلقی کنیم.
اولین تئاتری که دیدید چه نمایشی بود؟
اولین تئاتر عمرم را اوایل دهه شصت تماشا کردم. تئاتری با عنوان «دکتر کنوک» که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشد و بازیگرانش ایرج راد و پرویز پورحسینی بودند. آن زمان فقط 9 سال داشتم و اسم کارگردان این نمایش در خاطرم نمانده، اما تجربه تماشای این نمایش به قدری شیرین بود که همان روز مصمم شدم تا بازیگر بشوم و یک روز خودم بر صحنه تالار اصلی بیایم.
از کی تئاتر را شروع کردید و چگونه بازیگر شدید؟
از سال 1372 وقتی که نوزده ساله بودم، با کلاسهای بازیگری تئاتر شهر کارم را شروع کردم. آن زمان اساتیدی چون آقای محمدعلی کشاورز، آقای هادی مرزبان، خانم گلاب آدینه و... بودند که در پایان دوره پذیرفتهشدگان یک نمایش را با کارگردانی هر یک از این اساتید روی صحنه میبردند. من هم در نوزده سالگی، به آرزویم رسیدم و با نمایش «تنبور نواز» آقای مرزبان، به روی صحنه تالار اصلی تئاتر شهر آمدم و آن آرزوی دیرینه برآورده شد.
اصلا چرا بازیگر شدید و آیا تئاتر رشته آکادمیک شما هم بوده؟
گفتم که همیشه عاشق بازیگری بودم. در سال 1375 هم در کنکور هنر، در رشته تئاتر در دانشگاه آزاد پذیرفته شدم، اما دو سال نگذشته بود که به این نتیجه رسیدم تحصیلات آکادمیک قرار نیست به من چیزی بیاموزد، همین شد که دانشگاه را رها کردم و ترجیح دادم تا به شکل تجربی کار یاد بگیرم.
از همکاریهای مشترکتان با خانم «بهاره رهنما» بگویید. پیشتر هم در یک نمایش به کارگردانی ایشان بازی کردید.
امسال بهار «این تابستان فراموشت کردم» را در سالن انتظامی خانه هنرمندان با او روی صحنه داشتم. تابستان هم همین نمایش را با هم به شهر شیراز بردیم و حالا «چشمهایی که مال توست» را با هم کار کردیم؛ اما این بار او بازیگر است و من کارگردان. به قدری تجربه همکاری خوبی داشتیم که دیگر تبدیل به یک گروه شدیم. «چشمهایی که مال توست» را بهاره نوشته و اپیزود دیگری از همان «این تابستان فراموشت کردم» بود که آن زمان اجرا نشد و حالا در تئاتر گوشه فرهنگسرای نیاوران گروه ما آن را روی صحنه دارد.
درباره تجربه «چشمهایی که مال توست» بگویید. با توجه به اینکه به نوعی اولین تجربه کارگردانیتان محسوب میشود.
این نمایش یک کار تکنفره است که باید اعتراف کنم خانم رهنما به خوبی از عهده اجرایش برآمده است. کارکردن مونولوگ واقعا دشوار است، هم برای کارگردان و هم برای بازیگر. چون برای نشاندادن ابعاد شخصیت نمایش تلاش فراوان لازم است و پر از ریزهکاری و دقت است. زن نمایش ما یعنی «نغمه» که کودک درون زیبایی دارد و از روی سادگی به اولین مرد زندگیاش دل داده و زود عاشق شده، حالا سالهاست با یک بچه تنها شده اما حضور مرد مانند قبل هنوز در ذهن او زنده است و زن کماکان در انتظار بازگشت او به سر میبرد. درنتیجه زندگیاش مدام تکرار است و تکرار و تکرار. بهاره رهنما هم انصافا از پس ایفای این نقش به خوبی برآمده است.
فکر میکنید اصلا چرا باید «تئاتر» دید؟ دیگران را چرا به تماشای «تئاتر» دعوت میکنید؟ آیا به این هنر به مثابه تفریح نگاه میکنید؟
ابدا! تئاتر یک مدرسه انسانپروری است، البته اگر درست پیش برود. تئاتر را نباید مثل قدمزدن در پارک یا سینمارفتن تلقی کرد. دیدن هر نمایش مثل خواندن هر کتاب، افزودن یک تجربه تازه زیستی است. هرکدام از ما یک بار فرصت حیات داریم، اما با تماشای تئاتر انگار تجربه آدمهای هر نمایش هم تجربه زیستی ما میشود، پس تئاتر را باید بیش از تفریح، درس زندگی تلقی کنیم.
ارسال نظر