عوامل گسترش تقاضا برای آموزش عالی
دکتر غلامعلی فرجادی
اقتصاددان
یکی از مهمترین عوامل گسترش تقاضا برای تحصیل بالا بودن نرخ بیکاری تحصیلکردههاست. در دو سه دهه گذشته بزرگترین استخدام کننده فارغالتحصیلان نظام آموزش عالی دولت بوده است و با توجه به گسترش دولت در سالهای آخر رژیم گذشته و نیز اوایل انقلاب و همراه با گسترش بخشهای آموزش، بهداشت و سایر بخشهای اجتماعی تقاضای زیادی برای جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی وجود داشت.
حتی در حال حاضر بیش از ۷۰ درصد از فارغالتحصیلان آموزش عالی در بخشهای دولتی بهویژه در بخش آموزش و بهداشت مشغول بهکار هستند.
دکتر غلامعلی فرجادی
اقتصاددان
یکی از مهمترین عوامل گسترش تقاضا برای تحصیل بالا بودن نرخ بیکاری تحصیلکردههاست. در دو سه دهه گذشته بزرگترین استخدام کننده فارغالتحصیلان نظام آموزش عالی دولت بوده است و با توجه به گسترش دولت در سالهای آخر رژیم گذشته و نیز اوایل انقلاب و همراه با گسترش بخشهای آموزش، بهداشت و سایر بخشهای اجتماعی تقاضای زیادی برای جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی وجود داشت.
حتی در حال حاضر بیش از 70 درصد از فارغالتحصیلان آموزش عالی در بخشهای دولتی بهویژه در بخش آموزش و بهداشت مشغول بهکار هستند. از اوایل دهه 70 با کاهش رشد جمعیت و نیاز کمتر به گسترش خدمات آموزشی و بهداشتی و توسعه بیرویه دیوان سالاری اداری ظرفیت جذب نیروی کار توسط دولت کاهش یافت و به همین دلیل باید توجه دوچندان به فعالیتهای بخش خصوصی معطوف میشد که متاسفانه بخش خصوصی از گسترش چندانی برخوردار نگردید و فارغالتحصیلان دانشگاهی با بیکاری قابل ملاحظهای روبهرو شدند و این بیکاری در دهه اخیر شدت بیشتری یافته است. در شرایطی که بیکاری فارغ التحصیلان بالا باشد افراد به سطوح بالاتر آموزشی روی میآورند؛ زیرا از یک طرف هزینه فرصت آنان به دلیل بیکاری پایین است و از طرف دیگر امید دارند که با دسترسی به سطوح بالاتر آموزش از اشتغال و درآمد بالاتری برخوردار شوند.
عامل دیگر که در ادامه عامل قبلی در حال کارکرد است این است که فارغالتحصیلان به دلیل نبود اشتغال مناسب توجه خود را معطوف به مهاجرت به دیگر کشورها میکنند و برای این منظور به سطوح بالاتر آموزش که مورد نیاز نهادهای آموزشی و بازار کار خارج از کشور است روی میآورند و این امر تقاضا برای سطوح بالاتر آموزش را گسترش میدهد.
عامل دیگر تقاضا برای آموزش عالی ورود دختران و زنان به آموزش عالی است. با بالا رفتن میزان پوشش تحصیلی دختران در مقاطع پایینتر از دانشگاه تقاضای آنان برای آموزش عالی بالا میرود و این امر را طی دهه گذشته شاهدیم که ورودی دختران در برخی رشتههای دانشگاهی بیشتر از پسران بوده است.
گسترش بیرویه نهادهای آموزش عالی دولتی و خصوصی و رایگان بودن یا حداقل کم هزینه بودن آموزش عالی (که در برخی موارد با کیفیت پایین آموزشی نیز همراه است) و هزینه پایین فرصت آموزش که خود ناشی از بیکاری تحصیلکردههاست به تشدید تقاضا انجامیده است.
علاوه بر این گسترش آموزش عالی بدون توجه به نیازهای بازار کار نیز یکی از عوامل تاثیرگذار است. جالب است که نهادهای آموزش عالی هیچگونه مسوولیتی در قبال بیکاری تحصیلکردگان نمیپذیرند و در بسیاری موارد به صراحت اعلام میکنند که آنان متولی اشتغال فارغالتحصیلان نبوده و وظیفه آنان صرفا علم آموزی و گسترش مرزهای دانش افراد است.
تغییر نگرشهای فرهنگی جامعه و خانوادهها را نیز نمیتوان نادیده گرفت. در گذشته خانوادهها سعی میکردند که برای فرزندان خود داراییهایی به شکل زمین، ساختمان و محل کسب و کار باقی گذارند. در دهههای اخیر اکثر خانوادهها و والدین توجه خود را به آموزش به عنوان سرمایه انسانی فرزندان معطوف کردهاند و سعی میکنند با سرمایهگذاری در این زمینه آینده فرزندان خود را بهبود بخشند.
سایر نگرشهای فرهنگی نیز تنور تقاضا را برای آموزش عالی گرم نگاه داشته است. پست شمردن کارهای یدی و تلاش در جهت کسب مشاغل اصطلاحا یقه سفید و پشت میزنشینی که از سوی فرهنگ عمومی جامعه بهطور مستقیم و غیر مستقیم القا میشود نیز یکی دیگر از عوامل تعیینکننده است.
ارسال نظر