در ستایش درستمردن - ۲۵ آبان ۹۱
امیرحسین صدیق
بازیگر
فیلم (خانهای روی آب) دومین برگ از سهگانه بهمن فرمانآرا در مورد مرگ، از دیدگاههای متفاوتی قابل بررسی است. این فیلم از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران است. مرگ، بیگناهی انسانها در گرفتار شدن میان انبوه شرایط مهیا برای گناه، تاثیر انکارناپذیر گذشته هر انسان در شکلگیری آیندهاش است. پس از بوف کور صادق هدایت، زیباترین و با عظمتترین تصویر مرگ را در سهگانه بهمن فرمانآرا شاهد هستیم. فیلم (بوی کافور عطر یاس) که انتقادی است بر مردهپرستی ایرانیان، فیلم (خانهای روی آب) که تاکیدی است بر مجازات قبل از مرگ برای سبک شدن عذاب آخرت و در نهایت، فیلم (یک بوس کوچولو) که نشان از شیرینی مانند شکر مرگ برای وجدانهای آسوده است، اما بحث اصلی در مورد فیلم خانهای روی آب است.
بازیگر
فیلم (خانهای روی آب) دومین برگ از سهگانه بهمن فرمانآرا در مورد مرگ، از دیدگاههای متفاوتی قابل بررسی است. این فیلم از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران است. مرگ، بیگناهی انسانها در گرفتار شدن میان انبوه شرایط مهیا برای گناه، تاثیر انکارناپذیر گذشته هر انسان در شکلگیری آیندهاش است. پس از بوف کور صادق هدایت، زیباترین و با عظمتترین تصویر مرگ را در سهگانه بهمن فرمانآرا شاهد هستیم. فیلم (بوی کافور عطر یاس) که انتقادی است بر مردهپرستی ایرانیان، فیلم (خانهای روی آب) که تاکیدی است بر مجازات قبل از مرگ برای سبک شدن عذاب آخرت و در نهایت، فیلم (یک بوس کوچولو) که نشان از شیرینی مانند شکر مرگ برای وجدانهای آسوده است، اما بحث اصلی در مورد فیلم خانهای روی آب است.
امیرحسین صدیق
بازیگر
فیلم (خانهای روی آب) دومین برگ از سهگانه بهمن فرمانآرا در مورد مرگ، از دیدگاههای متفاوتی قابل بررسی است. این فیلم از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران است. مرگ، بیگناهی انسانها در گرفتار شدن میان انبوه شرایط مهیا برای گناه، تاثیر انکارناپذیر گذشته هر انسان در شکلگیری آیندهاش است. پس از بوف کور صادق هدایت، زیباترین و با عظمتترین تصویر مرگ را در سهگانه بهمن فرمانآرا شاهد هستیم. فیلم (بوی کافور عطر یاس) که انتقادی است بر مردهپرستی ایرانیان، فیلم (خانهای روی آب) که تاکیدی است بر مجازات قبل از مرگ برای سبک شدن عذاب آخرت و در نهایت، فیلم (یک بوس کوچولو) که نشان از شیرینی مانند شکر مرگ برای وجدانهای آسوده است، اما بحث اصلی در مورد فیلم خانهای روی آب است. مرگ از دیدگاهی متفاوت در این فیلم بیان شده که تا به حال کمتر کسی در مورد آن اندیشیده یا صحبت کرده است. «خانهای روی آب» تاکید بر مجازات قبل از مرگ در جهت سبک شدن عذاب آخرت برای بندهای است که ناخواسته بر خلاق باطن پاکش بنا به شرایط موجود در زندگیاش گرفتار بار گناهانی است که در آخرت گریبانگیرش خواهد بود، در نتیجه خداوند بزرگ به وسیله نماینده خود موجبات تحول دکتر سپیدبخت را فراهم میکند تا برای مجازات در همین عالم فانی آماده شود.
در واقع در سکانسهای پایانی فیلم که حرکت کامواها بر روی زمین دادگاهی را برایش در همین دنیای فانی فراهم میآورد ثابتکننده این اندیشه حاکم بر فیلم است. درست است که این مجازات به دست عاملان سیاهپوش کافری است که از سوی منشی دکتر سپیدبخت اجیر شدهاند اما شیرینی پیام فیلم در همین تضادی است که سیاهپوشان کفر با شنیدن آیات قرآن از زبان نماینده خدا عقبنشینی میکنند، اما دکتر سپیدبخت در صحنه آخر فیلم در کنار پاکترین شخصیت فیلم (پسرک حافظ قرآن) هر دو با لباسی سپید از این دنیا رخت برمیبندند.
به نظر فیلمساز، انسانها به خاطر مهیا بودن شرایطی در جامعه، گرفتار گناهان مختلفی میشوند. فرمانآرا عقیده دارد که در واقع انسانهای معمولی که نمایندهشان در فیلم دکتر سپیدبخت است گناهکار اصلی نیستند، بلکه کسانی گناهکارند که شرایط را در اجتماع به نحوی فراهم میکنند که انسانها به گناههای ناخواسته و بیدلیل وادار میشوند. اوج این مساله در سکانس برتر فیلم که همان صحبتهای میان دکترسپیدبخت (رضا کیانیان) با دوست صمیمیاش دکتر اثبات میشود. وقتی که دکتر (جمشید مشایخی) خاطرهای را از دوران دانشجوییاش تعریف میکند، در واقع با کنایه و استعاره و تمثیل این دیدگاه تبیین میشود. خانهای روی آب دومین اثر بهمن فرمانآرا در مورد مرگ بود، اما این بار در این فیلم این موضوع با مضامینی مثل مذهب و اعتقادات هم آمیخته شد تا پرداخت جدیتری نسبت به موضوع مرگ شود، شاید در این فیلم نکتهای که بیش از هر چیزی قابل ذکر باشد نمادها هستند که با تماشاگر فیلم صحبت میکنند.
ما در همان ابتدا با تصویر پیرزنی مواجه هستیم که در حال بافتن میباشد، شاید اگر به عنوان یک بیننده بخواهیم این تصویر را در ذهن خود تجزیه کنیم، به این نتیجه برسیم که پیرزن نماد روزگار و نخ نماد عمر و بافتهها هم نمادی از سرنوشت انسان باشند، البته این نماد قبلا در فیلم دشت گریان بوده است، به هرحال با شروع فیلم و داستانی به ظاهر خطی، ما متوجه همان حرفهای فیلم اول فرمانآرا خواهیم شد، اما این بار با پرداخت بیشتری طوری برای بیان این حرفها و برای بیشتر شدن مخاطب، از بازیگران بزرگ و معروف سینمای ایران استفاده میکند تا تماشاگر را به سینما بکشاند، حتی او از هدیه تهرانی در این فیلم استفاده میکند تا قشر جوان را هم به سینما بکشاند و اتفاقا در این کار موفق هم بود با اینکه هدیه تهرانی در این فیلم درست به مانند کیت بلانشت در فیلم بابل کار خاصی انجام نداد، اما حضورش مفید بود شاید خیلیها از استفاده کردن این همه نامهای بزرگ کنار هم انتقاد کردند، اما فرمانآرا از بازیگرانش در این فیلم بازی خوبی گرفت و البته این یکی از هنرهای فرمانآرا است، حتی بازیگرانی که در این فیلم یک سکانس بازی کردند عالی بودند، اما در مورد محتوای این فیلم اگر بخواهیم صحبت کنیم، باید گفت که فیلم خانهای روی آب تلفیقی از یک نگاه اجتماعی به مسائل جامعه با یک نگاه فلسفی است و البته موضوع مرگ که در این فیلم نقش کمرنگتری نسبت به فیلم قبلی دارد، داستان فیلم داستان دکتری است که شخصیتی
خاکستری دارد.
بازیگر
فیلم (خانهای روی آب) دومین برگ از سهگانه بهمن فرمانآرا در مورد مرگ، از دیدگاههای متفاوتی قابل بررسی است. این فیلم از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران است. مرگ، بیگناهی انسانها در گرفتار شدن میان انبوه شرایط مهیا برای گناه، تاثیر انکارناپذیر گذشته هر انسان در شکلگیری آیندهاش است. پس از بوف کور صادق هدایت، زیباترین و با عظمتترین تصویر مرگ را در سهگانه بهمن فرمانآرا شاهد هستیم. فیلم (بوی کافور عطر یاس) که انتقادی است بر مردهپرستی ایرانیان، فیلم (خانهای روی آب) که تاکیدی است بر مجازات قبل از مرگ برای سبک شدن عذاب آخرت و در نهایت، فیلم (یک بوس کوچولو) که نشان از شیرینی مانند شکر مرگ برای وجدانهای آسوده است، اما بحث اصلی در مورد فیلم خانهای روی آب است. مرگ از دیدگاهی متفاوت در این فیلم بیان شده که تا به حال کمتر کسی در مورد آن اندیشیده یا صحبت کرده است. «خانهای روی آب» تاکید بر مجازات قبل از مرگ در جهت سبک شدن عذاب آخرت برای بندهای است که ناخواسته بر خلاق باطن پاکش بنا به شرایط موجود در زندگیاش گرفتار بار گناهانی است که در آخرت گریبانگیرش خواهد بود، در نتیجه خداوند بزرگ به وسیله نماینده خود موجبات تحول دکتر سپیدبخت را فراهم میکند تا برای مجازات در همین عالم فانی آماده شود.
در واقع در سکانسهای پایانی فیلم که حرکت کامواها بر روی زمین دادگاهی را برایش در همین دنیای فانی فراهم میآورد ثابتکننده این اندیشه حاکم بر فیلم است. درست است که این مجازات به دست عاملان سیاهپوش کافری است که از سوی منشی دکتر سپیدبخت اجیر شدهاند اما شیرینی پیام فیلم در همین تضادی است که سیاهپوشان کفر با شنیدن آیات قرآن از زبان نماینده خدا عقبنشینی میکنند، اما دکتر سپیدبخت در صحنه آخر فیلم در کنار پاکترین شخصیت فیلم (پسرک حافظ قرآن) هر دو با لباسی سپید از این دنیا رخت برمیبندند.
به نظر فیلمساز، انسانها به خاطر مهیا بودن شرایطی در جامعه، گرفتار گناهان مختلفی میشوند. فرمانآرا عقیده دارد که در واقع انسانهای معمولی که نمایندهشان در فیلم دکتر سپیدبخت است گناهکار اصلی نیستند، بلکه کسانی گناهکارند که شرایط را در اجتماع به نحوی فراهم میکنند که انسانها به گناههای ناخواسته و بیدلیل وادار میشوند. اوج این مساله در سکانس برتر فیلم که همان صحبتهای میان دکترسپیدبخت (رضا کیانیان) با دوست صمیمیاش دکتر اثبات میشود. وقتی که دکتر (جمشید مشایخی) خاطرهای را از دوران دانشجوییاش تعریف میکند، در واقع با کنایه و استعاره و تمثیل این دیدگاه تبیین میشود. خانهای روی آب دومین اثر بهمن فرمانآرا در مورد مرگ بود، اما این بار در این فیلم این موضوع با مضامینی مثل مذهب و اعتقادات هم آمیخته شد تا پرداخت جدیتری نسبت به موضوع مرگ شود، شاید در این فیلم نکتهای که بیش از هر چیزی قابل ذکر باشد نمادها هستند که با تماشاگر فیلم صحبت میکنند.
ما در همان ابتدا با تصویر پیرزنی مواجه هستیم که در حال بافتن میباشد، شاید اگر به عنوان یک بیننده بخواهیم این تصویر را در ذهن خود تجزیه کنیم، به این نتیجه برسیم که پیرزن نماد روزگار و نخ نماد عمر و بافتهها هم نمادی از سرنوشت انسان باشند، البته این نماد قبلا در فیلم دشت گریان بوده است، به هرحال با شروع فیلم و داستانی به ظاهر خطی، ما متوجه همان حرفهای فیلم اول فرمانآرا خواهیم شد، اما این بار با پرداخت بیشتری طوری برای بیان این حرفها و برای بیشتر شدن مخاطب، از بازیگران بزرگ و معروف سینمای ایران استفاده میکند تا تماشاگر را به سینما بکشاند، حتی او از هدیه تهرانی در این فیلم استفاده میکند تا قشر جوان را هم به سینما بکشاند و اتفاقا در این کار موفق هم بود با اینکه هدیه تهرانی در این فیلم درست به مانند کیت بلانشت در فیلم بابل کار خاصی انجام نداد، اما حضورش مفید بود شاید خیلیها از استفاده کردن این همه نامهای بزرگ کنار هم انتقاد کردند، اما فرمانآرا از بازیگرانش در این فیلم بازی خوبی گرفت و البته این یکی از هنرهای فرمانآرا است، حتی بازیگرانی که در این فیلم یک سکانس بازی کردند عالی بودند، اما در مورد محتوای این فیلم اگر بخواهیم صحبت کنیم، باید گفت که فیلم خانهای روی آب تلفیقی از یک نگاه اجتماعی به مسائل جامعه با یک نگاه فلسفی است و البته موضوع مرگ که در این فیلم نقش کمرنگتری نسبت به فیلم قبلی دارد، داستان فیلم داستان دکتری است که شخصیتی
خاکستری دارد.
ارسال نظر