در جستوجوی ستارههای از دست رفته - ۲۲ تیر ۹۱
علی یارمحمدی
در سالهای بعد از انقلاب تغییر شکل و شمایل و ماهیت فیلمهای سینمایی مسیر تازهای پیش روی سینماگران قرار داد که در این مسیر امکان قرار دادن همه بار فیلم روی دوش یک ستاره و تکیه به آن و پیش بردن داستان وجود نداشت. ساختار متفاوت، قصههایی از جنس آنچه آن روز مخاطب سینما طلب میکرد و گرایش به تولید کارهایی با موضوع دفاع مقدس، کودکان، گاه مسائل اجتماعی و فیلمهایی با گرایش معنوی همگی مجموعه فیلمهای سینمایی را تامین میکرد که در دهه اول انقلاب تولید و روی پرده رفت تا آنجا که مخاطبان زیادی به سالنهای سینما رفتند و آمار تماشاگران در این سالها اوج گرفت، اما تقریبا هیچ یک از این فیلمها ستارهای مشخص نداشتند، تا چنین تعبیر شود که ستارگان عامل حضور تماشاگران در سالن سینما هستند.
در سالهای بعد از انقلاب تغییر شکل و شمایل و ماهیت فیلمهای سینمایی مسیر تازهای پیش روی سینماگران قرار داد که در این مسیر امکان قرار دادن همه بار فیلم روی دوش یک ستاره و تکیه به آن و پیش بردن داستان وجود نداشت. ساختار متفاوت، قصههایی از جنس آنچه آن روز مخاطب سینما طلب میکرد و گرایش به تولید کارهایی با موضوع دفاع مقدس، کودکان، گاه مسائل اجتماعی و فیلمهایی با گرایش معنوی همگی مجموعه فیلمهای سینمایی را تامین میکرد که در دهه اول انقلاب تولید و روی پرده رفت تا آنجا که مخاطبان زیادی به سالنهای سینما رفتند و آمار تماشاگران در این سالها اوج گرفت، اما تقریبا هیچ یک از این فیلمها ستارهای مشخص نداشتند، تا چنین تعبیر شود که ستارگان عامل حضور تماشاگران در سالن سینما هستند.
علی یارمحمدی
در سالهای بعد از انقلاب تغییر شکل و شمایل و ماهیت فیلمهای سینمایی مسیر تازهای پیش روی سینماگران قرار داد که در این مسیر امکان قرار دادن همه بار فیلم روی دوش یک ستاره و تکیه به آن و پیش بردن داستان وجود نداشت. ساختار متفاوت، قصههایی از جنس آنچه آن روز مخاطب سینما طلب میکرد و گرایش به تولید کارهایی با موضوع دفاع مقدس، کودکان، گاه مسائل اجتماعی و فیلمهایی با گرایش معنوی همگی مجموعه فیلمهای سینمایی را تامین میکرد که در دهه اول انقلاب تولید و روی پرده رفت تا آنجا که مخاطبان زیادی به سالنهای سینما رفتند و آمار تماشاگران در این سالها اوج گرفت، اما تقریبا هیچ یک از این فیلمها ستارهای مشخص نداشتند، تا چنین تعبیر شود که ستارگان عامل حضور تماشاگران در سالن سینما هستند. تغییر وضعیت در سینما و نیاز به جذب گروه جدید مخاطبان سبب شد تا این بار روشی مرسوم در سینمای ایران هم پیش گرفته شود و مخاطبان به واسطه حضور ستارگان روی پرده سینما به سالن بیایند، چنین شد که تکیه سازندگان فیلمها از روی مضمون برداشته و روی بازیگران متمرکز شد.
اوایل دهه 1370 بود که دو بازیگر جوان وارد سینمای ایران شدند و حضور آنان روی پرده سینما موجب فروش بالای یک فیلم شد. نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب در فیلم سینمایی عروس بازی کردند و بعد از سالها بازیگرانی جوان با چهرههایی شهری نقشی ایفا کردند و این آغازی بود، برای آنکه باز هم ستارهها وارد سینمای ایران شوند. این آغازی بود برای یک جریان که البته سالها بعد ادامه پیدا کرد و تصویر بازیگر موجب جذب تماشاگران شد. از نیمه دهه 70 بود که تکیه بر بازیگران جدیتر از قبل شد و چهرههای جوانی چون هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن و بعدتر بهرام رادان، مهناز افشار و محمدرضا گلزار وارد سینما شدند و حال و هوای سینما و فیلمها تغییر پیدا کرد. تهرانی و فروتن در فیلم قرمز به کارگردانی فریدون جیرانی خوش درخشیدند و این درخشش بازیگران، آنان را در مسیر ثبت شدن در میان چهرههای سرشناس بازیگری سینمای ایران پیش برد، اما ورود مهناز افشار و بهرام رادان نیز به سینما خود در ادامه حرکت وارد کردن ستارهها به سینما بود. رادان و افشار هر دو در فیلم شور عشق به کارگردانی نادر مقدس بازی کردند. داستان این فیلم که طبق روال مرسوم آن سالها به ماجرای دختر و پسر جوانی میپرداخت، خارج شدن آنان از خانه و راهی شدن در مسیری پر خطر از یک سو و چهره بازیگران جوان فیلم از سوی دیگر شروعی برای ساخت ستارههای جدید برای سینمای ایران بود. ستارههایی که تصور میشد برای ادامه حیات بازیگری خود در سینما راه سختی را پیش رو دارند و گاه باید در نشان دادن توان بازیگری خود یا فقط ستاره شدن در یک فیلم سینمایی راهی انتخاب کنند، اما در هر صورت توانستند راه خود را ادامه دهند و همچنان این بازیگران چهرههای شاخص بازیگری سینمای ایران محسوب میشوند.
کمی بعد از آن سالها نیاز سینما به ورود و جذب بازیگران جوانتر موجب شد طیف دیگری از بازیگران راه به سینما پیدا کنند و این بازی برخی چهرهها از تلویزیون به سینما آمدند. از جمله آنها میتوان به شهاب حسینی که ابتدا اجرا در تلویزیون را تجربه کرد و سپس به سینما آمد اشاره کرد تا حمید گودرزی که دانی و من کاری برای کودکان در تلویزیون نخستین تجربه او بود و سپس به سینما آمد و از کارهایی که در تلویزیون انجام داده بود و محبوبیتی که به دست آورده بود در سینما نیز بهره جست.
ترانه علیدوستی نیز از چهرههایی بود که برخلاف حسینی و گودرزی مانند بازیگران نسل قبلتر خود بدون حضور در تلویزیون مستقیم به سینما آمد و با چهره نوجوان خود در من ترانه 15 سال دارم، در میان دوستداران سینما شناخته شد، اما این بازیگر که از ابتدای راه سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به عنوان بهترین بازیگر زن دریافت کرد در ادامه راه نیز تلاش کرد انتخابهایی درست و حساب شده داشته باشد علاوه بر آنکه شهرت دارد درجه کاری خود را نیز حفظ کند. باران کوثری، نگار جواهریان و پگاه آهنگرانی نیز دیگر بازیگرانی بودند که در مسیر نیاز سینمای جوانگرا با چهرههایی تازه وارد سینما شدند، البته هر یک تقریبا راهی متفاوت را پیش گرفتند؛ برخی همانند کوثری کمی پرکارتر و آهنگرانی کم کارتر راه خود را در سینما پیش گرفتند. الناز شاکردوست بازیگری بود که با بازی در فیلم گل یخ کیومرث پوراحمد به سینما آمد. شاکردوست برای حضور در این نقش تست داد و در رقابتی با بهنوش طباطبایی توانست این نقش را از آن خود کند و بهترین بازی خود را در سینمای ایران در نخستین کارش ثبت کند. شاکردوست زودتر از آنچه که تصور میشد مسیر خود را در سینما به دست آورد و حتی پیش از اکران شدن اولین فیلم سینمایی خود با پیشنهادهای متعدد بازیگری روبهرو شد و حضور در نقشهای مختلف را پذیرفت به گونهای که در مقطعی با پایان اکران هر یک از فیلمهای این بازیگر فیلم دیگری از او روی پرده سینما میرفت. ستارهسازی در سینمای ایران به شکلی متفاوت از سایر کشورها همچنان ادامه دارد، در ایران ستارهها هرچند تقریبا مشابه دیگر کشورها زیر ذرهبین هستند و بازیها یا حتی زندگی شخصی آنان تحت کنترل است و کارهای آنان مورد ارزیابی و بررسی قرار میگیرد، اما از ابزار تبلیغی همانند دیگر کشورها بهره نمی برند. بازیگران در ایران کمتر از حمایتهای تبلیغی بهره میبرند، همواره استفاده از شهرت بازیگران و ستارهها در تبلیغات و عرصههای مختلف رابطهای دو طرفه میان آنان و آنچه به واسطه آنها تبلیغ میشود به وجود میآورد. اما این رابطه دو طرفه در ایران وجود ندارد و تنها محلی که بازیگران امکان عرضه کار خود را مییابند همان فیلمهای سینمایی است که طبیعتا به دلیل کاهش روز به روز مخاطبان سینما شهرت و محبوبیت بازیگران نیز کاهش پیدا میکند و این خود آفتی برای سینما خواهد بود؛ در شرایطی که یک ارتباط متقابل میان بازیگران و ابزار تبلیغاتی میتواند ستارهها را همچنان در اوج نگه دارد.
در سالهای بعد از انقلاب تغییر شکل و شمایل و ماهیت فیلمهای سینمایی مسیر تازهای پیش روی سینماگران قرار داد که در این مسیر امکان قرار دادن همه بار فیلم روی دوش یک ستاره و تکیه به آن و پیش بردن داستان وجود نداشت. ساختار متفاوت، قصههایی از جنس آنچه آن روز مخاطب سینما طلب میکرد و گرایش به تولید کارهایی با موضوع دفاع مقدس، کودکان، گاه مسائل اجتماعی و فیلمهایی با گرایش معنوی همگی مجموعه فیلمهای سینمایی را تامین میکرد که در دهه اول انقلاب تولید و روی پرده رفت تا آنجا که مخاطبان زیادی به سالنهای سینما رفتند و آمار تماشاگران در این سالها اوج گرفت، اما تقریبا هیچ یک از این فیلمها ستارهای مشخص نداشتند، تا چنین تعبیر شود که ستارگان عامل حضور تماشاگران در سالن سینما هستند. تغییر وضعیت در سینما و نیاز به جذب گروه جدید مخاطبان سبب شد تا این بار روشی مرسوم در سینمای ایران هم پیش گرفته شود و مخاطبان به واسطه حضور ستارگان روی پرده سینما به سالن بیایند، چنین شد که تکیه سازندگان فیلمها از روی مضمون برداشته و روی بازیگران متمرکز شد.
اوایل دهه 1370 بود که دو بازیگر جوان وارد سینمای ایران شدند و حضور آنان روی پرده سینما موجب فروش بالای یک فیلم شد. نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب در فیلم سینمایی عروس بازی کردند و بعد از سالها بازیگرانی جوان با چهرههایی شهری نقشی ایفا کردند و این آغازی بود، برای آنکه باز هم ستارهها وارد سینمای ایران شوند. این آغازی بود برای یک جریان که البته سالها بعد ادامه پیدا کرد و تصویر بازیگر موجب جذب تماشاگران شد. از نیمه دهه 70 بود که تکیه بر بازیگران جدیتر از قبل شد و چهرههای جوانی چون هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن و بعدتر بهرام رادان، مهناز افشار و محمدرضا گلزار وارد سینما شدند و حال و هوای سینما و فیلمها تغییر پیدا کرد. تهرانی و فروتن در فیلم قرمز به کارگردانی فریدون جیرانی خوش درخشیدند و این درخشش بازیگران، آنان را در مسیر ثبت شدن در میان چهرههای سرشناس بازیگری سینمای ایران پیش برد، اما ورود مهناز افشار و بهرام رادان نیز به سینما خود در ادامه حرکت وارد کردن ستارهها به سینما بود. رادان و افشار هر دو در فیلم شور عشق به کارگردانی نادر مقدس بازی کردند. داستان این فیلم که طبق روال مرسوم آن سالها به ماجرای دختر و پسر جوانی میپرداخت، خارج شدن آنان از خانه و راهی شدن در مسیری پر خطر از یک سو و چهره بازیگران جوان فیلم از سوی دیگر شروعی برای ساخت ستارههای جدید برای سینمای ایران بود. ستارههایی که تصور میشد برای ادامه حیات بازیگری خود در سینما راه سختی را پیش رو دارند و گاه باید در نشان دادن توان بازیگری خود یا فقط ستاره شدن در یک فیلم سینمایی راهی انتخاب کنند، اما در هر صورت توانستند راه خود را ادامه دهند و همچنان این بازیگران چهرههای شاخص بازیگری سینمای ایران محسوب میشوند.
کمی بعد از آن سالها نیاز سینما به ورود و جذب بازیگران جوانتر موجب شد طیف دیگری از بازیگران راه به سینما پیدا کنند و این بازی برخی چهرهها از تلویزیون به سینما آمدند. از جمله آنها میتوان به شهاب حسینی که ابتدا اجرا در تلویزیون را تجربه کرد و سپس به سینما آمد اشاره کرد تا حمید گودرزی که دانی و من کاری برای کودکان در تلویزیون نخستین تجربه او بود و سپس به سینما آمد و از کارهایی که در تلویزیون انجام داده بود و محبوبیتی که به دست آورده بود در سینما نیز بهره جست.
ترانه علیدوستی نیز از چهرههایی بود که برخلاف حسینی و گودرزی مانند بازیگران نسل قبلتر خود بدون حضور در تلویزیون مستقیم به سینما آمد و با چهره نوجوان خود در من ترانه 15 سال دارم، در میان دوستداران سینما شناخته شد، اما این بازیگر که از ابتدای راه سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به عنوان بهترین بازیگر زن دریافت کرد در ادامه راه نیز تلاش کرد انتخابهایی درست و حساب شده داشته باشد علاوه بر آنکه شهرت دارد درجه کاری خود را نیز حفظ کند. باران کوثری، نگار جواهریان و پگاه آهنگرانی نیز دیگر بازیگرانی بودند که در مسیر نیاز سینمای جوانگرا با چهرههایی تازه وارد سینما شدند، البته هر یک تقریبا راهی متفاوت را پیش گرفتند؛ برخی همانند کوثری کمی پرکارتر و آهنگرانی کم کارتر راه خود را در سینما پیش گرفتند. الناز شاکردوست بازیگری بود که با بازی در فیلم گل یخ کیومرث پوراحمد به سینما آمد. شاکردوست برای حضور در این نقش تست داد و در رقابتی با بهنوش طباطبایی توانست این نقش را از آن خود کند و بهترین بازی خود را در سینمای ایران در نخستین کارش ثبت کند. شاکردوست زودتر از آنچه که تصور میشد مسیر خود را در سینما به دست آورد و حتی پیش از اکران شدن اولین فیلم سینمایی خود با پیشنهادهای متعدد بازیگری روبهرو شد و حضور در نقشهای مختلف را پذیرفت به گونهای که در مقطعی با پایان اکران هر یک از فیلمهای این بازیگر فیلم دیگری از او روی پرده سینما میرفت. ستارهسازی در سینمای ایران به شکلی متفاوت از سایر کشورها همچنان ادامه دارد، در ایران ستارهها هرچند تقریبا مشابه دیگر کشورها زیر ذرهبین هستند و بازیها یا حتی زندگی شخصی آنان تحت کنترل است و کارهای آنان مورد ارزیابی و بررسی قرار میگیرد، اما از ابزار تبلیغی همانند دیگر کشورها بهره نمی برند. بازیگران در ایران کمتر از حمایتهای تبلیغی بهره میبرند، همواره استفاده از شهرت بازیگران و ستارهها در تبلیغات و عرصههای مختلف رابطهای دو طرفه میان آنان و آنچه به واسطه آنها تبلیغ میشود به وجود میآورد. اما این رابطه دو طرفه در ایران وجود ندارد و تنها محلی که بازیگران امکان عرضه کار خود را مییابند همان فیلمهای سینمایی است که طبیعتا به دلیل کاهش روز به روز مخاطبان سینما شهرت و محبوبیت بازیگران نیز کاهش پیدا میکند و این خود آفتی برای سینما خواهد بود؛ در شرایطی که یک ارتباط متقابل میان بازیگران و ابزار تبلیغاتی میتواند ستارهها را همچنان در اوج نگه دارد.
ارسال نظر