محمد بیات: سینما در روزهای سخت همراه ستارگان خود نیست، این سال‌هاست که برای ستارگان روزهای قدیم سینمای ایران و جهان روشن شده و همین است که جوامع صنفی برنامه‌ای جدی برای بیمه هنرمندان و رسیدگی به آنان در سال‌های سخت بیکاری دارند. در کنار اینها تعداد نه چندان بالای تولیدات سینمای ایران و افراد پرتعدادی که در این عرصه فعالیت می‌کنند موجب شده روزهای بیکاری هنرمندان نیز حتی در سال‌های پیش از رسیدن به دوران پیری هم زیاد باشد و این موجب می‌شود مساله تامین هنرمندان اهمیت بسیار بالایی پیدا کند. یکی از چهره‌های سینمایی که در مورد رسیدگی به هنرمندان فعال است و نقشی مهم در این زمینه ‌ایفا می‌کند عزت‌الله انتظامی است؛ بازیگری که در این سال‌ها نیز در عرصه کارهای صنفی در حوزه تئاتر به صورت جدی فعال است و در موزه سینما در بخش مدیریتی اقداماتی انجام می‌دهد و در خانه هنرمندان نیز نفوذ دارد و در هیات امنای خانه هنرمندان عضویت و فعالیت دارد. حضور انتظامی در همه این عرصه‌ها فرصت آن را برای این بازیگر سرشناس سینمای ایران فراهم می‌کند تا امکان رسیدگی به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های خود یعنی امور هنرمندانی که دوران کهنسالی و بیکاری را سپری می‌کنند به دست بیاورند.
انتظامی از آن دست بازیگرانی است که حضور او در فیلم‌های مختلف صرف‌نظر از حجم کار ماندگار است و از جمله این کارها می‌توان به «گاو» که دومین بازی او در سینماست، «دایره مینا»، «حاجی واشنگتن»، «اجاره‌نشین‌ها»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «جنگ نفت‌کش‌ها» و حضور در مجموعه «کمال‌الملک» اشاره کرد. در روزهایی که انتظامی آغاز ۸۸ سالگی را سپری می‌کند و همچنان در مورد همکاران خود و هنرمندان دغدغه‌مند است، در گفت‌وگویی درباره شرایط معیشتی هنرمندان، نوع رسیدگی به آنان، وضعیت اقتصادی موجود در سینما و همچنین تصمیم او در مورد تبدیل خانه‌اش به بنیادی فرهنگی سخن می‌گوید.

آقای انتظامی یکی از مشغله‌های شما در این سال‌ها رسیدگی به وضعیت معیشتی هنرمندانی بوده که در این مدت کمتر فرصتی برای کار داشته‌اند و دوران کهنسالی را سپری می‌کنند. به نظر شما برای گسترش فعالیت‌های فرهنگی و سینمایی و حمایت از هنرمندان چه راهکارهایی وجود دارد.
این روزها در تمام دنیا استفاده از منابع مالی دولتی و خصوصی که در حوزه‌های صنعتی و خدماتی جامعه وجود دارند و از این منابع برای گسترش کارهای فرهنگی و سینمایی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بخش‌‌های مختلف هنری و همین طور حمایت از هنرمندان سالخورده و بیمه تمامی فعالان این عرصه به بودجه نیاز دارد. سینما و هنر ما در بخش‌های مختلف به این بودجه‌ها نیاز دارد شغل‌های فرهنگی بیمه متناسب با خود را می‌خواهند، سینمای ما به پروژه‌هایی نیاز دارد که کارهای بزرگی هستند و هزینه تولید آنها هم بالا است و بخشی از این بودجه باید صرف تربیت نیروهای جوان شود، ما جوانان خوبی داریم، آنها استعداد زیادی دارند و باید آموزش داده شوند، جذب تماشاگر به سالن‌های سینما هم کاری است که برنامه‌ریزی می‌خواهد و عملی کردن این برنامه بودجه می‌خواهد، مردم جامعه هم نباید نسبت به مهارت‌های هنری دور باشند که باید برای این هم مسوولان برنامه‌ای داشته باشند. جشن‌ها و جشنواره‌ها هم باید در سینما باشند و باید یادی از هنرمندان پیشکسوت وسرشناس هم در برگزاری این مراسم تقدیر شود و همه این‌ها نیازمند بودجه است که مدیران سینمایی موظف به تامین آن هستند. البته این را باید در نظر داشته باشیم که جذب این بودجه‌ها باید در وضعیتی باشد که شان هنرمندان حفظ شود.
به نظر شما موانع کار برای رسیدن به‌این ایده‌آلی که شما به آن اشاره می‌کنید در کجا قرار گرفته است؟
همین تامین کردن بودجه مهم‌ترین مشکلی است که در تمامی بخش‌های هنری وجود دارد و به خاطر همین است که گفتم مدیران باید با حفظ شان هنرمندان این کار را انجام دهند. حالا این یک رابطه دو طرفه بین سرمایه‌گذاران و بخش هنری است که بعد از تامین بودجه‌ها به گونه‌ای از آنها استفاده شود که اولا کسب و کاری درست برای هنرمندان و فعالان سینما به وجود بیاید و بعد از آن کسانی که سرمایه خود را در اختیار سینما گذاشته‌اند ناراضی نباشند. این ناراضی نبودن موجب می‌شود این سرمایه‌گذاری‌ها ادامه داشته باشد. ساده‌تر اینکه بودجه در راهی خرج شود که به سود هنر باشد و هنرمند هم احساس نکند هنرش مورد سوءاستفاده‌ قرار گرفته است. نگاهی در کشور ما وجود دارد که وقتی هنرمندای با بخشی که بودجه خود را به کار هنری اختصاص داده همکاری می‌کند می‌گویند هنرش را صرف یک بخش یا جناح کرده است که اگر رابطه درستی وجود داشته باشد و هنرمند از سوی بخشی که بودجه را به آن داده تحت فشار قرار نگیرد، دیگر این حرف‌ها هم به وجود نمی‌آید.
به نظر شما تا چه میزان نداشتن تشکیلات صنفی در ایران به این مشکلات دامن زده است؟
صنف در ایران هنوز به آن شکلی که در کشورهای دیگر می‌توانند تعیین‌کننده باشد نقش تعیین‌کننده‌ای ندارد. مثلا یادم هست چند سال قبل بود که صنف فیلمنامه‌نویس‌ها در آمریکا اعتصابی کردند تا خواسته‌شان را بگیرند و اتفاقا به نتیجه هم رسیدند. این نشان می‌دهد در آنجا هم قانونی هست که می‌تواند صنف را این طور قدرتمند کند و هم اهالی صنف‌شان با همدیگر هم نظر هستند می‌توانند سر یک موضوع به توافق برسند و آن را به نتیجه برسانند. حالا این را در ایران ببینیم؛ آنجا رییس صنف خواست اعتراضی شود تا حق فیلمنامه‌نویسان از آنان گرفته نشود و درخواست‌شان به نتیجه برسد، آنها هم همراهی کردند و کسی وسط راه نگفت ادامه نمی‌دهد و یک برنامه به نتیجه رسید. اما ما در اینجا این اتحاد را بین اعضای صنف داریم؟ هر حرکت صنفی در ایران از دو طرف مشکل دارد و می‌بینیم که همین مشکلات در آنجا نیست و کار آنها بهتر از ما در موضوعات صنفی پیش می‌رود. این دو مساله یکی بی‌اعتمادی و حمایت نکردن اعضا از تصمیمات صنفی و نکته دوم تفرقه و پراکندگی نظرات. این مشکلات ریشه و دلیلی هم دارد، ریشه آن را می‌توان در چند عامل خلاصه کرد. اول نبود ارتباط درست اعضا با جریان‌های صنفی و بعد بی‌اعتمادی عمومی اعضا نسبت به حرکت‌های جمعی و صنفی.
اگر موافقید کمی درباره دستمزد بازیگران در سینمای ایران صحبت کنید که چندی پیش سر و صدای زیادی در رسانه‌ها بر پا کرد.
وقتی در مورد دستمزد بازیگران صحبت می‌کنیم که نمی‌توانیم آنها را جدا از همه مردم حساب کنیم. الان وضعیت جامعه را نگاه کنید کل جامعه به سمت رفاه طلبی می‌رود و بازیگران هم که بیشتر از بقیه به چشم می‌آیند و جدا از جامعه که نیستند. بازیگران هم خواسته‌های خود را دارند برای کارشان زحمت می‌کشند و دستمزد کارشان را می‌خواهند نه چیز بیشتری. اگر روزگاری گذرتان به قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا افتاد، نگاهی به زیر پایتان کنید. نام‌های بزرگ و کوچک زیادی کنار هم قرار گرفته‌اند. از کنار بعضی از این اسم‌های بزرگ با سرعت رد می‌شویم و کنار بعضی‌‌ها کمی می‌ایستیم. آنها کسانی هستند که مرگ پایان زندگی‌شان نبوده است.
شما برای رسیدگی به امور هنرمندان سالخورده که دیگر امکان کار کردن ندارند اقداماتی کرده‌اید؟
اتفاقا یکی از برنامه‌های ما در خانه هنرمندان ایران زمانی که مجید جوزانی مدیر عاملی آن را برعهده داشت، رسیدگی به وضعیت هنرمندانی بود که دیگر امکانی برای کار کردن نداشتند. همچنین رایزنی‌هایی از این طریق با آقای دکتر قالیباف شهردار تهران داشتیم تا سالانه به آنها کمک‌هایی شود که خوشبختانه در این زمینه به خوبی ما را همراهی کردند.
اخیرا هم بیمارستانی برای درمان هنرمندان تعیین شد.
بله یکی از مهم‌ترین نمونه‌های ‌این همراهی اختصاص بیمارستان شهید رجایی و چهار بیمارستان دیگر برای امور درمانی هنرمندان است. این اتفاق اخیرا در پی توافقی بین وزیر ارشاد آقای حسینی و خانم دستجردی وزیر بهداشت و درمان صورت گرفت.
یعنی غیر از شهرداری بخش دیگری برای این امر پیش قدم نشد؟
این روند حمایتی از هنرمندان ادامه داشت تا آنجا که تعدادی از آنان از جمله حمیده خیرآبادی، رضا کرم رضایی، حسین کسبیان و ... دار فانی را وداع گفتند و پس از مدتی با درگذشت هنرمندان این تعداد به 10 نفر رسید. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی نیز تعیین شده بود مبلغی به این هنرمندان که این سال‌ها فرصتی برای کار کردن ندارند پرداخت شود و مجموع اینها به همراه مبلغی که در پی صحبت‌های من با آقای شاه آبادی قرار شد به این افراد پرداخت شود ماهانه 400 هزار تومان بود تا بالاخره در حد امکان باری از مشکلات آنان برداشته شود.
مجموع این نکاتی که ذکر شد، حمایت‌هایی است که به گروهی از هنرمندان اختصاص پیدا می‌کند، اما عملا به نظر می‌رسد با افزایش سن هنرمندان امکان فعالیت در سینما ندارند و در اینجا حقوق مناسب بازنشستگی و بیمه می‌تواند اطمینانی برای دوران کهنسالی باشد، اما اتفاقا بیشتر هنرمندان گویا از همین منظر دچار مساله و مشکل هستند.
همچنان مشکلات فراوانی پیش روی هنرمندان سالخورده کشور وجود دارد چرا که حقوق کم بازنشستگی با این تنگناهای اقتصادی موجود شرایط زندگی را خیلی سخت کرده است.
یک تصمیم جالب که از سوی شما اتخاذ شده و یکسالی است که درباره آن صحبت می‌شود تبدیل خانه شما به موزه است. معمولا در ایران آنقدر دغدغه‌ غیر از موضوعات فرهنگی وجود دارد که همواره چنین ایده‌هایی به ذهن نمی‌رسد و نسبت به آن کم‌توجهی صورت می‌گیرد. چطور تصمیم گرفتید محل زندگی‌تان تبدیل به موزه شود؟
پیشنهاد تبدیل خانه‌ام به یک بنیاد فرهنگی یا موزه از سوی خودم به شهرداری مطرح شد که البته مسوولان شهرداری محترمانه از این پیشنهاد استقبال کردند و شهرداران منطقه آقایان یزدانی و جاوید همراهی و پیگیری فوق‌العاده‌ای داشتند.
این موزه برای نسل‌های آینده و جوانانی که امروز در حوزه فرهنگ و هنر فعال هستند اهمیت زیادی پیدا می‌کند و زمینه آشنایی آنان برای ارتباط نزدیک‌تر با زندگی و کارهای شما خواهد بود، نگاه شما به این جوانان چگونه است، به عنوان هنرمندی که سال‌هاست در در حوزه سینما و تئاتر ایران به صورت مستمر فعال هستید چقدر آثار جوانان را دنبال می‌کنید و چقدر به ثمربخش بودن کارهای آنان و وجود خلاقیت و نوآوری در آنان معتقد هستید؟
من اعتقادی عمیق به نسل نو دارم با جوانان سر و کار دارم. امروز با گذشته خیلی فرق می‌کند. جوانان بازیگری که امروز وارد عرصه می‌شوند تحصیل کرده‌اند و شرایط آنان با ما که خاک صحنه می‌خوردیم کاملا متفاوت است. نسل الان نسل نو، کارساز است و می‌توان به آنها اعتماد کرد. در تئاترها از لحاظ کارگردانی و بازیگران زن و مرد استعداد برجسته‌ای می‌بینم. همین‌ها اعتقاد من را به نسل نو بیشتر کرده زیرا معتقدم اگر قرار باشد تحول در ایران به وجود آید جوانان در هر رشته‌ای کارساز و موفق خواهند بود. در حال حاضر مرزهای فرهنگی در تمام کشورهای دنیا برداشته شده، ارتباط با سایر کشورها به راحتی اتفاق می‌افتد و این امکانی است در دست جوانان ما که می‌توانند بهترین فیلم‌ها و تئاترها را ببینند.
آقای انتظامی به عنوان آخرین سوال به نظر شما برای آموزش شهروندانی مدرن، سینما تا چه میزان می‌تواند کارگشا باشد. آیا فرضا ساخت فیلم‌هایی مثل «نارنجی‌پوش» که داریوش مهرجویی آن را کارگردانی کرده یا فعالیت‌هایی مثل نمایش فیلم در پارک‌ها می‌توان به این هدف نائل آمد.
مدیران در طول این سال‌ها سینما و راهکار مهم آن را‌ برای آموزش و تربیت زندگی شهری درست به شهروندان کمتر مورد توجه قرار داده‌اند. در یک سالن تمیز و با استاندارد‌های بالای فنی که مردم در کنار هم با نظم و ترتیب فیلم تماشا کنند و آشغال‌هایش در سطل‌ها بریزند، بلند بلند حرف نزنند، حقوق دیگران را رعایت کنند، به زنان و کودکان و سالمندان حق تقدم بدهند و از امکانات عمومی خوب استفاده کنند، بهترین امکان برای آموزش به شهروندان است. لازم نیست هر چیزی را خیلی رو و علنی تبلیغ کنیم. کافی است نمونه خوبش را خودمان ارائه کنیم. به قولی «سینما آدم تربیت می‌کند به شرط آنکه نیت صد ساله داشته باشیم.»