از بنزین ارزان تا ریه‌های پر از سُرب - ۲۱ دی ۹۱
میثم‌هاشم‌خانی
گروه اندیشه اقتصاد
باز هم آلودگی هوا و باز هم تعطیلی تهران؛ باز هم تا چند روز قلمفرسایی رسانه‌ها در مدح هوای پاک و دلتنگی شاعرانه برای رنگ آبیِ خوش‌رنگِ آسمان. بعد از چند روز هم لابد بازگشت وضعیت هوای شهرهای بزرگ به حالت پیش از بحران؛ طبیعتا بعد هم دوباره روز از نو و روزی از نو: دوباره فراموش‌مان می‌شود که تنفس مدام سرب خالص، چقدر به کیفیت زندگی‌مان لطمه می‌زند. دوباره تا بحث از رساندن قیمت بنزین داخلی به میانگین قیمت‌های بین‌المللی طرح شود، صدها هزار مالک اتومبیل شخصی معترض می‌شوند و برخورداری از بنزینی با کمتر از یک‌چهارم قیمت بنزین در کشورهای فقیر همسایه‌ای مانند پاکستان و افغانستان را «حق مسلم» خود می‌دانند.
باز هم اگر بخواهیم این قصه تکراری را بگوییم که قیمت فعلی بنزین در کشور از نوشابه هم ارزان‌تر است و هیچ انگیزه‌ای برای طراحی خودروهای کم‌مصرف از سوی خودروسازان ایجاد نمی‌کند، بلافاصله گفته می‌شود که مگر نمی‌شود دولت بخش‌نامه‌ای صادر کند و خودروسازان را موظف کند که مصرف بنزین خودروهای خود را کاهش دهند؟!
اگر بگوییم که در بسیاری از کلان‌شهرهای دنیا، درآمد ناشی از «مالیات بر مصرف بنزین» است که شهرداری‌ها را قادر به تامین هزینه ساخت مترو و انواع وسایل مدرن حمل و نقل عمومی می‌کند، باز هم عده‌ای می‌گویند که مگر «تهرانی‌ها» شهروندان این کشور نیستند؟ حالا نمی‌شود نفت بیشتری بفروشیم و سهم بیشتری از این پول نفت را برای «تهرانی‌ها» در نظر بگیریم که مثلا بودجه ساخت خطوط متروشان تامین شود؟! خلاصه انگار تا ریه و حلقوم همه‌مان لبریز از «سرب خالص» نشود؛ همچنان مستیِ «بنزین ارزان» آن‌قدر قوی است که گوش شنوا برای هیچ تحلیل اقتصادی نداریم...