بازهم بازگشت به کارهای قدیمی <br>
ژاله علو
نمی‌دانم این روزها در تلویزیون و سینما چه می‌گذرد، نمایش‌ها را هم خیلی دنبال نمی‌کنم. بیشتر دلخوشم به کارهای قدیمی و فکر می‌کنم یک مخاطب اصلی آثار فرهنگی باید در ابتدا با چارچوب و پایه‌های یک هنر آشنا شود تا بتواند راهی به جلو پیش ببرد.

خود من در انتخاب یک فیلم یا نمایش در ابتدا به آفریننده اثر و بازیگران آن توجه می‌کنم، یک مخاطب عادی نیز باید تمام این مسائل را در نظر داشته باشد. اما برای شما دو پیشنهاد ویژه دارم. یک پیشنهاد رادیویی و یک پیشنهاد ویدئویی. من دیدن دوباره سریال «روزی روزگاری» را که در شبکه خانگی مدت هاست توزیع شده به شما پیشنهاد می‌کنم. سریال روزی روزگاری از آن دست آثاری است که بسیاری از ما از آن خاطره داریم، بارها دیده‌ایم و حالا هم که دوباره امکان پخش یافته است کاش در زمان بهتری از ساعت یک صبح پخش می‌شد همچنان دوست داریم دوباره نظاره‌گر آن باشیم. روزی روزگاری از همان تیتراژ ابتدایی، دنیای فرضی خودش را براساس قواعد خودش بنا می‌گذارد و تلاش می‌کند مخاطب را هم با این دنیای فرضی درگیر کند که در این کار موفق هم می‌شود. سریال یکی از متفاوت‌ترین داستان‌های این سال‌ها را با ساختاری «نو» و کاملا تازه و البته آبرومند روایت می‌کند. در سریال «روزی روزگاری» تلاش شد داستان‌هایی برای مخاطب روایت شود که مخاطب ایرانی از جزئیات آن چندان ذهنیتی نداشته است. شخصیت‌ها، حوادث و روند داستان هم به گونه‌ای است که امکان پیش‌بینی قسمت‌های بعد را سخت و دور از ذهن کرده است. امرالله احمدجو در این سریال بر روی داستان‌هایی متمرکز شده است که هرکس توانایی نزدیک شدن به آن را نداشته است. او البته پیشتر هم در فیلم «شاخه‌های بید» هم همین فضا را تجربه کرده بود؛ اتفاقی که بعدها با سریال «تفنگ سرپر» هم به شکلی دیگر آن را تکرار کرد. روزی روزگاری ملغمه‌ای از داستان‌های قدیمی، فولکلور و شخصیت‌های متفاوتی است که در کنار استفاده از فرم و ساختاری که هنوز هم در تلویزیون یک اتفاق محسوب می‌شود، سخت دیدنی شده است. حتی داستان سریال هم به تنهایی این کشش را دارد که مخاطب را با خود درگیر کند. درهم تنیدگی داستان‌ها، شروع و پایان آنها، اتفاقاتی که می‌افتد، فضاها و آدم‌ها همه و همه این ذهنیت را تشدید می‌کند که اساسا الگوی داستانگویی هزار و یک شبی مدنظربوده است. در این سریال بازی بی نظیر دو عزیز از دست رفته یعنی خسرو شکیبایی و حسین پناهی را نباید از یاد برد.
پیشنهاد دوم من گوش دادن به شبکه رادیو نمایش است که به نظر من اتفاق خوبی در عرصه نمایش رادیویی محسوب می‌شود. آخر هفته‌ها می‌شود بدون دغدغه وقت نوشیدن چای نمایش‌های این شبکه را گوش کرد و لذت برد. نمایش‌های رادیویی با توجه به این که محملی برای نوآوری، ایجاد جذابیت‌های کلامی، استفاده از تکنیک‌ها، افکت‌ها و... به حساب می‌آیند، همچنان مورد علاقه و احترام مردم هستند. نمونه‌اش همین شبکه نمایش است که در عمر کوتاه خود به راحتی به شبکه‌ای موفق و پرمخاطب بدل شده و جایگاه خود را حفظ کرده است.