گفتوگویی کوتاه با رضا گوران به بهانه «هملت»: - ۲۱ دی ۹۱
در پی خلقکردن بودم
رضا گوران اگرچه کارگردانی بسیار جوان، اما خلاق و باتجربه است. کارگردانی که پرویز پورحسینی او را «شاعر صحنه» خطاب کرده و «هملت»ش را نمایش خشونت شاعرانه میداند. او فعالیت حرفهایاش را از اواسط دهه هشتاد از سر گرفته و تا به امروز در ۸ نمایش به عنوان کارگردان یا نمایشنامهنویس فعالیت داشته است. او این روزها نمایش «هملت» را به دراماتورژی محمد چرمشیر بر صحنه دارد. نمایشی که در آن صابر ابر، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، بهناز جعفری، داریوش موفق و شیرین فرشباف بازی میکنند و «هملت» را در فضایی کاملا ایرانی روی صحنه میبرند.
رضا گوران اگرچه کارگردانی بسیار جوان، اما خلاق و باتجربه است. کارگردانی که پرویز پورحسینی او را «شاعر صحنه» خطاب کرده و «هملت»ش را نمایش خشونت شاعرانه میداند. او فعالیت حرفهایاش را از اواسط دهه هشتاد از سر گرفته و تا به امروز در ۸ نمایش به عنوان کارگردان یا نمایشنامهنویس فعالیت داشته است. او این روزها نمایش «هملت» را به دراماتورژی محمد چرمشیر بر صحنه دارد. نمایشی که در آن صابر ابر، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، بهناز جعفری، داریوش موفق و شیرین فرشباف بازی میکنند و «هملت» را در فضایی کاملا ایرانی روی صحنه میبرند.
در پی خلقکردن بودم
رضا گوران اگرچه کارگردانی بسیار جوان، اما خلاق و باتجربه است. کارگردانی که پرویز پورحسینی او را «شاعر صحنه» خطاب کرده و «هملت»ش را نمایش خشونت شاعرانه میداند. او فعالیت حرفهایاش را از اواسط دهه هشتاد از سر گرفته و تا به امروز در ۸ نمایش به عنوان کارگردان یا نمایشنامهنویس فعالیت داشته است. او این روزها نمایش «هملت» را به دراماتورژی محمد چرمشیر بر صحنه دارد. نمایشی که در آن صابر ابر، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، بهناز جعفری، داریوش موفق و شیرین فرشباف بازی میکنند و «هملت» را در فضایی کاملا ایرانی روی صحنه میبرند. نمایشی خلاقانه که برای تماشایش تا پایان دی ماه فرصت دارید .
اولین تئاتری را که تماشا کردهاید در خاطر دارید؟
بیستودو ساله بودم که نمایش «عروسی خون» به کارگردانی دکتر علی رفیعی را در تالار وحدت تماشا کردم. این اولین تئاتری بود که دیدم و تجربه بسیار خوبی هم بود. متن معروف فدریکو گارسیا لورکا با دکوری بسیار خوب و بازی فوقالعاده سیامک صفری و رویا تیموریان تلفیق شده بود که خاطره خوبی از این نمایش در ذهنم ساختهاند.
چه چیز باعث شد مجذوب تئاتر شده و کارگردانی را انتخاب کنید؟
ابتدا در دانشگاه ژنتیک میخواندم و با دنیایی دیگر سر و کار داشتم. به یک باره فهمیدم که من اصلا اشتیاقی برای این زمینه تحصیلی ندارم و همه چیز برایم گنگ و نامفهوم شد. دیگر هیچ رغبتی برای ادامه این راه نداشتم. بنابراین انصراف دادم و تصمیم گرفتم سراغ حرفهای بروم که پاسخگوی نیازم به خلقکردن باشد. بعد به این نتیجه رسیدم که کارگردانی و نویسندگی از همه چیز مناسبتر هستند.
آیا بازیگری را هم امتحان کردید؟ علاقهای به بازیگری نداشتید؟
دو سه بار در چند تلهفیلم جلوی دوربین رفتم، اما خیلی زود فهمیدم که من خجالتیتر از آنم که بخواهم بازیگر شوم و مدام در مقابل انظار باشم.
کدام یک از تجربههای کارگردانیتان دلپذیرتر بود و برایتان دوستداشتنیتر؟
پاسخ دادن به این سوال واقعا سخت است، منتها گمان میکنم همین نمایش «هملت» عجیبترین و خاصترین تجربه برای خود من باشد. خیلی دوستش دارم و البته نمایش «میخوام بخوابم» را که سال ۸۶ اجرا شد هم خیلی دوست دارم. شاید چون ایدههای زیادی صرف هر دوی این نمایشها کردم.
عجیبترین تئاتری که تابهحال تماشا کردهاید چه نمایشی بوده است؟
چند سال قبل در بلژیک نمایشی دیدم، با عنوان «پس از مدهآ» که چند بازیگر ۹ تا ۲۱ ساله با بازیهایشان واقعا شگفتزدهام کرده بودند.در بین نمایشهای ایرانی هم «شکار روباه» دکتر رفیعی را بینهایت دوست داشتم و همین طور تجارب اخیر امیررضا کوهستانی و نمایش «تیکی تاکا»ی آتیلا پسیانی.
از تجربههای نمایشیتان تا به امروز بگویید.
تا امروز نمایشهای یرما، داستان یک پلکان، ابرهای پشت حنجره، آدم آدم است (در هلند با بازیگران غیرایرانی)، جاده طولانی مارپیچ و هملت را کارگردانی کردهام. همه این نمایشها به جز دو تجربه اخیرم نوشته خودم بودند و البته «خاموشی دریا» را هم برای نیما دهقان نوشتم و خودم کارگردانش نبودم.
آیا این روزها در تدارکات نمایش دیگری هم هستید؟
مشغول بازنویسی «سه خواهر» آنتوان چخوف هستم، اما نمیدانم کی فرصت اجرایش دست دهد.
رضا گوران اگرچه کارگردانی بسیار جوان، اما خلاق و باتجربه است. کارگردانی که پرویز پورحسینی او را «شاعر صحنه» خطاب کرده و «هملت»ش را نمایش خشونت شاعرانه میداند. او فعالیت حرفهایاش را از اواسط دهه هشتاد از سر گرفته و تا به امروز در ۸ نمایش به عنوان کارگردان یا نمایشنامهنویس فعالیت داشته است. او این روزها نمایش «هملت» را به دراماتورژی محمد چرمشیر بر صحنه دارد. نمایشی که در آن صابر ابر، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، بهناز جعفری، داریوش موفق و شیرین فرشباف بازی میکنند و «هملت» را در فضایی کاملا ایرانی روی صحنه میبرند. نمایشی خلاقانه که برای تماشایش تا پایان دی ماه فرصت دارید .
اولین تئاتری را که تماشا کردهاید در خاطر دارید؟
بیستودو ساله بودم که نمایش «عروسی خون» به کارگردانی دکتر علی رفیعی را در تالار وحدت تماشا کردم. این اولین تئاتری بود که دیدم و تجربه بسیار خوبی هم بود. متن معروف فدریکو گارسیا لورکا با دکوری بسیار خوب و بازی فوقالعاده سیامک صفری و رویا تیموریان تلفیق شده بود که خاطره خوبی از این نمایش در ذهنم ساختهاند.
چه چیز باعث شد مجذوب تئاتر شده و کارگردانی را انتخاب کنید؟
ابتدا در دانشگاه ژنتیک میخواندم و با دنیایی دیگر سر و کار داشتم. به یک باره فهمیدم که من اصلا اشتیاقی برای این زمینه تحصیلی ندارم و همه چیز برایم گنگ و نامفهوم شد. دیگر هیچ رغبتی برای ادامه این راه نداشتم. بنابراین انصراف دادم و تصمیم گرفتم سراغ حرفهای بروم که پاسخگوی نیازم به خلقکردن باشد. بعد به این نتیجه رسیدم که کارگردانی و نویسندگی از همه چیز مناسبتر هستند.
آیا بازیگری را هم امتحان کردید؟ علاقهای به بازیگری نداشتید؟
دو سه بار در چند تلهفیلم جلوی دوربین رفتم، اما خیلی زود فهمیدم که من خجالتیتر از آنم که بخواهم بازیگر شوم و مدام در مقابل انظار باشم.
کدام یک از تجربههای کارگردانیتان دلپذیرتر بود و برایتان دوستداشتنیتر؟
پاسخ دادن به این سوال واقعا سخت است، منتها گمان میکنم همین نمایش «هملت» عجیبترین و خاصترین تجربه برای خود من باشد. خیلی دوستش دارم و البته نمایش «میخوام بخوابم» را که سال ۸۶ اجرا شد هم خیلی دوست دارم. شاید چون ایدههای زیادی صرف هر دوی این نمایشها کردم.
عجیبترین تئاتری که تابهحال تماشا کردهاید چه نمایشی بوده است؟
چند سال قبل در بلژیک نمایشی دیدم، با عنوان «پس از مدهآ» که چند بازیگر ۹ تا ۲۱ ساله با بازیهایشان واقعا شگفتزدهام کرده بودند.در بین نمایشهای ایرانی هم «شکار روباه» دکتر رفیعی را بینهایت دوست داشتم و همین طور تجارب اخیر امیررضا کوهستانی و نمایش «تیکی تاکا»ی آتیلا پسیانی.
از تجربههای نمایشیتان تا به امروز بگویید.
تا امروز نمایشهای یرما، داستان یک پلکان، ابرهای پشت حنجره، آدم آدم است (در هلند با بازیگران غیرایرانی)، جاده طولانی مارپیچ و هملت را کارگردانی کردهام. همه این نمایشها به جز دو تجربه اخیرم نوشته خودم بودند و البته «خاموشی دریا» را هم برای نیما دهقان نوشتم و خودم کارگردانش نبودم.
آیا این روزها در تدارکات نمایش دیگری هم هستید؟
مشغول بازنویسی «سه خواهر» آنتوان چخوف هستم، اما نمیدانم کی فرصت اجرایش دست دهد.
ارسال نظر