فقر و نگرانی به هنرمند ضربه می‌زند - ۲۹ تیر ۹۱
کتــاب
اگر شما هم از آن دسته اشخاصی هستید که فکر می‌کنند کتاب شعر فروش ندارد یا اقتصادی نیست، بد نیست گفتگوی کتاب این هفته را بخوانید. همکاران بخش کتاب این هفته علاوه بر بخش‌های ثابت هفتگی به دیدار شمس لنگرودی، شاعر نام آشنای کشورمان رفتند. کیوان‌نژاد در این گفتگو گریزی هم به مسائل اقتصادی چاپ و نشر اشعار در کشور زده و شمس لنگرودی با تجربه‌ای قدیمی در باب حرف‌های جدیدی زده است.

علی‌رضا کیوانی‌نژاد
گفت‌وگو با شمس لنگرودی که مدت‌هاست مرتکب شعر شده در دفتر «آهنگی دیگر» انجام شد؛ میان کلماتی که در قاب کتاب‌ها جای گرفته‌اند و دیوارهایی که دیوارکوب‌هایی را در ظاهری صلیب‌گونه به بر کشیده‌اند. «شاعر»موی سپید ما، درباره شعر خانمی اظهارنظر می‌کند که شال خاکستری دارد و شاید «خاکستری»‌اش طعنه‌ای است به حال و روز هوای آلوده تهران. شاعر اما به لورکا اشاره می‌کند و می‌گوید در فلان شعرش، آنجا که گفته بود «ماه بِسان داس کلمات را درو می‌کند» و الخ. و بعد مراجعه‌کننده‌اش از همان دری می‌رود که حافظ موسوی از آن وارد می‌شود و لَختی پشت میزی قهوه‌ای می‌نشیند و نفسی تازه می‌کند و چندی بعد شهاب مقربین هم به جرگه شاعران می‌پیوندد و یله می‌دهد به همان میز و چیزی زمزمه می‌کند. اواخر گفت‌‌وگو هم احمد پوری می‌آید تا حوزه ترجمه شعر هم در این میان نماینده‌ای اصلح داشته باشد. آنچه درپی می‌آید حاصل گپی و گفتی است یک ساعته با شمس لنگرودی؛ از هر دری حرفی زدیم و واژه‌ای درو کردیم شاید دل‌ تنهایی‌مان تازه شود.

چرا هنوز برخی معتقدند فروش کتاب شعر خوب نیست؟
آنها که هنوز می‌گویند کتاب شعر فروش ندارد از یک حافظه چند ده‌ساله قبلی خود استفاده می‌کنند و از شعر امروز چندان خبر ندارند. فروش کتاب‌ شعر امروز، بسیار بیشتر از فروش کتاب‌های مشابه در دهه چهل است. متاسفانه در این مملکت رسم است که همه در مورد همه‌چیز اظهارنظر کنند. مجموعه اشعار قابل قبول این سال‌ها به چاپ‌های هشتم و نهم هم رسیده و آنها که هنوز بر رای خود اصرار دارند می‌توانند به این کتاب‌ها مراجعه کنند.
اما برخی ناشران معتقدند که شعر شاعران امروز، شعر روز نیست و حرف روز را کم دارد. و دلیل افت فروش را در این مسئله می‌دانند.
فروش نرفتن پاره‌ای کتاب‌های شعر چند دلیل دارد. یک دلیل می‌تواند ضعف کتاب باشد. یا مثلا پخش کتاب مناسب نباشد یا این‌که شاعر، جوان و گمنام باشد. بنابراین ضعف کتاب، تنها یک دلیل است. البته مکانیزم پخش کتاب در کشور ما حتی در بهترین شرایط هم سالم نیست. درحالی‌که در کشوری مانند مکزیک کتاب‌های فوئنتس ده‌میلیون تیراژ دارد آیا تیراژ کتاب افرادی مثل شاملو یا سپهری که ۵۰ یا ۱۰۰ هزار نسخه است؟ طبیعی به‌نظر می‌رسد؟ واقعا فکر می‌کنید این افراد در این ایران همین‌قدر خواننده دارند؟ حرف‌های غیرمسئولانه برخی، مشکلی را حل نمی‌کند. شعر عده‌ای از جوانان امروز هم شعری خواندنی و قابل قبول است که عموما به سبب گمنامی‌شان وارد چرخه پخش نمی‌شوند و از آنها حمایت نمی‌شود تا دیده شوند و ببینیم حرف امروز را می‌گویند یا نه. حرف امروز به معنای مضامینی درباره امروز نیست بلکه رسیدن به «فُرم»ی برای بیان مفاهیم مسایل امروز است.
در این میان اگر شاعری بخواهد با هزینه خودش کتابی را چاپ کند مرتکب حرکتی مزموم شده، درحالی‌که این کار می‌تواند در صورت رعایت برخی فاکتورها، برای پیشرفت شاعران جوان مفید هم باشد.
درست است. ببینید، بنگاه نشر در درجه اول بنگاه اقتصادی است. یک بنگاه عام‌المنفعه نیست. ناشر در راه خدا و خدمت به خلق سرمایه‌گذاری نمی‌کند. این دو کار در حوزه دیگری است و موسسات دیگری با آن در ارتباط هستند. محصول هر موسسه اقتصادی در درجه اول باید سودده باشد یا حداقال زیان‌بار نباشد تا سر پا بماند و به کار ادامه دهد و کتاب‌های خوب چاپ کند. در همه دنیا رسم است که معمولا چند کتاب اول شاعران جوان و نویسندگان، در تیراژ کم و با هزینه خودشان یا دوستان‌شان چاپ می‌شود. ناشر خوب ناشری نیست که مدام خطر سرمایه‌گذاری را بپذیرد بلکه ناشری است که استعداد درخشان را با معیارهای خودش بشناسد. به نظرم چاپ کتاب از طرف ناشر با سرمایه مولف نه فقط ایرادی ندارد و مزموم نیست بلکه بسیار پسندیده هم هست. اشکال فقط وقتی است که ناشر نه تنها صرفا در فکر سود باشد بلکه قصد کلاهبرداری هم داشته باشد.یعنی هر کتاب مبتذلی را با چند برابر هزینه چاپ کند که البته این دیگر به ما ربطی ندارد. مسئله‌ای است مربوط به بی‌اخلاقی آن ناشر.
از شناسایی استعدادهای درخشان صحبت کردید. در شعر امروز هم چنین استعدادهایی را دیده‌اید؟ و این‌که چه مکانیزمی توانسته مخاطبان امروز را باز هم به شعر ارجاع دهد؟
در پاسخ به بخش نخست سوال‌تان اجازه دهید از فرد یا افرادی نام نبرم که شائبه‌ای هم پیش نیاید. اما درباره بخش دوم باید به این نکته اشاره کنم که شعر در سالیان دراز، به سبب پیچیدگی‌های غیرضروری، مخاطب خود را از دست داده بود. خوشبختانه با نزدیک شدن به مکانیزم تازه‌ای که در زبان به اصطلاح به شعر سهل و ساده شهرت یافته مخاطبان اصلی شهر دوباره به آن رجوع کرده‌اند. شعر ساده یا سهل اگرچه مثل هر پدیده‌ دیگری می‌تواند ضایعاتی داشته باشد- مثل ساده‌انگاری- اما بدنه اصلی شعر را از ابتذالِ بی‌خوانندگی دور کرده و خوشبختانه بخش چشمگیری از خوانندگان جذب این نوع از شعر شده‌اند که سابقه آن به اشعار حافظ و خیام برمی‌گردد و در شعر امروز می‌توان آن را در آثار فروغ مشاهده کرد.
برگزاری جشنواره‌ها تا چه حدی به پیشرفت این روند کمک می‌کند؟
ارزش جشنواره‌های شعر منوط به انگیزه برگزارکنندگان آن است و درکِ زیبایی‌شناسی آنها، یعنی چه کسی با چه نیتی و با چه ارزش‌هایی اقدام به برگزاری یک جشنواره می‌کند. متاسفانه نهادها و موسسات معمولا به بدنه اصلی دولت تبدیل می‌شوند و این در حوزه هنر گره‌گشا نیست. ولی شاید بودنش بهتر از نبودنش باشد.
در این میان «نقد» هم می‌تواند به تعالی شعر کمک کند ولی به‌نظر می‌رسد فقدان نقد علمی در رسانه‌ها از یک سو، و عدم پذیرش آن از سوی اهل فن گاه راه را بر هرگونه اظهار نظر و پیشرفت احتمالی می‌بندد.
در تمام جهان نقد همواره با ذوق و زیبایی‌شناسی هنرمندان جدی در تصادم است. من مثل چخوف معتقد نیستم که می‌گفت نادان را خرمگس می‌دانم. پابلو نرودا-در کتاب راستی چرا؟با ترجمه احمد پوری، نشر چشمه- می‌گوید:«چرا کک‌ها و گزمه‌های ادبی نیشم می‌زنند؟»این معضل، جهانی است ولی منتقدان در کشورهای دیگر سوارِ کار علمی هستند و البته این را هم در نظر داشته باشید همه نقدهایی که در ایران منتشر می‌شوند، نادرست و غیرفنی و پیش‌داورانه نیستند. نقد باید پلی باشد بین متن و مخاطب. واقعیت این است که با خواندن چنین نقدهایی می‌خواهیم به خواندن کتاب ترغیب شویم ولی با حرف شما هم موافقم و باید این مشکل را هم حل کنیم.
و آخر این‌که مسایل اقتصادی تا چه حد روی انگیزه شاعر برای سُرایش شعر تاثیر دارد؟
نمی‌توان گفت که تاثیر ندارد. ببینید «دل و دماغ» داشتن به زندگی هنرمند و درکی که از زندگی دارد برمی‌گردد. همین مسئله مانع یا برانگیزاننده هنرمند است. همینگوی می‌گفت دو چیز به هنرمند ضربه می‌زند:فقر و نگرانی. این دو بازدارنده تولید و هنر است. منظور فقر عمومی نیست که فقر خود هنرمند مطرح است...