خون تازه در رگهای موسیقی ایرانی - ۱۶ شهریور ۹۱
یاسین نمکچیان
موسیقی ایرانی در سالهای پس از انقلاب شرایط متفاوتی را سپری کرد. به دلیل فضای حاکم بر آن سالها، بسیاری از چهرههای مطرح و جدی موسیقی سکوت کردند و گاهی عزلت و خانهنشینی آنها نزدیک به دو دهه ادامه پیدا کرد. در آن میان عدهای هم به آن سوی آبها رفتند و همان جا فعالیت خودشان را ادامه دادند. آنها که ماندند با شرایط موجود کنار آمدند و به زندگی روزمره خود پرداختند. موسیقی پاپ در آن سالها ممنوع بود و همین نکته باعث میشد تا طرفداران این نوع موسیقی به آثار لسآنجلسیها چشم بدوزند.
موسیقی ایرانی در سالهای پس از انقلاب شرایط متفاوتی را سپری کرد. به دلیل فضای حاکم بر آن سالها، بسیاری از چهرههای مطرح و جدی موسیقی سکوت کردند و گاهی عزلت و خانهنشینی آنها نزدیک به دو دهه ادامه پیدا کرد. در آن میان عدهای هم به آن سوی آبها رفتند و همان جا فعالیت خودشان را ادامه دادند. آنها که ماندند با شرایط موجود کنار آمدند و به زندگی روزمره خود پرداختند. موسیقی پاپ در آن سالها ممنوع بود و همین نکته باعث میشد تا طرفداران این نوع موسیقی به آثار لسآنجلسیها چشم بدوزند.
یاسین نمکچیان
موسیقی ایرانی در سالهای پس از انقلاب شرایط متفاوتی را سپری کرد. به دلیل فضای حاکم بر آن سالها، بسیاری از چهرههای مطرح و جدی موسیقی سکوت کردند و گاهی عزلت و خانهنشینی آنها نزدیک به دو دهه ادامه پیدا کرد. در آن میان عدهای هم به آن سوی آبها رفتند و همان جا فعالیت خودشان را ادامه دادند. آنها که ماندند با شرایط موجود کنار آمدند و به زندگی روزمره خود پرداختند. موسیقی پاپ در آن سالها ممنوع بود و همین نکته باعث میشد تا طرفداران این نوع موسیقی به آثار لسآنجلسیها چشم بدوزند. آثاری که در مواقع متعددی با فرهنگ ایرانی هیچ سنخیتی نداشت. اگرچه شرایط برای موسیقی اصیل ایرانی هم آنقدرها مطلوب و مساعد نبود، اما حضور چهرههای تاثیرگذار در این عرصه، حال و هوای موسیقی اصیل را ملایمتر میکرد. در شهریور سال ۱۳۵۷ اعضای گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی از رادیو استعفا کردند و گروه چاووش را راه انداختند و همین اتفاق باعث شد تا یکی از خاطرهانگیزترین و مهمترین پدیدهها در حوزه موسیقی بعد از انقلاب شکل بگیرد. آثار تولیدی گروه چاووش در آن دوره، تحتتاثیر فضای انقلاب قرار گرفت و بسیاری از مخاطبان را جذب خود کرد و در نهایت هم فعالیتهایش بعد از انتشار ۱۲ کاست که همه آنها جزو پرفروشترین کاستهای آن روزگار بودند به پایان رسید. اگرچه در آن سالها محدودیتهای زیادی برای فعالان عرصه موسیقی وجود داشت؛ اما همان محدودیتها باعث شد موسیقی ایرانی استحکام پیدا کند. استاد حسین علیزاده موزیسین برجسته ایرانی در این باره میگوید: بعد از انقلاب با وجود فشارهای بسیاری که وجود داشت این هنر توانست پیشرفتهای چشمگیری داشته باشد و از سوی دیگر جنبههای ملی این هنر هم پایدار و قویتر شد. بهعنوان مثال، موسیقی ایرانی به دلیل داشتن پشتوانه قوی مانند ردیف موسیقی که خوشبختانه در یونسکو به ثبت رسیده است از جنبههای ملی بسیاری برخوردار شده و مبنای افتخار هنر ایرانی است.
تا دهه هفتاد از موسیقی پاپ در ایران خبری نبود و نخستین جرقهها در صدا و سیما شکل گرفت. آنجا که خوانندگانی همچون مهرداد کاظمی، عباس بهادری، حسن همایونفال، بیژن خاوری و... در شبکههای تلویزیونی که سه کانال هم بیشترنبود حضور پیدا میکردند و سرودها و گاهی ترانههایی را لب خوانی میکردند. شاید واکنش و ذوق زدگی و استقبال مردم از آثار آنها را باید دلیلی دانست برای اینکه سرانجام مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد را مجاب کند تا بعد از گذشت دو دهه از پیروزی انقلاب، سیاستهایشان را تغییر دهند و کمی فضای فعالیت برای موسیقی مردمپسند و پاپ را گسترش دهند. بیراه نیست اگر بنویسیم درصد زیادی از مردم در خیابانهای شهر، ترانه «آی نسیم سحری و گل میروید زباغ و...» را زمزمه میکردند. آثاری که فقط به دلیل لحن متفاوتشان مورد توجه قرار میگرفتند نه ارزش موسیقایی. بعد از آن دوره علی معلم و فریدون شهبازیان شورای شعر و ترانه صدا و سیما را تاسیس کردند تا یک بار دیگر موسیقی پاپ در ایران به شکل عادی خودش برگردد. تغییر سیاستها اگرچه در ابتدا آسیبهایی را در برداشت و باعث شد تا موج عظیمی راه بیفتد و در مسیر خود همه چیز را همراه کند؛ اما حالا تا اندازه زیادی فضای شلوغ و هرج و مرج موسیقی پاپ به آرامش نسبی رسیده است. حالا دیگر مردم نسبت به موسیقی پاپ احساسی برخورد نمیکنند و با استفاده از اینترنت و تکنولوژی به آگاهی و شناخت رسیده اند.
در این میان موسیقی اصیل ایرانی هم به جایگاه مناسبی رسیده است. ظهور آهنگسازان و خوانندگان جوان ایرانی نوید روزهای خاطرهانگیزی را برای موسیقی ایران میدهد. پاپ یا سنتی فرقی نمیکند. مهم این است موسیقی ایرانی پوستاندازی کرده و خون تازهای در رگهایش دمیده شده است، هر چند هنوز خیلیها این پوستاندازی را باور نکردهاند. تولید آلبومهای متفاوت، استقبال مردم از کنسرتها، ظهور چهرههای جدی و فعال و... باعث شده است تا رگههایی از جهش و رشد قابل توجه موسیقی به تصویر کشیده شود.
موسیقی ایرانی در سالهای پس از انقلاب شرایط متفاوتی را سپری کرد. به دلیل فضای حاکم بر آن سالها، بسیاری از چهرههای مطرح و جدی موسیقی سکوت کردند و گاهی عزلت و خانهنشینی آنها نزدیک به دو دهه ادامه پیدا کرد. در آن میان عدهای هم به آن سوی آبها رفتند و همان جا فعالیت خودشان را ادامه دادند. آنها که ماندند با شرایط موجود کنار آمدند و به زندگی روزمره خود پرداختند. موسیقی پاپ در آن سالها ممنوع بود و همین نکته باعث میشد تا طرفداران این نوع موسیقی به آثار لسآنجلسیها چشم بدوزند. آثاری که در مواقع متعددی با فرهنگ ایرانی هیچ سنخیتی نداشت. اگرچه شرایط برای موسیقی اصیل ایرانی هم آنقدرها مطلوب و مساعد نبود، اما حضور چهرههای تاثیرگذار در این عرصه، حال و هوای موسیقی اصیل را ملایمتر میکرد. در شهریور سال ۱۳۵۷ اعضای گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی از رادیو استعفا کردند و گروه چاووش را راه انداختند و همین اتفاق باعث شد تا یکی از خاطرهانگیزترین و مهمترین پدیدهها در حوزه موسیقی بعد از انقلاب شکل بگیرد. آثار تولیدی گروه چاووش در آن دوره، تحتتاثیر فضای انقلاب قرار گرفت و بسیاری از مخاطبان را جذب خود کرد و در نهایت هم فعالیتهایش بعد از انتشار ۱۲ کاست که همه آنها جزو پرفروشترین کاستهای آن روزگار بودند به پایان رسید. اگرچه در آن سالها محدودیتهای زیادی برای فعالان عرصه موسیقی وجود داشت؛ اما همان محدودیتها باعث شد موسیقی ایرانی استحکام پیدا کند. استاد حسین علیزاده موزیسین برجسته ایرانی در این باره میگوید: بعد از انقلاب با وجود فشارهای بسیاری که وجود داشت این هنر توانست پیشرفتهای چشمگیری داشته باشد و از سوی دیگر جنبههای ملی این هنر هم پایدار و قویتر شد. بهعنوان مثال، موسیقی ایرانی به دلیل داشتن پشتوانه قوی مانند ردیف موسیقی که خوشبختانه در یونسکو به ثبت رسیده است از جنبههای ملی بسیاری برخوردار شده و مبنای افتخار هنر ایرانی است.
تا دهه هفتاد از موسیقی پاپ در ایران خبری نبود و نخستین جرقهها در صدا و سیما شکل گرفت. آنجا که خوانندگانی همچون مهرداد کاظمی، عباس بهادری، حسن همایونفال، بیژن خاوری و... در شبکههای تلویزیونی که سه کانال هم بیشترنبود حضور پیدا میکردند و سرودها و گاهی ترانههایی را لب خوانی میکردند. شاید واکنش و ذوق زدگی و استقبال مردم از آثار آنها را باید دلیلی دانست برای اینکه سرانجام مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد را مجاب کند تا بعد از گذشت دو دهه از پیروزی انقلاب، سیاستهایشان را تغییر دهند و کمی فضای فعالیت برای موسیقی مردمپسند و پاپ را گسترش دهند. بیراه نیست اگر بنویسیم درصد زیادی از مردم در خیابانهای شهر، ترانه «آی نسیم سحری و گل میروید زباغ و...» را زمزمه میکردند. آثاری که فقط به دلیل لحن متفاوتشان مورد توجه قرار میگرفتند نه ارزش موسیقایی. بعد از آن دوره علی معلم و فریدون شهبازیان شورای شعر و ترانه صدا و سیما را تاسیس کردند تا یک بار دیگر موسیقی پاپ در ایران به شکل عادی خودش برگردد. تغییر سیاستها اگرچه در ابتدا آسیبهایی را در برداشت و باعث شد تا موج عظیمی راه بیفتد و در مسیر خود همه چیز را همراه کند؛ اما حالا تا اندازه زیادی فضای شلوغ و هرج و مرج موسیقی پاپ به آرامش نسبی رسیده است. حالا دیگر مردم نسبت به موسیقی پاپ احساسی برخورد نمیکنند و با استفاده از اینترنت و تکنولوژی به آگاهی و شناخت رسیده اند.
در این میان موسیقی اصیل ایرانی هم به جایگاه مناسبی رسیده است. ظهور آهنگسازان و خوانندگان جوان ایرانی نوید روزهای خاطرهانگیزی را برای موسیقی ایران میدهد. پاپ یا سنتی فرقی نمیکند. مهم این است موسیقی ایرانی پوستاندازی کرده و خون تازهای در رگهایش دمیده شده است، هر چند هنوز خیلیها این پوستاندازی را باور نکردهاند. تولید آلبومهای متفاوت، استقبال مردم از کنسرتها، ظهور چهرههای جدی و فعال و... باعث شده است تا رگههایی از جهش و رشد قابل توجه موسیقی به تصویر کشیده شود.
ارسال نظر