وظیفه جامعهشناسان:طراحی راهکارهای تقویت اعتماد اجتماعی
r_babakhany@yahoo. com
سیاستمداران به اخلاقیات عُرفی و اینجهانی بپردازند و اخلاقیات دینی و آرمانی را به عالمان دین بسپاریم
وقتی اخلاق قطره قطره آب میشود
افزایش بزه و جرم و جنایت، مشاهده بزه و بیتفاوتی در برابر آن، اشتیاق برای محاکمه و تنبیه محکوم و بزهکار و مواردی از این دست، بسیاری از جامعهشناسان و کارشناسان علوم انسانی را نگران کرده است؛ به طوری که آنها در کنار دیگر کارشناسان علوم انسانی و اخلاقی از تنزل استانداردهای اخلاقی و کمرنگ شدن اخلاقیات در جامعه ایران سخن گفتهاند.
r_babakhany@yahoo.com
سیاستمداران به اخلاقیات عُرفی و اینجهانی بپردازند و اخلاقیات دینی و آرمانی را به عالمان دین بسپاریم
وقتی اخلاق قطره قطره آب میشود
افزایش بزه و جرم و جنایت، مشاهده بزه و بیتفاوتی در برابر آن، اشتیاق برای محاکمه و تنبیه محکوم و بزهکار و مواردی از این دست، بسیاری از جامعهشناسان و کارشناسان علوم انسانی را نگران کرده است؛ به طوری که آنها در کنار دیگر کارشناسان علوم انسانی و اخلاقی از تنزل استانداردهای اخلاقی و کمرنگ شدن اخلاقیات در جامعه ایران سخن گفتهاند. هنوز در خاطرم هست مردی که در میانه بازی برای تماشای اعدام به صحنه اجرای حکم شتافته بود یا زنی که فرزندش را برای مشاهده این واقعه دلخراش به تفریح آورده بود، در کنار آن مردمی که در سعادتآباد و خیابان خردمند، شاهد زورگیری بودند و با بیتوجه به واقعه از کنار آن گذشتند. همه اینها، بهانهای بود تا گفتوگویی ترتیب دهیم با دکتر معیدفر، مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران و عضو ارشد انجمن جامعهشناسی ایران، تا از او درباره علتها و معلولهای تنزل اخلاقیات در جامعه ایران بپرسیم. آنچه میخوانید، تقریر این گفتوگو است:
آقای دکتر معیدفر، به نظر شما این گزاره که برخی از جامعهشناسان و کارشناسان علوم اجتماعی مطرح کردهاند و عقیده دارند که در جامعه ایران موارد بیاخلاقی رو به گسترش است، میتواند درست باشد؟
بله، بنده هم معتقدم که متاسفانه ما روز به روز از اخلاقیات مثبتی که تثبیتکننده انسجام اجتماعی ما هستند، فاصله میگیریم و اخلاقیاتی که باید حافظ بقای نظام اجتماعی ما باشند، به تدریج سست میشوند. در کنار این مساله، اخلاقیات در حوزه ارزشهای آرمانی نیز در جامعه ما مخدوش شده است. به بیان دیگر، جامعهشناسان دو دسته از ارزشها را از هم تفکیک میکنند و بر مبنای آن دو نوع از اخلاقیات را منظور میکنند که به نظر میرسد هر دو دسته اینها در جامعه ما مخدوش شدهاند.
این تقسیمبندی جامعهشناختی هنجارها، بر چه مبنایی صورت میگیرد؟
یک دسته از ارزشهای اخلاقی، در حوزه باورها و اعتقادات دینی و آرمانهای مقدس جامعه هستند. یعنی در هر جامعه مطابق با اعتقادات و آرمانها، باورهای مقدسی وجود دارند که این بخش از ارزشها دارای تقدس بوده و فاقد زمان و مکان هستند و تغییر زمان و مکان اثری بر روی آنها ندارد. ما بسیاری از این ارزشها را به شکل اعتقادات دینی داریم که در جامعه ما، اسلام مبنای آنها است و آیینهای دینی نیز بر اساس آنها انجام میشود. این بخش از اخلاقیات، ناظر به مسائلی است نظیر درستکار بودن، احسان به همنوعان، دستگیری نیازمندان و یا معطوف به اعتقاداتی که برای ما مقدس هستند.
اما گروه دوم ارزشهای اخلاقی، ارزشهایی هستند که مربوط به شرایط زندگی انسانها، میشوند و با توجه به شرایط مکان و زمان ممکن است تغییراتی پیدا کرده و تحول پیدا کنند. یعنی بخشی که میگوییم مربوط به زندگی روزمره و واقعیات زمینی میشود و اعضای جامعه باید به آنها احترام بگذارند، اما در حیطه «زندگی مقدس» قرار نمیگیرد. این دسته از ارزشها، به حوزه نیازهای جامعه و واقعیات روزمره زندگی برمیگردد و مبنای انسجام اجتماعی و تعامل افراد در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است.
بنابراین دسته دوم از ارزشهای اخلاقی، میتواند تعیینکننده روابط افراد باشد، تا کار به قوای قهریه کشیده نشده و با تمرین و آموزش آنها، جامعه سالمی برقرار شود. در واقع این ارزشها، مرز مشترک انسانهاست و هر کس که از این ارزشها تخطی کند، از جامعه نیز طرد میشود؛ مثل اینکه افراد موظف هستند با لباس خاصی از منزل خارج شوند یا در معاملات تجاری یک مجموعه قواعد را رعایت کنند. تاکید بر اعتماد میان افراد، از دیگر ارزشهایی از این نوع است که باید در جامعه تقویت شود و این امر بر مبنای درستکاری در رفتارها حاصل میشود. این ارزشها، وجهی زمینی دارند و به زندگی روزمره بازمیگردند و میتوانند موجب رشد و رونق یک جامعه شوند. در یک جامعه اخلاقی، افراد از مصاحبت و گفتوگو با یکدیگر لذت میبرند و اصولا بخش عمده شادی افراد این است که با دیگران روابط اخلاقمدار داشته باشند.
به نظر شما، در جامعه ما، این دسته دوم اخلاقیات دچار مشکل شده است؟
در جامعه ما، هر دو دسته اخلاقیات دچار مشکل شده و به مرزهای حساسی رسیده است. علامت آن این است که امروز بسیاری از آدمها از با هم بودن خستهاند و حوصله همدیگر را ندارند. شما ملاحظه میکنید در ترافیک هیچیک از رانندگان حاضر به گذشت نیستند و دلشان میخواهد زود از غوغای شهر فرار کنند و با عجله به خانه بروند؛ در حالیکه معمولا در خانه هم کار مشخصی ندارند. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته که مردم عجله بیشتری برای انجام کارهای بزرگ دارند، بیشتر مراعات یکدیگر را میکنند. یک مثال دیگر اینکه بسیاری از شهروندان جامعه ما، زمانیکه عابران پیاده هستند، منتظر سبز شدن چراغ برای عبور از خیابان نمیمانند. نمونه دیگر تفاوت فاحش قیمت یک کالای خاص در یک خیابان است که شما را از اعتماد به برخی مغازهداران بازمیدارد. طبیعتا در جامعهای با چنین ویژگیهایی، استرس بالا میرود، نزاعها افزایش پیدا میکند و آدمها دائم به هم گیر میدهند و به جای اینکه بر سر مسائل با هم صحبت کنند، زود با یکدیگر درگیر شده و کار را به کلانتری رسانده یا دست به خشونت میزنند.
در چنین جامعهای، طبیعی است که آمار خشونت و نزاع و پروندههایی قضایی بالا برود. جای تاسف است که ما با داشتن جمعیتی معادل یک هفدهم هند، به قول یکی از مسوولان قضایی، تعداد پروندههای قضاییمان بیشتر از هند است. این امر نشان میدهد که آستانه تحمل در جامعه ما پایین آمده و مشکلات روانی و افسردگی در جامعه ما فزونی گرفته است.
به علاوه، در حوزه دینی هم ما شاهدیم که ارزشها توسط عدهای جامعه زیر سوال رفته و گرایشهای ناصوابی در حوزه دین مشاهده میکنیم و به این ترتیب اخلاقیات دینی و آرمانی نیز به چالش کشیده شده است. اینها مسائلی است که واقعیت دارند و اگر بخواهیم آنها را انکار کنیم، چیزی از مشکل ما حل نمیشود و باید با پذیرش آنها به دنبال راهحل باشیم.
در زمینه ریشهیابی علل تضعیف اخلاقیات در جامعه، برخی معتقدند که عوامل اقتصادی نقش مهمی در بروز چنین وضعیتی داشته است. شما چقدر با این گفته موافقید؟
عوامل اقتصادی، گرچه حائز اهمیت هستند، اما به نظر بنده عامل اصلی نیستند. درست است که اگر مردم حداقلهای معیشتی را نداشته باشند، علاقه کمتری برای «بههنجار بودن» خواهند داشت، اما نمیتوان این عامل را به تنهایی برای تبیین وضعیت موجود به کار برد. باید توجه کنیم که ما در جامعهای هستیم که ادعای اخلاقمدار بودن دارد و بزرگان و متولیان آن دائم مردم را به احادیث و آیات ارجاع میدهند، اما متاسفانه برخی نابهنجاریهای اخلاقی در آن وجود دارد که در جاهای دیگر کمتر دیده میشود. بخشی از علت چنین وضعیتی، آن است که برخی از دولتمردان ما در جای خودشان نیستند.
منظور شما چیست؟ ممکن است قدری بیشتر توضیح بدهید؟
قرار نیست دولتمردان ما جای وعّاظ و عبّاد قرار گیرند و بخواهند کار آنها را بکنند. همانطور که در ابتدای مصاحبه اشاره کردم، ما دو دسته ارزشهای دینی و عرفی داریم که با هم متفاوتند و مرتبط با این دو دسته ارزشها، دو دسته اخلاقیات هم در جامعه مطرح میشوند؛ یعنی اخلاقیات دینی و اخلاقیات عرفی و روزمره. دولتمردان، باید نگران اخلاقیات روزمره مردم باشند و دغدغهشان این باشد که چه باید بکنند تا مردم در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نسبت به هم اعتماد بیشتری داشته باشند و سرمایههای اجتماعی حفظ شود. در کنار آن، باید عالمان دینی و افراد بزرگ و فرهیخته دینی و فرهنگی، نگران ارزشهای قدسی افراد جامعه باشند. اما متاسفانه ما میبینیم کاری را که عالمان دینی باید انجام دهند، سیاستمداران انجام میدهند. آنها بر اخلاقیات دینی تاکید میکنند و این در حالی است که یک سیاستمدار به واسطه اقتضای شغلی خود ناچار است که رفتارهای سیاسی از خود نشان دهد.
به نظر من کسانی باید در ارتباط با مسائل آرمانی و معنوی صحبت کنند که بسیار آدمهای مهذبی هستند و جزو علمای بلاد به حساب میآیند. دولتمرد و سیاستمداری که دستش در امور اقتصادی و زندگی روزمره است، نمیتواند این کار را بکند و به جای آن باید به تنظیم امور و برنامهریزی برای حفظ و تقویت اخلاقیات عرفی در جامعه بپردازد. مشکل اصلیای که در جامعه ما وجود دارد، این است که ما در موارد بسیاری برای ندیدن واقعیتهای جامعه، از آرمانهایمان خرج کردیم و این امر موجب مخدوش شدن این آرمانها شده است. ما در حوزه سیاست نیاز به افراد و مدیران شایستهای داریم که از علم و دانش روز استفاده کنند و برای تنظیم اخلاقیات این جهانی و تقویت سرمایههای اجتماعی و فرهنگی کار کنند. در اینجا یک دولتمرد با تحقیقات و دانش روز باید ببیند چطور تعاملات اجتماعی را و معادلات بازار اقتصاد را بهگونهای تنظیم کند که جامعه دچار فساد، بداخلاقی و دروغ نشود.
دولتمردان باید به کمک جامعهشناسان و دیگر متخصصان، زمینههای نزاع و خشونت در روابط اجتماعی را مورد توجه قرار دهند و به راهکارهایی بیندیشند که به تقویت «اعتماد» در جامعه میانجامد. از طرف دیگر باید در این اندیشه بود که چطور تقاضاهای مختلف و متعارض در عرصه سیاست تنظیم شود تا هر گروه با توجه به تواناییهای خود و نیازهای روز جامعه وارد این عرصه شده و ساختار سیاسی هم به اندازهای پخته باشد که مانع از تخریب یک گروه توسط گروه دیگر و کشیده شدن آن به بخشهای دیگر جامعه و نهایتا جنگ همه علیه هم شود. تا زمانی که دولتمردان میخواهند کار علمای اخلاق را انجام دهند، هم به اخلاقیات دنیایی و هم به اخلاقیات آن جهانی ضربه خواهند زد و زمانی که خدای ناکرده بهواسطه سوءمدیریتها، اعتماد بخشی از مردم از دولتمردان سلب شود، آنگاه نه تنها دروغ و نیرنگ و بداخلاقی و بیاعتمادی میان مردم فراگیر خواهد شد، بلکه آرمانهای مقدسی هم که محصول قرنها تلاش و از خودگذشتگی زهاد و عباد و انسانهای پاک و الهی بوده است مورد چون و چرا قرار گرفته و فرجام تلخی پیش روی جامعه خواهد بود.
ارسال نظر