طنزی شریف و خانواد‌گی - ۱۶ شهریور ۹۱
کیوان کثیریان
حالا که سومین فیلم از مجموعه فیلم‌های کلاه قرمزی روی پرده است و در این زمان کوتاه فروش خیره‌کننده‌ای داشته باید بپذیریم که این مجموعه در طی‌ این سال‌ها موفق عمل کرده است. برنامه کلاه قرمزی، شخصیت عروسکی‌اش و آقای طهماسب و جبلی که خالقان آن به حساب می‌آیند در سینمای ما تبدیل به یک پدیده شده‌اند. آنها توانسته‌اند طی بیست سال هم شخصیت اصلی‌ مجموعه و هم موفقیتی را که این شخصیت به همراه داشته است حفظ کنند و مخاطبانشان را از دست ندهند. هرچند نمی‌توان اضافه شدن کودکان این دوره و زمانه را به حلقه علاقه‌مندان دیروز این عروسک انکار کرد. چیزی که در سینمای ما به سختی‌ می‌توان نمونه‌های مشابهش را یافت.
باید این را بپذیریم که کلاه قرمزی و سایر عروسک‌های مجموعه از ابتدا یک شخصیت نبوده‌اند و شخصیت آنها به مرور زمان شکل گرفته است. باز هم تاکید می‌کنم این مرور زمان و ادامه دادن کار است که باعث شده چه بزرگسال و چه کودک با آن ارتباط برقرار کنند و حالا بتوان در سالن‌های سینما تعداد زیادی از پدران و مادران میانسال را دید که به دیدن این فیلم آماده‌اند. اتفاقی‌ که برای سایر عروسک‌ها نیفتاد مثلا مدرسه موش‌ها در دوره خودش تماشاگر زیادی داشت و هنوز هم جزو جدانشدنی کودکی‌های خیلی‌‌ها به حساب می‌آید ولی‌ چون ادامه پیدا نکرد طبیعتا به موفقیت کلاه قرمزی هم نرسید، این یک دلیل ماندگاری کلاه قرمزی. دلیل دیگرش را باید در سازندگان این برنامه جست‌وجو کرد، زوج طهماسب و جبلی بسیار حساب شده عمل می‌کنند و به اصطلاح کارشان را بلدند. آنها وسواس عجیبی‌ روی اخلاقی‌ بودن قصه‌ها و عروسک‌هایشان دارند و همان‌طور که می‌بینیم مرز بین خوب و بد در قصه‌هایشان شفاف است یا به عبارتی آموزنده هستند. اما آموزنده بودن یک چیز است و نصیحت کردن چیزی دیگر. اینجا منظورم از آموزنده بودن معنی‌ نمایشی آن است و نه نصیحتی که جزو لاینفک کارهای این ۲ نفر به شمار می‌رود. آنها بد و خوب را به صورت نمایشی جلوی چشم بچه‌ها می‌گذارند و چون در این کار ریا نمی‌کنند آزاردهنده نمی‌شود و توی ذوق نمی‌زند. کلاه قرمزی در حین خنداندن و بازیگوشی، نکات آموزنده‌ای را به کودکان تذکر می‌داد. اما آنقدر این نکات ظریف بیان می‌شود که تقریبا هیچ کودکی احساس نمی‌کند این برنامه هدف آموزشی دارد. اینکه بازیگوشی جزئی از شخصیت عروسک‌های این مجموعه است هیچ وقت باعث نمی‌شود بدآموزی در میان آن یافت، چرا که موقعیت‌های طنز در این مجموعه بسیار بادقت انتخاب شده و این‌گونه نیست که به هر قیمتی سعی‌ در خنداندن مردم داشته باشند. شاید نتوان این برنامه را به آن معنا جزو برنامه‌های طنز دانست، اما بی‌شک هنگام تماشای این برنامه خنده بر لبانمان می‌نشیند که این از لحن کلی اثر (هم مجری و هم نمایشی) نشات می‌گیرد. یک نکته دیگر تازه کردن و به روز کردن برنامه توسط گروه سازنده‌اش است که این را در دو جای کار به خوبی‌ می‌توان یافت. اول عروسک‌ها و شخصیت‌هایی‌ است که در هر برنامه به جمع قبلی‌‌ها اضافه می‌شوند، عروسک‌هایی که لحن حرف زدن و تکیه کلام‌های امروزی تر و مخصوص به خودشان را دارند و باعث می‌شوند مجموعه از زمان خودش عقب نیفتاد و ویژگی‌های امروزی داشته باشد. دوم شناختی‌ است که آقای طهماسب از کودکان هر دوره و مخاطبانش در هر زمان دارد. چون به هر حال هر نسلی با نسل بعد از خود فرق‌هایی‌ دارد. ماهایی که بچگی‌هایمان با کامپیوتر و سی دی و گیم نگذشته و تمام سرگرمی مان همین جعبه تلویزیون بود با بچه‌هایی که الان همه این‌ها را دارند متفاوت بودیم. طهماسب، ذات نیازها و تمایلات ذاتی بچه‌ها را خیلی‌ خوب می‌شناسد و دقیقا دست روی نیازهای مشترک بچه‌ها می‌گذارد. چون با تمام تفاوت‌های فاحش یکسری مسائل در همه کودکان مشترک است، چه بچه‌های امروز، چه کودکان دیروز.