ایرانی‌هایی که در چین ساخته می‌شوند - ۲۹ تیر ۹۱
عکس: نگار متین‌نیا
دارا و سارا، عروسک‌های پر‌حاشیه‌ای که حالا ۱۵ سال از تولدشان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌گذرد، اما شاید به نظر برسد این خواهر و برادر دو قلو حاشیه‌هایشان بیشتر از محبوبیت‌شان در میان کودکان ایرانی باشد. شاید دارا و سارا در نگاه اول و در مقایسه با عروسک‌های وارداتی خیلی فریبنده به نظر نمی‌رسیدند، شاید قبل از تولید آنها عروسک‌های خوش‌تیپ و خوش‌آب و رنگ خارجی قاپ بچه‌های ایرانی را دزدیده بودند و دارا و سارا با چهره‌های کودکانه و بدون آرایش و با لبخند معصومشان برای بچه‌ها غریبه بودند. یا شاید دلیل اینکه کمتر این عروسک‌ها را در دست بچه‌ها دیده‌ایم این است که انحصار فروش دارا و سارا در دست تولید کننده آن یعنی کانون پرورش فکری است. به هر صورت به نظر می‌رسد دارا و سارا به عنوان اولین و تنها عروسک‌های ایرانی هنوز ناگفته‌ایی دارند که آنها را از زبان مجید قادری، کسی که برای اولین بار ایده تولید این عروسک‌ها را طرح و پیگیری کرد برای شما نقل می‌کنیم:

آقای قادری آیا دارا و سارا توانستند توجه بچه‌های ایرانی را از باربی و عروسک‌های وارداتی به سوی خود جلب کنند؟
باید بگویم که علت و فلسفه طراحی عروسک دارا و سارا اصلا برای مقابله با باربی نبوده هرچند که دارا و سارا بعد از تولیدشان با باربی مقابله کردند. البته بعد از تولید دارا و سارا ناخواسته آب به آسیاب باربی زیاد ریخته شد و با تاکید بر مقابله با باربی انگار یک تبلیغ غیرمستقیم برای باربی شد. در صورتی که در بازار ما یک عروسک دیگر وجود دارد که برای دختربچه‌های ایرانی و حتی دختربچه‌های دنیا از باربی بسیار بدتر است اما از آن صحبتی نمی‌شود. به نظر من باربی و عروسک‌هایی از این دست یک جریان مخرب برای تمام دختربچه‌های دنیا هستند. به هرحال چه ما و چه بخش خصوصی چنانچه شخصیت‌های جدید عروسکی وارد بازار کنند نا‌خودآگاه جا را برای این‌گونه محصولات تنگ می‌کنند.
یعنی باربی و امثال آن بعد از تولید دارا و سارا حضورشان در بازار کم‌رنگ شد یا اینکه دلیل کم‌رنگ شدن آن‌ها منع وارداتشان بوده؟
باید بگویم ما واردات تمام عروسک‌های اروپایی را منع نکرده‌ایم بلکه فقط ورود گروهی از عروسک‌ها را که تاثیر مخرب اخلاقی و تربیتی دارند منع کرده‌ایم.
بنابراین دارا و سارا برای مقابله با محصول خاصی به تولید نرسیدند، از اولین جرقه تولید این خواهر و برادربرایمان بگویید.
سال ۷۴ بود که بعد از بررسی بازار اسباب‌بازی متوجه شدم ما تولید کننده و شخصیت عروسکی برای دختربچه‌های ایرانی نداریم. البته به صورت محدود کلاه قرمزی تولید شد اما تجربه‌های عروسکی دختر بچه‌ها از چند نسل قبل از انقلاب تا آن موقع با وارداتی‌ها بوده. بنابراین تولید عروسک‌هایی با ویژگی‌های بومی و فرهنگ ایرانی یکی از بدیهیات و ضروریات بود. ما هم برای تأمین نیاز عاطفی کودکان خصوصا دختر بچه‌ها دارا و سارا را تولید کردیم. یک سال مطرح شدن و تایید پروژه در کانون طول کشید و نزدیک به سه سال هم طول کشید که ما بتوانیم آن‌ها را در ایران تولید کنیم که متاسفانه نتوانستیم.
اتفاقا این سوال من هم بود. چرا یک عروسک که نام اولین عروسک ملی را با خود به همراه دارد باید در چین تولید شود؟
یک اشتباه در مورد تلقی ملی بودن وجود دارد که همیشه مورد بحث من بوده و آن این است که ملی بودن همواره به این معنا نیست که تمام آن محصول در همان دایره جغرافیایی تولید شود. ملی بودن در دارا و سارا به این معنا است که ایده، طراحی و برنامه‌های راهبردی آن در ایران بوده است. دلیل عدم تولید آن در ایران هم این بوده که ما دانش فنی تولید آن‌ها را در ایران نداشتیم و نداریم. یعنی الان نمونه‌های ساده عروسک‌ها را مثل مبارک و عروسک‌های بند انگشتی را در ایران تولید می‌کنیم چون این مقدار از کیفیت در ایران وجود دارد. اما با اینکه ما سه سال برای تولید دارا و سارا در ایران سرمایه‌گذاری کردیم باز هم نتوانستیم آنها را در ایران با کیفیت مورد نظر تولید کنیم. من هم به عنوان یک آدم فرهنگی نمی‌توانم منتظر بنشینم تا این صنعت در کشور به وجود بیاید. به همین خاطر با این نقد نمی‌توان ملی بودن این عروسک‌ها را نقض کرد. نکته دیگر اینکه صنایع عروسک‌سازی و تولید اسباب‌بازی دنیا در چین متمرکز شده است و اسباب بازی‌ها تحت لیسانس برندها و شرکت‌های طراح تولید می‌شوند.
این صحبت شما درست است اما با توجه به اینکه صنعت اسباب‌بازی در ایران ضعیف است...
ما اصلا صنعت اسباب‌بازی نداریم...
پس با توجه به این حرف شما آیا ما نمی‌توانستیم در کنار طراحی دارا و سارا شرایط تولید آن در داخل کشور را هم فراهم کنیم تا به این واسطه هم صنعت اسباب‌بازی پا بگیرد و هم ایجاد اشتغال شود؟
سوال شما، سوال درستی است و این را خود ما هم سالیان سال است که مطرح می‌کنیم. کانون یک مرکز فرهنگی است، ما به غیر از دارا و سارا چیزی نزدیک به ۳۰۰ نوع محصول تولیدی داریم که همه اینها را صنعتگران داخلی تولید می‌کنند. در حوزه صنعت عروسک‌سازی صنعتگران ما تا به حال متمرکز نشده‌اند و ایجاد صنایع هم به مراکز فرهنگی ارتباطی ندارد و در وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت باید این مساله مطرح شود. به وجود آمدن این صنعت در کشور با برنامه و بودجه کاملا کافی هم حداقل ۵ سال زمان نیاز دارد که این مساله اهمیت زمان را نشان می‌دهد . اصلا بخش عمده‌ای از عروسک‌سازی می‌‌تواند جز صنایع خانگی باشد. مثلا دوخت لباس یا تزئینات آن، و به این ترتیب نوعی ایجاد اشتغال برای خانم‌های خانه دار هم می‌شود. به هرحال ایجاد صنعت اسباب‌بازی باید در وزارتخانه مربوطه جست‌و‌جو شود. تنها چیزی که ما در کانون به آن رسیدیم این بود ما باید نیاز عروسکی دختربچه‌های ایرانی را تامین کنیم. البته باید تاکید کنم که ما هم تنها متولی نیستیم. من بارها و بارها گفته‌ام که نیاز عروسکی دختر بچه‌های ما از ۶ ماهگی تا ۱۲ سالگی حداقل ۵۰ شخصیت عروسکی است که دارا و سارا یکی از این ۵۰ تا هستند و قرار نیست دختربچه‌های ایرانی فقط با دارا و سارا بازی کنند. در نهایت اینکه اگر بخواهیم به نتیجه ایده‌آل برسیم باید بخش خصوصی هم در این بخش سرمایه‌گذاری کند تا با سلیقه‌های مختلف و برای گروه‌های سنی مختلف به طراحی و تولید بپردازند.
البته به نظر می‌رسد تا حالا فقط کانون طراحی شخصیت‌های جدید را برعهده داشته. مثلاً عمو نوروز. از عمو نوروز هم برایمان بگویید.
این‌طور هم نیست. زیرا عروسک‌های مجموعه شکرستان هم که به تازگی تولید شده‌اند خیلی طرفدار دارند. عمو نوروز هم به عنوان یک شخصیت اسطوره‌ای و کهن ایرانی مراحل پیش‌تولید را پشت سر گذاشته و باید بگویم که قرار است در ایران تولید شود.
عروسک‌های شکرستان را خود من زیاد در فروشگاه‌ها دیده‌ام اما دارا و سارا را اصلا ندیده‌ام. دلیل این که دارا و سارا در فروشگاه‌ها دیده نمی‌شوند چیست؟
نقد من هم به عنوان مدیر این پروژه همین است، زیرا ما در بخش بازرگانی اصلا موفق نبوده‌ایم دلیل آن هم این است توزیع این محصول به بخش خصوصی سپرده نشد، زیرا محصولات کانون فقط در فروشگاه‌های خود کانون به فروش می‌رسند. به نظر من این عروسک‌ها باید وارد فروشگاه‌های خصوصی هم بشوند تا بازتاب آن‌ها بیشتر شود.
چقدر عجیب! پس شاید دلیل اصلی اینکه دارا و سارا طرحی شکست‌خورده محسوب می‌شوند همین است. زیرا در هیچ فروشگاه و دست هیچ بچه‌ای دیده نمی‌شود.
البته من با این حرف که این پروژه شکست‌خورده است مخالفم. زیرا از یک سال قبل عروسک‌های دارا و سارا مثل کتاب‌های کانون، در کتابخانه‌های کانون به امانت داده می‌شوند. بعد از اجرای این طرح بود که ما متوجه استقبال عاطفی شدید بچه‌ها از این عروسک‌ها شدیم و این اتفاق تنها در کتابخانه‌های مناطق محروم رخ نداد بلکه در مناطق پولدار هم ما شاهد این استقبال بودیم.
مثل اینکه نسل جدید عروسک‌های دارا و سارا به تولید رسیده است، درست است؟
بله زیرا عروسک‌های تولید اول خیلی سنگین و بزرگ بودند و به همین دلیل برای بچه‌ها سخت بود که از آن استفاده کنند. نمونه‌های جدید امکانات کیفی بهتری دارند مثلا کوتاه‌تر و سبک‌تر هستند و تا حالا توانسته‌اند بدون تبلیغات سراسری فروش خوبی داشته باشند و حتی تجدید تولید هم شوند.
برای طراحی چهره دارا و سارا از چه ملاک‌های را در نظر گرفتید؟
ما برای انجام این کار منابع متعددی داشتیم از جمله توصیف‌های مستشرقین از چهره‌های ایرانی به‌عنوان ناظران خارجی را مد نظر قرار دادیم. همچنین تصاویر و نگارگری‌های قدیمی هم به ما کمک کردند تا با وجود اقوام گوناگون در سراسر ایران به یک چهره واحد و کاملا ایرانی برسیم.