نقش بازار در جامعه ایران - ۲۱ دی ۹۱
مرتضی ویسی
برای بسیاری بازار مصداق جایی است که محل خرید و فروش کالا در محوطهای سرپوشیده میباشد که با ردیفی از مغازههای کوچک پر شده است. جایی که بازاریها، کالاهای خود را در معرض دید میگذارند، به طور کلی این نگاه تنها کارکرد بازار را کارکردی اقتصادی وتجاری میداند. اما واقعیت این است که در ایران بازار فقط محل تجارت نیست، بلکه جایگاهی از زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم محسوب میشود. بازار در طول تاریخ ایران دارای کارکردهای زیادی بوده است، اما همانگونه که احمد اشرف بیان کرده است، میتوان مهمترین کارکردهای بازار را اینگونه برشمرد: ۱.
برای بسیاری بازار مصداق جایی است که محل خرید و فروش کالا در محوطهای سرپوشیده میباشد که با ردیفی از مغازههای کوچک پر شده است. جایی که بازاریها، کالاهای خود را در معرض دید میگذارند، به طور کلی این نگاه تنها کارکرد بازار را کارکردی اقتصادی وتجاری میداند. اما واقعیت این است که در ایران بازار فقط محل تجارت نیست، بلکه جایگاهی از زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم محسوب میشود. بازار در طول تاریخ ایران دارای کارکردهای زیادی بوده است، اما همانگونه که احمد اشرف بیان کرده است، میتوان مهمترین کارکردهای بازار را اینگونه برشمرد: ۱.
مرتضی ویسی
برای بسیاری بازار مصداق جایی است که محل خرید و فروش کالا در محوطهای سرپوشیده میباشد که با ردیفی از مغازههای کوچک پر شده است. جایی که بازاریها، کالاهای خود را در معرض دید میگذارند، به طور کلی این نگاه تنها کارکرد بازار را کارکردی اقتصادی وتجاری میداند. اما واقعیت این است که در ایران بازار فقط محل تجارت نیست، بلکه جایگاهی از زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم محسوب میشود. بازار در طول تاریخ ایران دارای کارکردهای زیادی بوده است، اما همانگونه که احمد اشرف بیان کرده است، میتوان مهمترین کارکردهای بازار را اینگونه برشمرد: ۱. بازار مرکز داد وستد و تولید صنایع دستی بود. ۲. بازار در کنار مساجد شهر، عرصه عمده روابط برون خانوادگی بود. ۳. بازار پایه قدرت مالی و سیاسی نهادهای مذهبی بود. ۴. بازار دژی برای اکثر جنبشهای اعتراضی سیاسی مردم بوده است. به همین دلیل میتوان بازار را به عنوان یکی از مهمترین لایحههای جامعه مدنی در ایران بهحساب آورد. درواقع، بازار در حرکتهای اجتماعی و سیاسی تاریخ ایران بهخصوص تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی دارای نقشی محوری بوده است. مهمترین ابزار بازاریان برای بیان اعتراض خود، در شکل بستن یا تعطیلی مغازهها تجلی مییافت. وقتی این موضوع اتفاق میافتاد و خبر بسته شدن مغازهها در شهر پخش میشد، تبعات سیاسی بالایی در پی داشت، چرا که همگان میفهمیدند که اعتراضی در بین است. درواقع بسته شدن بازارها به مثابه یک شبکه خبری در درون فقدان وسایل ارتباط جمعی عمل میکرد، چرا که بستهشدن بازار به مختل شدن زندگی بسیاری منجر میشد.
تاثیرگذاری بازار در تاریخ ایران به دلیل ارتباط تنگاتنگ با قشر روحانیت اهمیتی دو چندان مییابد. رد پای این ائتلاف را میتوان تقریبا در تمام تحولات معاصر ایران، از ماجرای تحریم تنباکو، مشروطه، ملی شدن نفت، قیام 42، و انقلاب اسلامی دید. شکاف بازار با حاکمیت در بعضی از دورههای تاریخی بهخصوص دوره معاصر مانند دوره محمدرضا شاه بسیار زیاد میشد و بازار تمام سعی خود را میکرد تا جامعه مدنی را علیه حاکمیت بسیج کند. محمدرضا شاه با محدودیتهایی که برای بازار ایجاد کرده بود، آنان را به حاکمیت بسیار بدبین کرده بود، شاه در کتاب پاسخ به تاریخ درباره بازاریان میگوید: «بازاریها یک گروه متعصب هستند، بهشدت در مقابل تغییرات مقاومت میکنند، چرا که موقعیتشان انحصار سودآوری را برایشان به وجود میآورد. مقابله با بازاریها نمونهای از خطرات سیاسی و اجتماعی بود که من در راه نوگرایی ناچار شدم به آن تن بدهم.» مجموعه اقدامات سیاسی شاه در راه نوسازی که یکی از آن اقدامات، ساختن فروشگاههای زنجیرهای بود بهشدت خشم بازاریان را به همراه داشت، چرا که این سبک از عرضه کالا مغایرت کامل داشت با سیستم بازارهای سنتی. در این میان دولت حتی اجازه شکلدهی اصناف و نهادهای حامی بازاریان را نمیداد. به همین دلیل با گسترش حرکتهای اعتراضی، سالهای آخرین حکومت پهلوی بازاریان با استفاده از تمامی ابزارهای خود از جمله بستن مغازهها، حمایتهای مالی به مساجد و گروههای مبارز انقلابی و... خود را به عنوان ستون فقرات ائتلاف علیه حاکمیت پهلوی تبدیل کرد. گستردگی پایگاه اجتماعی بازار در سرتاسر ایران و به دلیل ارتباطی که بازاریان با بیشتر مردم دارند، نقش او را در انقلاب ایران بیشتر میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رابطه بازار با دولت دچار دگرگونیهای عمیقی شد. درواقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بازاریان خود را همسوتر از همیشه با حاکمیت یافتند. درواقع اگر در دوران پهلوی مجموعا از اقدامات غربگرایانه پهلوی ناراضی بودند، اما بعد از انقلاب، خود را مورد حمایت یک حاکمیت با معیارها و شعارهای اسلامی یافتند، به همین دلیل ورود خود را به عرصه حاکمیت راحتتر یافتند و بعضی از مناصب سیاسی را به دست گرفتند. فارغ از اینکه این موضع چه تاثیری در جایگاه بازاریان در جامعه امروزی ایران دارد، آنچه اهمیت دارد این موضوع است که بعد ازوقایع گفتهشده، نقش جایگاه بازاریان در سیاست و تحولات اجتماعی ایران به امری غیرقابل انکار تبدیل شد و به همین جهت در تمام تحلیلهایی که از جامعه ایران میشود، نمیتوان رد یا نشانهای از بازار ندید. درواقع بازار به عنوان نهادی کارآمد تاثیرگذار در جامعه فرض میشود که توانایی بالایی در جامعه ایران دارد. کارکردهای بازار حتی در جامعه امروزی ایران هم کاملا دیده میشود؛ به دلیل همین نفوذ بالاست که اکثر سیاستمداران در جلب این نهاد تمام تلاش خود را به کار میبرند. درواقع نزدیکی به این نهاد و تامین منافع بازاریان کاری است که در برنامه اکثر دولتهای بعد از انقلاب قرار گرفته است. هرچند که ورود حزبی مانند حزب موتلفه در عرصه قدرت خود نشانی است برای پیگیری مستقیم مطالبات بازار در عرصه حاکمیت و این ممکن است در آینده شکافی میان بازار و جامعه مدنی ایجاد کند، اما به هر حال باز نافی جایگاه بالای بازار جامعه ایران نمیباشد، بلکه خود گویای نیاز به تحلیل و نگاهی عمیقتر میباشد.
برای بسیاری بازار مصداق جایی است که محل خرید و فروش کالا در محوطهای سرپوشیده میباشد که با ردیفی از مغازههای کوچک پر شده است. جایی که بازاریها، کالاهای خود را در معرض دید میگذارند، به طور کلی این نگاه تنها کارکرد بازار را کارکردی اقتصادی وتجاری میداند. اما واقعیت این است که در ایران بازار فقط محل تجارت نیست، بلکه جایگاهی از زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم محسوب میشود. بازار در طول تاریخ ایران دارای کارکردهای زیادی بوده است، اما همانگونه که احمد اشرف بیان کرده است، میتوان مهمترین کارکردهای بازار را اینگونه برشمرد: ۱. بازار مرکز داد وستد و تولید صنایع دستی بود. ۲. بازار در کنار مساجد شهر، عرصه عمده روابط برون خانوادگی بود. ۳. بازار پایه قدرت مالی و سیاسی نهادهای مذهبی بود. ۴. بازار دژی برای اکثر جنبشهای اعتراضی سیاسی مردم بوده است. به همین دلیل میتوان بازار را به عنوان یکی از مهمترین لایحههای جامعه مدنی در ایران بهحساب آورد. درواقع، بازار در حرکتهای اجتماعی و سیاسی تاریخ ایران بهخصوص تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی دارای نقشی محوری بوده است. مهمترین ابزار بازاریان برای بیان اعتراض خود، در شکل بستن یا تعطیلی مغازهها تجلی مییافت. وقتی این موضوع اتفاق میافتاد و خبر بسته شدن مغازهها در شهر پخش میشد، تبعات سیاسی بالایی در پی داشت، چرا که همگان میفهمیدند که اعتراضی در بین است. درواقع بسته شدن بازارها به مثابه یک شبکه خبری در درون فقدان وسایل ارتباط جمعی عمل میکرد، چرا که بستهشدن بازار به مختل شدن زندگی بسیاری منجر میشد.
تاثیرگذاری بازار در تاریخ ایران به دلیل ارتباط تنگاتنگ با قشر روحانیت اهمیتی دو چندان مییابد. رد پای این ائتلاف را میتوان تقریبا در تمام تحولات معاصر ایران، از ماجرای تحریم تنباکو، مشروطه، ملی شدن نفت، قیام 42، و انقلاب اسلامی دید. شکاف بازار با حاکمیت در بعضی از دورههای تاریخی بهخصوص دوره معاصر مانند دوره محمدرضا شاه بسیار زیاد میشد و بازار تمام سعی خود را میکرد تا جامعه مدنی را علیه حاکمیت بسیج کند. محمدرضا شاه با محدودیتهایی که برای بازار ایجاد کرده بود، آنان را به حاکمیت بسیار بدبین کرده بود، شاه در کتاب پاسخ به تاریخ درباره بازاریان میگوید: «بازاریها یک گروه متعصب هستند، بهشدت در مقابل تغییرات مقاومت میکنند، چرا که موقعیتشان انحصار سودآوری را برایشان به وجود میآورد. مقابله با بازاریها نمونهای از خطرات سیاسی و اجتماعی بود که من در راه نوگرایی ناچار شدم به آن تن بدهم.» مجموعه اقدامات سیاسی شاه در راه نوسازی که یکی از آن اقدامات، ساختن فروشگاههای زنجیرهای بود بهشدت خشم بازاریان را به همراه داشت، چرا که این سبک از عرضه کالا مغایرت کامل داشت با سیستم بازارهای سنتی. در این میان دولت حتی اجازه شکلدهی اصناف و نهادهای حامی بازاریان را نمیداد. به همین دلیل با گسترش حرکتهای اعتراضی، سالهای آخرین حکومت پهلوی بازاریان با استفاده از تمامی ابزارهای خود از جمله بستن مغازهها، حمایتهای مالی به مساجد و گروههای مبارز انقلابی و... خود را به عنوان ستون فقرات ائتلاف علیه حاکمیت پهلوی تبدیل کرد. گستردگی پایگاه اجتماعی بازار در سرتاسر ایران و به دلیل ارتباطی که بازاریان با بیشتر مردم دارند، نقش او را در انقلاب ایران بیشتر میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رابطه بازار با دولت دچار دگرگونیهای عمیقی شد. درواقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بازاریان خود را همسوتر از همیشه با حاکمیت یافتند. درواقع اگر در دوران پهلوی مجموعا از اقدامات غربگرایانه پهلوی ناراضی بودند، اما بعد از انقلاب، خود را مورد حمایت یک حاکمیت با معیارها و شعارهای اسلامی یافتند، به همین دلیل ورود خود را به عرصه حاکمیت راحتتر یافتند و بعضی از مناصب سیاسی را به دست گرفتند. فارغ از اینکه این موضع چه تاثیری در جایگاه بازاریان در جامعه امروزی ایران دارد، آنچه اهمیت دارد این موضوع است که بعد ازوقایع گفتهشده، نقش جایگاه بازاریان در سیاست و تحولات اجتماعی ایران به امری غیرقابل انکار تبدیل شد و به همین جهت در تمام تحلیلهایی که از جامعه ایران میشود، نمیتوان رد یا نشانهای از بازار ندید. درواقع بازار به عنوان نهادی کارآمد تاثیرگذار در جامعه فرض میشود که توانایی بالایی در جامعه ایران دارد. کارکردهای بازار حتی در جامعه امروزی ایران هم کاملا دیده میشود؛ به دلیل همین نفوذ بالاست که اکثر سیاستمداران در جلب این نهاد تمام تلاش خود را به کار میبرند. درواقع نزدیکی به این نهاد و تامین منافع بازاریان کاری است که در برنامه اکثر دولتهای بعد از انقلاب قرار گرفته است. هرچند که ورود حزبی مانند حزب موتلفه در عرصه قدرت خود نشانی است برای پیگیری مستقیم مطالبات بازار در عرصه حاکمیت و این ممکن است در آینده شکافی میان بازار و جامعه مدنی ایجاد کند، اما به هر حال باز نافی جایگاه بالای بازار جامعه ایران نمیباشد، بلکه خود گویای نیاز به تحلیل و نگاهی عمیقتر میباشد.
ارسال نظر