افسوسهای زیاد از جای خالیهای ستارهها - ۱۱ آبان ۹۱
گیسو فغفوری
یادداشتی بر پرونده «کودکان + ایدز» در ضمیمه آخر هفته شماره ۱۴ دنیای اقتصاد وقتی کودکی داری از هر بیماری میهراسی، وقتی هم نامی مانند «ایدز» پشتش باشد بیشتر. اگر مربوط به نسلهای قبل باشد، باور کردن این که این بیماری شبیه دیگر بیماریهاست سخت است. آن نسلهایی که در اواخر دهه ۶۰ به مدرسه میرفتند، شایعههای آن موقع یادشان مانده است، یک جوری در ذهنشان فرو رفته است که بیماری ایدز با نوعی بدنامی همراه است. باوری که اکنون دیگر بیش از هر زمانی غلط بودنش مشخص شده است. الان دیگر خندهدار است که بگویی نباید به کسی که ایدز دارد، دست داد.
یادداشتی بر پرونده «کودکان + ایدز» در ضمیمه آخر هفته شماره ۱۴ دنیای اقتصاد وقتی کودکی داری از هر بیماری میهراسی، وقتی هم نامی مانند «ایدز» پشتش باشد بیشتر. اگر مربوط به نسلهای قبل باشد، باور کردن این که این بیماری شبیه دیگر بیماریهاست سخت است. آن نسلهایی که در اواخر دهه ۶۰ به مدرسه میرفتند، شایعههای آن موقع یادشان مانده است، یک جوری در ذهنشان فرو رفته است که بیماری ایدز با نوعی بدنامی همراه است. باوری که اکنون دیگر بیش از هر زمانی غلط بودنش مشخص شده است. الان دیگر خندهدار است که بگویی نباید به کسی که ایدز دارد، دست داد.
گیسو فغفوری
یادداشتی بر پرونده «کودکان + ایدز» در ضمیمه آخر هفته شماره 14 دنیای اقتصاد وقتی کودکی داری از هر بیماری میهراسی، وقتی هم نامی مانند «ایدز» پشتش باشد بیشتر. اگر مربوط به نسلهای قبل باشد، باور کردن این که این بیماری شبیه دیگر بیماریهاست سخت است. آن نسلهایی که در اواخر دهه 60 به مدرسه میرفتند، شایعههای آن موقع یادشان مانده است، یک جوری در ذهنشان فرو رفته است که بیماری ایدز با نوعی بدنامی همراه است. باوری که اکنون دیگر بیش از هر زمانی غلط بودنش مشخص شده است. الان دیگر خندهدار است که بگویی نباید به کسی که ایدز دارد، دست داد. الان دیگر خندهدار است که بگویی در کنار کسی که ایدز دارد نمینشینم، الان دیگر خندهدار است که فکر کنی فقط گروهی خاص از جامعه که مشهور به چیزی هستند ایدز میگیرند. اما وقتی هفته پیش، پرونده کودکان ایدز را در هفتهنامه دیدم، باورم خدشهدار شد. تعجب کردم بیشترین بخشی که باورها را زیر سوال میبرد همان بخش نظرخواهی بود. همانجا که بیشتر پدر و مادرهای حدود 37-40 ساله درباره حضور فرزندشان در کنار کودکی که ایدز دارد، سخن گفتند، آنانی که با داشتن آگاهی از اینکه «از طریق بزاق دهان» یا «خون» انتقال صورت میگیرد، باز هم برایشان سخت است. در این روزگاری که حضور هنرمندان در تغییر باورهای بسیاری تاثیرگذار است. در این روزگار که از «اصغر فرهادی» و «پیمان معادی» تا «مهتاب کرامتی» و «لیلا حاتمی» هر کدام در کنار کودکان قرار میگیرند تا بخشی از نداشتههایشان را برطرف کنند، در این روزگار که مسائلی هم چون سل یا غذا یا سرطان هرکدام سفیران مشهوری دارد که در برنامهها روی زانو مینشینند تا کودکی کنند، برخی کمبودها بیش از هر زمانی به چشم میخورد. انجمن حمایت از کودکان کار، مهرطاها، محک در کنار آسایشگاههای دولتی فعالیتهای متعددی را برای کودکان انجام میدهند که با همراهی رسانهها بازتاب گستردهای پیدا میکند، اما این اتفاق برای کودکان مبتلا به ایدز بسیار کم رخ میدهد. شاید به همین خاطر که تعداد این کودکان کم است. اگر همانطور که دکترعباس صداقت، رییس اداره ایدز وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تاکید میکند «تعداد این کودکان کمتر از 100 نفر است» همین تعداد اندک سبب شده که اولویت وزارت بهداشت نباشد. اما عجیبتر اینکه در کم کاری مسوولان، نهادهای خصوصی نیز برنامهای خاص آنان برگزار نمیکنند. این جای خالی میتواند پر شود، کاش کسی در این زمینه اقدام کند. کاش کسی بتواند این راه را آغاز کند. کاش بتوانیم امیدوار باشیم که برنامههایی چون اجرای کنسرت گروه کر نامیرا به همراه حرکات نمایشی در برج میلاد که برگزار شد بازهم تکرار شود. میتوانیم منتظر باشیم هنرمندان و ستارههای مشهور کشورمان پیشقدم شوند و باور کنند ایستادن در کنار کودکان مبتلا به ایدز لحظه خطرناکی نیست و خوشحالی که نصیب این کودکان میشود خاطره خوش تلخیهای برخی رفتارهای غلط را پاک میکند. میتوانیم انتظار داشته باشیم که زندگی این کودکان میتواند همراه با شادیهایی باشد که برای بسیاری وقت زیادی نمیبرد. هرچند در نهایت میتوانیم امیدوار باشیم همان طور که در یکی از مطالب همان ویژهنامه آمده است: «مجریان برنامه جهانی مبارزه با ایدز در سازمان ملل بر این باورند اگر این برنامه در سراسر دنیا به درستی به اجرا درآید، تا سال 2015 دیگر هیچ کودکی با این بیماری به دنیا نخواهد آمد و مادران مبتلا به HIV زنده خواهند ماند».
یادداشتی بر پرونده «کودکان + ایدز» در ضمیمه آخر هفته شماره 14 دنیای اقتصاد وقتی کودکی داری از هر بیماری میهراسی، وقتی هم نامی مانند «ایدز» پشتش باشد بیشتر. اگر مربوط به نسلهای قبل باشد، باور کردن این که این بیماری شبیه دیگر بیماریهاست سخت است. آن نسلهایی که در اواخر دهه 60 به مدرسه میرفتند، شایعههای آن موقع یادشان مانده است، یک جوری در ذهنشان فرو رفته است که بیماری ایدز با نوعی بدنامی همراه است. باوری که اکنون دیگر بیش از هر زمانی غلط بودنش مشخص شده است. الان دیگر خندهدار است که بگویی نباید به کسی که ایدز دارد، دست داد. الان دیگر خندهدار است که بگویی در کنار کسی که ایدز دارد نمینشینم، الان دیگر خندهدار است که فکر کنی فقط گروهی خاص از جامعه که مشهور به چیزی هستند ایدز میگیرند. اما وقتی هفته پیش، پرونده کودکان ایدز را در هفتهنامه دیدم، باورم خدشهدار شد. تعجب کردم بیشترین بخشی که باورها را زیر سوال میبرد همان بخش نظرخواهی بود. همانجا که بیشتر پدر و مادرهای حدود 37-40 ساله درباره حضور فرزندشان در کنار کودکی که ایدز دارد، سخن گفتند، آنانی که با داشتن آگاهی از اینکه «از طریق بزاق دهان» یا «خون» انتقال صورت میگیرد، باز هم برایشان سخت است. در این روزگاری که حضور هنرمندان در تغییر باورهای بسیاری تاثیرگذار است. در این روزگار که از «اصغر فرهادی» و «پیمان معادی» تا «مهتاب کرامتی» و «لیلا حاتمی» هر کدام در کنار کودکان قرار میگیرند تا بخشی از نداشتههایشان را برطرف کنند، در این روزگار که مسائلی هم چون سل یا غذا یا سرطان هرکدام سفیران مشهوری دارد که در برنامهها روی زانو مینشینند تا کودکی کنند، برخی کمبودها بیش از هر زمانی به چشم میخورد. انجمن حمایت از کودکان کار، مهرطاها، محک در کنار آسایشگاههای دولتی فعالیتهای متعددی را برای کودکان انجام میدهند که با همراهی رسانهها بازتاب گستردهای پیدا میکند، اما این اتفاق برای کودکان مبتلا به ایدز بسیار کم رخ میدهد. شاید به همین خاطر که تعداد این کودکان کم است. اگر همانطور که دکترعباس صداقت، رییس اداره ایدز وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تاکید میکند «تعداد این کودکان کمتر از 100 نفر است» همین تعداد اندک سبب شده که اولویت وزارت بهداشت نباشد. اما عجیبتر اینکه در کم کاری مسوولان، نهادهای خصوصی نیز برنامهای خاص آنان برگزار نمیکنند. این جای خالی میتواند پر شود، کاش کسی در این زمینه اقدام کند. کاش کسی بتواند این راه را آغاز کند. کاش بتوانیم امیدوار باشیم که برنامههایی چون اجرای کنسرت گروه کر نامیرا به همراه حرکات نمایشی در برج میلاد که برگزار شد بازهم تکرار شود. میتوانیم منتظر باشیم هنرمندان و ستارههای مشهور کشورمان پیشقدم شوند و باور کنند ایستادن در کنار کودکان مبتلا به ایدز لحظه خطرناکی نیست و خوشحالی که نصیب این کودکان میشود خاطره خوش تلخیهای برخی رفتارهای غلط را پاک میکند. میتوانیم انتظار داشته باشیم که زندگی این کودکان میتواند همراه با شادیهایی باشد که برای بسیاری وقت زیادی نمیبرد. هرچند در نهایت میتوانیم امیدوار باشیم همان طور که در یکی از مطالب همان ویژهنامه آمده است: «مجریان برنامه جهانی مبارزه با ایدز در سازمان ملل بر این باورند اگر این برنامه در سراسر دنیا به درستی به اجرا درآید، تا سال 2015 دیگر هیچ کودکی با این بیماری به دنیا نخواهد آمد و مادران مبتلا به HIV زنده خواهند ماند».
ارسال نظر