مهسا جزینی
تصویر اول: مادرم غر می‌زند که آخر چرا از لاین وسط یا کنار پیاده رو نمی‌رانم چون در لاین سرعت مدام باید پشت خودروهایی ایست کنیم که می‌خواهند در تقاطع‌ها یا دور برگردان‌ها گردش به چپ یا راست داشته باشند. از لاین اول که می‌رانم باز غر می‌زند که چرا از لاین وسط یا سرعت نمی‌روی، اینجا مدام باید پشت سر ماشین‌هایی بمانیم که می‌خواهند کنار خیابان توقف کنند یا تاکسی‌هایی که مسافر سوار و پیاده می‌کنند.
تصویر دوم: مادرم پشت فرمان نشسته و عصبانی است که چرا بقیه خودروها کمی ایست نمی‌کنند تا او بتواند سر دوربگردان‌ها بپیچد. می‌گوید این مردم ذره‌ای گذشت ندارند. من در حال رانندگی‌ام، خودرویی قصد تغییر مسیر و گردش به راست یا چپ دارد، سرعتم را کم می‌کنم و گاهی می‌ایستم، عابری قصد عبور از عرض خیابان را دارد باز اجازه می‌دهم تا او رد شود. مادرم؛ اما غر می‌زند که‌ای وای چرا می‌ایستی؟ اگر با سرعت رفته بودی ما الان رد شده بودیم، نمی‌شود که برای همه ایستاد و به همه اجازه داد که؟ جواب می‌دهم که چرا نمی‌شود مادر من، خوب هم می‌شود من اجازه میدهم تا دیگران هم به من اجازه دهند.
۱۱۲ سال از زمان اولین مواجهه ایرانیان با اوتول، این تحفه فرنگی در خیابان‌های باریک سنگفرش درشکه و گاری رو و ۸۶ سال از مرگ درویش خان نخستین قربانی حوادث رانندگی در ایران می‌گذرد. حالا ما خیابان‌های عریض آسفالت شده، بزرگراه‌های دو طبقه، اتومبیل‌های آخرین مدل، مترو و اتوبوس تندرو داریم؛ اما فرهنگ رانندگی ما تفاوت چندانی با زمان مرگ درویش خان نکرده است. بستن کمربند ایمنی، رانندگی در مابین خطوط، سبقت نگرفتن غیر مجاز، رعایت حق تقدم، استفاده از بوق فقط در مواقع ضروری و احتیاط کامل در چهار راه‌ها حتی زمانی که چراغ سبز است برای یک راننده غیر ایرانی نه تنها بدیهی است؛ بلکه از نگاه او جزو ابتدایی‌ترین آموزه‌های رانندگی است؛ اما اینکه چرا ایرانیان هنوز به این بدیهی‌ترین اصول رانندگی خو نگرفته‌اند سوالی است بی‌جواب. یک تصور همگانی وجود دارد، اینکه خلاف کردن در رانندگی به صورت عجیبی در همه مردم نفوذ کرده به طوری که اگر از کنار گود نگاه کنیم به نظر می‌رسد قوانین رانندگی به‌جز در حضور پلیس ارزشی ندارند. مردم دائما خلاف می‌کنند تا زمان را به نفع خود و در بعضی موارد به ضرر دیگران کوتاه کنند.حال این زمان به‌دست آمده چقدر به درد کسی می‌خورد مشخص نیست. نویسنده یک وبلاگ در مطلبی نوشته است: «با کمال تاسف باید قبول کنیم که ایران از نظر فرهنگ رانندگی بین کشورهای دنیا رتبه خوبی ندارد. فرهنگ رانندگی به شعار دادن نیست. ما همه فقط بلدیم سخنرانی کنیم. می‌نشینیم کلی شعار می‌دهیم و رفتارهای رانندگی غلط دیگران را محکوم می‌کنیم و طوری هم رفتار می‌کنیم که انگار خودمان هیچ خطایی نداریم! ولی به محض اینکه بنشینیم پشت فرمان همه چیز را به سرعت برق و باد فراموش می‌کنیم و روند اشتباه قبلی را تکرار می‌کنیم. به خاطر همین است که روز به روز وضع جاده‌ها و خیابان‌ها بدتر و بدتر می‌شود....» یک وبلاگ نویس دیگر در زمینه همین رعایت نکردن بدیهیات رانندگی به نکات جالبی اشاره کرده است او مطلبش را با یک پرسش شروع می‌کند: «این همه عجله برای چی؟ کاش به جای این همه جمله‌های آموزنده‌ای که دوستان از مارکز و بورخس و دکتر شریعتی و توماس ادیسون و گراهام بل و... می‌نوشتن، یک شیر پاک خورده‌ای پیدا می‌شد چند تا جمله هر چند آبکی هم می‌گذاشت که بابا جماعت فرهیخته، جان هر کسی دوست دارید الکی پشت ماشین بوق نزنید. حداقل وقتی ورود ممنوع می‌روید، به کسی که حق با اوست و از مسیر درست آمده راه بدهید. قبل از اینکه چراغ سبز شود، از چهارراه رد نشوید. در خروجی اتوبان مثل همه توی صف خروج ایستادن، دلیلی بر عقب ماندگی ذهنی نیست. خیلی از ماشین‌ها دنده هوایی ندارند، پس از روی ماشین جلویی نمی‌توانند رد شوند، چراغ نزنید. خط عابر پیاده غیر از اینکه محل مناسبی برای پارک کردن هست، گاهی وقتها هم محل رد شدن پیاده‌ها است. اگر روزی دو سه تا از این جملات قصار و پندآموز را بگذارید تو صفحه‌هاتون، دیگر یک فوتبالیست آفریقایی که معلوم نیست از کجا آمده، تو مصاحبه‌اش نمی‌گوید سخت‌ترین کار دنیا رانندگی توی تهرانه. باور کنید از کمپین خلیج فارس و آب گرفتن تخت جمشید و خشک شدن دریاچه و... واجب‌تره (البته نظر من این هست که اینها خیلی واجنبند ) الان وقتی با یه اجنبی توی ماشین نشستی، دائم باید قیافه شرمنده و گردن کج نشون بدی که نه ایرانیان ملت بزرگی هستند، تمدن کهنی دارند، از همه دنیا باهوش‌ترند و.....»
حکم برائت رانندگان ایرانی و تهرانی
یک بررسی میدانی جالب توسط یک شهروند انجام و در یک وبلاگ منتشر شده است که نشان می‌دهد این قدر که می‌گویند رانندگان هم مقصر نیستند و در واقع مساله خیلی هم به نبود فرهنگ رانندگی مربوط نیست؛ بلکه عوامل بیرونی هم در شکل بد رانندگی ما ایرانی‌ها زیاد نقش دارند در حالی که معمولا سهم عوامل دیگر کمتر دیده می‌شود و همه تقصیرها گردن راننده می‌افتد: «مهم‌ترین نتیجه‌ای که گرفته‌ام این است که حکم برائت رانندگان ایرانی و تهرانی را صادر کنم. آنها مقصر نیستند. اگر هم باشند، همه تقصیر متوجهشان نیست.مثلا شما در یک بلوار پهن در حال رانندگی هستی، سرعتت هم مجاز است که ناگهان و بی‌هوا یک دست‌انداز بزرگ مثل کوه جلویت سبز می‌شود. یا باید از رویش بپری یا یک دفعه ترمز کنی یا به راست یا چپ منحرف می‌شوی. بعد که از شوک دست‌انداز اول گذشتی، دوباره رانندگی معقول را شروع می‌کنی که یک دست‌انداز شکسته با میخ‌های درآمده جلویت سبز می‌شود. از این یکی نمی‌شود هیچ جوری رد شد. یا باید از رویش بگذری و اگر پنچر شدی ناراحت نشوی، یا باید باز هم به چپ و راست منحرف بشوی. اگر در یک خیابان ناگهان ماشین جلویی ترمز کرد و نزدیک بود با او تصادف کنید یا اگر ناگهان راننده سمت راست یا چپ سر ماشینش را به طرف شما کج کرد، یادتان باشد، همه‌اش تقصیر او نیست. بیچاره با یک «مانع» روبه‌رو شده است.» مورد دیگری که این شهروند در یافته‌هایش به آن اشاره می‌کند بزرگراه‌هاست «بزرگراه و اتوبان خیابان پهنی است که وسطش معمولا یه باغچه بزرگ دارد. در یک طرف این باغچه ماشین‌ها می‌آیند و در طرف دیگر می‌روند. خروجی‌های بزرگراه همیشه در سمت راست آن تعبیه شده که به شکل یک زیرگذر یا پل از روی باندهای خیابان اصلی رد می‌شوند و شما را به یک خیابان یا بزرگراه دیگر می‌رسانند. برای عوض کردن جهت رانندگی خود مجبورید به اصطلاح «پاپیون» بزنید. یعنی از خروجی بیرون بروید و وارد یک بزرگراه متقاطع بشوید و سپس باز از خروجی آن خارج شده و به جهت عکس اولیه خود در بزرگراه اول وارد شوید. گفتم همیشه؟ خب نه! استثنائاتی هم هست. مثلا در بعضی کشورها جهت رانندگی برعکس است. مثل انگلیس. مثل ژاپن. گاهی هم در ایران زندگی می‌کنید. در این صورت در هر بزرگراهی در خط سرعت یا خط اورژانس، منتظر یک «دوربرگردان» یا خروجی از سمت چپ باشید! بنابراین یا باید در خط سرعت با سرعتی کمتر از خطوط دیگر حرکت کنید و احتیاط را از دست ندهید که ناگهان یک «دوربرگردان» سر راهتان قرار بگیرد یا با سرعت معمول «خط سرعت» پیش بروید و اگر خلوت بود ناگهان سرتان به جدول‌های عجیب دوربرگردان اصابت کند یا اینکه نوعی حرکت مارپیچی ابداع کنید. کاری که رانندگان بدبخت تهرانی یاد گرفته‌اند. با سرعت معمول در خط سرعت حرکت می‌کنید و صد متر مانده به دوربرگردان، خط‌تان را عوض می‌کنید. سپس، بعد از گذشتن از دوربرگردان مذکور، باز خط تان را عوض می‌کنید و به مسیر ادامه می‌دهید تا صد متر مانده به دوربرگردان بعدی....»
هرس کردن درختان توسط شهرداری و بی‌توجهی نسبت به جمع‌آوری به موقع شاخ و برگ‌های ریخته شده در خیابان هم یکی دیگر از معضلات رانندگی در ایران است که به اعتقاد این نویسنده کمترین تقصیر متوجه راننده است «یکی از وظایف شهرداری رسیدگی به فضای سبز و گل و گیاهان و درختان شهر است. سالی سه چهار بار باید گل‌های باغچه‌ها عوض شوند و گلدان‌های گلی کوچک شان همراه با خاک اضافه کنار خیابان قرار می‌گیرد تا کسی آنها را بعدا پاک کند. سالی دو بار هم درختان هرس می‌شوند. شاخ و برگ‌های اضافی شان کوتاه می‌شود تا شاداب و زنده و جوان شوند. شاخه‌های اضافی را پس از اصلاح در کیسه‌های بزرگی که به همین منظور در نظر گرفته شده قرار می‌دهند و کیسه‌ها را کنار جدول خیابان خارج از باغچه یعنی همان خط سرعت بزرگراه‌ها، می‌گذارند، اما شاخ و برگ‌ها سنگین هستند و معمولا با باد پراکنده نمی‌شوند؛ بنابراین خیلی هم نیازی به کیسه و بسته‌بندی نیست برای همین بسیاری از مواقع همان طور کنار خیابان ریخته می‌شوند و دیگر کسی به فکر آن راننده نگون بخت نیست».
خودآموزی فرهنگ ترافیک را شروع کنید
در تارنمای کانون ترافیک ایمن به متن جالبی بر می‌خورم: «راننده‌های کندرو که در آخرین خط سمت چپ عرصه را بر همه تنگ می‌کنند معمولا خود نیز قربانی یک راننده کم دقت می‌شوند. با وجود قانون منع رانندگی با سرعت کم تا به حال شنیده نشده که راننده‌ای را به این دلیل جریمه نموده باشند. جالب‌تر اینکه کمتر راننده‌ای از خلاف بودن این امر اطلاع دارد! متاسفانه آموزش و امتحان رانندگی به موارد کم خطر مثل پارک دوبل و تنظیم آیینه اهمیت ویژه، ولی برای چگونگی رانندگی در جاده، فاصله ایمن، سبقت نابجا، خطر رانندگی بدون چراغ ولاستیک بدون عاج و برف پاک کن وبخاری و....... عملا هیچ آموزشی داده نمی‌شود. شاید همین کمبود آموزش باعث شده تا نویسنده‌ای دست به کار شود و کتابی بنویسد. اخیرا کتابی با عنوان فرهنگ رانندگی نوشته یوسف بهمن‌آبادی توسط نشر راز نهان به بازار عرضه شده است. کتاب در واقع بازنگرشی بر قوانین راهنمایی و رانندگی است که شاید برخی از آنها برای مخاطب جدید باشد. به گفته نویسنده، کتاب حاصل چهار سال مطالعه و پژوهش در زمینه باید و نبایدها و فرهنگ رانندگی است که بخشی از آن، چکیده مطالب بیش از 35جلد کتاب و چندین مقاله بوده و بخش دیگر آن، مربوط به مشاهدات و واقعیت‌های رایجی می‌باشد که از دیدگاه شهروندان مطرود بوده یا دارای ارزش تلقی شده است. در بخشی از مقدمه این کتاب نیز آمده است: مولفه شهروندی، برای سنجش میزان پای‌بندی انسان‌ها نسبت به حقوق دیگران به کار گرفته می‌شود. در این میان، رانندگی به عنوان یکی از رفتارهای اجتماعی محسوب می‌شود که با بررسی آن، می‌توان درجه شهروند شدن افراد یک جامعه را ارزیابی کرد. متاسفانه با وجود اینکه خودرو ساخته دست انسان است و هموست که انتظار دارد اطرافیانش قوانین تدوین شده مربوط به نظم را رعایت کنند تا وی با مشکلی مواجه نشود؛ اما در برخی موارد خود از احترام به آن طفره می‌رود و همین خودرو بی‌روح، حیوان سرکشی می‌شود که آدمی را اسیر خود کرده و در نتیجه، گرفتار عوارض ناشی از آن می‌سازد. واقعیت این است که رانندگی به عنوان یک رفتار، برای بسیاری از ما لذت بخش است؛ اما این فرح‌بخشی و لذت در کنار دیگران، زمانی می‌تواند برایمان پایدار و خاطره‌انگیز باشد که به اصول و فرهنگ مربوط به آن توجه داشته باشیم. در حقیقت، احترام به آداب و قوانین رانندگی در تمامی مواقع، نشان دهنده رفتار شهروند گرایانه ما است و رعایت آنها، حاکی از توجه ما به حقوق دیگران و نیز احترامی است که نسبت به دیگر همنوعان خود در زندگی قائلیم. به هر حال، چنین روندی جایگاه ما را در مسیر شهروند شدن مشخص می‌کند.» مطالعه این کتاب به همه ایرانیان توصیه می‌شود جدای از آن چندین سایت و وبلاگ هم با عنوان آموزش فرهنگ رانندگی، ترافیک و قوانین راهنمایی و رانندگی وجود دارد که جزئیات و ناگفته‌ها یا ناشنیده‌های بسیاری در خصوص فرهنگ رانندگی به شما آموزش می‌دهد، اگر واقعا طالب آن هستید!!.