دست پیدای ویژه‌خواران

منیژه حکمت

تهیه‌کننده و کارگردان

موضوعی که بررسی آن اهمیت بالایی دارد، بررسی رابطه هنر و اقتصاد است. بررسی جنبه‌های اقتصادی و نسبت آنها با تاثیر اجتماعی آنان نشان‌‌دهنده وضعیت و ساختار بازار هنری هر کشوری است. در رسانه‌ها معمولا از «تولید اثر فاخر هنری» سخن گفته می‌شود در حالی که اگر بخواهیم تبعیض‌ها را رها کنیم، با چنین اصطلاحی مواجه نخواهیم شد.ابتدا باید فاخر را تعریف کنیم. هر کسی و هر گروهی با سلیقه خودش فاخر را تعریف می‌کند. متاسفانه پروژه‌های فاخر بسیار زیادی انجام شده است که حتی یک هزارم بودجه‌ای که صرف آن شده، از محل درآمدهای اثر تامین نشده است و می‌توان گفت اقتصادی نیستند و مردم از آنها استقبال نکرده اند، چراکه نگاه ایدئولوژیک حاکم است و بسیاری براساس این شیوه و این نگاه پروژه فاخر را تعریف می‌کنند.

تمام پروژه‌های به اصطلاح فاخر هنری حداقل در سینما با بودجه‌های کلان انجام شده که در نهایت عده‌ای انگشت‌شمار را به ثروت رسانده است. در مقابل بسیاری دیگر در عرصه هنری در شرایط نامناسبی هستند که توان تولید و پشتیبانی مالی و تبلیغی مناسبی ندارند و در نتیجه قادر به رقابت با بسیاری از ویژه‌خواران نیستند. آن افراد انگشت شمار باید در برابر عده‌ زیادی که دچار مشکل مالی می‌شوند، پاسخگو باشند. اما مهم‌تر اینکه، باید به این نتیجه توجه کنیم که بیشتر آثار هنری در حال حاضر جوابگوی نیاز جامعه نیست و در این میان عده‌ای با ویژه‌خواری توانسته‌اند در مورد بسیاری از مسائل با رانت‌های بسیاری آثار مورد نظر خود را به نمایش درآورند. راه‌حل شرایط فعلی را باید در کاهش دخالت دولت در این عرصه دنبال کرد. سینمای دولتی باید تکلیفش را روشن کند. آیا دولت همچون سابق می‌خواهد در همه زمینه‌ها براساس سلیقه خودش دخالت ‌کند؟ در حال حاضر دخالت‌های دولت از پروانه ساخت یک فیلم شروع می‌شود و تا اکران و حتی تا تایید عکس‌های تبلیغاتی نیز ادامه دارد.

باید فیلمنامه‌ مورد تایید باشد تا پروانه ساخت صادر شود، فیلم ساخته می‌شود و پس از آن تمام موارد تبلیغاتی‌اش باید مورد تایید باشد و این روند در هر زمان می‌تواند پروژه را متوقف کند. در این میان آنچه مهم‌تر است برخورداری عده‌ای ویژه از تمامی خدمات و امکانات است که به‌واسطه نورچشمی بودن آنان برای مدیران دولتی، از بسیاری از خدمات بهره‌مند می شوند که برای همگان امکان‌پذیر نیست. این به معنی پایمال‌کردن حق عده‌ دیگر و یک گناه کبیره است. چرا که دولت حقوق یک اکثریت را زیر پا می‌گذارد تا اقلیتی که نور چشمی مدیران هستند، از امکانات ویژه برخوردار شوند.تاثیر اجتماعی این سیاست‌های ناعادلانه را می‌توان در جایی دید که هنرمند در عرصه نیست و حضور فعالی ندارد و نمی تواند نگاه و تفکر خودش را در جهت اصلاح جامعه بیان و جاری‌کند. در نتیجه اینکه با جامعه‌ای که یک فضای خشونت‌بار و بی‌انگیزه بر آن مسلط است مواجه می‌شویم. جامعه‌ای خنثی که هیچ انگیزه‌ای در آن وجود ندارد.