چطور افراد با هوش هیجانی بالا افراد سالمتری هستند؟
ذهن و روان سالم، همچنین باورها و عادتهای سالم، ما را به زندگی پر نشاطتر و سالمتری میرسانند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند از قبل به یک سری استانداردهایی میرسند تا هوش هیجانیشان تقویت شود. این استانداردها شامل باورهای سالم، رفتار سالم و ذهن و روان نسبتا سالم است. زندگی برای آنهایی که هوش هیجانی بالایی دارند معنای متفاوت و عمیقی دارد. در این مقاله میخواهیم به شما بگوییم که چرا هوش هیجانی بالا باعث بهبود و افزایش سلامتی در افراد میشود.
این افراد کمتر شکایت میکنند.
ذهن و روان سالم، همچنین باورها و عادتهای سالم، ما را به زندگی پر نشاطتر و سالمتری میرسانند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند از قبل به یک سری استانداردهایی میرسند تا هوش هیجانیشان تقویت شود. این استانداردها شامل باورهای سالم، رفتار سالم و ذهن و روان نسبتا سالم است. زندگی برای آنهایی که هوش هیجانی بالایی دارند معنای متفاوت و عمیقی دارد. در این مقاله میخواهیم به شما بگوییم که چرا هوش هیجانی بالا باعث بهبود و افزایش سلامتی در افراد میشود.
این افراد کمتر شکایت میکنند. انسانهایی که دائما در حال شکایت هستند، به ویروس بدبینی یا ویروس سختگیری دچار شدهاند. بسیاری از مواقع افرادی را میبینیم که در شرایط یکسانی زندگی میکنند، اما یکی از آنها دائما در حال ناله و شکایت است و دیگری به زندگی خود ادامه میدهد و سعی میکند رشد کند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند به سطحی از دیدگاه میرسند که دست از ناله و شکایت برمیدارند و به وادی تغییر قدم میگذارند. آنها سهم خود را در سبک زندگی و روابط خود میپذیرند و به جای گله و شکایت از دیگران و روزگار سعی میکنند که با تغییر خود شرایط را برای خود بهتر کنند.
این افراد میتوانند هیجانات خود را مدیریت کنند. هیجانات ما فشار زیادی به جسم ما وارد میکنند و اگر بتوانیم آنها را مدیریت کنیم از میزان این فشار کاسته میشود. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند مهارت مدیریت هیجانات خود را بهدست میآورند. آنها یاد میگیرند که هیجاناتشان چطور بر بدنشان تاثیر میگذارد، میتوانند شدت آنها را مدیریت کنند و برخی از هیجاناتی که عوامل دیگری در تحریکشان دخیل هستند را به حداقل برسانند. برای داشتن بدنی سالم باید روند هیجانات خود را بشناسیم و اصلاح کنیم وگرنه دیر یا زود به بیماریهای روانتنی دچار میشویم. افرادی که روند هیجانات خود را نمیشناسند و نمیدانند که با آنها باید چطور برخورد کنند غالبا به حرص، خودخوری، سرکوب یا تظاهر دچار میشوند. این عمل باعث تولید تنش و انرژی منفی در بدن شده و سیستم ایمنی بدن آنها را تضعیف یا آنها را دچار بیماریهای عصبی میکند.
این افراد چیزهایی که خارج از کنترلشان است را کنترل نمیکنند. بسیاری از مسائل از کنترل ما خارج هستند. کنترلگرایی از مهمترین ریشههای غم، رنجش و خشم است. در این حالت، افراد در این توهم هستند که در مرکز دنیا قرار گرفته و ناجی هستند. این افراد میخواهند که تسلط و کنترل تمامی امور در دستشان باشد و به محض مواجهه با مسائلی که خارج از کنترلشان است آشفته میشوند، میترسند و واکنشهای ترس را از خود بروز میدهند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند مسائلی را که خارج از کنترلشان است میشناسند و آنها را کنترل نمیکنند، بنابراین، فشار و استرس کمتری را تحمل میکنند. آنها میدانند که خدای جهان نیستند و نقش ناجی همیشگی را بازی نمیکنند. این افراد میدانند که هیچ انسانی نمیتواند دیگری را تغییر دهد مگر اینکه خود آن شخص بخواهد تغییر کند. افراد کنترلگر براساس توهم، فکر میکنند که با شروع کنترل کردن دیگران یا کنترل شرایط، بر امور مسلط میشوند، در حالیکه حقیقت این است که هرگاه ما شروع به کنترل چیزی یا فردی میکنیم در واقع تحت کنترل آن در میآییم و با هر تغییر آن، حال خود ما دگرگون میشود. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند برخلاف این افراد رفتار میکنند و در آرامش بیشتر بهسر میبرند و به مراتب بیماریهای کمتری دارند.
این افراد کمتر رفتارهای هیجانی از خود بروز میدهند. بروز رفتارهای هیجانی در بدن انسان سم تولید میکند و تنش او را افزایش میدهد. بسیاری از افراد غالبا رفتارهای هیجانی از خود بروز داده و کمی بعد یا پشیمان میشوند و حال منفی پیدا میکنند یا مجبور میشوند که عواقب رفتار خود را تحمل کنند. اما از آن جایی که افراد با هوش هیجانی بالا میتوانند هیجان خود را مدیریت و رفتارهای خود کنترل کنند، احساسات منفی مانند احساس گناه و پشیمانی و تنشهای کمتری را نسبت به دیگر افراد تحمل میکنند. همچنین، آنها به درستترین شکل ممکن هیجانات خود را تخلیه میکنند و مانع سرکوب یا انکار هیجانات خود میشوند. تمامی این مسائل به تقویت سیستم ایمنی بدن و مصون ماندن از بیماری در این افراد کمک میکنند.
این افراد وسواس فکری ندارند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند عادات و وسواسهای فکری خود را رها کردهاند. بنابراین انرژی ذهنی زیادی را میتوانند ذخیره کنند. آنها معنای زندگی را یافتهاند، بنابراین، زندگی پویاتر و شادتری دارند. آنها با آگاهی بالایی که بر خود دارند نسبت به افکار خود هشیار هستند و اجازه نمیدهند که یک فکر، عادت ذهنیشان شود. آنها افکار مسموم که موجب وسواس فکریشان میشود را فورا شناسایی کرده و ترک میکنند. توانایی در ترک این افکار، در واقع، مهارتی است که آنها به خوبی بلدند. آنها نگرانیهای گذشته را دور ریخته و تنها درسهای گذشته را با خود حمل میکنند و ذهن خود را مشغول آینده نیز نمیکنند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند بیشتر در لحظه حال زندگی میکنند و یاد گرفتهاند که گذشته را در گذشته نگه دارند و آینده را قضاوت نکنند. این افراد به خوبی میدانند که چه میخواهند و به دنبال آن میروند، در نتیجه، کمتر دچار سردرگمی شده و از انرژی ذهنی خود در جای درست استفاده میکنند. بنابراین، آیا میتوانید تصور کنید که این افراد چه ذهن سبک و پر از آرامشی دارند؟ برای سلامتی بیشتر بهتر است کمتر شکایت کنیم، بیشتر تلاش کنیم. کمتر جدی و سخت بگیریم و بیشتر بخندیم. کمتر جدی و بیشتر قاطع باشیم.
ارسال نظر