مثلی هست که میگوید تنها روز آسان دیروز بود - ۲۱ آذر ۹۲
ترجمه حسین موسوی هنوز مدت زمانی از شکار بنلادن توسط تیم تفنگداران نیروی دریایی نگذشته بود که مارک اوون، یکی از تفنگداران نیروی دریایی که در این عملیات حضور داشت دست به انتشار خاطرات خود از این شکار زد. هلاکت بنلادن، رهبر القاعده اما با حرف و حدیثهایی همراه بود که حکایت از روایتی متفاوت از آنچه پنتاگون تعریف میکرد، داشت. رازهایی همچون به دریا انداختن جسد او به این بهانه که مبادا خاکسپاری او با جار و جنجال همراه باشد و اینکه برخی روایتها حکایت از این داشت که او پیش از دستگیری توسط تیم تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده، اقدام به خودزنی کرده بود تنها گوشهای از پیچیدگی موضوع است.
ترجمه حسین موسوی هنوز مدت زمانی از شکار بنلادن توسط تیم تفنگداران نیروی دریایی نگذشته بود که مارک اوون، یکی از تفنگداران نیروی دریایی که در این عملیات حضور داشت دست به انتشار خاطرات خود از این شکار زد. هلاکت بنلادن، رهبر القاعده اما با حرف و حدیثهایی همراه بود که حکایت از روایتی متفاوت از آنچه پنتاگون تعریف میکرد، داشت. رازهایی همچون به دریا انداختن جسد او به این بهانه که مبادا خاکسپاری او با جار و جنجال همراه باشد و اینکه برخی روایتها حکایت از این داشت که او پیش از دستگیری توسط تیم تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده، اقدام به خودزنی کرده بود تنها گوشهای از پیچیدگی موضوع است. این کتاب سعی دارد به موضوع شکار بن لادن از زاویه دیگری بپردازد. هر چند که پنتاگون به انتشار این کتاب واکنش نشان داد و دولت ایالات متحده از افشای برخی اطلاعات این کتاب گلهمند بود.
اپیزود اول
یادداشت نویسنده
زمانی که تازه وارد دبیرستانی در آلاسکا شدم یکی از کارهای ما این بود که هر کس یک کتاب را انتخاب و از آن گزارش تهیه کند. در حالیکه قفسهها را بررسی میکردم به یک کتاب رسیدم که در انتهای قفسه جا خوش کرده بود: «مردانی با چهرههای سبز»، نوشته یک ژنرال سابق نیروی دریایی به نام «ونتز».
این رمان روایتگر وقایعی از ماموریت «دلتای مکونگ» در ویتنام بود. کتابی سرشار از کمین و درگیری جنگی و آتش توپخانه. هر چند که محور این کتاب شکار سرهنگی سرکش در شمال ویتنام بود.
از صفحه نخست کتاب که شروع به خواندن کردم میدانستم که میخواهم عضوی از نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بشوم و هر چقدر که بیشتر میخواندم این حس بیشتر در من تقویت میشد.
تمرین روی اقیانوس آرام مرا متوجه مردانی کرد که شبیه خودم بودند: مردانی که از شکست میترسیدند و دیوانهوار به دنبال این بودند که بهترین باشند. من از این امتیاز بهرهمند بودم که هر روز با این افراد تمرین کنم و از آنها الهام بگیرم. کار کردن کنار آنها باعث میشد که بهتر به نظر برسم.
پس از سیزده جنگ متوالی، حالا جنگ برای من تمام شده است. این کتاب هم بخشی از زندگی من است. در واقع قصد داشتم پیش از ترک خدمت شرح دهم چه عاملی موجب شد پس از یک دهه حضور در جمع تفنگداران دریایی و با وجود دورههای آموزشی بیرحمانه، کنار یکدیگر قرار بگیریم.
ما «ابرقهرمان» نیستیم. گروهی بودیم که برای خدمت کردن در وسعت بزرگتری مبارزه میکردیم و این حس «برادری» نیز ما را بهیکدیگر گره زده بود. همین حس بود که موجب میشد حتی داوطلبانه آسیب ببینیم.
این داستان کسی است که در میان مردان فوقالعادهای این شانس را داشت که دوشادوش آنها از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۱۲ در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کند. اسم خودم و مردان این داستان را تغییر دادهام تا هویت آنها فاش نشود و باید اعتراف کنم که این کتاب همه ماوقع را شرح نداده است و برخی از جزئیات موجود در عملیات را حذف کردهام.
تا آنجا که مقدور بود تلاش کردم از افشای تاکتیکها، تکنیکها، روشها و آییننامههایی که علیه تروریستها و شورشیان سراسر دنیا استفاده میشود، جلوگیری کنم. اما من این کتاب را مینویسم تا صحت وقایع را آنگونه که رخ داده است شرح دهم و البته این موضوع برایم مهم است که از افشای اطلاعات طبقهبندی شده خودداری کنم. البته در برخی موارد از نام واقعی افراد استفاده شده، آن هم زمانی که مشخص شده است این فرد درگیر مسائل امنیتی نیست. در تمامی موارد دیگر آگاهانه نام شخصیتها تغییر یافته است تا گمنام باقی بمانند.
با این همه هیچیک از این ملاحظات در نگارش متن کتاب مانع از صحت و درستی حوادث شرح داده شده، نیست. حوادث اشاره شده در کتاب «روزی که آسان نبود» برگرفته از وقایعی است که در خاطرم مانده است. جنگ، آشفتگی به بار میآورد اما تمام دغدغه من ارائه دقیقاطلاعات بوده است.
اعتقادم بر این است که کتاب «روزی که آسان نبود» پرترهای دقیق از شرح ماوقعی است که در حین عملیات نیروی دریایی ایالات متحده رخ داد و همچنین پرترهای صادقانه از نیروی دریایی ایالات متحده است که صمیمت موجود در میان افراد نیروی دریایی آن را نشان می دهد.
نخستین باری است که کتابی از تجربیاتم مینویسم اما تجربه من جهانی است و در مورد خوب یا بد بودن مردان و زنانی که در کنار هم جنگیدیم قضاوتی نخواهم کرد. تصمیم من برای نوشتن این کتاب یک فرآیند طولانی مدت و البته طاقت فرسا بود. در هر حال هماکنون زمان ثبت رویدادی است که مهمترین عملیات در تاریخ ایالات متحده لقب گرفته است. موضوعی که در هیاهوهای رسانهای گم شد، که چرا و چگونه عملیات موفقیتآمیز بود. این کتاب در نهایت به آن چیزی که به دست آمده اعتبار خواهد بخشید. این عملیات در واقع تلاش تیمی بود؛ از تحلیلگران تیمهای اطلاعاتی گرفته تا خلبان هلیکوپتری که ما را تا خانه بنلادن واقع در «ابیتآباد» هدایت کرد و همه کسانی که در این عملیات شرکت کردند؛ هیچکدام از زنان و مردانی که در این ماجرا حضور داشتند به لحاظ اهمیت بر دیگری برتری نداشته و ندارد.
«روزی که آسان نبود»، داستانی است در مورد «رفقایی» که بابت این کار کثیف کشته شدند.
ادامه دارد...
ارسال نظر