منتظر آتش‌نشانان با چه  تجهیزاتی باشیم؟
سینا قنبرپور هنوز زمستان به نیمه نرسیده بود که آن حادثه پرسشی را پیش روی همگان قرار داد؛ آیا آتش‌نشان‌های ما تجهیزات و امکانات لازم برای انجام عملیات‌های امدادی را دارند؟ این پرسش بعد از حادثه حریقی مطرح شد که ٢ زن در روز میلاد حضرت محمد(ص) در خیابان جمهوری پایتخت از ساختمانی سقوط کرده و جان باختند. بیست‌ونهمین روز زمستان ١٣٩٢ برای خانواده «شیرین فروتنی» و «آذر حق‌نظری» در حالی تبدیل به روز عزا شد که همه ما غرق شادی میلاد ختمی مرتبت بودیم. آن دو زن در کارگاهی کار می‌کردند که ایمن نبود و طعمه حریق شد. آنها منتظر آتش‌نشانی بودند. اما پلکان آتش‌نشانی باز نشد و تا رسیدن دیگر خودرو مجهز به پلکان آن دو زن تاب نیاوردند.
این واقعه و به ویژه این پرسش که چرا تجهیزات آتش‌نشانی به هنگام لزوم معیوب بوده مساله ایمنی در کشور را برجسته‌تر کرد؛ آیا به راستی تجهیزات آتش‌نشانی‌های شهرهای ما تجهیزات لازم برای امدادرسانی را داشتند؟
سوال‌ دیگر این بود که اگر در تهران و با وجود امکانات پایتخت چنین نقصی وجود داشته پس حال کلان‌شهرها و شهرهای کشورمان چگونه است؟ اگر فقط و فقط به بحث حریق در ساختمان‌هایی که این روزها به واسطه تراکم‌فروشی‌ شهرداری‌ها در دیار ما سر به آسمان برده‌اند توجه کنیم سوال‌ این است که آیا شهرهای ما پلکان‌هایی دارند که از پس نجات شهروندان در این ساختمان‌ها برآیند یا سرنوشتی چون آن دو مرحوم- «شیرین فروتنی» و «آذر حق‌نظری»- در انتظار ماست؟ موضوعی که فقط با نگاهی به اخبار می‌توان طعم تلخ آن را چشید. با این وصف پیش از آنکه بخواهیم برای این پرسش‌ها پاسخی بیابیم، ببینیم اصلا مسأله تجهیزات ایمنی موضوع قابل طرحی هست یا فقط آرامش ذهنی ما را بر هم زده است؟



دیوارهای بلند، دستان کوتاه
یک‌شنبه، بیست‌و‌نهم دی‌ماه وقتی همه در تعطیلی روز عید میلاد حضرت محمد(ص) بودیم، بسیاری هم مشغول کار بودند تا برای شب نوروز آماده شوند. از آن جمله کارگرانی بودند که در آن روز تعطیل در محل کارشان واقع در ساختمانی قدیمی در تقاطع خیابان جمهوری و خیابان ابوریحان حاضر شده بودند. وقتی کارگاه تولیدی پوشاک آنها طعمه حریق شد، در کارگاه هم بسته شد. راه خروج اضطراری هم مسدود شده بود زیرا صاحب کارگاه از آنجا برای انبار وسایلش استفاده می کرد شعله‌های حریق زبانه‌هایش بیشتر و بیشتر می‌شد. صدای آژیر خودروهای آتش‌نشانی را می‌شد شنید. دو سه نفری از حاضران در طبقه پنجم از ترس قربانی شدن به دست زبانه‌های آتش به پنجره‌ها پناه بردند. اما آنها نمی‌دانستند که لبه‌های آلومینیومی پنجره‌ها با آن همه گرد و دوده‌ای که به خود گرفته پناهگاه خوبی نیست. آتش حسابی آنها را هم داغ کرده بود. آتش‌نشانان که رسیدند به خوبی دیدند که افرادی در پنجره‌ها گرفتار شده‌اند. خودرویی که پلکان داشت، مشکل پیدا کرد. خودروهای آب‌پاش شروع به مهار آتش کردند. آبی که به اطراف پاشیده می‌شد کافی بود تا از دوده و گرد و غبار ملقمه‌ای بسازد که دیگر هیچ دستی توان نگاه داشتن خود روی آن را نداشته باشد. ترس و وحشت از سوختن لحظه به لحظه بیشتر می‌شد. آتش‌نشانان می‌گفتند پلکان دیگری در راه است. مردمی که پایین ایستاده بودند، عصبی‌تر می‌شدند. هیچ‌کس به فکرش نمی رسید که زیر پای آن چند نفر را با وسایلی که بتواند ضربه را بگیرد پر کنند. لحظه‌ها به سرعت می‌گذشت و دیری نپایید که آن دو زن یکی پس از دیگری سقوط کردند و جان باختند. شاید در نبود پلکان سالم آتش‌نشانی تشک هوا می‌توانست نجات‌بخش باشد.
وقتی دوشنبه یعنی آخرین روز دی‌ماه همه از تعطیلی عید میلاد حضرت محمد(ص) به سر کار خود برگشتند دریافتند چه روی داده است. شورای شهر تهران واکنش نشان داد، دولت هم همین‌طور. اما جالب بود که مسوولان آتش‌نشانی و شهرداری تهران هیچ واکنش مناسبی از خود بروز ندادند. حتی معاون خدمات شهری شهرداری تهران مرگ این دو زن را مشیت الهی خواند. کمی بعد و در حین بررسی علل سانحه مشخص شد که سازمان آتش‌نشانی تهران حاضر نشده هزینه‌های تعمیر و نگهداری پلکان‌ها را که از شرکت «ایویکو ماگیروس» خریداری کرده بود متقبل شود. خودروها در زمان لازم بازدید فنی نشده بودند و نتیجه آن شد که نباید می‌شد.


آتش‌نشانان بدون تجهیزات
بهار که رسید همه فکر می‌کردند ماجرای ایمنی و امداد و نجات همان بوده که در سفرهای نوروزی مطرح شده و اینکه امسال وضع تصادفات جاده‌ها قدری سر و سامان یافته است. اما واقعه‌ای بسیار دورتر از پایتخت رخ داد که از دید بسیاری دور ماند. بیش از یک‌هزار و ۵۰۰ کیلومتر دورتر از تهران در سیستان و بلوچستان در مرز افغانستان و در شهرستان زهک حادثه‌ای روی داد. مالک یک زمین زراعی به همراه کارگرش برای سرکشی به چاهی که از آن برای آبیاری بهره می‌جستند راهی آن شدند. اتصالی برق موتورپمپ چاه کار دست کارگر باغ داد و دچار برق گرفتگی شد. مالک باغ که می‌خواست کارگر را نجات دهد خود نیز دچار برق گرفتگی شده و هر دو درون چاه سقوط کردند. با‌گذشت دقایقی و کمک خواستن، دو تن دیگر صدای آنها را شنیده و برای کمک به سر چاه آمدند اما همان اتفاق برای آنها تکرار شد. به این‌ترتیب ۴ تن درون چاه آب سقوط کردند. با اطلاع اهالی از این حادثه حدود ساعت ۴ بعدازظهر روز سه‌شنبه ۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ از نیروهای امدادی کمک خواسته شد. اما گویی مشکل از این لحظه تازه آغاز شده بود. از آنجا که محل وقوع حادثه در شهر نبود آتش‌نشانی شهرستان زهک مدعی بود که عملیات مربوط به هلال احمر می‌شود و تا امدادگران هلال احمر در محل حاضر شوند خود زمانی تلف کرد. اما آنها تجهیزات کافی برای نجات حادثه‌دیدگان نداشتند. پس دوباره از آتش‌نشانی زهک کمک خواستند. سرانجام با ورود آتش‌نشانان زهک مشخص شد آنها نیز تجهیزات لازم برای نجات را ندارند و همین آنها را مجبور کرد تا از آتش‌نشانان زابل کمک بخواهند. آتش‌نشانان زابلی تا فاصله ۴۰ کیلومتری بین دو شهر را طی کنند زمان قابل توجهی را از دست دادند. سرانجام حدود ساعت ۱۱ شب چهار حادثه‌دیده از چاه خارج شدند. اما هیچ‌کدام جانی در بدن نداشتند. این چهار تن قربانی چه نقصی شدند؟ نبود طناب؟ نبود تجهیزات؟ نبود نیروی متخصص؟ ناهماهنگی بین بخشی؟ با‌گذشت بیش از ۳ ماه از این واقعه هنوز این ماجرا آسیب‌شناسی نشده و علت این اهمال‌کاری مشخص نشده است.
غرق شدن جلوی چشم همکاران
اول که پایگاه اطلاع‌رسانی پلیس خبر غرق شدن یک فیلمبردار در استخری را منتشر کرد به دلیل نامشخص بودن جزئیات چگونگی وقوع حادثه نمی‌شد به بررسی آن پرداخت. حتی در آن خبر تاکید شده بود که از تجملات و کارهایی که برای فیلم‌های عروسی انجام می‌شود پرهیز صورت گیرد. اما همه ماجرا این نبود. زوج جوانی برای فیلمبرداری مراسم خود از یک استودیوی فیلم و عکسبرداری در دماوند وقت رزرو کردند. تیم فیلمبرداری شامل یک عکاس زن، یک فیلمبردار زن، مدیر آتلیه و یک نفر دیگر بود. آنها برای فیلمبرداری از عروس و داماد راهی باغی در جاده دماوند- آبسرد شدند. باغی بزرگ که یک استخر کشاورزی در ضلع شمالی خود داشت. استخری که عمیق‌ترین قسمت آن ۱۴ متر عمق داشت. فیلمبردار و عکاس در باغ شروع به عکاسی از عروس و داماد کردند. هنوز ساعتی مانده بود تا آفتاب غروب کند. استخر با فنس از محوطه باغ جدا شده بود. عروس و داماد از گوشه‌ای که فنس نداشت وارد محوطه استخر شدند و لبه پله‌هایی که وارد آب می‌شد ایستادند. ۱۲ قدمی دورتر عکاس و فیلمبردار مشغول انجام کار خود بودند. فیلمبردار جلوتر ایستاده بود و عکاس پشت سر او. مرحوم «مریم حسنی» داشت سعی می‌کرد با کنترل دوربین نمایی بگیرد که از آب استخر به عروس و داماد ختم می‌شد که به ناگاه تعادلش به هم ریخت و به درون آب سقوط کرد. هنوز هیچ‌کس نتوانسته دریابد او چرا تعادلش را از دست داد. اما مساله مربوط به اتفاقات بعد از این حادثه است. وقتی وقوع حادثه را به پلیس ۱۱۰ و نیروهای امدادی گزارش می‌کنند ابتدا پلیس در محل حاضر می‌شود و سپس آتش‌نشانی. هیچ کدام از آنها هیچ تجهیزاتی اعم از طناب یا وسایلی از این دست نداشتند تا بتوانند وارد آب شوند و به کمک فیلمبردار بشتابند. مرحله بعد کمک خواستن از آتش‌نشانان دماوند بود. از ساعت حدود ۶ بعدازظهر تا حدود ۵ صبح روز بعد که جسد این دختر جوان از آب بیرون کشیده شد زمان زیادی تلف شد. اما موضوع این بود که هیچ یک از یگان‌های امدادی تجهیزاتی برای نجات فرد غرق‌شده نداشتند. شاید باید از آنها سوال‌ می‌شد اصلا شنا بلد بوده‌اند؟ سرانجام تیم غواصی از تهران رهسپار جاده دماوند - آبسرد شد تا جسد را بیرون بکشد.
از تهران تا قزوین
اواسط بهار اتفاقی در قزوین روی داد که در نوع خود منحصر به فرد بود. کارخانه روغن‌سازی در شهر پس از انفجاری در یکی از تاسیسات آن دچار حریق شد. گستردگی حریق چنان بود که عملیات اطفا ۸ ساعت زمان برد. این وضع تا به آنجا گستردگی یافت که از تمامی شهرستان‌های استان قزوین نیز ایستگاه‌های آتش‌نشانی به محل حریق اعزام شدند. جلال ملکی سخنگوی آتش‌نشانی‌های کلانشهرها دراین‌باره توضیح داد: در مجموع 60 خودروی عملیاتی و 200 آتش‌نشان پس از 8 ساعت تلاش در ساعت 3:30 دقیقه صبح ۱۷ اردیبهشت‌ماه موفق شدند آتش‌سوزی را مهار کنند.
براساس توضیح این مقام مسوول به‌علت شدت حریق و گستردگی پس از ۴ ساعت عملیات از استان‌های البرز، زنجان، همدان و تهران تقاضای نیروی کمکی شد و بلافاصله ۶ خودروی فوماتیک (‌کف‌پاش)، دو دستگاه خودروی حامل کف شیمیایی و ۲۵ آتش‌نشان با خودروهای نفربر از سازمان آتش‌نشانی تهران عازم قزوین شدند.محل وقوع این حریق دروازه رشت در قزوین گزارش شد که یک سوله دوهزارمتر مربعی مملو از مواد نفتی، قوطی روغن خودرو و مایعات سریع‌الاشتعال مانند الکل و هگزان بود و هر لحظه آتش درحال پیشروی به سوله‌های مجاور پیش می‌رفت و احتمال انفجار مخزن ۱۸هزارلیتری روغن در این عملیات مطرح بود.
۷۰ کیلومتر آژیرکشی برای اطفای حریق
آتش‌سوزی در نخلستان‌های کارواندر یکی از توابع شهرستان خاش در سیستان و بلوچستان که ۱۸ خردادماه به وقوع پیوست نمونه دیگری از نبود امکانات ایمنی و توزیع نادرست آن است. همین واقعه سبب شد تا حریق نخل‌های کارواندر از ساعت ۱۶ تا ۱۷ و ۱۰ دقیقه یعنی مدت زمانی که خودروهای آتش‌نشانی خاش فاصله ۷۰ کیلومتری بین دو شهر را طی کنند تبدیل به خاکستر کند.
محصولاتی که در آتش نابو شد
نادر ابراهیمی دهیار مرکزی دهستان کارواندر از توابع بخش مرکزی شهرستان مرزی خاش در استان سیستان و بلوچستان گفت: در این حادثه بیش از ۱۵۰ نفر نخل خرما، ۵۰ اصله درخت انار و حدود یک هکتار شالیزار برنج در آتش سوخته است.
در کجا منتظر امدادگران و آتش‌نشانان هستیم
آنچه مرور کردیم بخشی از خاطره‌های خبری - حادثه‌‌ای ما است که در آن مشکلات و نقص‌های آتش‌نشانی بر عمق حادثه افزوده است یا منجر به نتیجه‌ای تلخ شده‌است.
اما ما در کشوری که تمام نقاط آن روی کانون‌های زلزله‌خیزی قرار دارد زندگی می‌کنیم و همیشه می‌دانیم که این رویداد طبیعی بیخ گوشمان است اما آیا به تناسب این وسعت حادثه‌خیزی امدادگر و تجهیزات امدادی داریم؟ نوار ۲ هزار و ۲۰۰ کیلومتری ساحل جنوبی کشورمان از خرمشهر تا گواتر بنادر متعدد و مهمی برایمان ایجاد کرده است، اما با وجود اسکله‌های مهم و بنادر حیاتی در هیچ کدام از آنها سیستم و تجهیزات اطفای حریق نداریم.
برای مثال آتش‌پاد دوم «فرجاد دانش» فرمانده آتش‌نشانی شهر بندرعباس به «ایسنا» گفته است: اسکله‌های بندرعباس فاقد آتشخوار برای جلوگیری از سرایت آتش به بندر است. این در حالی است که این شهر که میزبان مهم‌ترین‌ بندر تجاری کشور است نیاز به ۴ ایستگاه آتش‌نشانی دیگر دارد تا حداقل استاندارد لازم را از نظر تجهیزات اولیه داشته باشد.
ایران ما ۱۰۰ سال است که از نعمت استخراج نفت برخوردار شده ولی همین نعمت خدادادی سبب بسیاری از عقب‌ماندگی‌ها هم شده است. جالب است بدانیم که به گفته محمودرضا شیرازی در شهر آبادان که نخستین پالایشگاه نفتی ما در آن آغاز به کار کرده است از نبود خودروهای مناسب اطفای حریق در رنجیم.
شیرازی شهردار آبادان نیمه مردادماه امسال به خبرگزاری فارس گفت: شهر آبادان از در اختیار نداشتن نرد‌بان آتش‌نشانی در رنج است. برای خرید نرد‌بان آتش‌نشانی(پله برقی) در زمان وقوع حوادث که بتواند متناسب با آپارتمان‌سازی و ساختمان‌های طبقاتی در آبادان باشد، اعتبار لازم را در اختیار نداریم.
این موارد به‌جز حریق‌هایی است که به جان درختان جنگل‌های ما می‌افتد و از نبود نیروی امدادی برای نجات جنگل‌ها محرومیم. نبود تجهیزات مناسب اطفای حریق متناسب با کنترل و مهار جنگل سبب شده تا محیط‌بانان و داوطلبان از یک سو با بیل و امکانات اولیه برای مهار آتش اقدام کنند و در‌نهایت این سربازان ارتش باشند که به کمکشان می‌آیند. جنگل گلستان که مهم‌ترین‌ ذخیره‌گاه جنگل‌های هیرکانی در دنیا است در سال ۱۳۹۳ یعنی در فاصله ۵ ماه ۸ بار طعمه حریق شده است و در این مدت حتی یک هلی‌کوپتر برای تسریع در عملیات اطفای حاضر نبوده است.
همین نشانه‌ها سبب می‌شود از خود بپرسیم در شهری که زندگی می‌کنیم و در آپارتمانی که به هزار زور و زحمت خریداری‌اش کرده‌ایم اگر حادثه‌ای رخ بدهد، منتظر چه کسی با چه امکاناتی بمانیم؟


یک عملیات استثنایی
وقتی فیلم یک عملیات اطفای حریق در خبرگزاری فارس منتشر شد تقریبا چند روز از آن حادثه سپری شده بود. ماجرا مربوط به ۱۷ دی‌ماه می‌شد. یعنی ۱۲ روز قبل از آنکه حادثه خیابان جمهوری تهران روی دهد و آن دو زن قربانی شوند. در آن فیلم می‌توان یک خودرو پی.کی را در بلوار ۲۲ بهمن شهر زنجان دید که دچار حریق شده است و یک خودروی آتش‌نشان برای خاموش کردن در محل حاضر است. آتش‌نشانان هر چه سعی می‌کنند با تجهیزات پرتاب آب آنکه روی خودرو سوار است اقدام به کنترل حریق کنند آب از اطراف آن پخش می‌شود و بعد که می‌خواهند از طریق لوله‌ها نیز همین کار را کنند عملا آبی از لوله‌ها انتقال نمی‌یابد. آخرین اقدام استفاده از کپسول است. یعنی عملا خودروی اطفای حریق هیچ فایده‌ای برای آن عملیات نداشت «محمدمهدی عسگری» معاون عملیات سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری زنجان بعد از این واقعه به «ایرنا» گفت: دستگاه پی‌تی‌یو (‌پمپ آب)، خودرو آتش‌نشانی زنجان که جهت اطفای حریق خودروی رنو اعزام شده بود به دلیل نقص فنی عمل نکرد. خرابی دستگاه «پی‌تی‌یو» اجتناب‌ناپذیر است ولی کارشناسان درحال بررسی موضوع هستند که یکی از عوامل مختل‌کننده این دستگاه، می‌تواند برودت بالای هوا باشد.