دولت یازدهم، روی گسل دولت دهم
اشکان خواجه نوری کارشناس‌ارشد رسانه و تبلیغات هنگامی که زلزله‌ای در اقتصاد کشور در حال رخ دادن بود، محمود احمدی‌نژاد در مورد قطعی بودن زلزله در پایتخت، نگرانی دولت در مورد جان مردم و انتقال پایتخت هشدار می‌داد.محمود احمدی‌نژاد در هر چه تبحر نداشت، درارتباط با مردم و برخورد با افکار عمومی از توانایی ویژه‌ای برخوردار بود. او مخاطب خود را که عامه مردم و طبقات کمتر بهره‌مند جامعه بودند، خوب می‌شناخت. این چنین بود که در توضیح پیشرفت‌های علمی، شکافتن اتم به سطح کاردستی دانش‌آموزی تنزل می‌کرد و محبوبیت جهانی رئیس‌جمهوری وقت ایران در شناختن فرد مذکور با نام کوچک آن هم توسط یک کودک در نیویورک خلاصه می‌شد و البته مشکلات جدی در برنامه‌ریزی و بودجه کشور، با این عنوان که جای دلار و ریال اشتباه شده و غلط تایپی بوده است، کوچک شمرده و توجیه می‌شد.
دولت احمدی‌نژاد، همان‌قدر که زبان مردم کوچه و بازار را می‌دانست، در ارتباط با جهان و حل بحران‌‌‌ها مشکل داشت. یا شاید بهتر است بگوییم که جهان با او مشکل داشت و به غلط دیکته‌ای باور نداشت.
تذکر مقام معظم رهبری در ماه‌های ابتدایی روی کار آمدن دولت یازدهم، در مورد تکرار بیش از حد موضوع مشکلات به وجود آمده در دولت قبلی به جای تمرکز بر راهکارهای دولت برای بهبود شرایط مردم تذکر درستی بود و نمایانگر ضعف تدبیر رسانه‌ای دولت یازدهم است که هم‌اکنون نیز نشانه‌هایی از آن نمایان می‌شود. نگاهی گذرا به رفتار دولت یازدهم در مواجهه با برخی رویدادها و جریان‌های خبری، گویای نکته‌ای مهم است؛ دولت به موقع موضع‌گیری و به موقع سکوت نمی‌کند و البته به موقع سکوتش را نمی‌شکند.
این در حالی است که پیروزی دولت یازدهم در انتخابات ریاست‌جمهوری، وامدار کنش‌ها و واکنش‌های به موقع دکتر روحانی (از نمایش کلید همه مشکلات تا یادآوری این نکته که او حقوقدان است) و سکوت به موقع در مورد جریان‌ها و سیاستمداران حامی وی، بوده است.
بر‌خلاف عملکرد دکتر روحانی در جریان انتخابات، دولت یازدهم رویکردی کاملا متضاد با دولت قبلی دارد. دولت یازدهم، آنقدر که در ارتباط با جهان و مدیریت بحران‌های بین‌المللی تبحر دارد، در ارتباط با مردم و افکار عمومی ضعف دارد یا این موضوع برایش اولویت ندارد.
آنچه در پی افزایش قیمت نان در کشور شاهدش هستیم، جدیدترین نمونه از ضعف دولت در مدیریت افکار عمومی و جلوگیری از بروز یک بحران است. با دانستن این نکته که مجوز افزایش قیمت نان سه سال پیش و در دوره دولت پیشین صادر شده و برای اقناع افکار عمومی نیازی به رویکردی پوپولیستی نیست، نتیجه‌گیری دیگری نیز می‌توانیم داشته باشیم. دولت در جایی که می‌تواند از بروز یک بحران جلوگیری کند، با سکوت بی موقع خود و زمینه‌سازی نکردن برای افکار عمومی، خود به استقبال بحران می‌رود و اجازه می‌دهد تا جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای، افکار عمومی را علیه دولت یازدهم هدایت کند. جالب اینجاست که پتانسیل ارتباطی دولت یازدهم آن چنان است که یک بحران قابل پیشگیری را می‌تواند یک شبه به موضوعی برای هم‌صدایی رسانه‌های داخلی منتقد دولت و رسانه‌های خارجی ضد انقلاب تبدیل کند.
موضوع افزایش قیمت خودرو، ابطال قبوض برق و معذرت خواهی بابت افزایش اشتباهی تعرفه، شکست تبلیغات انصراف از دریافت یارانه نمونه‌های دیگری از موفق نبودن دولت در جلوگیری از بروز بحران و اقناع افکار عمومی هستند. مشکل اینجاست که بسیاری از بحران‌ها و جریان‌هایی که دولت و افکار عمومی درگیر آنهاست، قابل پیش بینی بوده و هستند و عدم پیش‌دستی دولت در ارتباطات، تیم رسانه‌ای دولت را به «ستاد استقبال از بحران» تبدیل کرده است. حال آنکه این دولت دستاوردهای زیادی داشته و دارد که می‌تواند افکار عمومی را بدون توسل به روش‌های پوپولیستی درگیر خود کند.
عملکرد دولت یازدهم در مذاکرات هسته‌ای، بازگرداندن اطمینان به بازارهای کشور، توقف رشد منفی اقتصادی، کاهش تورم، طرح سلامت و بسیاری دیگر از دستاوردهای دولت یازدهم نیز نمونه‌ای از موضوعاتی است که دولت به اندازه کافی و درست به آنها نپرداخته است تا ضمن اطلاع‌رسانی صحیح در مورد این موضوعات و کم اثر ساختن تلاش منتقدین دولت در مایوس ساختن مردم از آن، به بهبود جایگاه خود در افکار عمومی و افزایش قدرت خود بپردازد.
زلزله پایتخت آن طور که محمود احمدی‌نژاد می‌گفت، رخ نداد؛ اما مصوبات و طرح‌های دولت قبلی که برای دولت جدید به ارث مانده است، کم از گسل فعال شده پایتخت ندارد. حال آن چه تحمل لرزش‌های ماه‌ها و سال‌های آینده را برای مردم و دولت دکتر روحانی ممکن می‌سازد، پیش‌بینی درست لرزش‌ها و مدیریت مواجهه با آنها به جای سیاست رسانه‌ای انفعالی است.