حد و مرز احساسات در محیط کار
مترجم: رویا مرسلی برای ایجاد روابط معنادار و پخته در محیط کار یا در منزل، باید دو فیلتر ایجاد کنیم. فیلتر اول از شما درمقابل دیگران محافظت میکند و فیلتر دوم، دیگران را در مقابل شما مصون نگه میدارد. فیلتر۱
محفاظت از خود در مقابل دیگران. در گذشته با مدیری کار میکردم که همیشه بازخوردهای صریح و بیپروایی میداد: مثلا میگفت «شما انسان حقشناسی نیستید» یا «شما نویسنده خوبی نیستید» یا «نظرتان کاملا بیمعنی است».
در ابتدا، عکسالعمل من این بود که به حرفهای او توجه کنم، شاید درست میگوید.
محفاظت از خود در مقابل دیگران. در گذشته با مدیری کار میکردم که همیشه بازخوردهای صریح و بیپروایی میداد: مثلا میگفت «شما انسان حقشناسی نیستید» یا «شما نویسنده خوبی نیستید» یا «نظرتان کاملا بیمعنی است».
در ابتدا، عکسالعمل من این بود که به حرفهای او توجه کنم، شاید درست میگوید.
مترجم: رویا مرسلی برای ایجاد روابط معنادار و پخته در محیط کار یا در منزل، باید دو فیلتر ایجاد کنیم. فیلتر اول از شما درمقابل دیگران محافظت میکند و فیلتر دوم، دیگران را در مقابل شما مصون نگه میدارد. فیلتر1
محفاظت از خود در مقابل دیگران. در گذشته با مدیری کار میکردم که همیشه بازخوردهای صریح و بیپروایی میداد: مثلا میگفت «شما انسان حقشناسی نیستید» یا «شما نویسنده خوبی نیستید» یا «نظرتان کاملا بیمعنی است».
در ابتدا، عکسالعمل من این بود که به حرفهای او توجه کنم، شاید درست میگوید. از بیرون، حالت دفاعی به خود میگرفتم اما از درون، وقتی به خانه میرسیدم از لحاظ احساسی سرخورده بودم. همسرم هر شب به جزئیات برخوردهای من با مدیرم گوش میداد و به من کمک میکرد درست را از غلط تشخیص دهم. یک روز او به من گفت «باید یاد بگیری ریشه هر موضوع را دریابی». اشتباه من گوش دادن نبود بلکه بیش از حد گوش دادن بود. به عبارت دیگر، باید یاد میگرفتم بازخوردهایی را که دریافت میکنم فیلتر کنم.
فیلتر ۲
محافظت از دیگران در مقابل خود. از سوی دیگر، زمانی با مدیری کار میکردم که فکر میکردم میتوانم همه چیز را به او بگویم. یک روز او به من گفت «من برای آنچه میگویی ارزش قائل هستم اما گاهی اوقات وقتی با هم صحبت میکنیم احساس میکنم در یک تله نامرئی گرفتار شدهام». واضح بود که من باعث شده بودم این شخص در مقابل من احساس مصونیت نداشته باشد. باید آنچه را با او در میان میگذاشتم و نحوه انجام این کار را فیلتر میکردم.
یاد گرفتن اینکه چگونه هر دو فیلتر را به اندازه کافی بهکار گیریم مشکل است. هم افراط و هم تفریط در این موضوع میتواند باعث ایجاد تضاد در روابط شود همانطور که در جدول ملاحظه میکنید:
شرح جدول فوق چنین است:
اگر هر دو فیلتر کم باشند، شما در وضعیت متزلزل قرار میگیرید. این بدترین موقعیتی است که شخص میتواند در آن قرار گیرد: شما نه از خودتان در مقابل دیگران و نه از دیگران در مقابل خودتان محافظت نمیکنید. اگر در این وضعیت هستید مانند یک موجود زخمی رفتار میکنید. نسبت به آنچه دیگری به شما میگوید بیش از حد حساس میشوید اما نحوه صحبت کردنتان تدافعی است. شاید احساس کنید یک قربانی هستید اما رفتارتان با قلدری است.
اگر خودتان را در این موقعیت دیدید، از خودتان بپرسید «آیا من این موقعیت را با دقت و به روشنی دیدهام؟ تا زمانی که موضوع برایتان کاملا روشن نشده صحبت نکنید. آنچه احساس میکنید باید به او بگویید را بنویسید و بعد دوباره آن را بخوانید.
اما در حالتی که یک فیلتر زیاد و یک فیلتر کم دارید، یا مغرور هستید یا آسیبپذیر. اگر مغرور باشید، موقعیت خطرناکی است چرا که خودتان احساس اطمینان میکنید اما ممکن است در ناخودآگاه باعث رنجش دیگران شوید. آنچه را به آن باور دارید میگویید اما ممکن است بیش از حد پرحرف به نظر برسید. مشکل اینجا است که احتمال دارد انطباقپذیری شما با دیگران کم باشد؛ چراکه واقعا صدای آنها را نمیشنوید. طوری ارتباط برقرار میکنید که گویی در یک خیابان یکطرفه هستید.وقتی خود را در چنین موقعیتی دیدید، از چنین عباراتی استفاده کنید «شاید کمی درباره این موضوع مبالغه میکنم. آیا شما آن را طور دیگری میبینید؟» و یا «در حقیقت من قبلا اشتباه میکردم. ایده شما چیست؟» قبل از انجام هر کار، کمی تامل کنید.
زمانی که در موقعیت آسیبپذیری هستید از دیگران نسبت به خودتان حفاظت میکنید اما از خودتان در مقابل دیگران محافظت نمیکنید.
یادتان باشد این حق شماست که با مهربانی با شما رفتار شود. وقتی خودتان را در این موقعیت دیدید، به یاد حرفهای دکتر مایا آنجلو بیفتید: «در درون هر یک از شما جایی هست که همیشه باید مصون نگه داشته شود.»اما زمانی که هر دو فیلتر زیاد هستند، در حالت امنیت کامل قرار میگیرید. در این وضعیت بسیار محافظه کار میشوید. درباره آنچه میگویید یا انجام میدهید بیش از حد محافظه کار هستید. هیچ حرکت اساسی ایجاد نمیکنید و نمیپذیرید. در این حالت، گوشه گیرو کمی سرد به نظر میرسید.
سعی کنید کمی بازتر و پذیرندهتر باشید. مثلا بگویید «میخواهم موضوعی را با شما در میان بگذارم اما از شما میخواهم درباره این موضوع با من برادرانه رفتار کنید.»
زمانی که توانستیم در رابطه با این دو فیلتر به تعادل درستی برسیم، به نقطه تعادل خواهیم رسید و شکستناپذیر خواهیم شد. در این مقطع هم توانایی درک کردن را داریم و هم دیگران ما را درک میکنند. هم میتوانیم گوش دهیم و هم میتوانیم بدون ترس از صدمه دیدن صحبت کنیم. میتوانیم حتی به روابط پیچیده هم سر و سامان دهیم چرا که میتوانیم بدون آنکه خودمان را گم کنیم، با دیگران انطباق داشته باشیم.
واقعیت این است که هر لحظه امکان دارد با انسانهای مختلف در مکانهای مختلفی باشیم. مهم این است که در هر رابطه خاص بتوانیم بفهمیم کجا هستیم و سپس درجهت رسیدن به نقطه تعادل گام برداریم، تنها در این صورت است که روابط بهبود خواهند یافت.
محفاظت از خود در مقابل دیگران. در گذشته با مدیری کار میکردم که همیشه بازخوردهای صریح و بیپروایی میداد: مثلا میگفت «شما انسان حقشناسی نیستید» یا «شما نویسنده خوبی نیستید» یا «نظرتان کاملا بیمعنی است».
در ابتدا، عکسالعمل من این بود که به حرفهای او توجه کنم، شاید درست میگوید. از بیرون، حالت دفاعی به خود میگرفتم اما از درون، وقتی به خانه میرسیدم از لحاظ احساسی سرخورده بودم. همسرم هر شب به جزئیات برخوردهای من با مدیرم گوش میداد و به من کمک میکرد درست را از غلط تشخیص دهم. یک روز او به من گفت «باید یاد بگیری ریشه هر موضوع را دریابی». اشتباه من گوش دادن نبود بلکه بیش از حد گوش دادن بود. به عبارت دیگر، باید یاد میگرفتم بازخوردهایی را که دریافت میکنم فیلتر کنم.
فیلتر ۲
محافظت از دیگران در مقابل خود. از سوی دیگر، زمانی با مدیری کار میکردم که فکر میکردم میتوانم همه چیز را به او بگویم. یک روز او به من گفت «من برای آنچه میگویی ارزش قائل هستم اما گاهی اوقات وقتی با هم صحبت میکنیم احساس میکنم در یک تله نامرئی گرفتار شدهام». واضح بود که من باعث شده بودم این شخص در مقابل من احساس مصونیت نداشته باشد. باید آنچه را با او در میان میگذاشتم و نحوه انجام این کار را فیلتر میکردم.
یاد گرفتن اینکه چگونه هر دو فیلتر را به اندازه کافی بهکار گیریم مشکل است. هم افراط و هم تفریط در این موضوع میتواند باعث ایجاد تضاد در روابط شود همانطور که در جدول ملاحظه میکنید:
شرح جدول فوق چنین است:
اگر هر دو فیلتر کم باشند، شما در وضعیت متزلزل قرار میگیرید. این بدترین موقعیتی است که شخص میتواند در آن قرار گیرد: شما نه از خودتان در مقابل دیگران و نه از دیگران در مقابل خودتان محافظت نمیکنید. اگر در این وضعیت هستید مانند یک موجود زخمی رفتار میکنید. نسبت به آنچه دیگری به شما میگوید بیش از حد حساس میشوید اما نحوه صحبت کردنتان تدافعی است. شاید احساس کنید یک قربانی هستید اما رفتارتان با قلدری است.
اگر خودتان را در این موقعیت دیدید، از خودتان بپرسید «آیا من این موقعیت را با دقت و به روشنی دیدهام؟ تا زمانی که موضوع برایتان کاملا روشن نشده صحبت نکنید. آنچه احساس میکنید باید به او بگویید را بنویسید و بعد دوباره آن را بخوانید.
اما در حالتی که یک فیلتر زیاد و یک فیلتر کم دارید، یا مغرور هستید یا آسیبپذیر. اگر مغرور باشید، موقعیت خطرناکی است چرا که خودتان احساس اطمینان میکنید اما ممکن است در ناخودآگاه باعث رنجش دیگران شوید. آنچه را به آن باور دارید میگویید اما ممکن است بیش از حد پرحرف به نظر برسید. مشکل اینجا است که احتمال دارد انطباقپذیری شما با دیگران کم باشد؛ چراکه واقعا صدای آنها را نمیشنوید. طوری ارتباط برقرار میکنید که گویی در یک خیابان یکطرفه هستید.وقتی خود را در چنین موقعیتی دیدید، از چنین عباراتی استفاده کنید «شاید کمی درباره این موضوع مبالغه میکنم. آیا شما آن را طور دیگری میبینید؟» و یا «در حقیقت من قبلا اشتباه میکردم. ایده شما چیست؟» قبل از انجام هر کار، کمی تامل کنید.
زمانی که در موقعیت آسیبپذیری هستید از دیگران نسبت به خودتان حفاظت میکنید اما از خودتان در مقابل دیگران محافظت نمیکنید.
یادتان باشد این حق شماست که با مهربانی با شما رفتار شود. وقتی خودتان را در این موقعیت دیدید، به یاد حرفهای دکتر مایا آنجلو بیفتید: «در درون هر یک از شما جایی هست که همیشه باید مصون نگه داشته شود.»اما زمانی که هر دو فیلتر زیاد هستند، در حالت امنیت کامل قرار میگیرید. در این وضعیت بسیار محافظه کار میشوید. درباره آنچه میگویید یا انجام میدهید بیش از حد محافظه کار هستید. هیچ حرکت اساسی ایجاد نمیکنید و نمیپذیرید. در این حالت، گوشه گیرو کمی سرد به نظر میرسید.
سعی کنید کمی بازتر و پذیرندهتر باشید. مثلا بگویید «میخواهم موضوعی را با شما در میان بگذارم اما از شما میخواهم درباره این موضوع با من برادرانه رفتار کنید.»
زمانی که توانستیم در رابطه با این دو فیلتر به تعادل درستی برسیم، به نقطه تعادل خواهیم رسید و شکستناپذیر خواهیم شد. در این مقطع هم توانایی درک کردن را داریم و هم دیگران ما را درک میکنند. هم میتوانیم گوش دهیم و هم میتوانیم بدون ترس از صدمه دیدن صحبت کنیم. میتوانیم حتی به روابط پیچیده هم سر و سامان دهیم چرا که میتوانیم بدون آنکه خودمان را گم کنیم، با دیگران انطباق داشته باشیم.
واقعیت این است که هر لحظه امکان دارد با انسانهای مختلف در مکانهای مختلفی باشیم. مهم این است که در هر رابطه خاص بتوانیم بفهمیم کجا هستیم و سپس درجهت رسیدن به نقطه تعادل گام برداریم، تنها در این صورت است که روابط بهبود خواهند یافت.
ارسال نظر