گفتوگو با اعضای گروه رستاک که به مقوله شادی در موسیقی نگاهی جدی داشتهاند
حرکـت روی لبه تیغ
یاسین نمکچیان-شایان ربیعی
دوستداران هنر موسیقی، گروه رستاک را با موسیقی نواحی ایران میشناسند و بسیاری از مردم، موسیقی نواحی ایران را با گروه رستاک. این گروه در سال ۱۳۸۶ اولین آلبوم خود را منتشر کرد که «رنگوارههای کهن» نام داشت و اما سه سال بعد در سیزدهمین سال تولد گروه، آلبوم دوم به نام «همه اقوام من» مثل بمبی در بازار موسیقی صدا کرد. آن شد که گروه رستاک با معرفی سبک جدید و نوآوریهای خاص خود و شادی و شوری که در اجرای قطعات داشتند، ورد زبان مردم شدند. در کوچهها، تاکسیها، کافیشاپها، قهوهخانهها و.
یاسین نمکچیان-شایان ربیعی
دوستداران هنر موسیقی، گروه رستاک را با موسیقی نواحی ایران میشناسند و بسیاری از مردم، موسیقی نواحی ایران را با گروه رستاک. این گروه در سال ۱۳۸۶ اولین آلبوم خود را منتشر کرد که «رنگوارههای کهن» نام داشت و اما سه سال بعد در سیزدهمین سال تولد گروه، آلبوم دوم به نام «همه اقوام من» مثل بمبی در بازار موسیقی صدا کرد. آن شد که گروه رستاک با معرفی سبک جدید و نوآوریهای خاص خود و شادی و شوری که در اجرای قطعات داشتند، ورد زبان مردم شدند. در کوچهها، تاکسیها، کافیشاپها، قهوهخانهها و... صدای قطعات آلبوم همه اقوام من به راه بود. رستاک نخستین گروهی بود که بهصورت خاص و با شیوه شاد اجرای نغمات، موسیقی محلی را بازشناسی کرد. این گروه در ابتدای سال ۱۳۹۲ آلبوم «سورنای نوروز» و در شب یلدای سال گذشته هم آلبوم «میان خورشیدهای همیشه» را منتشر کرد. رستاکیها، دوشنبه گذشته در برج میلاد هم کنسرت داشتند و در روزهای ساکت تابستان با اجرایی پرشور، لحظات زیبایی را به مخاطبان خود هدیه کردند. در این گفتوگو فرزاد مرادی، بهزاد مرادی و امید مصطفوی از خوانندگان و نوازندگان گروه با ما گپ زدهاند.
شما در شرایطی موسیقیهای شاد محلی ایران را بازخوانی کردید که جامعه ایرانی به لحاظ نشاط اجتماعی دچار رخوت شده بود. اجرای قطعات شاد موسیقی محلی با رنگبندی نشاطآور در تنظیم و ارائه فرمت تصویری اجراها با طراحی لباسهای شاد و چهرههای خندان یک اتفاق بزرگ و علیحده در آن دوران بهشمار میآمد و همه نگاهها را به شما جلب کرد. این موضوع باعث شد که کار شما بیش از آنچه ابتدا تصور میشد با استقبال مردم مواجه شود و طیف وسیعی از مخاطبان موسیقی - نهتنها دوستداران موسیقی سنتی و ملی یا محلی ایران - کارهای شما را دنبال کنند.
بهزاد مرادی: بله ما در آلبومهایمان همیشه سعی داریم، تصویر زیبایی از فرهنگ و موسیقی مناطق ایران به مردم نشان بدهیم. قطعاتی را که برای ضبط در آلبوم «همه اقوام من» انتخاب کردیم، مثل قطعات پازلی بود که با هم تصویری زیبا از موسیقی و فرهنگ کشورمان را نشان میداد.
البته این موضوع را بارها از شما پرسیدهاند، سوال ما بیشتر در مورد این است که انگار با آلبوم اول شما آن تصور نادرستی که شادی در موسیقی را نمیپسندید و سبک میشمرد از بین رفت. بهبیاندیگر باید بگوییم که انگار کسی شادی را چندانکه بایدوشاید در موسیقی ملی ایرانی جدی نمیگرفت. خیلی از گروهها هم به تأسی از شما که گروه جوان و پرانرژی بودید، سعی کردند این موضوع را ادامه بدهند.
فرزاد مرادی: اگر نگاهی به تاریخ موسیقی ایران بیندازیم، میبینیم که در طول زمان، موسیقی سنتی و کلاسیک ایران با خلاقیت و اعمال سلیقه موسیقیدانان، دستخوش تغییرات ساختاری شده است. مقامهای مختلف و مستقل موسیقی، دستهبندی شدند و ساختار مقامی موسیقی سنتی به ردیف دستگاهی تغییر شکل پیدا کرد و از طرفی بر اساس نیاز جامعه فرمهای اکتیوتر و شادتری به وجود آمد. پیش درآمدها، تصنیفها، چهارمضرابها و رنگهای زیادی توسط موسیقیدانها خلق شد که همه آنها ریشه در گوشههای آوازی ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی دارد. بههرحال تاریخ اقوام و ملتهای ساکن خاورمیانه و بهخصوص در فلات ایران پر از فراز و نشیبهای مختلف بوده و مردم این سرزمینها، در طول تاریخ حوادث تلخ و شیرین فراوانی را توامان سپری کردهاند. ازآنجاکه موسیقی فولکلور در بطن زندگی مردم جریان داشته، و بهدلیل کارکرد اجتماعی آن برای هر دو گونه حسی، یعنی هم برای شادیها و هم برای غمهای زندگی، آثار و قطعاتی شکل گرفته است. مثلا برای عروسی، تولد، مرگ و کار و... به دلایل گوناگون که جای بحث دارد، از یک دورهای به بعد اینگونه جا افتاد که اگر کسی شادی کند، سخیف به نظر میآید. بنابراین هرگز نگاه جدی به مقوله شادی شکل نگرفت منظورم در بیشتر شاخههای هنری است. ما در رستاک سعی کردهایم نگاه جدیتری به بخشهای شاد موسیقی فولکلور سرزمینمان داشته باشیم.
یعنی دقیقا چهکار کردید. آن جدیتی که گفتید در کجا نمود پیدا میکرد؟
فرزاد مرادی: یعنی با نگاهی عمیقتر و با تمرکز بیشتر به موضوع شادی، پژوهشهایی در فرهنگهای فولکلور انجام دادیم و موتیفها یا ملودیها را براساس پیشزمینه یا خاستگاه تاریخی و فرهنگی آنها انتخاب کردیم. اینکه از کدام منطقه، چه نوع موسیقی و ترانهای بازآفرینی شود و بررسی اینکه هر قطعه موسیقی در چه دوره زمانی و با چه تنظیمهایی خلق شده است. سیامک سپهری- که سرپرست گروه است و البته جایش در این مصاحبه خالی است- در تنظیم آثار تاکید دارد که موسیقی فولکلور، یک موسیقی جدی و البته مردمی است. باید سعی کنیم خروجی نهایی کار ما نه آنقدر جدی باشد که مخاطب عام را دلزده کند و نه آنقدر سطح پایین و دمدستی اجرا بشود که مخاطبان جدی موسیقی را. در عین حال باید خود ما را بهعنوان بازآفرینان اثر راضی کند. بنابراین تنظیم کارها بسیار کنترلشده و با حساسیتهای زیاد، انجام میشود. ما چنین نگاهی داریم. رعایت این اصول حساسیت زیادی میطلبید. این نوع نگاه عین یک شمشیر دو لبه و مثل حرکت روی لبه تیغ است. کمترین خطا ممکن است هزینههای زیادی در پی داشته باشد.
در واقع به این معنی میتوان گفت که شما برای کارهایتان مخاطبشناسی کردید. نیازها و خواستهایش را در یک تعریف متعین، تامین کردهاید. نیازها یعنی آنچه مخاطب باید بداند و خواستها یعنی آنچه دوست دارد. این کار مهمیاست. برای گروهی مثل رستاک که اعضایش میانگین سنی پایینی دارند این بسیار کار بزرگی است، البته این کار سختی هم بوده است. موسیقی ما در دورهای تحتتاثیر نگاه فاخر و فخیم بوده، این موضوع باعث شده تا دامنه خلاقیت در تنظیمها و مانور در آهنگسازیها محدود شود. منظورم آن نگاهی است که اساتید بزرگی مثل غلامحسین بنان داشتند. بهنظر میرسید که این موسیقیهای محلی در آن کانتکست جایی ندارد، بنابراین پل زدن از موسیقی محلی به سطح رسمیموسیقی، احتمالا مخالفانی جدی هم داشته است.
فرزاد مرادی: بله. حق با شماست. دلایل مختلفی وجود دارد، شاید مهمترین دلیل میتواند این باشد که هیچوقت نگاه خاص هنری که مثلا به موسیقی سنتی وجود داشت نسبت به موسیقی فولک شکل نمیگرفت. در سالهای نهچندان دور موسیقیهای محلی، بیشتر کارکرد آیینی داشت و در قالب کنسرت روی استیج اجرا نمیشد. البته موسیقیدانان خوبی مثل خانواده کامکار که الگوی ما در موسیقی هستند و در حرفهایترین سطح کار میکنند، از یک جامعه کرد که فرهنگ فولک قدرتمندی پشتش داشته آمدند و وارد دانشگاه موسیقی شدند و با نگاهی اکادمیک به معرفی موسیقی فولکلور کردی پرداختند. خانم سیما بینا هم تلاشهای قابل تقدیری انجام دادند و... گروه رستاک هم به نوبه خود کاری که در توانش است انجام میدهد. با این حال در زمینه موسیقی سنتی خیلی بیشتر کار شده است.
کارهایتان را چطور تنظیم میکنید؟
بهزاد مرادی: در ابتدای کار، یعنی حدود سال ۷۶، سیامک در آثاری که برای تئاتر، فیلم و... ساخت، موسیقی مدرن و الکترونیک و موسیقی محلی را کنار هم قرار داد و تجربههایی زیبا و دلنشین برای رستاک رقم زد اما بعد با توجه به نگاه خاص سیامک به فعالیت تجربی و کارگاهی و تیمی، این فضا در شیوه تنظیم وارد شد. یعنی تیمیکه سیامک برای ساخت قطعات در نظر میگیرد، ایدههایشان را مطرح میکنند و در نهایت سیامک تنظیم نهایی را با انتخاب ایدهها و چینش خودش انجام میدهد. اولین آلبوم ما هم که البته کمتر شناخته شد به اسم «رنگوارههای کهن» به همین شکل بود و همین متد هم تا امروز ادامه دارد و خوشبختانه نتیجه خوبی داشته است. اصولا موسیقی محلی یک حالت بیواسطه با مخاطب دارد. موسیقی محلی خاستگاه عمومی دارد و بهنظر میرسد که در تنظیم آثار هم باید این ویژگی تا جایی که ممکن است رعایت شود، این همان کاری است که سیامک انجام میدهد.
فرزاد مرادی: یکی از ویژگیهای مهم موسیقی بومی همانطور که گفته شد پویایی و انعطافپذیری آن است که ما هم در روایت خود سعی میکنیم این پویایی را تقویت کنیم یعنی به این شکل که در گذر زمان تنطیمها تغییر پیدا میکنند. در واقع سرپرست گروه این اجازه را به بچههای گروه - که اکثرا تحصیلات اکادمیک موسیقی دارند و یا در بطن یک فرهنگ بومی پرورش یافتهاند - میدهد که بتوانند در ابعاد مختلف تنظیم مشارکت و ایدهپردازی کنند. همین ایدهها هم کمک کردهاند تا بتوانیم برای مثال قطعات آلبوم «همه اقوام من» را که مردم دوستش دارند، به شیوههای تازهتری هم اجرا کنیم. ما همیشه سعی میکنیم این طراوت و تازگی را در اجراهای گروه حفظ کنیم. به دلیل تغییرات پیدرپی در تنظیم معمولا کارها را آوانگاری یا نتنویسی و پارتیتورنویسی نمیکنیم. البته با تمام سختیهایی که این شیوه کارگاهی و تجربی دارد، اما باعث میشود تا موسیقی ما همیشه در لحظههای خاص و در محیطی خلاق بازآفرینی شود و با پویایی خود، تناسب حداکثری با فضای حسی مخاطبان در زمان اجرا داشته باشد.
تا چه مقدار در اصل آهنگها دست میبرید. حدود و ثغورش کجاست؟
بهزاد مرادی: ما تلاشمان این است که اگر موسیقی یک منطقه را اجرا میکنیم، بیان و لحن ما طوری باشد که برای افراد ناآشنا با فرهنگ آن منطقه، قابلیت برقراری ارتباط بیشتری را داشته باشد. ما اصل ملودی را تغییر نمیدهیم، رنگ سازهای آن منطقه را استفاده میکنیم. خب بالاخره هر منطقهای یکسری سازهای ملودیک دارد و یکسری سازهای کوبهای. اینها را ما در تنظیمها لحاظ میکنیم. این ویژگیها برای شنوندهای که خارج از آن فرهنگ است ممکن است چندانکه باید مفهوم نباشد. کلام و رنگ سازهای آن منطقه را میگویم. موسیقی هر منطقه شخصیت خاص خودش را دارد. ما در عین پایبندی به این شاخصها، دست خودمان را بازمیگذاریم که بتوانیم نگاه خودمان را هم در کار لحاظ کنیم. من و فرزاد کرد هستیم، امید آذری است و... هرکسی از هر منطقهای که هست سعی میکند پیشنهادهایش را برای تنظیم ارائه کند. در واقع چارچوب و اسکلت اصلی موسیقی همان است و ما در این چارچوب ایدههای خودمان را وارد میکنیم.
در واقع یکجور پاپیولار کردن است.
بهزاد مرادی: بله میشود اینطور هم گفت.
چطور میشود همین ملودیها و موسیقیهای محلی را جهانیتر کرد؟ مثل خیلی از کارهایی که در کشور آذربایجان انجام میشود. این سوال را میپرسیم چون گروه رستاک در این زمینه پیشرو است و مخاطبان گستردهای نهتنها در ایران که در بسیاری از کشورهای دیگر هم دارد.
بهزاد مرادی: زمانی که گروه یا شخصی میخواهد روی آثار این شکلی کار کند و به دیگران معرفیاش کند، دمدستیترین و اولین کاری که انجام میدهد، این است که رنگبندی و سازبندی را عوض کند. شعر را عوض کند یا ...که به گوش مخاطبان آشنا بشود. این کار معمولا هم جواب میدهد ولی ما دوست داریم تا جایی که برای ما ممکن هست با سازهای متعلق به کشور خودمان این کار را انجام بدهیم. شیوه تنظیم آثار هم میتواند به جهانی شدن یک موسیقی کمک کند.
فرزاد مرادی: اتفاق خوبی که برای گروه رستاک افتاد این بود که ما تجربه اجراهای خارجی زیادی داشتیم و در فستیوالهای مختلفی شرکت کردیم. سال ۸۶ زمانی که آلبوم رنگوارهها آمد، اولین اجرایمان در ژاپن بود. در این اجرا و اجراهای بعدی متوجه شدیم که این دغدغه ما همان چیزی است که در دنیا هم دنبال میشود. اینکه چگونه میتوانیم فرهنگ موسیقایی خودمان را به غیرایرانیها معرفی کنیم. وقتی میدیدیم که برای مثال برخی گروههای آفریقایی و آمریکای جنوبی و شرق دور، چقدر به شاخصههای هویتی و فرهنگی خودشان پایبند هستند و. . . ما هم متوجه شدیم که کار ما که همان بازتعریف و استفاده از سازهای ایرانی و بهویژه محلی است، کار درستی است و باید جدیتر پیاش را بگیریم. اتفاقا جالب آن بود که در همین فستیوالها از گروه ما بسیار استقبال میشد. سازهایمان و نوع اجرای ما برای مخاطبان خیلی جالب بود.
از طرفی متوجه شدیم که فرهنگ شنیداری امروزی، بیشتر مبتنی بر چندصدایی است. همان چیزی که ما در تنظیم همه آثارمان سعی میکردیم رعایت کنیم. در واقع منظورم تفاوت بین تنظیمهای ملودیک و هارمونیک است. اولین باری که ما از ساز کنترباس در ارکسترمان استفاده کردیم در ایران، خیلی انتقادهای تندی از ما صورت گرفت. دوستان میپرسیدند چرا از یک ساز غیرایرانی استفاده کردهاید، خب میدانید که بمترین سازی که در موسیقی ایرانی وجود دارد ساز بربط یا عود است. اما عود نمیتوانست صدای باسی را که ما میخواستیم، ایجاد کند. از طرفی هدف رستاک برقراری ارتباط با مخاطبان سایر فرهنگهاست. پس تلاش کردیم که در عین حفظ اصول هویتی و شخصیتی موسیقی خودمان، آن را به یک زبان مشترک و استاندارد جهانی هم نزدیک کنیم. البته تا جایی که در توانمان است. سازبندی گروه را نیز با حفظ هویت ایرانی با این اصول مشترک هماهنگ کردیم در عین حال همیشه سعی میکنیم لهجه و لحنی که متعلق به تاریخ و فرهنگ اقوام ایران است را در ارکستر حفظ کنیم.
بازخوردهای خارج از کشور چگونه بوده؟ باید موضوع جالبی باشد.
فرزاد مرادی: بله اتفاقا خیلی جالب است. مثلا در فستیوال لهستان که در سال ۹۳ شرکت کردیم. اتفاقات بسیار جالبی افتاد.
امید مصطفوی: مسوولان جشنواره که ما را دعوت کرده بودند آلبومهایی را در میان مخاطبان فستیوال توزیع کرده بودند که در آنها آثاری از گروههای منتخب معرفی شده بود. مردم هم تصاویر و بخشی از آثار ما را دیده بودند و رفته بودند خودشان هم در اینترنت جستوجو کرده بودند و گروه را به خوبی میشناختند به شکلی که موقع اجرا هماهنگی بسیار جالبی با ما داشتند. در حین اجرا جاهایی که لازم بود به شیوه خاصی همراه با موسیقی دست میزدند. جالب اینکه همه ما را به نام و به چهره میشناختند.
فرزاد مرادی: به گمانم در فستیوال ورشو ۱۰ گروه شرکت کرده بودند. از هر قاره دو گروه. از آسیا ما بودیم و یک گروه از کرهجنوبی. همینطور از دیگر قارهها هم حضور داشتند. در واقع در این جشنواره به موسیقی فرهنگهای خاص توجه شده بود و با هدف خاصی این گروها را انتخاب کرده بودند.
امید مصطفوی: موسیقی رسمی و ملی کشورها را انتخاب نکرده بودند. مثلا یک گروه که موسیقی خاصی از ایتالیا را کار میکرد، دعوت شده بود.
فرزاد مرادی: ما افتاده بودیم در رقابتی که همه گروهها کارهای عجیب و جالب و خلاقانهای تولید کرده بودند. اتفاق جالبی افتاد که من هیچوقت فراموشش نمیکنم. ما همیشه بعد از تمام شدن اجرا میفهمیم که تماشاچی از کنسرت خوشش آمده یا نه. که در صورت لزوم یکی از بهترین قطعاتمان را مجددا برای مخاطبان اجرا میکنیم که این قطعه در کنسرتها به «قطعه بیز» معروف است. ما همیشه قبل از ورود به استیج با هم قرار میگذاریم قطعه بیز چه باشد. در لهستان که از مراکز مهم موسیقی کلاسیک جهان است، قضاوتمان این بود که خیلی فرهنگ شنیداریشان با ما فرق دارد و ممکن است ارتباط نگیرند. اما جالب آنکه وقتی آهنگ اول را اجرا کردیم با ما همراهی کردند و هرچه جلوتر رفتیم استقبال آنها هم شدیدتر شد. اواخر کنسرت واقعا روی هوا بودند. کنسرت که تمام شد دیدیم دارند روی زمین با ریتم مارش پا میکوبند.
امید مصطفوی: آنها وقتی بخواهند یک بار دیگر برایشان اجرا کنیم، دست نمیزنند یا نمیگویند دوباره دوباره بلکه پا میکوبند.
فرزاد مرادی: ما که داشتیم ادای احترام میکردیم و میخواستیم از صحنه خارج شویم، دیدیم که مدام روی زمین پا میکوبند.
امید مصطفوی: هم دست میزدند و هم پا. این یعنی اصلا بیبروبرگرد باید دوباره اجرا کنید.
فرزاد مرادی: ما «قطعه بیز» را که خودمان تعیین کرده بودیم، اجرا کردیم. بعد دیدیم که همچنان مردم دوست دارند باز هم اجرا کنیم، یک قطعه بوشهری را هم دوباره اجرا کردیم. بعد ما فکر کردیم کار تمام شده و ادای احترام کردیم و رفتیم پشتصحنه که لباسهایمان را عوض کنیم و برگردیم هتل. اما جالب بود مسوولان برگزاری فستیوال به خاطر استقبال خوبی که شد ما را دوباره به استیج فراخواندند و ما مجبور شدیم دوباره آماده شویم و به استیج برویم که برای سومین بار قطعه بیز اجرا کنیم.
امید مصطفوی: خیلی خاطره خوبی بود. جالب اینجا بود که فضایی را ایجاد کرده بودند تا مردم بتوانند یکی یکی بیایند و از گروههای اجراکننده عکس و امضا بگیرند. خب هنرمندها که شخصیتهای سیاسی و امنیتی نیستند اما آنها به شیوه جالبی یک کاری کرده بودند و آن اینکه هر کسی که میخواست از ما عکس و امضا بگیرد همراه با یک محافظ جلو میآمد، عکسش را میگرفت و برمیگشت تا نفر بعدی بیاید. اتفاقا یکی از مخاطبان آمد و به من گفت که من پیگیر تو بودم و میخواستم با تو عکس بگیرم. من اصلا باورم نمیشد که یک خارجی دارد به من که ساز کوبهای کار میکنم، چنین چیزی میگوید. بعد دیدم که همه بچهها دوروبرشان را طرفدارانشان گرفتهاند. کسانی که به قصد دیدن و عکس گرفتن با یک نفر خاص آمده بودند. جالب بود همه کسانی که آمده بودند، مشخصا مخاطبان خاص موسیقیهای خاص در مناطق مختلف جهان بودند.
در ایران هم بعد از اینکه گروه رستاک با استقبال زیادی مواجه شد، جشنواره موسیقی نواحی و محلی هم با استقبال زیادی مواجه شد. در این چند سال بخش محلی جشنواره موسیقی فجر هم رونق بیشتری گرفته و برای مثال پارسال هم پرمخاطبترین بخش جشنواره موسیقی بود. مثلا بلیت کنسرتهای موسیقی محلی خیلی سریع فروش میرفت. حتی سریعتر از بسیاری از اجراهای پاپ و خوانندگان مطرح پاپ.
بهزاد مرادی: چه خوب. خدا را شکر. من یک نکته هیجانانگیز درباره این سفری که گفتیم یادم آمد. ما موسیقیهای کردی، آذری، بلوچی، گیلکی و. . . اجرا کردیم. اتفاق جالب برای ما این بود که این موسیقیها شنیده میشود و آنها دوستشان دارند. در ایران هم همینطور است. کسانی که کرد یا شوشتری یا بوشهری نیستند اما از موسیقیهای این مناطق خوششان میآید.
ارسال نظر