ایرانیان همواره طالب اصلاح بوده‌اند
پرستو فخاریان گفتمان اعتدال سخن امروز جامعه ما است، نخبگان در حوزه‌های مختلف علوم انسانی نیز از به‌کارگیری این واژه به عنوان ضرورت جامعه ایرانی سخن می‌گویند. انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری ایران هم نشان داد که اعتدال و اصلاح تبدیل به یک خواست عمومی شده است. از این رو گفت‌وگویی با دکترسیدجواد میری، دانشیار حوزه جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی انجام داده‌ایم. وی همچنین به عنوان محقق مهمان مرکز مطالعات انتقادی در حوزه دین و جامعه (به عنوان شاخه‌ای از مکتب فرانکفورت) در وست نیوتن آمریکا به تحقیق و پژوهش مشغول است، در ضمن ایشان استاد مدعو در دانشگاه ادیان و مذاهب قم نیز هست. از او درباره ورود گفتمان اصلاحات در تاریخ معاصر ایران و فراز و نشیب‌های آن پرسیدیم. آنچه می‌خوانید تقریر این گفت‌وگو است. اعتدال واژه‌ای است که این روزها از زبان بسیاری از نخبگان ما اعم از سیاستمداران، جامعه‌شناسان و فعالان اقتصادی عنوان می‌شود. به نظر شما گرایش جامعه ایران به سمت اعتدال و اصلاحات در تاریخ معاصر به چه زمانی برمی‌گردد؟ قبل از هر چیز باید گفت که هر شکستی می‌تواند سرآغاز پیروزی‌های بزرگی باشد، اگر اراده ملت پشت آن قرار گیرد. اصلاحات و حس اصلاحگری در ایران در بستر شکست‌های عمیق شکل گرفت و همیشه با یک احساس تراژیک همراه بوده است. البته این نکته نیاز به بررسی بیشتری دارد که در جای دیگری به آن خواهیم پرداخت. به‌ هر حال، موضوع گفت‌وگوی ما در اینجا اعتدال در جامعه ایرانی است. جامعه ایران از زمان امیرکبیر به این‌ سو تقریبا به دنبال اصلاح ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی تعلیم و تربیتی بوده است. این اصلاحات در دوره‌هایی فراز و نشیب‌هایی داشته و ما در این فراز و نشیب‌ها شاهد بروز انقلاب‌های مشروطه و انقلاب اسلامی بوده‌ایم، اما حتی در این انقلاب‌ها هم جامعه ایرانی نشان داده‌ که دنبال اعتدال و اصلاح است. زمانی که ما از اعتدال صبحت می‌کنیم، باید این واژه در بستر اصلاحات تبیین شود؛ اصلاحات هم به معنای صرف سیاسی و دوم خردادی نیست هر چند که شاید یکی از نمودهای آن را بتوان دوم خرداد دانست، جریانی که به نام جنبش اصلاح‌طلبی در ایران شناخته شده است، اما اصلاحات فراتر از دوم خرداد است. سال‌ها است که ایرانیان به فراست دریافته‌اند باید در دنیای مدرن و در جغرافیای دنیای مدرن جایگاهی برای خود تبیین کنند، اما در مسیر رسیدن به اعتدال ما در دوره‌های مختلف شاهد بروز افراط و تفریط‌هایی بوده‌ایم، مثلا کسانی بودند که شعار از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن را سر می‌دادند و معتقد به دنباله‌روی از غرب در همه زمینه‌ها بودند و در مقابل کسانی هم بودند که می‌گفتند در برابر تهاجم اروپایی‌ها باید خودباخته نباشیم و هیچ عنصری از عناصر فرهنگی آنها را وارد جامعه خود نکنیم. در این میان کسانی متوجه این نکته شدند که باید یک هویت ایرانی تعریف کرد که در آن هم عرفان، هم اخلاق و هم دین و هم شخصیت و هویت تاریخی ما محفوظ بماند و هم در دنیای مدرن ما بتوانیم جایگاهی برای خودمان تعریف کنیم. این تقریبا عقبه جنبشی شد که در انقلاب‌های معاصر در ایران اعم از انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی و امروز هم خود را به گونه‌ای مختلف نشان داده است. اگر چنانچه شما می‌فرمایید گرایش کلی جامعه ایران به سمت اعتدال و اصلاحات است، چرا تاریخ ما چنین پرفراز و نشیب است و ما شاهد انقلاب‌ها و گاه حرکت‌های افراطی هستیم؟ یکی از مسائلی که جامعه ما با آن در دوره‌های مختلف مواجه بوده، مسئله استبداد است. استبداد سیاسی ریشه در برخی طرز تفکرها و الگوهای اندیشه‌ای دارد که خود را در ساحت اجتماعی نیز نشان می‌دهد. زمانی که انقلاب مشروطه در ایران به وقوع پیوست، آنها تلاش کردند استبداد سیاسی را در جامعه از بین ببرند، ولی الگوهای فرهنگی، فکری و اندیشه‌ای ما به صورت ژرف و عمقی اصلاح نشد. در گفتمان انقلاب اسلامی هم ما شاهد بودیم که این اتفاق افتاد؛ یعنی مردم استبداد سیاسی را کنار زدند، اما در حوزه اندیشه به پالایش این افکار نپرداختند، مثلا ما اگر آثار بزرگان اندیشه انقلاب اسلامی نظیر دکتر شریعتی، استاد مطهری، شهید بهشتی، آیت‌الله طالقانی و علامه جعفری را بازخوانی کنیم، مشاهده می‌کنیم که آثار گرانبهای ایشان در حوزه فرهنگ سیاسی و سیاست فرهنگی فاصله زیادی با گفتمان‌های دموکراتیک دارد و به گونه‌ای است که گفتمان غرب و نهادهای مدرن و آزادی‌های مدنی مدرن (اعم از آزادی بیان و حقوق بشر و مطبوعات) را نقد می‌کنند، اما گفتمان بومی و نهادهای ایرانی را مورد نقد و انتقاد عمیق قرار نمی‌دهند؛ یعنی در مواردی مسئله انتقاد به معنای وسیع کلمه مورد عنایت قرار نمی‌گیرد. در این شرایط ما مستبدی را کنار می‌گذاریم، ولی اندیشه آن را به صورت عمیق کنار نمی‌گذاریم. این الگوها و اندیشه‌ها تنها در صحنه سیاسی حضور ندارند، بلکه ریشه‌های آن را می‌توان در نهاد خانواده و الگوهای تربیتی جست‌وجو کرد و آنها را مورد بررسی قرار داد؛ یعنی ما نمی‌توانیم یک حکومت دموکراتیک در ساحت سیاسی داشته باشیم، اما الگوهای تربیتی در خانواده و الگوهای خودکامه و فردمحور باشند. بنا بر گفته شما، اگر ما بخواهیم یک مسیر رو به جلو داشته باشیم، ابتدا باید با نقد خود شروع کرده و آن را به عنوان یکی از ملزومات جامعه خود در نظر بگیریم؟ حدود 50 سال است که ما گفتمانی در کشور خودمان و در کشورهای اسلامی داریم که به نام گفتمان نقد غرب، مدرنیته یا اروپا مطرح است؛ یعنی تقریبا تمام اندیشمندان ما به گونه‌ای دیگری یا غیر را- اعم از اروپا و آمریکا و به طور کلی گفتمان غرب- مورد نقد قرار داده‌اند. ما این گفتمان را نقد کرده و به نتایج خوبی هم رسیدیم، اما ما پیکان نقد را همواره به سمت دیگری گرفتیم. در حالی‌که اگر یاد بگیریم گاهی این پیکان را همزمان که به سمت دیگری می‌گیریم آن را به سمت خودمان هم متوجه کرده و خودمان را هم نقد کنیم، به اصلاح نزدیک می‌شویم. اما باید توجه داشته باشیم که میان نقد و تخریب فاصله و فرق زیادی وجود دارد، در گفتمان نقد، نقد می‌کنیم تا بازسازی صورت بگیرد؛ در حالی‌که در تخریب، نقد می‌کنیم، ولی چیزی را نمی‌‌سازیم. اگر متفکران و اندیشمندان ما یاد بگیرند که وارد این حوزه شوند و این حوزه هم در جامعه شکل بگیرد و نقد ما عنوان تخریب نگیرد، بی‌شک به سمت آینده‌ای روشن‌تر حرکت خواهیم کرد. همانطور که می‌دانید مردم‌سالاری دو پایه دارد، یک پایه آن مشارکت مردم و دیگری دادن حق مخالفت به مردم است. اگر مردم با سیاستی مخالفند این به معنای مخالفت با کل نظام نیست و باید آنها اجازه مخالفت داشته باشند. آنجایی که ما مشارکت مردم را می‌خواهیم باید نقد آنها را هم بپذیریم. اگر ما بخواهیم عیاری برای مردم‌سالاری نظاممان بگذاریم علاوه بر مشارکت، باید قدرت تحمل مخالفت را هم به آن اضافه کنیم. اگر این امر در نظام تقویت شود، اعتدال از دل آن بیرون می‌آید، چرا که زمانی ما به سمت افراط و تفریط حرکت می‌کنیم که بعضی از منافذ بسته می‌شود و مردم نمی‌توانند صدای خود را به مسئولان برسانند. البته از نقش روشنفکران در این میانه نباید غافل شد، چرا که آنها می‌توانند به عنوان ساربانان اعتدال در جامعه ایران و منادیان تعامل در جامعه جهانی نقشی بی‌بدیل ایفا کنند. Parastoo.fakharian@gmail.com