بانوی هیمالیا نورد مشهدی در گفتگو با دنیای اقتصاد:
وام خرید خودرو را برای صعود به هیمالیا هزینه کردم
دنیای اقتصاد،گروه اجتماعی-«هفت سال است که کوه نوردی میکنم، در این مدت صعودهای داخلی و خارجی بسیار داشتهام. برای شروع هر ورزشی توان جسمی خیلی مهم است اما در رشته کوهنوردی چون بیشتر در معرض خطر هستیم با علم بیشتری باید شروع شود، من بهخاطر علاقه، حفظ سلامتی و کمک به همنوردان خانم وارد این رشته شدم و بیشتر بهعنوان امدادگر همراه تیم هستم. بیشترین انگیزه من، امدادرسانی و کمک به همونوردهای خانم است. تاکنون در داخل به قلههای بینالود، فلسکه، دال، شیرباد و. . . صعود کردهام که تا ۴ هزار متر ارتفاع دارند.
دنیای اقتصاد،گروه اجتماعی-«هفت سال است که کوه نوردی میکنم، در این مدت صعودهای داخلی و خارجی بسیار داشتهام. برای شروع هر ورزشی توان جسمی خیلی مهم است اما در رشته کوهنوردی چون بیشتر در معرض خطر هستیم با علم بیشتری باید شروع شود، من بهخاطر علاقه، حفظ سلامتی و کمک به همنوردان خانم وارد این رشته شدم و بیشتر بهعنوان امدادگر همراه تیم هستم. بیشترین انگیزه من، امدادرسانی و کمک به همونوردهای خانم است. تاکنون در داخل به قلههای بینالود، فلسکه، دال، شیرباد و... صعود کردهام که تا 4 هزار متر ارتفاع دارند. اولین صعود خارجی من به قله آرارات ترکیه بود که سرپرست امداد این تیم بودم و صعود بعدی ام در سال 91 به قله آرگاتس ارمنستان بود. در یک همایش کوهنوردی در شهر یزد با هیمالیانورد معروف استاد محمدحسن نجاریان آشنا شدم که چندبار به اورست صعود کردهاند. ایشان با من تماس گرفتند و خواستند سرپرستی امداد تیم عازم به کشور نپال را برعهده بگیرم که در این گروه 20 نفره، 5 خانم حضور داشتند. بعد از بررسی لازم احساس کردم باید در این صعود شرکت کنم و به مدت 6 ماه تمرینات فشردهای انجام دادم و با هر سختیای بود تجهیزات کافی را فراهم کردم.
فروردین 93 آغاز صعود اصلی بود. شاید دلیل اصلی همراهی ام با این تیم عنوان این صعود بود: «حمایت از بیماران کلیوی و سرطانی» . هدف اصلی ما از این صعود، قله کالاپاتار، کمپ اورست و هدف نهایی هم صعود به قله آیلمپیک بود. اینها بخشی از گفتگوی زن هیمالیانورد خراسانی با ماست. عفت بنکدار 35 ساله و کارشناس وزارت بهداشت است که 7 سال است کوهنوردی میکند و بهخاطر شغلش یعنی پرستاری بیشتر بهعنوان امدادگر در گروه حاضر میشود.با اینکه به نظر می رسد ورزش کوهنوردی بانوان نیازمند حمایت های بیشتری از سوی مسئولان است، اما بنکدار که به عنوان عضوی از جامعه کارگری به این موقیت نائل آمده است از زحمات مدیران اداره کل کار و همچنین تربیت بدنی کارگران خراسان تقدیر می کند. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید.
بهعنوان یک زن کوهنورد بفرمایید در بین همکاران شما چه فضایی وجود داشت، بعد از اینکه از هیمالیا برگشتید چگونه از شما استقبال کردند؟
من پیش از این به این منطقه نرفته بودم، خیلی از خانمها میگفتند چرا قبول کردی؟ سلامتی خودت در خطر است و اگر در ارتفاع دچار مشکل شوی چه کسی میخواهد کمکت کند؟ بسیاری از دوستان فکر نمیکردند من بتوانم این صعود را انجام دهم. حتی خانواده و دوستان سعی میکردند از رفتنم ممانعت کنند، چون احتمال بازگشت از سفرهای کوهنوردی 50، 50 است. اما من بهخاطر عشقی که به بالابردن پرچم کشورم داشتم این سفر را انجام دادم. بسیاری از خارجیها تعجب میکردند و میگفتند مگر خانمهای ایرانی کوه هم میآیند؟ و اینها برای رفتن من به این سفر ایجاد انگیزه میکرد، حتی ما در طول مسیر به کشورهای دیگر نیز کمک امدادی دادیم. وقتی برگشتم خیلی از دوستان من از این موفقیت حیرتزده بودند. شاید مهمترین دلیل این موفقیت، عشق به همنوردانم و اینکه دوست داشتم کشورم هرجا میرود سرفراز باشد، بود.
بههرحال فضای کوهنوردی حرفهای ایران مردانه است ؟
اوایل من هم چنین احساسی داشتم. بر اساس خلقت خداوند آقایان نیروی بدنی بیشتری نسبت به خانمها دارند و ما هم ادعایی نداریم، اما اوایل برای آقایان خیلی سخت بود که یک خانم همراهشان باشد و کوهنوردی کند. ولی خوشبختانه الان نگرشها عوض شده و شرایط بهتر شده است. جای خوشحالی است که در این زمینه الگوهای خوبی مانند خانم پروانه کاظمی که از بانوان موفق رشته کوهنوردی هستند و صعودهای انفرادی انجام میدهند،داریم. خوشبختانه ورزشکاران زن موفقی داریم که حتی الگوی آقایان نیز میشوند و این باعث شده دیدگاه مسئولان نیز نسبت به ورزش بانوان خیلی بهتر شود و امیدوارم در آینده بهتر از این نیز بشود.
احیانا باید مشکلاتی غیر از سختی راه نیز در این مسیر داشته باشید؟
در رشته کوهنوردی یکی از بزرگترین مشکلات هزینههای مربوط به تجهیزات و وسائل کوهنوردی است که بسیار گران قیمت است و شاید هر کوهنوردی از عهده خرید آن برنیاید.
باشگاهها این هزینهها را تقبل نمیکنند؟
خیر، کوهنوردان بیشتر هزینههایشان که بسیار سنگین است را خودش میپردازند، اما در رشتهای مثل فوتبال باشگاه تمام هزینهها را میپردازد. آگاهی مردم نیز نسبت به اینگونه رشتهها زیاد نیست و رشتهای مثل رشته ما مظلوم واقع شده است.
حداقل هزینه برای چنین صعودی چقدر است؟
سفر اخیر من به هیمالیا 15 میلیون تومان هزینه داشت. فقط قیمت کفشی که خریدم 2 میلیون و 500 هزار تومان بود و متاسفانه چون لباسهایی که در کشور خودمان تولید میشود کیفیت لازم را ندارد، لباسهای ما از برندهای خارجی است که هزینهبر است. شما برای یک صعود به دماوند در فصل تابستان حداقل باید 2 میلیون تومان هزینه کنید.
و شرایط مالی شما چگونه است؟
من کارمندم. مقداری پسانداز داشتم و مقداری هم وام گرفتم تا بتوانم به این سفر بروم، در واقع وام خرید یک خودرو را برای این صعود هزینه کردم. مشوق اصلی من خواهرم بود که هم کوهنورد است و هم زحمات زیادی برای من کشیده است.لازم است از او و از مربی سنگنوردیام آقای علی مهدیزاده که دورههای فشرده آموزشی را برای من برقرار کردند، تشکر کنم.
از طرف خانواده سرزنش نشدید؟
نه زیاد، اما میگفتند که با این هزینه میتوانستی سفرهای بهتری بروی و کارهای دیگری انجام دهی.
آیا کلاسهای آموزشی هم در این زمینه برگزار میشود؟
هر باشگاهی یکسری برنامههای ماهیانه دارد که برای اعضایش برگزار میکند. اخیرا هر باشگاهی کل برنامه 6 ماههاش را در سایت میگذارد و شما جمعه هر هفته میتوانید با گروه به کوه بروید. مسئله دیگر تمرینات طول هفته است که ما هفتهای یکبار برای تمرین به کوههای آب و برق میرویم.
نظرتان راجع به وضعیت اقتصادی و مالی ورزشکاران چیست؟
نمیدانم سیاستهای ورزش ما چگونه است ولی به نظر من باید به تمام رشتههای ورزشی مثل تمام رشتههای تحصیلی بها داده شود، باید به هر رشته ورزشی نسبت به تقاضاهایی که دارد توجه شود. فکر می کنم وضعیت اقتصادی دوستان در حد متوسط است.
وضعیت کوهنوردان سایر کشور ها چگونه است؟چه حمایت هایی از آنها می شود؟
من از تجهیزات و امکانات آنان اینگونه احساس کردم که پشتیبانی میشوند. بچههای ما عرق ملی بسیاری دارند و با تجهیزات کم و متوسط نیز صعودهای بزرگی انجام میدهند و موفق هم میشوند، اما مسئولان برای خرید لوازم و تجهیزات کوهنوردی امتیازاتی قائل نمیشوند تا کوهنوردان بتوانند وسایلشان را تهیه کنند. خیلی از دوستان من به لحاظ تکنیکی و توانایی در حد عالی هستند، اما بهخاطر هزینههای مالی، صعود به همالیا برایشان یک آرزو شده است.
یعنی اسپانسرها هم نمیتوانند نقش داشته باشند؟
چرا، به نظر من اگر دولت و باشگاهها خودشان نمیتوانند کمکی بکنند، میتوانند اسپانسر و افراد خیر را به کوهنوردان معرفی کنند. دو نفر از دوستان تیم ما اسپانسر داشتند و به نظر من این موضوع باید گسترش پیدا کند و خواهش من از مسئولان همین است.
بهطور کلی جو مشهد را نسبت به ورزش خانمها چطور میبینید؟
چند سال پیش که این ورزش را شروع کردم جو سنگینتر بود اما الان دیدگاهها تا حد زیادی عوض شده است. ما دو مشکل داریم، یکی محدودیتهایی است که خانمها دارند و یک مثال سادهاش همین پارک ملت است که به بعضی از باشگاهها اجازه دو همگانی میدهد و به بعضی از باشگاهها این اجازه را نمیدهد. این برای من سوال است که چرا مسئولان پارکها، زمانی را به ورزش خانمها اختصاص نمیدهند. چراکه ما نمیتوانیم ورزشهایی که به محیط هوازی نیاز دارد را در محیط بسته انجام دهیم و این برای من یک رویا شده است که بتوانم در محیط باز ورزش و نرمشهای خودم را انجام دهم. دوستانی داشتم که از محدودیتها و عدم امنیتها خسته شدند و ورزش را رها کردند.
بهعنوان یک زن کوهنورد بفرمایید در بین همکاران شما چه فضایی وجود داشت، بعد از اینکه از هیمالیا برگشتید چگونه از شما استقبال کردند؟
من پیش از این به این منطقه نرفته بودم، خیلی از خانمها میگفتند چرا قبول کردی؟ سلامتی خودت در خطر است و اگر در ارتفاع دچار مشکل شوی چه کسی میخواهد کمکت کند؟ بسیاری از دوستان فکر نمیکردند من بتوانم این صعود را انجام دهم. حتی خانواده و دوستان سعی میکردند از رفتنم ممانعت کنند، چون احتمال بازگشت از سفرهای کوهنوردی 50، 50 است. اما من بهخاطر عشقی که به بالابردن پرچم کشورم داشتم این سفر را انجام دادم. بسیاری از خارجیها تعجب میکردند و میگفتند مگر خانمهای ایرانی کوه هم میآیند؟ و اینها برای رفتن من به این سفر ایجاد انگیزه میکرد، حتی ما در طول مسیر به کشورهای دیگر نیز کمک امدادی دادیم. وقتی برگشتم خیلی از دوستان من از این موفقیت حیرتزده بودند. شاید مهمترین دلیل این موفقیت، عشق به همنوردانم و اینکه دوست داشتم کشورم هرجا میرود سرفراز باشد، بود.
بههرحال فضای کوهنوردی حرفهای ایران مردانه است ؟
اوایل من هم چنین احساسی داشتم. بر اساس خلقت خداوند آقایان نیروی بدنی بیشتری نسبت به خانمها دارند و ما هم ادعایی نداریم، اما اوایل برای آقایان خیلی سخت بود که یک خانم همراهشان باشد و کوهنوردی کند. ولی خوشبختانه الان نگرشها عوض شده و شرایط بهتر شده است. جای خوشحالی است که در این زمینه الگوهای خوبی مانند خانم پروانه کاظمی که از بانوان موفق رشته کوهنوردی هستند و صعودهای انفرادی انجام میدهند،داریم. خوشبختانه ورزشکاران زن موفقی داریم که حتی الگوی آقایان نیز میشوند و این باعث شده دیدگاه مسئولان نیز نسبت به ورزش بانوان خیلی بهتر شود و امیدوارم در آینده بهتر از این نیز بشود.
احیانا باید مشکلاتی غیر از سختی راه نیز در این مسیر داشته باشید؟
در رشته کوهنوردی یکی از بزرگترین مشکلات هزینههای مربوط به تجهیزات و وسائل کوهنوردی است که بسیار گران قیمت است و شاید هر کوهنوردی از عهده خرید آن برنیاید.
باشگاهها این هزینهها را تقبل نمیکنند؟
خیر، کوهنوردان بیشتر هزینههایشان که بسیار سنگین است را خودش میپردازند، اما در رشتهای مثل فوتبال باشگاه تمام هزینهها را میپردازد. آگاهی مردم نیز نسبت به اینگونه رشتهها زیاد نیست و رشتهای مثل رشته ما مظلوم واقع شده است.
حداقل هزینه برای چنین صعودی چقدر است؟
سفر اخیر من به هیمالیا 15 میلیون تومان هزینه داشت. فقط قیمت کفشی که خریدم 2 میلیون و 500 هزار تومان بود و متاسفانه چون لباسهایی که در کشور خودمان تولید میشود کیفیت لازم را ندارد، لباسهای ما از برندهای خارجی است که هزینهبر است. شما برای یک صعود به دماوند در فصل تابستان حداقل باید 2 میلیون تومان هزینه کنید.
و شرایط مالی شما چگونه است؟
من کارمندم. مقداری پسانداز داشتم و مقداری هم وام گرفتم تا بتوانم به این سفر بروم، در واقع وام خرید یک خودرو را برای این صعود هزینه کردم. مشوق اصلی من خواهرم بود که هم کوهنورد است و هم زحمات زیادی برای من کشیده است.لازم است از او و از مربی سنگنوردیام آقای علی مهدیزاده که دورههای فشرده آموزشی را برای من برقرار کردند، تشکر کنم.
از طرف خانواده سرزنش نشدید؟
نه زیاد، اما میگفتند که با این هزینه میتوانستی سفرهای بهتری بروی و کارهای دیگری انجام دهی.
آیا کلاسهای آموزشی هم در این زمینه برگزار میشود؟
هر باشگاهی یکسری برنامههای ماهیانه دارد که برای اعضایش برگزار میکند. اخیرا هر باشگاهی کل برنامه 6 ماههاش را در سایت میگذارد و شما جمعه هر هفته میتوانید با گروه به کوه بروید. مسئله دیگر تمرینات طول هفته است که ما هفتهای یکبار برای تمرین به کوههای آب و برق میرویم.
نظرتان راجع به وضعیت اقتصادی و مالی ورزشکاران چیست؟
نمیدانم سیاستهای ورزش ما چگونه است ولی به نظر من باید به تمام رشتههای ورزشی مثل تمام رشتههای تحصیلی بها داده شود، باید به هر رشته ورزشی نسبت به تقاضاهایی که دارد توجه شود. فکر می کنم وضعیت اقتصادی دوستان در حد متوسط است.
وضعیت کوهنوردان سایر کشور ها چگونه است؟چه حمایت هایی از آنها می شود؟
من از تجهیزات و امکانات آنان اینگونه احساس کردم که پشتیبانی میشوند. بچههای ما عرق ملی بسیاری دارند و با تجهیزات کم و متوسط نیز صعودهای بزرگی انجام میدهند و موفق هم میشوند، اما مسئولان برای خرید لوازم و تجهیزات کوهنوردی امتیازاتی قائل نمیشوند تا کوهنوردان بتوانند وسایلشان را تهیه کنند. خیلی از دوستان من به لحاظ تکنیکی و توانایی در حد عالی هستند، اما بهخاطر هزینههای مالی، صعود به همالیا برایشان یک آرزو شده است.
یعنی اسپانسرها هم نمیتوانند نقش داشته باشند؟
چرا، به نظر من اگر دولت و باشگاهها خودشان نمیتوانند کمکی بکنند، میتوانند اسپانسر و افراد خیر را به کوهنوردان معرفی کنند. دو نفر از دوستان تیم ما اسپانسر داشتند و به نظر من این موضوع باید گسترش پیدا کند و خواهش من از مسئولان همین است.
بهطور کلی جو مشهد را نسبت به ورزش خانمها چطور میبینید؟
چند سال پیش که این ورزش را شروع کردم جو سنگینتر بود اما الان دیدگاهها تا حد زیادی عوض شده است. ما دو مشکل داریم، یکی محدودیتهایی است که خانمها دارند و یک مثال سادهاش همین پارک ملت است که به بعضی از باشگاهها اجازه دو همگانی میدهد و به بعضی از باشگاهها این اجازه را نمیدهد. این برای من سوال است که چرا مسئولان پارکها، زمانی را به ورزش خانمها اختصاص نمیدهند. چراکه ما نمیتوانیم ورزشهایی که به محیط هوازی نیاز دارد را در محیط بسته انجام دهیم و این برای من یک رویا شده است که بتوانم در محیط باز ورزش و نرمشهای خودم را انجام دهم. دوستانی داشتم که از محدودیتها و عدم امنیتها خسته شدند و ورزش را رها کردند.
ارسال نظر