ظهور« جامعه شبکه‌ای» بعد از جامعه اطلاعاتی
دکتر مجید رضاییان
استاد دانشگاه و مدرس روزنامه
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جامعه اطلاعاتی کنونی ظهور و گسترش فناوری‌ها و رسانه‌های نوین در جامعه است. فناوری‌های نوین به منبع و مرجع اطلاع‌رسانی و تبلیغات و ابزاری برای دستیابی آسان‌تر به افکار عمومی و متقاعدسازی شهروندان و تاثیرگذاری بر نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی و سیاسی آنها تبدیل شده‌اند. موضوعی که در انتخابات اخیر نیز شاهد آن بودیم. در شرایطی انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری برگزار شد که برخی کارشناسان بر نقش بی‌بدیل ابزارهای نوین ارتباطی در افزایش مشارکت سیاسی مردم تاکید دارند. ابزارهایی که محلی برای دادوستد پیام‌های انتخاباتی شد. دکتر مجید رضائیان؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم در گفت‌وگو با خبرنگار ما با اشاره به اینکه این ابزارهای نوین اطلاع‌رسان نقش مهمی در انتخابات اخیر داشته‌اند، تاکید کرد: ابزارهای نوین منجر به تغییر «پارادایم‌های قدرت» می‌شوند؛ به‌طوری که مفهوم قدرت تغییر می‌کند. در سطح دیگر نیز این ابزارها «نقش رسانه‌ای- اطلاع‌رسانی» پیدا کرده‌اند، بنابراین بعد از جامعه اطلاعاتی، جامعه‌ای را شاهد خواهیم بود به نام «جامعه شبکه‌ای» که در آن مفهوم اجتماعی قدرت تغییر پیدا می‌کند.این گفت و گو را ادامه می خوانید:
برخی از کارشناسان معتقدند که مشارکت سیاسی مردم در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان نشان از نقش بی‌بدیل رسانه‌های مجازی به خصوص شبکه‌های اجتماعی و در شرایط کنونی اپلیکیشن‌های اطلاع‌رسان دارد. آیا شما نیز با چنین عقیده‌ای موافق هستید؟
ابتدا لازم است کمی به عقب برگردیم. با ورود اینترنت به عرصه زندگی مردم و ظهور وبلاگ‌ها و بلاگرها دوره وب ۱ آغاز شد. در این دوره، پدیده بلاگرها تغییروتحولاتی جدی در زمینه‌های مختلف رقم زد. از سال ۲۰۰۴ وب ۲ یا همان شبکه‌های اجتماعی تحولی دیگر را موجب شد؛ به‌طوری که استفاده از این شبکه‌ها تا ۲۰۰۶ در همه جهان همگانی شدند. از آنجا که هر ۱۵ سال یک‌بار نسل جدیدی از وب تغییرات عمده‌ای را در جهان ایجاد می‌کند بنابراین در سال ۲۰۲۰، وب ۳ نیز وارد عرصه می‌شود که این بخش نیز تحولاتی جدی در عرصه فضای مجازی ایجاد خواهد کرد. بنابراین لازم است با بررسی دوره وب ۱ و ۲ به این پرسش پاسخ دهیم. اگر ظهور بلاگ‌ و بلاگرها نقطه عطف وب ۱ بود، ظهور شبکه‌های اجتماعی نقطه عطف وب ۲ شناخته می‌شود. آغاز فعالیت مردم در وب ۲ به واسطه شبکه‌های اجتماعی سیستمی صورت گرفت و هر کس به‌گونه‌ای از وب بهره می‌برد و وارد شبکه اجتماعی می‌شد که فیس بوک جزو آن بود. مانوئل کاستلز در سال ۱۹۹۹ نظریه سه گانه خود را ارائه کرد مبنی بر اینکه شبکه‌های اجتماعی در سه وجه تغییراتی را ایجاد می‌کنند، اول اینکه این شبکه‌ها منجر به تغییر «پارادایم‌های قدرت» می‌شوند به‌طوری که مفهوم قدرت تغییر می‌کند؛ دوم اینکه شبکه‌های اجتماعی «نقش رسانه‌ای- اطلاع‌رسانی» پیدا می‌کنند و سوم اینکه بعد از جامعه اطلاعاتی، جامعه‌ای را شاهد خواهیم بود به نام «جامعه شبکه‌ای.» بنابراین مفهوم اجتماعی قدرت تغییر پیدا می‌کند.

این تغییر در چه سطحی صورت می‌گیرد؟
من در یکی از مقالاتم به این نظریه سه گانه اشاره کردم؛ اینکه اگر در وب ۱ شخص استفاده‌کننده «کاربر» نام داشت، در وب ۲ دیگر نمی‌توانیم نام کاربر را بر آن فرد بگذاریم؛ زیرا این فرد، دیگر«ارتباط‌گر» شده است. چون ضمن استفاده از وسیله ارتباطی در عین حال تولید محتوای پیام نیز می‌کند. آن قسمتی که به آن نقد وارد است اینکه شبکه اجتماعی رسانه نیست. اما اطلاع‌رسانی از طریق تکنولوژی ارتباطی در قالب Network social یا همان شبکه‌های اجتماعی قدرتمند، صورت می‌گیرد. پدیده «مرتضی پاشایی» که جامعه‌‌شناسان بررسی جامع و دقیقی در مورد آن انجام دادند، در این بستر صورت گرفت و تحلیل نیز شد. انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری نیز دومین موردی است که نشان از قدرت اطلاع‌رسان بودن این شبکه‌ها دارد. اینکه این دو انتخابات نیز در قالب یک پدیده خود را نشان داد. بنابراین باید نام انتخابات اخیر را «انتخابات شبکه‌ای» بگذاریم. در مذاکرات لوزان نیز برای تحلیل عملکرد وزیر امور خارجه کشورمان از عنوانی به نام «دیپلماسی شبکه‌ای» بهره بردم و استفاده هوشمندانه و موفقی بود. این شبکه‌ای بودن و شدن یک پارادیم تازه را ایجاد کرده که با زندگی ما عجین شده؛ شاید هم این زندگی ماست که در قالب «رویداد» یا در قالب «پدیده»‌های این‌چنینی، عجین شده است. در قالب رویدادی مثل انتخابات و در قالب پدیده‌ای مثل سیاست خارجی کشور که روندمدار بود_ یعنی از یک نقطه‌ای شروع می‌کنید و به نقطه دیگر می‌رسید_ تبدیل به یک دیپلماسی شده که عملا یک پدیده با سیاست خارجی گره خورده است.

بنابراین می‌توان گفت که در این فضا همان‌قدر که نامزدهای انتخاباتی توانستند از این فضا بهره ببرند، کاربران نیز براساس هدف‌گذاری‌شان نقش اطلاع رسان را برعهده داشتند که این میزان مشارکت را بالا برد.
در انتخابات ۷ اسفند شاهد پیوند منطقی بین وب دو به وب یک بودیم. یعنی به‌عنوان یک ارتباط‌گر یا شهروند که در فضای ضلع دو حضور پیدا می‌کند از طریق شبکه‌های اجتماعی موب یا موبایلی به خبرها و کانال‌هایی که در تلگرام منتشر شد، دست پیدا کردیم. در این میان به ربات‌ها یا افرادی که ما را در گروه‌های متنوع اضافه کردند، اعتماد کردیم، بنابراین در گروه‌هایی حضور یافتیم که خودمان دنبال خبرهای موثق‌تر بودیم. از این طریق خبرهای موثق‌تر از طریق وب ۱ وارد وب ۲ شد. بنابراین اخبار ضلع یک یعنی خبرگزاری‌ها و سایت‌هایی که به تولید خبر می‌پردازند و گفتمان قالب را دنبال نمی‌کنند را منتشر کردیم و از این طریق گفتمان‌های متفاوت را شاهد بودیم. به‌طوری که در وب ۱ محتوا تولید و منتشر شد اما وب ۲ با استفاده از لینک‌های وب ۱ به اطلاع‌رسانی پرداخت. درواقع یک «بک‌لاین» اتفاق افتاد. یعنی به وب ۱ بازگشت و خبرها در آن بخش مورد مطالعه قرار گرفت. این اتفاق چون یک ارتباط منطقی، دارای کارکرد اصولی و حرفه‌ای است، بسیار مناسب و بدون هیجان بوده زیرا همه چیز سر جای خود اتفاق افتاد، بنابراین باید از این موضوع استقبال کرد و در بسیاری از موضوعات دیگر از آن بهره ببریم. البته باید بدانیم که مخاطبان آنقدر سطح فرهنگ و آگاهی دارند که از این فضا استفاده صحیح خواهند داشت؛ به‌طوری که خودشان در برابر شایعات و خبرهای نادرست «واکنش» نشان می‌دهند و اگر خبری صحیح باشد درخصوص آن اطلاع‌رسانی می‌کنند.

بنابراین معتقدید که در آینده نیز شاهد استفاده هر چه بیشتر از این بخش هستیم و اینکه این فضا می‌تواند بر مشارکت سیاسی مردم اثرگذار باشد؟
حتما؛ من پیش‌بینی می‌کنم که مثل اتفاق کنونی در آینده نیز شاهد مشارکت بسیار گسترده مردم در چنین فضایی در موضوعات مختلف دیگر و البته مشابه خواهیم بود.