همانندسازی و منفیبافی؛ راهکارهایی برای اثرگذاری بر آرا
همه ستادهای انتخاباتی وانمود میکنند که از مبارزه منفی بهدورند و این بر خلاف اصول اخلاقی حاکم در کشور است، اما دقیقا به این فکر میکنند که حملات منفی بیش از هر ابزار تبلیغاتی در پیروزی آنها مفید خواهد بود. دلیل خوبی برای این عمل کاندیداها میتوان پیدا کرد. مشکلات همیشه وجود دارند، برخی قویتر و برخی ضعیفتر و طبیعتا مردم همیشه خواهان بهبود وضع فعلی هستند که کاملا درست و منطقی است. تحت چنین شرایطی تمرکز بر نقاط منفی که مردم در حال حاضر از آن در حال رنج بردن هستند، بسیار عامهپسندتر از گفتن دیدگاههای مثبت خود در مورد سایر موارد است.
همه ستادهای انتخاباتی وانمود میکنند که از مبارزه منفی بهدورند و این بر خلاف اصول اخلاقی حاکم در کشور است، اما دقیقا به این فکر میکنند که حملات منفی بیش از هر ابزار تبلیغاتی در پیروزی آنها مفید خواهد بود. دلیل خوبی برای این عمل کاندیداها میتوان پیدا کرد. مشکلات همیشه وجود دارند، برخی قویتر و برخی ضعیفتر و طبیعتا مردم همیشه خواهان بهبود وضع فعلی هستند که کاملا درست و منطقی است. تحت چنین شرایطی تمرکز بر نقاط منفی که مردم در حال حاضر از آن در حال رنج بردن هستند، بسیار عامهپسندتر از گفتن دیدگاههای مثبت خود در مورد سایر موارد است. از سوی دیگر یک کاندیدا میتواند به نوعی به مردم احساس یکی بودن با آنها را انتقال دهد و از طریق مکانیزمهای دفاع روانی همذاتپنداری یا همانندسازی را بین مخاطبان ایجاد کند و در جذب آرای آنان موفق باشد.
در واقع در این حالت پیروزی وی پیروزی مردم نیز تلقی خواهد شد زیرا جدا از آنکه نتایج سیاستهای وی چه خواهد بود، وی توانسته است با چنین احساس روانی مردم را تحت تاثیر قرار دهد. همذاتپنداری چیست و سازوکار آن چگونه است؟ در واقع این سازوکار چطور میتواند بهعنوان ابزاری برای جذب آرا مورد استفاده قرار بگیرد؟ علاوه بر این موضوع، در ادامه به بحث مطرح شدن موارد منفی و طرح آن از سوی کاندیداها نیز خواهیم پرداخت. در واقع، یکی از مهمترین مکانیزمهای دفاعی انسانها identification نامیده میشود که در واقع معادل همان «همذاتپنداری» است. این عبارت به این معنا است که اگر متنی را بخوانیم یا فیلمی را تماشا کنیم، خود را بهجای شخصیتهای داستان یا فیلم میگذاریم و به این ترتیب تقریبا همان احساساتی را که آن شخصیت تجربه میکند ما نیز تا حدی تجربه میکنیم. با او همدردی میکنیم، دلسوزی میکنیم و حتی رفتارش را توجیه میکنیم. در این شرایط اگر کسی بتواند تودهها و بهخصوص جامعه مورد هدف آرای خود را به درستی روانشناسی کند، تنها با تکیه بر گفتارها و وعدهها میتواند احساسات آنان را با خود همسو کند و به نوعی قهرمان تودهها شود. البته این امر نیاز به شناخت صحیح وی از نیازهای مخاطبانش دارد. تحت این شرایط، وی در نظر مردم فردی مورد اعتماد و محبوب جلوه خواهد کرد.
از سوی دیگر، تحقیقات پژوهشگران بر این موضوع مهر تایید زده است که ساختار مغز انسان در تصمیمسازی بیشتر به سمت جبران حوادث و اتفاقات منفی گرایش دارد تا نکات مثبت در زمینهای جدید. بهدیگر بیان مغز انسان تمایل دارد که اطلاعات منفی را خیلی راحتتر و سریعتر از اطلاعات مثبت به یاد آورد. یادآوری این مطالب دریچه ورودی تصمیمسازی را تغذیه کرده و خروجی آن گرایش به سمت کسی دارد که این اطلاعات را بازگو کرده است. بنابراین در شرایطی که معضلی در تیتر خبرها قرار گرفته و مردم دائما در حال صحبت در مورد آن یا شنیدن اخبار راجع به آن هستند، آماده تحریک اذهان برای استفاده از بازار انتخابات است. بنابراین بیشتر مباحث در برخی شرایط به برجسته کردن صفات منفی افراد تعلق میگیرد و به همین دلیل است که یک مناظره انتخاباتی بیش از بیان دیدگاههای آتی به مجادله کاندیداها منتهی میشود. تجربه نشان میدهد که در برخی شرایط در کارزار انتخاباتی مردم بیشتر علاقهمند هستند تا از سر تنفر نسبت به یک کاندیدا به کاندیدای دیگری رای دهند.
بنابراین در مناظرات نامزدان سعی میکنند که برچسبهای بدی به طرف مقابل بزنند تا حتی در شرایطی که خودشان نیز کارنامه خوبی ندارند، بهواسطه تنفر مردم از طرف مقابل میزان زیادی از آرا را به سبد خود سرازیر کنند. برای مثال از مناظرات ترامپ و کلینتون بهعنوان افتضاح انتخاباتی یاد شد و هر دو کاندیدا یکدیگر را آماج توهینها و اتهامات قرار دادند تا اینکه به بیان برنامههای اقتصادی- سیاسی خود بپردازند. یا در همین انتخاباتی که یکشنبه گذشته در فرانسه انجام شد آخرین مناظره صحنه درگیری لفظی دو نماینده بود که ماکرون با زیرکی و درایت بهترین برچسبهای ممکن سازگار با رفتار لوپن را به او چسباند تا با کسب اکثر آرا پیروز از میدان مناظره خارج شود. باید توجه داشت که همیشه فردی که از این رویه استفاده میکند پیروز نخواهد بود و ممکن است او با این کار خود، رویه دیگران را نیز تغییر داده و جنگی اساسی بر مبنای عملکردهای ضعیف و نقصهای طرفین صورت گیرد که شاید خود فرد را به مهلکه خروج از میدان انتخابات بکشاند.
دیدگاه جمعآوری رای با تکیه بر منفی جلوه دادن رقیب اگرچه نقصهای افراد را برای مردم نمایان میکند، اما بهطور کلی فضای انتخاباتی را از یک فضای منطقی و تبادل نظر اصولی در مورد مسائل کشور دور میکند. چه بسا کسانی که افراد لایقی هستند و نتوانند در این رویه بازی انتخاباتی را به پیش ببرند و بهرغم شایستگیهای خود از صحنه سیاسی کشور محو شوند. علاوه بر این، در این دیدگاه اغلب دیدگاههای پوپولیستی از شانس بالایی برای پیروزی برخوردارند زیرا نقص یک فرد یا یک دولت را از زبان مردم فریاد میزنند و آن را در مقابل تودهای از توقعات مردم قرار میدهند.
ترس، عاملی مهم در اثرگذاری بر آرا
برخی پژوهشها نشان میدهد که عامل ترس نقش مهمی در تحریک مردم برای قرار گرفتن در صف متقاضیان رای دادن خواهد بود. در فضای ترس بهخصوص در میان مردم محافظهکار، نامزدانی موفق خواهند بود که طرحهای بهتری برای آرامش مردم ارائه دهند. بررسیها حاکی از این است که ترس موجب میشود مردم با دقت بیشتری رای خود را در انتخابات برگزینند. اگر بیم آن رود که یک دیدگاه یا یک نگرش ناصحیح قرار است بر فضای اقتصادی و سیاسی یک کشور حاکم شود، موجی از آرای ناشی از ترس به سمت صندوقهای انتخاباتی سرازیر میشود و این رویه تاثیر زیادی در جذب آرا دارد. عدم شناخت صحیح مردم جامعه و علایقشان موجب میشود برخی احزاب بهراحتی رقابت انتخاباتی را ببازند. علایق مشترک مردم همگی بازخورد سیاستهای قبلی بهکار گرفته شده دولتها هستند. مردمی که نگران وضع آینده هستند دائما بهدنبال اثبات حقانیت کاندیداهای خود در میان دوستان، خانواده و آشنایان هستند. بنابراین حتی اگر در انتخابات هیچیک از کاندیداها مدنظر آنها نباشد باز هم در انتخابات شرکت کرده تا حداقل بتوانند در تعیین چارچوب کلی سیاست کشور در سالهای آینده تاثیرگذار باشند. با این حال علاوه بر ترس، عواملی همچون نفرت و در برخی موارد هویت قومی یا مذهبی نیز در جذب آرای مردم یک کشور یا منطقه دخیل هستند.
در چه مواقعی عواملی چون ترس و انزجار از رقیب، در هدایت رای مردم تاثیرگذارند؟
اصولا ترس و انزجار از مردم قدرت بالایی در هدایت آرای آنان دارا هستند. اگر به انگیزههای انتخاباتی در سراسر دنیا توجه کنید تعداد زیادی از مردم در حمایت از حرفهای تند یک کاندیدا علیه وضع موجود، یا کاندیدایی که به خوبی از خود محافظت کرده و با برچسبهای مختلف رقیب را به سیبل انتقاد تبدیل کرده به پای صندوقهای رای میآیند. عده دیگری نیز از ترس روی کار آمدن یک نگرش برای مثال ترس از روی کار آمدن حزب دموکرات، جمهوریخواه، راست افراطی، چپ و... راغب به رای دادن در یک انتخابات میشوند و حتی اگر هیچیک از کاندیداها باب میل او نباشند، به وی رای میدهند. اینها عواملی هستند که در فاصلهای از سطح هوشیاری بر رای شما تاثیرگذارند. این عوامل حاصل سالها تجربه و مشاهده افراد از عملکردها، دولتها و احزاب سیاسی مختلف است که نمود آن به شکل نفرت از حزب مقابل یا ترس از روی کار آمدن آنها مردم را به پای صندوق رای میکشاند. اما آیا این عوامل همیشه یگانه عامل موثر در رای دادن افراد هستند؟ مسلما پاسخ منفی است.
اگر بهصورت دقیق اقدام به بررسی دیدگاههای سیاسی مختلف کرده باشید و بهخوبی از آثار و پیامدهای حکومت احتمالی هر یک از احزاب آگاه باشید یک انتخاب هوشیارانه خواهید داشت. انتخابی که بهدرستی صورت گرفته و جای شکی در آن نیست تا ضمیر ناخودآگاه بتواند در تایید آن نقشی داشته باشد. این قبیل فاکتورها زمانی عرصه ظهور پیدا میکنند که شما نامطمئن هستید یا نمیتوانید بین چند کاندیدا یکی را برگزینید. شاید دیده باشید که عدهای قبل از انتخابات و بعد از اعلام نامزدهای نهایی، کاندیدای خود را انتخاب کرده و تا آخرین روز از مواضع او حمایت میکنند. بنابراین اگر شما نمیدانید که چرا گرایش به کاندیدای خاصی دارید یا دلیل اینکه از دیگری تنفر دارید چیست، چنین عواملی در رای نهایی تاثیر گذاشتهاند. روزانه کلیپها، مطالب، تصاویر و انواع و اقسام اطلاعات از طریق وسایل ارتباطی بین مردم توزیع میشود.
پس از هر مناظره عدهای شعارها و لحظات حساس نبرد کاندیداها را در شبکههای مختلف اجتماعی باز نشر میکنند تا بتوانند مردمی که هنوز انتخاب نهایی خود را انجام ندادهاند راغب به رای دادن به کاندیدا یا حزب خود کنند. در این میان برخی کاندیداها با شناخت عوامل روحی و روانی مردم قصد دارند این خیل عظیم مردد را به سمت خود هدایت کنند. هر چقدر روانشناختی جامعه در بین کاندیداها قویتر باشد بالطبع احتمال پیروزی آنها نیز بالاتر میرود. تیمهای انتخاباتی معمولا به نحوه توزیع این نگرشها در بخشهای مختلف جوامع توجه ویژه دارند، زیرا میدانند واکنشهای بخشهای مختلف نسبت به مواضع اعلام شده کاندیداها همگن نیست. برای مثال در بین قشر کمدرآمد و جویای کار به اعتراض به وضع موجود پرداخته و در بین اقشاری با درآمد بالا به ارائه راهکارهایی در زمینههای افزایش آزادی در جامعه میپردازند. اما باید در نظر داشت مردم نیز باید کاندیدای خود را بهخوبی بشناسند و از جزئیات طرحهای آنان اطلاعات کافی داشته باشند.
عدم شناخت صحیح یک کاندیدا موجب میشود که از سر ترس یا تنفر از دیگر کاندیداها انتخابی صورت گیرد که نتیجه آن بر خلاف مصالح کشور باشد. راههای دیگری چون توجه به آداب و رسوم یک منطقه یا عادات مذهبی نیز یکی دیگر از راههای ورود به ضمیر ناخودآگاه مردم است که باید توجه ویژه به آن داشته باشند. مردم باید کاندیدای خود را با دید باز انتخاب کنند و نگذارند بخشی از مغز که کار خود را بدون هماهنگی با ما انجام میدهد، تصمیمساز نهایی در فرآیند رای دادن باشد. این سیستمهای ایجاد ترس یا تنفر سیستمهایی هستند که بدون اینکه بدانید شما را وارد یک بازی انتخاباتی کرده که ممکن است در بحبوحه آن تصمیمی کاملا بر خلاف علایق سیاسی و اقتصادی خود بگیرید. بنابراین در انتخاب افراد باید کارنامه آنها و نحوه عملکردشان در گذشته و حال و در زمینههای مختلف، بیش از هر چیز بررسی شود.
ارسال نظر