شبهجزیره اسرارآمیز (قسمت چهلوسوم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
با این حال، تضمین سود نهایی شرکتهای دولتی همیشه آسان نیست. شرکتهای دولتی، در ذات خود، در اقتصادی دستوری عمل میکنند که قیمتها را تعیین، هزینههای مختلف از توزیع تا عمده فروشی و تا تبلیغ را حمایت مالی کرده و ممکن است سوبسیدهای مستقیم تری به شکل تامین برق و سایر تاسیسات در زیر نرخ جهانی دریافت دارند. علاوهبر این، شرکتهای دولتی مسوولیتهای مختلفی دارند که محاسبه آن سخت بوده یا برای پیچیدهتر کردن تصویر بهکار گرفته میشود: مسکن کارگران، مستمری، مزایای بیماری و داراییهای مختلف و نیز (در بسیاری موارد) تامین رفاه اساسی مانند مدارس، درمانگاه ها، مراقبتهای پزشکی، تعطیلات تفریحی برای کارگرانشان، حملونقل محلی و پرداخت برای بازنشستگان، کارکنان بازنشسته بیمار یا معلول. اینها کارکردهای اجتماعی تحمیل شده بدین معنا هستند که شرکتهای دولتی ببا بسیاری از کارکنان مازادی که مورد استفاده قرار نمیگیرنده ناچار مملو از معیارهای غربی هستند ؛ چیزی که «تولید به خاطر اشتغال» نامیده میشود.
ماهیت سیستم برنامهریزی در کرهشمالی بدان معنی است که بسیاری از بنگاه های دولتی در موقعیت پرهزینه نه تنها تولید یک محصول بلکه حفظ کارگاه مونتاژ برای تولید محصولات مورد نیاز بودند: کارگاه تراشکاری، تسمه نقاله، ابزار و تمام قطعات یدکی مورد نیاز برای فعال نگه داشتن همه چیز. بهطور طبیعی، این معمولا بدان معنی است که تاسیسات کارخانهای غیر استاندارد و منسوخ بوده درحالیکه ضرورت تولید این مواد باعث افزایش صورت پرداختیها میشود. این سیاهه پرداختیها به خاطر نیاز به حفظ آنچه که اغلب به آن تحت عنوان «نیروی کار تلنبار شده» اشاره میشود افزایش یافت، نیروی کاری که متشکل از «دستهای اضافی» میشود، اگر طرحی ضربتی ناگهان اعلام شود.
اقتصاد دستوری بسیار متمرکز، اصلاحات برای پیونگ یانگ را بینهایت دشوار میسازد. وقتی کرهشمالی از مناطق اقتصادی ویژه صحبت میکند ممکن است نیم نگاهی به چین داشته باشد اما شروع یک روند اصلاحی شبیه به چین، با وجود ستایش کیم ایل سونگ از طرح «چهار نوسازی» دنگ شیائوپینگ در سال ۱۹۸۴، تقریبا غیرممکن است. اقتصاد کرهشمالی بیشتر بر الگوی شوروی شکل گرفته تا چین. اقتصاد شوروی و کشورهای بلوک شرق وقتی اصلاحات اولیه آغاز شد، بسیار صنعتی و ملی شده بود. بیش از ۹۰ درصد از نیروی کار در بنگاههای دولتی حضور داشتند و همگی هم از مزایای رفاه اجتماعی برخوردار بودند. این وضعیت هماکنون هم در کرهشمالی منعکس است. با این حال، چین کاملا متفاوت بود. در آغاز اصلاحات دنگی ۸۰ درصد از مردم چین بر روی زمین کار میکردند. اقتصاد چین بیشتر اقتصاد کشاورزی بود (و هنوز هم هست) با سرانه تولید ناخالص ملی زیر ۱۰۰ دلار در سال.
کمتر از ۲۰ درصد چینیها تحت پوشش پرداختهای رفاهی به اصطلاح «کاسه آهنین برنج» بودند. بنابراین میتوان گفت که دست کم به لحاظ اقتصادی چین هرگز بیش از ۲۰ درصد سوسیالیست نبود و اکثریت قریب به اتفاق جمعیت روستایی از مزایای اجتماعی برخوردار نبودند. البته به لحاظ سیاسی، سیستم، غیرقابل انعطاف بود و مخالفت را تحمل نمیکرد و رسما اعلام کرد که اقتصاد، سوسیالیستی است. با این حال، به این دلیل که چین به لحاظ اقتصادی نه خیلی صنعتی بود و نه اینکه دست به ملی سازی زده بود، مسلما آغاز روند اصلاحات آسان بود و توانست باعث رشد درآمد و در مجموع رشد اقتصادی شود؛ آنچه برخی اقتصاددانان چینی آن را چنین توصیف میکنند: «رشد را محقق سازید حتی اگر مشکل وجود داشته باشد، آن را در فرآیند رشد حل کنید».
چین با مشکلاتی روبهرو شد. اندیشکده نخستوزیر سابق «ژائو ژیانگ» - موسسه اصلاحات اقتصادی در پکن- که تا حد زیادی سازوکار اصلاحات را درک کرده بود و بر آنچه که سیاست مجارستانی و یوگسلاویایی نامیده میشد رنگ و لعابی چینی داد، به برخی از مشکلات اصلاح بنگاههای دولتی اشاره کرد. این مشکلات شامل تمایل مدیران برای افزایش مصرف و سرمایهگذاری بد میشود که منجر به از دست دادن سوددهی میشود. مدیران بنگاههای دولتی از طریق پاداشهای کلان مایل به جبران خسارت برای خودشان و نیروی کارشان هستند که - اگرچه نیروی کاری شادتر خلق میکند - به سود یا عملکرد ارتباطی ندارد بلکه اهدافی برنامه محور دارد. آنها همچنین موفق شدند پاداش خود و پاداش کارگرانشان را از طریق تخصیص مسکن و سایر مزایای اجتماعی بیشتر کنند. موسسه ژائو به این نتیجه رسید که مدیرانی که احساس کمتری از خطر یا درک واقعیت اقتصادی بهعنوان غایت حزب - دولت دارند اقدامات خود را امضا کرده و ضمانت تامین مالی دادند. بنابراین، دورهای از «وامهای مصلحتی» با انگیزه سیاسی را آغاز کردند که باعث شکل گیری حجم زیادی از بدهی و وامهای غیرکارآمد (NPLs) در بخش بانکداری تجاری دولتی در چین شد. این هنوز یک عامل مهم منفی در سیستم مالی چین است.
ارسال نظر