کارکردهای سیاسی کاریکاتور !
نجیبه محبی جنبش «مشروطیت» که با امضای مظفرالدین شاه، قانونی شد، با تیرخلاص کودتای سوم اسفند بعد از ضربات مهلکی که محمدعلیشاه و دیگر مستبدان بر پیکر آن زدند، به نفسهای آخرش رسید. با شلیک توپ به مجلس اول توسط لیاخوف روسی (۳۱تیر۱۲۸۷) مجلس اول پیش از پایان وقت قانونی اش از دست رفت. مجلس دوم با اولتیماتوم روسیه و مجلس سوم نیز با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روس و انگلیس به ایران منحل شد و بهار سیاسی ایران، به خزان مجلسهای فرمایشی رضاشاه رسید و زمستان طولانی و سخت ایران تا شکلگیری دولت دکتر مصدق ادامه پیدا کرد.
نجیبه محبی جنبش «مشروطیت» که با امضای مظفرالدین شاه، قانونی شد، با تیرخلاص کودتای سوم اسفند بعد از ضربات مهلکی که محمدعلیشاه و دیگر مستبدان بر پیکر آن زدند، به نفسهای آخرش رسید. با شلیک توپ به مجلس اول توسط لیاخوف روسی (31تیر1287) مجلس اول پیش از پایان وقت قانونی اش از دست رفت. مجلس دوم با اولتیماتوم روسیه و مجلس سوم نیز با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روس و انگلیس به ایران منحل شد و بهار سیاسی ایران، به خزان مجلسهای فرمایشی رضاشاه رسید و زمستان طولانی و سخت ایران تا شکلگیری دولت دکتر مصدق ادامه پیدا کرد.
مشروطه دستاورد آگاهی جمعی و وحدت ملی ایرانیان برای نفی ناپسندیهای سیاسی و فرهنگی جاری در کشور بود. یکی از مهمترین ابزارهای آگاهی بخشی در آن دوران، روزنامهها و شبنامهها بودند. کاریکاتور بهعنوان هنری انتقادی با اصالت سیاسی در همان روزها متولد شد و با جاذبه طنز توام با تصویر توانست جایگاه ویژهای در مطبوعات آن ایام پیدا کند، البته احتمالا پایین بودن نرخ سواد، دلیل دیگری بر اهمیت کاریکاتور در آن ایام بوده است به نحوی که وجود کاریکاتور در یک نشریه، تضمینی برای فروش بیشتر آن بود.
ملک المورخین مدیر روزنامه «وطن» پس از 18 شماره کاریکاتور را به روزنامهاش اضافه کرد و نوشت «چون امروزه اهالی ایران را قوه ادراکیه منحصر به چشم حس است و هرچند نویسنده مطالب حکمتی و سیاسی را به لباس نثر زینت بدهد، اثری بیثمر دارد، زیرا روزنامه و جریده را بدون صور مضحک نگیرند و نخوانند در طول این مدت آنچه نوشتیم برخوانندگان هیجانی نبخشید؛ بهتر آن دیدیم که از این پس تغییر اسلوب داده مطالب سیاسی را به طرز کاریکاتور بنماییم، باشد که اثر خود را در موقع بدهد و ضرر به کاغذ و مصارف جریده نرسد.»
به هر جهت درون مایه کاریکاتورهای آن دوران انتقاد از استبداد دربار و دولت و رویههای جاری قضایی در کشور و مروج نظام پارلمانی بود،در عرصه فرهنگ و سلامت مهمترین موضوع برای کاریکاتورها خرافاتزدایی و ترویج بهداشت عمومی و تشویق در ایجاد مدارس برای مبارزه با جهل و خرافه بود. مقایسه فقر و عقبماندگی ایران با کشورهای پیشرفته و آزاد آن دوران، موضوع دیگر کاریکاتورها در آن دوران بود. آنچه در زیر میآید تنها مشتی از خروارها کاریکاتور در آن دوران است:
کاریکاتور زیر در شماره سوم نشریه «کشکول» چاپ شده بود و اکثر مخالفان مشروطه را بهعنوان کسانی که بدون هیچ دلیلی با آن مخالفت میکنند، معرفی میکند.
نشریه «آینه غیب نما» به مشکل دیگری در سیاسیون آن دوران میپردازد، در این کاریکاتور افرادی معرفی میشوند که منافقانه هم با مخالفان مشروطه و هم با موافقان مشروطه همراهی میکند.
روزنامه «تنبیه» به ظلم و ستمی که از سوی زورمندان جامعه بر فرودستان اعمال میشود اشاره میکند.
«شکوفه» به رواج گسترده خرافات در درمان بیماریها در آن ایام میپردازد، بسیاری از کاریکاتورهای این دوران به دلیل ناتوانی نقاشان در بیان موضوع، پر از نوشته است، مانند کاریکاتور زیر که در آن صرع را ناشی از ورود جن به بدن فرد تلقی میکنند، و تصور میکنند با گرفتن شست پای فرد مصروع و با زدن چوب به او و خواندن دعا جنها از بدنش خارج میشوند.
تنها برای نمونه بخشی از متن نوشتههای کاریکاتور آخر را در زیر میآوریم تا با فضای آن دوران آشنا شویم.
«سکینه آن بقچه کهنهها را بیار تا این مردیکه نیامده کهنهها را بشورم.
آه مردشور اون شکلت رو ببرد، من هر وقت میآیم یه تیکه کهنه سر جوب بشورم این مردیکه مثل عزرائیل بالای سر من حاضر است نمی گذارد بشورم.
میراب: باجی آخر حیا کن؛ این همه کثافت تو آب نریزید آخر این آبها میره توی آب انبارهای مردم میخورند ناخوشی میگیرند
زن دیگر : پس چه کار کنم؟ وانگهی آب چه کار داره به ناخوشی؟ از بس که این حرفها را زدید مردم را به خاک سیاه نشاندید.
زن دیگر: عمو خدا پدرت رو بیامرزد، بر فرض از این آب مردم بخورند چطور میشه؟ مگر نمی دونی که این آبِ کُر هست؟ هرچی توش بریزی پاک میشه، مگر خدا نکرده دیوانه شدی؟ هیچی سرت نمی شه نگاه کن ببین آن بنده خدا مشهدی یارونقلی چه طور دمر افتاده آب میخورد؟ آدم باید قلبش را صاف کند والا قلب که صاف نشد هرچی آب صاف زلال بخورد خاصیت ندارد.
میراب: لا اله الا الله. خوب بچه را چرا تو آب سرپا گرفتی؟
یارونقلی: دِ راست میگه؛ تو میرابی یا حکیمی؟ تو را چه به این ...خوردنها؛ تو مشغول کار خودت باش. چه کار به این بیچارهها داری؟
میراب : به به دیگه حالا خوب شد یراق بندم پیدا کردین پس من دیگه رفتم، خداحافظ.»
اما کاریکاتور بیانش چنین بی پروا باقی نماند و با موانعی که بر سر راه مجلس شورای ملی به وجود آمد، آن نیز به مرور دچار پرده پوشی و غیرسیاسی شد. از دست رفتن غنای صدر مشروطیت به استبداد پنهان شده در پوستین مشروطیت پس از سوم اسفند، در حقیقت نظام خنده را با مانع روبهرو کرد، تا آخرین سنگر مقاومت مردم فتح شود و آخرین سلاح فرودستان در برابر قدرت بیرقیب حاکمان مستبد خلع شود.
بنابراین روزنامهها که زمانی نمیتوانستند نه از سیاست خارجی سخن بگوید که مبادا موجب رنجش سفرای خارجی شوند و نه در مورد مسائل داخلی صحبت کنند که حکام ولایات برنجند و کارشان صرفا بیان داستان سفرهای شکار شاه به اطراف پایتخت بود یا سخن گفتن از گربه یا شیر مورد علاقه شاه و گاه سخیفتر، راوی توصیفاتی منظوم و منثور از آب و هوای خوب و باران و ماه و ستارگان و آفتاب به مدد مشروطه توانستند از واقعیتهای جامعه خود بگویند و به جای تورم حضور تصویر شاهان و فرزندانشان در صفحات روزنامه، کاریکاتورهای سیاسی چاپ کنند، اما دریغ که بهار بهارستان از آن ستانده شد.
منابع:
آبراهامیان، یرواند (1388) ایران بین دو انقلاب، ترجمه گلمحمدی و فتاحی ولیلایی، تهران: نشر نی.
بهنود، مسعود (۱۳۷۸) از سیدضیاء تا بختیار ، تهران: انتشارات دنیای دانش.
ذاکرالحسین، عبدالرحیم (1370) مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیّت، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رسول اف، رامین (۱۳۸۹) نخستینهای تاریخ روزنامهنگاری ایران، تهران: انتشارات جامعه شناسان.
مشروطه دستاورد آگاهی جمعی و وحدت ملی ایرانیان برای نفی ناپسندیهای سیاسی و فرهنگی جاری در کشور بود. یکی از مهمترین ابزارهای آگاهی بخشی در آن دوران، روزنامهها و شبنامهها بودند. کاریکاتور بهعنوان هنری انتقادی با اصالت سیاسی در همان روزها متولد شد و با جاذبه طنز توام با تصویر توانست جایگاه ویژهای در مطبوعات آن ایام پیدا کند، البته احتمالا پایین بودن نرخ سواد، دلیل دیگری بر اهمیت کاریکاتور در آن ایام بوده است به نحوی که وجود کاریکاتور در یک نشریه، تضمینی برای فروش بیشتر آن بود.
ملک المورخین مدیر روزنامه «وطن» پس از 18 شماره کاریکاتور را به روزنامهاش اضافه کرد و نوشت «چون امروزه اهالی ایران را قوه ادراکیه منحصر به چشم حس است و هرچند نویسنده مطالب حکمتی و سیاسی را به لباس نثر زینت بدهد، اثری بیثمر دارد، زیرا روزنامه و جریده را بدون صور مضحک نگیرند و نخوانند در طول این مدت آنچه نوشتیم برخوانندگان هیجانی نبخشید؛ بهتر آن دیدیم که از این پس تغییر اسلوب داده مطالب سیاسی را به طرز کاریکاتور بنماییم، باشد که اثر خود را در موقع بدهد و ضرر به کاغذ و مصارف جریده نرسد.»
به هر جهت درون مایه کاریکاتورهای آن دوران انتقاد از استبداد دربار و دولت و رویههای جاری قضایی در کشور و مروج نظام پارلمانی بود،در عرصه فرهنگ و سلامت مهمترین موضوع برای کاریکاتورها خرافاتزدایی و ترویج بهداشت عمومی و تشویق در ایجاد مدارس برای مبارزه با جهل و خرافه بود. مقایسه فقر و عقبماندگی ایران با کشورهای پیشرفته و آزاد آن دوران، موضوع دیگر کاریکاتورها در آن دوران بود. آنچه در زیر میآید تنها مشتی از خروارها کاریکاتور در آن دوران است:
کاریکاتور زیر در شماره سوم نشریه «کشکول» چاپ شده بود و اکثر مخالفان مشروطه را بهعنوان کسانی که بدون هیچ دلیلی با آن مخالفت میکنند، معرفی میکند.
نشریه «آینه غیب نما» به مشکل دیگری در سیاسیون آن دوران میپردازد، در این کاریکاتور افرادی معرفی میشوند که منافقانه هم با مخالفان مشروطه و هم با موافقان مشروطه همراهی میکند.
روزنامه «تنبیه» به ظلم و ستمی که از سوی زورمندان جامعه بر فرودستان اعمال میشود اشاره میکند.
«شکوفه» به رواج گسترده خرافات در درمان بیماریها در آن ایام میپردازد، بسیاری از کاریکاتورهای این دوران به دلیل ناتوانی نقاشان در بیان موضوع، پر از نوشته است، مانند کاریکاتور زیر که در آن صرع را ناشی از ورود جن به بدن فرد تلقی میکنند، و تصور میکنند با گرفتن شست پای فرد مصروع و با زدن چوب به او و خواندن دعا جنها از بدنش خارج میشوند.
تنها برای نمونه بخشی از متن نوشتههای کاریکاتور آخر را در زیر میآوریم تا با فضای آن دوران آشنا شویم.
«سکینه آن بقچه کهنهها را بیار تا این مردیکه نیامده کهنهها را بشورم.
آه مردشور اون شکلت رو ببرد، من هر وقت میآیم یه تیکه کهنه سر جوب بشورم این مردیکه مثل عزرائیل بالای سر من حاضر است نمی گذارد بشورم.
میراب: باجی آخر حیا کن؛ این همه کثافت تو آب نریزید آخر این آبها میره توی آب انبارهای مردم میخورند ناخوشی میگیرند
زن دیگر : پس چه کار کنم؟ وانگهی آب چه کار داره به ناخوشی؟ از بس که این حرفها را زدید مردم را به خاک سیاه نشاندید.
زن دیگر: عمو خدا پدرت رو بیامرزد، بر فرض از این آب مردم بخورند چطور میشه؟ مگر نمی دونی که این آبِ کُر هست؟ هرچی توش بریزی پاک میشه، مگر خدا نکرده دیوانه شدی؟ هیچی سرت نمی شه نگاه کن ببین آن بنده خدا مشهدی یارونقلی چه طور دمر افتاده آب میخورد؟ آدم باید قلبش را صاف کند والا قلب که صاف نشد هرچی آب صاف زلال بخورد خاصیت ندارد.
میراب: لا اله الا الله. خوب بچه را چرا تو آب سرپا گرفتی؟
یارونقلی: دِ راست میگه؛ تو میرابی یا حکیمی؟ تو را چه به این ...خوردنها؛ تو مشغول کار خودت باش. چه کار به این بیچارهها داری؟
میراب : به به دیگه حالا خوب شد یراق بندم پیدا کردین پس من دیگه رفتم، خداحافظ.»
اما کاریکاتور بیانش چنین بی پروا باقی نماند و با موانعی که بر سر راه مجلس شورای ملی به وجود آمد، آن نیز به مرور دچار پرده پوشی و غیرسیاسی شد. از دست رفتن غنای صدر مشروطیت به استبداد پنهان شده در پوستین مشروطیت پس از سوم اسفند، در حقیقت نظام خنده را با مانع روبهرو کرد، تا آخرین سنگر مقاومت مردم فتح شود و آخرین سلاح فرودستان در برابر قدرت بیرقیب حاکمان مستبد خلع شود.
بنابراین روزنامهها که زمانی نمیتوانستند نه از سیاست خارجی سخن بگوید که مبادا موجب رنجش سفرای خارجی شوند و نه در مورد مسائل داخلی صحبت کنند که حکام ولایات برنجند و کارشان صرفا بیان داستان سفرهای شکار شاه به اطراف پایتخت بود یا سخن گفتن از گربه یا شیر مورد علاقه شاه و گاه سخیفتر، راوی توصیفاتی منظوم و منثور از آب و هوای خوب و باران و ماه و ستارگان و آفتاب به مدد مشروطه توانستند از واقعیتهای جامعه خود بگویند و به جای تورم حضور تصویر شاهان و فرزندانشان در صفحات روزنامه، کاریکاتورهای سیاسی چاپ کنند، اما دریغ که بهار بهارستان از آن ستانده شد.
منابع:
آبراهامیان، یرواند (1388) ایران بین دو انقلاب، ترجمه گلمحمدی و فتاحی ولیلایی، تهران: نشر نی.
بهنود، مسعود (۱۳۷۸) از سیدضیاء تا بختیار ، تهران: انتشارات دنیای دانش.
ذاکرالحسین، عبدالرحیم (1370) مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیّت، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رسول اف، رامین (۱۳۸۹) نخستینهای تاریخ روزنامهنگاری ایران، تهران: انتشارات جامعه شناسان.
ارسال نظر