چیزی فراتر از مُد
مریم امینی
در جهان امروز، علوم و پدیدهها همواره و تحت عناوین جداگانه تفکیک میشوند؛ اما حقیقت این است که این علوم و پدیدهها، در بسیاری از مواقع و در زمینههای گوناگون، عملا با هم همنشینی دارند و در شکلگیری و رشد یکدیگر نقش مهمی داشتهاند؛ بهعنوان مثال ارتباط تنگاتنگی که بین ریاضی و موسیقی یا شیمی و چاپ دستی وجود دارد غیرقابلانکار است اما درنتیجه نامگذاری و تفکیک انجامشده هویدا نیست. آنچه امروزه طراحی مد نامیده میشود نیز چنین است. طراحی مد بهزعم بسیاری زیرمجموعه هنر قرار میگیرد؛ اما طراحی مد بهتنهایی قد علم نکرده است و بر شانه علوم دیگری مانند اقتصاد، سیاستگذاریهای فرهنگی، جامعهشناسی و.
در جهان امروز، علوم و پدیدهها همواره و تحت عناوین جداگانه تفکیک میشوند؛ اما حقیقت این است که این علوم و پدیدهها، در بسیاری از مواقع و در زمینههای گوناگون، عملا با هم همنشینی دارند و در شکلگیری و رشد یکدیگر نقش مهمی داشتهاند؛ بهعنوان مثال ارتباط تنگاتنگی که بین ریاضی و موسیقی یا شیمی و چاپ دستی وجود دارد غیرقابلانکار است اما درنتیجه نامگذاری و تفکیک انجامشده هویدا نیست. آنچه امروزه طراحی مد نامیده میشود نیز چنین است. طراحی مد بهزعم بسیاری زیرمجموعه هنر قرار میگیرد؛ اما طراحی مد بهتنهایی قد علم نکرده است و بر شانه علوم دیگری مانند اقتصاد، سیاستگذاریهای فرهنگی، جامعهشناسی و.
مریم امینی
در جهان امروز، علوم و پدیدهها همواره و تحت عناوین جداگانه تفکیک میشوند؛ اما حقیقت این است که این علوم و پدیدهها، در بسیاری از مواقع و در زمینههای گوناگون، عملا با هم همنشینی دارند و در شکلگیری و رشد یکدیگر نقش مهمی داشتهاند؛ بهعنوان مثال ارتباط تنگاتنگی که بین ریاضی و موسیقی یا شیمی و چاپ دستی وجود دارد غیرقابلانکار است اما درنتیجه نامگذاری و تفکیک انجامشده هویدا نیست. آنچه امروزه طراحی مد نامیده میشود نیز چنین است. طراحی مد بهزعم بسیاری زیرمجموعه هنر قرار میگیرد؛ اما طراحی مد بهتنهایی قد علم نکرده است و بر شانه علوم دیگری مانند اقتصاد، سیاستگذاریهای فرهنگی، جامعهشناسی و... استوار است. این مساله در تمام جهان یکسان است؛ اما میزان دخالت و حضور عناصر اثرگذار بر جریان مد، در هر کشوری و براساس شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود در آن جغرافیای سیاسی، متفاوت است. نگاهی به تاریخچه مد در ایران و مسیری که تا به امروز طی کرده است؛ ثابتکننده این مدعاست.
مفهوم مد
شاید بهنظر برسد که قدمت مد بهاندازه قدمت لباس و پوشش است. اما تفاوتی بنیادی که بین مد و پوشش وجود دارد این است که انسانها همواره خود تصمیم میگرفتهاند چه بپوشند؛ حتی اگر این تصمیم بهتدریج تبدیل به یک رسم یا سلیقه عمومی شده باشد باز نمیتوان به آن عنوان مد را اطلاق کرد. هنگامیکه خیاطها به جای پیروی از دستور مشتری، خود تصمیم به طراحی و اعمال سلیقه کردند؛ مد زاییده شد و خیاط تبدیل به طراح شد؛ درواقع طراحان لباس در ایجاد سلیقه و عمومیتبخشیدن به آن نقش مهمی ایفا میکنند. طراحی مد که خود نوعی طراحی سلیقه است، در قرن نوزدهم در اروپا آغاز شد و با فاصله زمانی نهچندان دور و با در اثر ارتباط با غرب، به ایران ورود پیدا کرد.
مد در ایران
اواخر دوره صفویه، زمانی بود که مراودات بین ایران و کشورهای اروپایی آغاز شد؛ بازرگانان، سیاحان، صنعتگران و هنرمندان وارد ایران شدند و اگر طراحی مد را بهعنوان گونهای از هنر بپذیریم؛ از همان زمان تاثیرات هنر غرب با ورود آثار چاپی غرب به ایران، بر نقاشی و پس از آن معماری و تزئینات وابسته به آن اثر گذاشت. اما آنچه مشخصا مد نامیده میشود و رسانه آن لباس و نحوه پوشش است از اواخر دوره قاجار و از زمان فتحعلیشاه بهعنوان یک شیوه وارداتی، بر سبک زندگی درباریان و پس از آن عموم مردم اثر گذاشت.
دوره قاجار
در ابتدا و پیش از تاثیرپذیری از مد رایج اروپا، لباس زنان دربار از پارچه زربفت ابریشمی و مخمل تولید داخل دوخته میشد و ترکیبی بود از نیمتنههای تنگ و آستین بلند با شلوارهایی که قد آن به زانو میرسید؛ اما تغییرات در لباسهای سنتی بهتدریج و از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد. در دوره قاجار، در اثر توسعه روابط سیاسی با دولتهای اروپایی، سفر درباریان به اروپا رواج پیدا کرد که نتیجه آن آشنایی با جهان غرب و تاثیرپذیری از آن بود و پوشش نیز بخشی از آن محسوب میشد؛ اما از آنجاییکه همواره مد با زنان و جوانان رشد پیدا کرده است، اعزام دانشجویان به اروپا و حضور اروپاییان بهعنوان میهمان در دربار قاجار، موجب آشنایی جوانان و زنان دربار با شیوه پوشش اروپاییان شد. دانشجویانی که در اروپا تحصیل میکردند خواهناخواه باید به شیوه کشورهای اروپایی لباس میپوشیدند و زنان نیز در اثر میهمانی و مراودت با زنان اروپایی با مد رایج در غرب آشنا میشدند.
در زمان فتحعلیشاه و در یکی از این دست میهمانیها بود که پوشش یک زن اروپایی مورد توجه یکی از زنان فتحعلیشاه قرار گرفت که این نقطه آغاز تغییر پوشش زنان دربار قاجار شد. این روند کجدار و مریز ادامه پیدا کرد تا در زمان ناصرالدینشاه، دخترش تاجالسلطنه که در اروپا تحصیل کرده بود و همواره از پشتیبانی پدر برخوردار بود، بهطور رسمی، باعث ورود مد روز اروپایی به ایران شد. اصولا در دوره قاجار تاثیرگذارترین زنان در تغییر پوشش، خویشاوندان شاه بودند و واکنش به این تغییرات نیز عموما تحت تاثیر همسرانشان بود. این نشان میدهد پوششی که وارد کشور شده بود با فرهنگ موجود سازگار نبوده است.از بین این زنان تاجالسلطنه که از ثروت و نفوذ برخوردار بود، با شوهرش بر سر پوشیدن لباس اروپایی جدل میکرد. فارغ از هرگونه ارزشگذاری یا انتقاد، شخص ناصرالدینشاه، به آنچه در غرب میگذشت علاقهمند بود و باعث ورود بسیاری از دستاوردهای جهان غرب به ایران شد؛ مد اروپایی نیز مانند عکاسی، سینما و صنعت برق، در دوره حکومت ناصرالدینشاه پروبال گرفت.
از آنجاییکه جغرافیا، فرهنگ و مذهب بر نوع پوشش همواره موثر بوده است؛ لباسهای غربی در دوره قاجار عینا در ایران مورد استفاده قرار نگرفت و با فرهنگ پوششی ایرانیان منطبق شد؛ بهطوریکه کتها با دکمه بسته شدند؛ لباسهای بلند با کمر تنگ و دامنهای ضخیم زیر کت پوشیده میشد و در برخی از مواقع رداهای طرح اروپایی به جای چادر در لباسهای بیرون از خانه استفاده میشدند. در دوره قاجار لباسها توسط خیاطان حرفهای دوخته میشد، آنها همچنین در مغازه خودشان در بازار نیز کار میکردند که این مساله باعث سرایت مد جدید، از دربار به دیگر لایههای اجتماعی شد.
دوره پهلوی
واردات دستاوردهای مدرنیسم به ایران که از دوره قاجار آغاز شده بود در دوره پهلوی سرعت گرفت. در دوره پهلوی اول رضا شاه دستور کشف حجاب زنان را صادر کرد و دستور داد مردها لباس متحدالشکل اروپایی بپوشند. پس از آن نشریات هم به این جریان کمک کردند و زنها میتوانستند؛ از طریق مجلههای اروپایی از تغییرات رنگ و فرم لباس باخبر شوند؛ اما در دوره پهلوی دوم، در زمان سلطنت محمدرضا شاه، بهدلیل افزایش مراودات خارجی، سیر تحول لباس و همراه شدن با مد نیز سرعت گرفت.
انقلاب اسلامی ایران
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ شمسی و در اثر ناخوشایند شمردهشدن با تجملگرایی، پوشش مردم ایران تحتتاثیر انقلاب تغییر کرد. انقلاب اسلامی ایران، با اهدافی که آن روزها دنبال میکرد؛ سعی در رواج سادهزیستی داشت که این مساله با حمله عراق به ایران و مسائل اقتصادی ناشی از آن شدت گرفت. در این دوران ایران از مد اروپایی تقلید نکرد اما شیوه پوششی که ناشی از یک ایدئولوژی سیاسی و مذهبی بود رواج یافت. لباس زنان در این سالها به مانتوهای بلند و چادر و لباس مردان به شلوارهای پارچهای و پیراهنهای ساده تغییر پیدا کرد؛ همچنین کراوات که نمادی از فرهنگ غرب بود کنار گذاشته شد و به اقلیت جامعه اختصاص یافت.
بالطبع پس از پایان جنگ، بسیاری از تنگناهای سیاسی و اقتصادی کاهش پیدا کرد و در اثر واردات البسه، رواج ویدئو و بسیاری از وسایل ارتباطی از این دست، موج مدگرایی در جامعه از نو آغاز شد؛ درواقع ایران در بسیاری از شئون از دستاوردهای مدرنیته تغذیه میکرد اما مدرنیته در جهان غرب براساس پیشینهای بهوجود آمده بود که در ایران وجود نداشت؛ در نتیجه دستاوردها و مظاهر آن نیز بهصورت ناقص و وارداتی در ایران بروز و ظهور پیدا کرد؛ این مساله باعث شد که در سالهای اخیر سیاستگذاریهای فرهنگی و سیاسی به پیشینه ایران پیش از دوره قاجار مراجعه کند و سعی کند همانطور که مدرنیته ناقصی بهوجود آمده؛ پستمدرنیته ناقصی را نیز در ایران اجرا کند. این مساله به سیاستهای مدیریتی تاثیرگذار بر پوشش و مد نیز تعمیم یافت و منجر به ایجاد خردهبرندهایی شد که البسهای با طرحها و نقوش سنتی ایرانی تولید میکنند. این شیوه پوشش ابتدا بین اقشار خاص مانند هنرمندان رواج پیدا کرد و امروزه به دیگر اقشار جامعه نیز سرایت کرده است. این مساله با همکاری دولت و وزارت ارشاد و ایجاد مسابقات و جشنوارههای طراحی مد جدیتر شد.
اقتصاد و مد
علاوهبر لایههای فرهنگی و اجتماعی که زیربنای مد را ساختهاند، اقتصاد نیز نقش مهمی در کنار مد بازی میکند و همواره همراه آن بوده است؛ چنانچه طراحان دارای برندی هستند که با آن کالای خود را معرفی میکنند، اطمینان مشتری را جلب میکنند و او را حفظ میکنند و درنتیجه هدایت سلیقه جامعه، بازار اقتصادی خود را نیز حفظ میکنند. کشورهای اروپایی صاحب برندهای نامداری هستند که به بازار جهانی راه پیدا کردهاند و در دیگر کشورها نیز شناخته شده هستند؛ حتی ممکن است برندی که در کشور مقصد، درجه یک محسوب نمیشود، در کشوری دیگر درجه یک به حساب بیاید و مورد استقبال بیشتری قرار گیرد. این اتفاقی است که درباره بسیاری از برندهای خارجی در ایران افتاده است. در ایران نیز برندهایی بهطور رسمی و غیررسمی بهوجود آمدهاند و فعالیت میکنند؛ اما اکثر این برندها ثبت نشده و دارای مشتریهای محدود است و کمتر به بازار جهانی راه پیدا کردهاند که مهمترین دلیل این تفاوت میان انبوه برندهای خارجی و اندک برندهای ایرانی، نوع نگاه به برندسازی و بازاریابی است؛ ممکن است بهنظر برسد که هر لباسی که در ایران تولید میشود حاوی نام و نشانی است اما این نام تجاری تنها لازمه یک برند نیست؛ برند باید صاحب اندیشه و ایده در طراحی، معرفی و جذب مشتریان وفادار باشد و بتواند سلیقه جامعه را هدایت کند؛ شاید مهمترین فایده یک برند تولید ثروت است که ازطریق افزایش وفاداری مشتری ایجاد میشود.
درنهایت باید تاکید کرد که مد بر پایه عناصر گوناگونی از اقتصاد گرفته تا سیاست شکل میگیرد. اما تغییرات شیوه پوشش در ایران، بعد از دوره قاجار، عموما همراه با تغییرات سیاسی بوده است؛ خصوصا انقلاب اسلامی که تغییرات ایدئولوژیک به دنبال داشت در مسیر سی و چند ساله خود موجب تغییرات گوناگونی در سلیقه جامعه بوده است؛ اما مد تنها به لباس محدود نمیشود؛ درواقع لباس قدیمیترین و اصلیترین رسانه آن است؛ امروزه مد به مسائل دیگر مانند خودرو، گوشی و ابزارآلات تکنولوژی و پیشتر از آن لوازم خانگی، معماری و آرایش مو و چهره نیز تعمیم یافته است. مد شکلی از پیروی است که منجر به یکسانسازی اجتماعی میشود و بر تعیین سلیقه جامعه بسیار اثرگذار است؛ چنانچه تغییر مداوم آن دگرگونی سلیقه و اندیشه در یک جامعه را نشان میدهد و خوانش صحیح آن میتواند به شناخت جامعه در دوران مختلف تاریخی کمک کند.
در جهان امروز، علوم و پدیدهها همواره و تحت عناوین جداگانه تفکیک میشوند؛ اما حقیقت این است که این علوم و پدیدهها، در بسیاری از مواقع و در زمینههای گوناگون، عملا با هم همنشینی دارند و در شکلگیری و رشد یکدیگر نقش مهمی داشتهاند؛ بهعنوان مثال ارتباط تنگاتنگی که بین ریاضی و موسیقی یا شیمی و چاپ دستی وجود دارد غیرقابلانکار است اما درنتیجه نامگذاری و تفکیک انجامشده هویدا نیست. آنچه امروزه طراحی مد نامیده میشود نیز چنین است. طراحی مد بهزعم بسیاری زیرمجموعه هنر قرار میگیرد؛ اما طراحی مد بهتنهایی قد علم نکرده است و بر شانه علوم دیگری مانند اقتصاد، سیاستگذاریهای فرهنگی، جامعهشناسی و... استوار است. این مساله در تمام جهان یکسان است؛ اما میزان دخالت و حضور عناصر اثرگذار بر جریان مد، در هر کشوری و براساس شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود در آن جغرافیای سیاسی، متفاوت است. نگاهی به تاریخچه مد در ایران و مسیری که تا به امروز طی کرده است؛ ثابتکننده این مدعاست.
مفهوم مد
شاید بهنظر برسد که قدمت مد بهاندازه قدمت لباس و پوشش است. اما تفاوتی بنیادی که بین مد و پوشش وجود دارد این است که انسانها همواره خود تصمیم میگرفتهاند چه بپوشند؛ حتی اگر این تصمیم بهتدریج تبدیل به یک رسم یا سلیقه عمومی شده باشد باز نمیتوان به آن عنوان مد را اطلاق کرد. هنگامیکه خیاطها به جای پیروی از دستور مشتری، خود تصمیم به طراحی و اعمال سلیقه کردند؛ مد زاییده شد و خیاط تبدیل به طراح شد؛ درواقع طراحان لباس در ایجاد سلیقه و عمومیتبخشیدن به آن نقش مهمی ایفا میکنند. طراحی مد که خود نوعی طراحی سلیقه است، در قرن نوزدهم در اروپا آغاز شد و با فاصله زمانی نهچندان دور و با در اثر ارتباط با غرب، به ایران ورود پیدا کرد.
مد در ایران
اواخر دوره صفویه، زمانی بود که مراودات بین ایران و کشورهای اروپایی آغاز شد؛ بازرگانان، سیاحان، صنعتگران و هنرمندان وارد ایران شدند و اگر طراحی مد را بهعنوان گونهای از هنر بپذیریم؛ از همان زمان تاثیرات هنر غرب با ورود آثار چاپی غرب به ایران، بر نقاشی و پس از آن معماری و تزئینات وابسته به آن اثر گذاشت. اما آنچه مشخصا مد نامیده میشود و رسانه آن لباس و نحوه پوشش است از اواخر دوره قاجار و از زمان فتحعلیشاه بهعنوان یک شیوه وارداتی، بر سبک زندگی درباریان و پس از آن عموم مردم اثر گذاشت.
دوره قاجار
در ابتدا و پیش از تاثیرپذیری از مد رایج اروپا، لباس زنان دربار از پارچه زربفت ابریشمی و مخمل تولید داخل دوخته میشد و ترکیبی بود از نیمتنههای تنگ و آستین بلند با شلوارهایی که قد آن به زانو میرسید؛ اما تغییرات در لباسهای سنتی بهتدریج و از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد. در دوره قاجار، در اثر توسعه روابط سیاسی با دولتهای اروپایی، سفر درباریان به اروپا رواج پیدا کرد که نتیجه آن آشنایی با جهان غرب و تاثیرپذیری از آن بود و پوشش نیز بخشی از آن محسوب میشد؛ اما از آنجاییکه همواره مد با زنان و جوانان رشد پیدا کرده است، اعزام دانشجویان به اروپا و حضور اروپاییان بهعنوان میهمان در دربار قاجار، موجب آشنایی جوانان و زنان دربار با شیوه پوشش اروپاییان شد. دانشجویانی که در اروپا تحصیل میکردند خواهناخواه باید به شیوه کشورهای اروپایی لباس میپوشیدند و زنان نیز در اثر میهمانی و مراودت با زنان اروپایی با مد رایج در غرب آشنا میشدند.
در زمان فتحعلیشاه و در یکی از این دست میهمانیها بود که پوشش یک زن اروپایی مورد توجه یکی از زنان فتحعلیشاه قرار گرفت که این نقطه آغاز تغییر پوشش زنان دربار قاجار شد. این روند کجدار و مریز ادامه پیدا کرد تا در زمان ناصرالدینشاه، دخترش تاجالسلطنه که در اروپا تحصیل کرده بود و همواره از پشتیبانی پدر برخوردار بود، بهطور رسمی، باعث ورود مد روز اروپایی به ایران شد. اصولا در دوره قاجار تاثیرگذارترین زنان در تغییر پوشش، خویشاوندان شاه بودند و واکنش به این تغییرات نیز عموما تحت تاثیر همسرانشان بود. این نشان میدهد پوششی که وارد کشور شده بود با فرهنگ موجود سازگار نبوده است.از بین این زنان تاجالسلطنه که از ثروت و نفوذ برخوردار بود، با شوهرش بر سر پوشیدن لباس اروپایی جدل میکرد. فارغ از هرگونه ارزشگذاری یا انتقاد، شخص ناصرالدینشاه، به آنچه در غرب میگذشت علاقهمند بود و باعث ورود بسیاری از دستاوردهای جهان غرب به ایران شد؛ مد اروپایی نیز مانند عکاسی، سینما و صنعت برق، در دوره حکومت ناصرالدینشاه پروبال گرفت.
از آنجاییکه جغرافیا، فرهنگ و مذهب بر نوع پوشش همواره موثر بوده است؛ لباسهای غربی در دوره قاجار عینا در ایران مورد استفاده قرار نگرفت و با فرهنگ پوششی ایرانیان منطبق شد؛ بهطوریکه کتها با دکمه بسته شدند؛ لباسهای بلند با کمر تنگ و دامنهای ضخیم زیر کت پوشیده میشد و در برخی از مواقع رداهای طرح اروپایی به جای چادر در لباسهای بیرون از خانه استفاده میشدند. در دوره قاجار لباسها توسط خیاطان حرفهای دوخته میشد، آنها همچنین در مغازه خودشان در بازار نیز کار میکردند که این مساله باعث سرایت مد جدید، از دربار به دیگر لایههای اجتماعی شد.
دوره پهلوی
واردات دستاوردهای مدرنیسم به ایران که از دوره قاجار آغاز شده بود در دوره پهلوی سرعت گرفت. در دوره پهلوی اول رضا شاه دستور کشف حجاب زنان را صادر کرد و دستور داد مردها لباس متحدالشکل اروپایی بپوشند. پس از آن نشریات هم به این جریان کمک کردند و زنها میتوانستند؛ از طریق مجلههای اروپایی از تغییرات رنگ و فرم لباس باخبر شوند؛ اما در دوره پهلوی دوم، در زمان سلطنت محمدرضا شاه، بهدلیل افزایش مراودات خارجی، سیر تحول لباس و همراه شدن با مد نیز سرعت گرفت.
انقلاب اسلامی ایران
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ شمسی و در اثر ناخوشایند شمردهشدن با تجملگرایی، پوشش مردم ایران تحتتاثیر انقلاب تغییر کرد. انقلاب اسلامی ایران، با اهدافی که آن روزها دنبال میکرد؛ سعی در رواج سادهزیستی داشت که این مساله با حمله عراق به ایران و مسائل اقتصادی ناشی از آن شدت گرفت. در این دوران ایران از مد اروپایی تقلید نکرد اما شیوه پوششی که ناشی از یک ایدئولوژی سیاسی و مذهبی بود رواج یافت. لباس زنان در این سالها به مانتوهای بلند و چادر و لباس مردان به شلوارهای پارچهای و پیراهنهای ساده تغییر پیدا کرد؛ همچنین کراوات که نمادی از فرهنگ غرب بود کنار گذاشته شد و به اقلیت جامعه اختصاص یافت.
بالطبع پس از پایان جنگ، بسیاری از تنگناهای سیاسی و اقتصادی کاهش پیدا کرد و در اثر واردات البسه، رواج ویدئو و بسیاری از وسایل ارتباطی از این دست، موج مدگرایی در جامعه از نو آغاز شد؛ درواقع ایران در بسیاری از شئون از دستاوردهای مدرنیته تغذیه میکرد اما مدرنیته در جهان غرب براساس پیشینهای بهوجود آمده بود که در ایران وجود نداشت؛ در نتیجه دستاوردها و مظاهر آن نیز بهصورت ناقص و وارداتی در ایران بروز و ظهور پیدا کرد؛ این مساله باعث شد که در سالهای اخیر سیاستگذاریهای فرهنگی و سیاسی به پیشینه ایران پیش از دوره قاجار مراجعه کند و سعی کند همانطور که مدرنیته ناقصی بهوجود آمده؛ پستمدرنیته ناقصی را نیز در ایران اجرا کند. این مساله به سیاستهای مدیریتی تاثیرگذار بر پوشش و مد نیز تعمیم یافت و منجر به ایجاد خردهبرندهایی شد که البسهای با طرحها و نقوش سنتی ایرانی تولید میکنند. این شیوه پوشش ابتدا بین اقشار خاص مانند هنرمندان رواج پیدا کرد و امروزه به دیگر اقشار جامعه نیز سرایت کرده است. این مساله با همکاری دولت و وزارت ارشاد و ایجاد مسابقات و جشنوارههای طراحی مد جدیتر شد.
اقتصاد و مد
علاوهبر لایههای فرهنگی و اجتماعی که زیربنای مد را ساختهاند، اقتصاد نیز نقش مهمی در کنار مد بازی میکند و همواره همراه آن بوده است؛ چنانچه طراحان دارای برندی هستند که با آن کالای خود را معرفی میکنند، اطمینان مشتری را جلب میکنند و او را حفظ میکنند و درنتیجه هدایت سلیقه جامعه، بازار اقتصادی خود را نیز حفظ میکنند. کشورهای اروپایی صاحب برندهای نامداری هستند که به بازار جهانی راه پیدا کردهاند و در دیگر کشورها نیز شناخته شده هستند؛ حتی ممکن است برندی که در کشور مقصد، درجه یک محسوب نمیشود، در کشوری دیگر درجه یک به حساب بیاید و مورد استقبال بیشتری قرار گیرد. این اتفاقی است که درباره بسیاری از برندهای خارجی در ایران افتاده است. در ایران نیز برندهایی بهطور رسمی و غیررسمی بهوجود آمدهاند و فعالیت میکنند؛ اما اکثر این برندها ثبت نشده و دارای مشتریهای محدود است و کمتر به بازار جهانی راه پیدا کردهاند که مهمترین دلیل این تفاوت میان انبوه برندهای خارجی و اندک برندهای ایرانی، نوع نگاه به برندسازی و بازاریابی است؛ ممکن است بهنظر برسد که هر لباسی که در ایران تولید میشود حاوی نام و نشانی است اما این نام تجاری تنها لازمه یک برند نیست؛ برند باید صاحب اندیشه و ایده در طراحی، معرفی و جذب مشتریان وفادار باشد و بتواند سلیقه جامعه را هدایت کند؛ شاید مهمترین فایده یک برند تولید ثروت است که ازطریق افزایش وفاداری مشتری ایجاد میشود.
درنهایت باید تاکید کرد که مد بر پایه عناصر گوناگونی از اقتصاد گرفته تا سیاست شکل میگیرد. اما تغییرات شیوه پوشش در ایران، بعد از دوره قاجار، عموما همراه با تغییرات سیاسی بوده است؛ خصوصا انقلاب اسلامی که تغییرات ایدئولوژیک به دنبال داشت در مسیر سی و چند ساله خود موجب تغییرات گوناگونی در سلیقه جامعه بوده است؛ اما مد تنها به لباس محدود نمیشود؛ درواقع لباس قدیمیترین و اصلیترین رسانه آن است؛ امروزه مد به مسائل دیگر مانند خودرو، گوشی و ابزارآلات تکنولوژی و پیشتر از آن لوازم خانگی، معماری و آرایش مو و چهره نیز تعمیم یافته است. مد شکلی از پیروی است که منجر به یکسانسازی اجتماعی میشود و بر تعیین سلیقه جامعه بسیار اثرگذار است؛ چنانچه تغییر مداوم آن دگرگونی سلیقه و اندیشه در یک جامعه را نشان میدهد و خوانش صحیح آن میتواند به شناخت جامعه در دوران مختلف تاریخی کمک کند.
ارسال نظر