علل عقب ماندگی کشورها از دریچه تاریخ
محمود صدری کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند» اساسا راجع به وضع اقتصادی انواع جوامع از جماعات و آبادی‌های اولیه تا کشورهای امروزی است؛ اما ارجاعات پرشمار مولفان به تجربه‌های جهانی، به کتاب خصلتی تاریخی هم داده است، و حتی می‌توان گفت این کتاب راجع به تاریخ تحولات اقتصادی جوامع و با تاکید بر مبحث توسعه است.
از این حیث، با وجود اینکه مشرب اقتصادی مولفان (نهادگرایی) در سراسر کتاب با قوت تمام جاری است، کتاب بیش از آنکه ذیل یکی از نحله‌های اقتصادی قرار گیرد، ازلون تاریخ است. سبک تاریخ‌نگاری کتاب، کاملا نوآورانه و تلفیقی از سبک‌های سه گانۀ رایج در جهان است.
تاریخ نیز مانند دیگر رشته‌های دانش مورد نزاع اهل نظر است. با این تفاوت که نزاع مورخان برخلاف سیاستمداران، اقتصاددانان و جامعه‌شناسان، کمتر جنبه نظری دارد و عمدتا بر داوری‌های ایدئولوژیک در باب نیک و بد رفتارهای گذشتگان متمرکز است. همین تفاوت باعث شده است، تاریخ به عنوان رشته‌ای علمی و دانشگاهی، حاوی بنیان‌های مفارقتی روشن نباشد و به درستی نتوان مورخان جهان را به صورت متناظر با مکاتب اقتصادی و سیاسی، ذیل «مکاتب تاریخی» دسته‌بندی کرد؛ اما در عین حال، صف بندی مورخان در میدان عمل، بسیار پر رنگ و چه بسا حادتر از دیگر معارف باشد و با وجود این ناروشنی و عدم تعیین، پژوهشگران تاریخ نیز متاثر از مکاتب فلسفی، سیاسی و اقتصادی تا حدودی قابل تفکیک هستند؛ گو اینکه این تفکیک نه در ماهیت وقایع تاریخی بلکه تابعی از تعهد تاریخ‌نگاران به مکاتب سیاسی، اقتصادی و فلسفی و نحوه ثبت و ضبط این وقایع است. از این حیث می‌توان سه گرایش عمده در تاریخ‌نگاری احصا کرد.
گروه اول مورخان جهان، رویدادهای گذشته را در چارچوب سنت‌های انگلیسی و در پرتو اندیشه ترقی تحلیل می‌کنند. این مورخان، تلاش‌های سیاسی - اجتماعی گذشتگان را برای رسیدن به آزادیِ بیشتر محور کار قرار می‌دهند و دیگر فعالیت‌ها را به عنوان رنگ‌آمیزی تاریخ تلقی می‌کنند. شاخه پرقدرتی از این سبک تاریخ‌نگاری به علت انتساب مورخان آن به جریان‌های تاریخیِ طرفدار محدود شدن قدرت پادشاه در انگلستان، «سبک ویگ» نامیده می‌شود. البته مورخان امروزیِ پیرو سبک ویگ، ربط وثیقی بین خود و جریان سیاسی ویگ قائل نیستند و پدید آمدن این سبک را در زمان مبارزه ویگ‌ها برای محدود کردن قدرت پادشاه انگلستان و ایجاد حکومت مشروطه، صرفا همزمانی می‌دانند. اصطلاح تاریخ‌نگاری سبک ویگ، ابداع هربرت باترفیلد مورخ انگلیسی است که در سال ۱۹۳۱ میلادی با نوشتن کتاب کوچک، اما تاثیرگذار «تفسیر تاریخ با شیوه ویگ» وارد ادبیات تاریخ‌نگاری جهان کرد. حزب ویگ در جریان انقلاب باشکوه انگلستان(۱۶۸۸-۱۶۸۹) در پی کاهش قدرت پادشاه بود و باحزب دیگر یعنی «توری» که مدافع قدرت بلامنازع پادشاه بود، جدال می‌کرد. پس از پیروزی ویگ‌ها در این انقلاب، موضع توری‌ها منعطف‌تر شد و به محدود شدن قدرت پادشاه تمکین کردند. مورخان پیرو سبک ویگ، جدال پارلمان انگلستان با شاه برای کسب قدرت بیشتر را در کانون توجه قرار می‌دهند. این سبک، با ورود به دیگر کشورها تعمیم یافت و در واقع به جنبش دموکراسی‌خواهی تبدیل شد. مورخان پیرو سبک تاریخ نگاری «ویگ» بدون احساس تعلق ایدئولوژیک به توده‌ها، به اصول موضوعه منتهی به آزادی تاکید می‌ورزند.
گروه دوم مورخان، پیرو تفسیر مارکسیستی از رویدادهای گذشته‌اند. این گروه که خاستگاه اولیه آنها آلمان است از تفکرات کمونیستی پیش از کارل مارکس و تفسیرهای مارکس در باب جنبش کمونیستی تاثیر بسیار پذیرفته‌اند. مورخان پیرو تفسیر مارکسیستی از تاریخ، در بررسی رویدادهای گذشته، نقش طبقات اجتماعی را در تحولات کشورها، مهم‌تر از سایر رویدادها می‌دانند. به اعتقاد این دسته از مورخان که سلسله جنبان آنها خود کارل مارکس و یار غار او فردریش انگلس هستند، تاریخ جهان تاکنون سه مرحله زندگی اشتراکی اولیه، نظام برده‌داری و نظام فئودالیسم را پشت سر گذاشته و در دوران سرمایه‌داری سیر می‌کند. پس از این دوران هم بشر وارد عصر سوسیالیسم و حکومت کارگران می‌شود و با تحقق جامعه سوسیالیستی کامل، نظام ایده‌آل جهانی شکل می‌گیرد و با تحقق رویای کمونیسم، تاریخ به پایان می‌رسد. نخستین و جدی‌ترین کتابی که با این شیوه تاریخ‌نگاری نگاشته شد، کتاب «جنگ‌های دهقانی آلمان» به قلم انگلس بود.
همه تحلیل‌های مارکس در کتاب‌ مشهورتر «سرمایه» هم به همین شیوه نوشته شد. کمونیست‌های پس از مارکس و انگلس، به‌ویژه مورخان رسمی اتحاد شوروی سابق نیز همه رویدادهای جهان را در همین قالب نگاشتند، اما شماری از کمونیست‌ها به‌ویژه روشنفکران اروپای شرقی و مورخان کمونیست غربی از دهه ۱۹۴۰ به بعد به تدریج در تبعیت تاریخ نگاری از مشربِ تاریخیگری مارکس و انگلس تردید کردند و اشکال منعطف‌تر تاریخ‌نگاری پدید آمد.
گروه سوم تاریخ‌نگاران از درون این جنبش اصلاحی بیرون آمد. این دسته از مورخان که عمدتا فرانسوی بودند به علت اینکه دیدگاه‌های خود را در سالنامه‌ای تاریخی به نام «آنال» می‌نوشتند به تدریج به مورخان «مکتب آنال» معروف شدند.
برخلاف مورخان سبک ویگ که بر رفتارهای سیاسی تاکید داشتند و مورخان مارکسیست که سیر تطور اقتصادی - اجتماعی را سنگ بنای تحلیل تاریخی می‌انگاشتند، مورخان پیرو سبک آنال، تحلیل مناسبات اجتماعی را در اولویت قرار دادند. بزرگ‌ترین و مشهورترین مورخ پیرو این سبک که شاید بتوان او را بنیانگذار سبک آنال به شمار آورد، «مارک بلوخ» است.
بلوخ، تئوری‌های سبک تاریخ‌نگاری آنال را در کتاب جامعی به نام «جامعه فئودالی» به‌کار بست. این کتاب شرح زندگی اجتماعی و تا حدودی اقتصادی، اروپاییان در سده‌های میانه است. امروزه تفکیک قائل شدن بین تحلیل مارکسیستی از تاریخ با تحلیل سبک آنال قدری مشکل شده است. زیرا با انعطافی که در پژوهش مارکسیستی ایجاد شده و فاصله‌ای که مارکسیست‌ها از دیدگاه‌های ارتدوکسی سابق گرفته‌اند، در واقع از امتزاج سبک‌های مارکسیستی و آنال شکل جدیدی از تاریخ‌نگاری پدید آمده که می‌توان آن را «تاریخ نگاری نقادانه چپگرا» نامید. این تاریخ نگاری دیگر خود را ملتزم به دفاع از سوسیالیسم واقعا موجود یعنی نمونه‌هایی که در قرن بیستم در روسیه و چین و چند کشور دیگر پدید آمد، نمی‌داند و با قرائت‌های آزادی محور از اندیشه‌های کارل مارکس، می‌کوشد تاریخ را - و خود مارکس و مارکسیسم را- از چنبره جبر و جزم خلاص کرده و تاریخ را بر کنشگری انسان مختار، اما تحت استیلای نهادهای اجبارکننده، استوار کند. اما این جریان جدید هم کماکان در چارچوب کلی مارکسی قرار دارد. سلسله جنبانِ این نحله تاریخ نگاری انتقادی، دو مورخ انگلیسی به نام‌های «کریستوفر هیل» و «ادوارد پالمر تامپسون» هستند که با وجود مقبولیت آثارشان در مجامع دانشگاهی، کماکان به نظریات بنیادی مارکس و انگلس در باب تاریخ نگاری پایبندند و معتقدند تاریخ مسیری از پایین به بالا یا از توده‌ها به سمت قله هرم اجتماعی دارد.
کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند»، تالیف هوشمندانه این سبک‌ها و ابداع سبک تازه‌ای در تاریخ نگاری است. سبک عجم اوغلو و رابینسون گرچه با تاریخ نگاران ویگ، قرابت بیشتری دارد، اما دغدغه‌های مارکسیستی نیز با ظرافت در آن لحاظ شده است. مولفان گرچه در جاهایی از کتاب به نظام‌های سیاسیِ برآمده از آرای مارکس تاخته اند، اما در تحلیل خود درباب فقر و غنای جوامع، از برخی آرای مارکس بهره برده‌اند. اصطلاح نهادهای بهره‌کش که از مفاهیم کلیدی کتاب است، فی الواقع ماخوذ از ترمینولوژی مارکس است. از این حیث می‌توان گفت اسلوب پژوهشی کتاب، کاملا نوآورانه است و تا حدود زیادی توانسته است جدال دیرپای نحله‌های تاریخی را رقیق کند و به همین علت، خواننده کتاب با هر گرایش فکری و هر تعهد مرامی، به ابزار مطمئنی برای تحلیل مساله فقر و غنا دست خواهد یافت.