ایرانیان، اعتدال و وضعیت موجود
دکترسعید معیدفر دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران ایران سرزمینی بوده است در گذرگاه شرق و غرب. ویل دورانت در کتابش میگوید: «ایرانیان سازگارترین مردم بودند»، چراکه باید با اقوام و ملیتهایی که با آنها روبهرو میشدند مصالحه و همراهی میکردند. از این رو فرهنگ ما، فرهنگ تلفیقی نیز بوده و هست. با رجوع به تاریخ متوجه خواهیم شد که گرچه ایرانیان در طول قرنها بارها و بارها جنبشها و انقلابهایی را شکل دادهاند، اما همواره از خشونت به دور بودهاند؛ برخلاف چیزی که در حال حاضر در کشورهای انقلابکننده خاورمیانه شاهد هستیم.
دکترسعید معیدفر دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران ایران سرزمینی بوده است در گذرگاه شرق و غرب. ویل دورانت در کتابش میگوید: «ایرانیان سازگارترین مردم بودند»، چراکه باید با اقوام و ملیتهایی که با آنها روبهرو میشدند مصالحه و همراهی میکردند. از این رو فرهنگ ما، فرهنگ تلفیقی نیز بوده و هست. با رجوع به تاریخ متوجه خواهیم شد که گرچه ایرانیان در طول قرنها بارها و بارها جنبشها و انقلابهایی را شکل دادهاند، اما همواره از خشونت به دور بودهاند؛ برخلاف چیزی که در حال حاضر در کشورهای انقلابکننده خاورمیانه شاهد هستیم. ایرانیان توان تطبیق خود با شرایط را داشتهاند و این مسئله خود نشان از اعتدال جامعه ایرانی است. اکنون سوال اصلی میتواند این باشد «مردم در کنش سیاسی خود در وضعیت اعتدال هستند یا خیر؟ و آیا کنش مردم در انتخابات 24 خرداد به این معنا بوده که خواهان فردی معتدل هستند؟» پاسخ این است: نمیتوان براساس یک رایگیری یا انتخاب قضاوت کرد که مردم در دورههای قبلی خواهان اعتدال نبوده و تازه در این دوره به فکر اعتدال افتادهاند. آنچه بیش از هر چیزی باید به آن توجه کرد این است که ما در این صد و چند سالی که وارد دنیای
مدرن شدهایم و از ساختار سنتی سیاسی که در آن کنش سیاسی «تبعیت محض» از فرمانروا بوده خارج شدهایم، این فرصت بهوجود آمده که با عمل خود سیاستمدار موردنظر را انتخاب کنیم. طی همه این سالها مردم ما با انقلابها، جنبشها و انتخاباتها برای استقرار یک وضعیت جدید سیاسی از خود واکنش نشان دادهاند. حال افرادی که انتخاب میشدهاند، گاهی افراط داشتند و گاهی تفریط اما واقعا مردم خواهان استقرار افراطگرایی یا تفریطگرایی بودهاند؟ نمیشود اینگونه قضاوت کرد. مردم همیشه به شرایط موجود عکسالعمل نشان میدهند. همواره به این صورت بوده است که یک دولت یا حکومت چه با انتخاب مردم و چه بهگونهای دیگر، بر سر کار میآمده و پس از آن از آنجا که اغلب انتظارات مردم را برآورده نمیکرده، جنبشی برای تغییر آن وضعیت شکل میگرفته است. به این ترتیب مردم با «نه» گفتن، به وضع موجود واکنش نشان میدادند. البته این «نه گفتن» در مقاطع مختلف کانالیزه میشده است، مثلا در انتخابات اخیر، نمیتوانیم بگوییم از هر طیفی به طور مشخص نماینده حضور داشته است. پس بنابر انتخابی که مردم داشتند، اینگونه نیست که بگوییم فلان جریان را برگزیدند. مردم میخواهند به وضع
موجود «نه» بگویند و تنها راهی که دارند این است: به کسی که بیشتر این وضعیت را نقد میکند، رای دهند. طبع معتدل جامعه ایران همواره مایل بوده است کسی را به عرصه اداره کشور بیاورد، که با توجه به واقعیت جامعه، خواستها و تمنیات مردم کار کند. به بیانی دیگر فی نفسه هر مردمی به دنبال راهحلهای زمینی برای حل مشکلات هستند، چراکه آنها درگیر زندگی روزمره خود میباشند و بنابراین در پی راههای ماورایی نخواهند بود. آنها انتظار ندارند فردی که در قامت یک رئیسجمهور در صدر امور اجرایی کشور قرار میگیرد، کار یک روحانی یا یک آموزگار را انجام دهد بلکه انتظار دارند زندگی مادی آنها را اداره کند؛ زیرا زندگی معنوی آنها توسط نخبگان مذهبی اداره میشود. آنچه اکنون میبینیم این است که 50 درصد از مردم به آقای روحانی که حالا اعتدالگرایی را نمایندگی میکند، رای دادهاند و توجه کنیم که کمتر از 50 درصد هم رای ندادهاند. نمیتوان به صراحت گفت که همه رایدهندگان اعتدالگرا هستند و همه آنانی که رای ندادند افراطی. باید بگویم حتی کسانی هم که در هشت سال گذشته از وضع موجود حمایت میکردند، در وهله نخست تغییر میخواستند اما سیاستمداران ما پاسخ دیگری
به آنها دادند. آقای روحانی به این خاطر رای آورد که بیش از دیگران به نقد وضع موجود پرداخت. باید پذیرفت که شخصیت دکتر روحانی، شخصیتی معتدل است اما نمیتوان الزاماً گفت انتخاب ایشان از سوی مردم به دلیل چنین شخصیتی است، زیرا نباید فراموش کرد که بیش از هرکسی منتقدان و معترضان به اوضاع کنونی، به ایشان رای دادهاند. اکنون با توجه به کثرت جامعه ایران و حمایتهایی که از رئیسجمهور صورت گرفت، ایشان طیفهای وسیعتری را نمایندگی میکند؛ درحالی که رقبای ایشان بخش کوچکتری از جامعه را نمایندگی میکردند. حال آنچه باعث میشود انتخابهای مردم با عناوین مختلف مصادره شود، کاری است که سیاسیون و نخبگان سیاسی مرتکب شده و میشوند. اینکه عنوان شود با انتخاب آقای هاشمی مردم به سازندگی رای دادند یا با برگزیدن جناب خاتمی اصلاحات را برگزیدند یا با رای دادن به آقای احمدینژاد، به عدالت رای دادند، تنها مصادرهای است که بعد از انتخاباتها از رای مردم میشود. اغلب در چنین شرایطی (زمان انتخابات و با حضور چشمگیر افراد جامعه)، ما مردم را تا حد امکان بالا میبریم و از آنها تقدیر و تشکر میکنیم؛ حال آنکه پس از مدتی دوباره آنها را مردمی
میخوانیم که مشارکت را ادامه نمیدهند. واقعیت اما این است که مردم ما به صورت طبیعی، هم ویژگیهای مثبت دارد و هم ویژگیهای منفی و اینگونه رفتار کردن با آنها ناشی از دید نادرستی است که وجود دارد. هر دولت و حکومتی باید به درک صحیحی از جایگاه مردم برسد. این ملت نه میخواهد به عرش برده شود، نه میخواهد خوار شمرده شود. این روزها در رسانهها و مطبوعات به صورت مداوم از مردم تجلیل و تعریف میشود، اما باید منتظر بمانیم که تا روزی برسد که همین رسانهها رویهای دیگر درپیش بگیرند. بنابراین مفاهیمی مثل اعتدال و اصلاح نسبی هستند و سیاستمداران باید بدانند که با این ملت درخور واقعیات آنها رفتار کنند. متاسفانه نخبگان سیاسی ما بهرغم اینکه خود از دل همین مردم بیرون آمدهاند، کمتر به این اعتدال جامه عمل میپوشانند. شاید این عنصر «قدرت» است که وقتی فردی را در خود جای میدهد او را از اعتدال خارج میکند. در همین روزها تحلیلگرها و روشنفکران نیز متوجه شدهاند که از جامعه پیام اعتدال میآید، اما چه بسا ساختار سیاسی ما این اعتدال را حفظ نکند و مجددا پتانسیل ایجاد چالش و نارضایتی بین مردم را موجب شود. بهتر است از واژههای اصلاحطلبی و
اعتدالگرایی عبور کنیم و ببینیم چگونه دولتی باید داشته باشیم که همه ایرانیها را دربربگیرد و از حقوق تک تک آنها صرفنظر از نژاد، قوم، مذهب، جنسیت و... دفاع کند و تصویری واقعی از جامعه ایران به دست دهد. باید نظارهگر این باشیم که دولت جدید به چه اندازه واقعگرا است و از آرمانگرایی دوری میجوید؛ چراکه یک دولت واقعگرا بهتر میتواند جامعه را اداره و از بروز جنبشها و انقلابهایی علیه وضع موجود، با بهرهگیری از مشی اعتدال، جلوگیری کند.
ارسال نظر