رابطه تیپ‏های شخصیتی با افسردگی
نویسنده: میترا فری‌نژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo.com

این حقیقت را بدانیم که: «عدم تعادل در سه تیپ شخصیتی برتری‏طلب، مهر(تایید) طلب و عزلت‏طلب شروعی است بر بیماری افسردگی». در این مقاله بررسی کوتاهی داریم بر «تاثیر عدم تعادل تیپ‏های شخصیتی بر بروز بیماری افسردگی».

تیپ شخصیتی برتری‏ طلب
خشم و توقعی که در برتری‏طلب‏ها وجود دارد آنقدر زیاد است که در صورتی که در مقابل توقعات خود پاسخ مطلوب خود را نگیرند به خشم بیشتری دچار می‏شوند. در مقاله افسردگی اشاره کردیم که یکی از دلایل بروز افسردگی در افراد، خشم‏، مخصوصا خشم سرکوب‏شده (که در این تیپ شخصیتی به خاطر غرور زیادشان وجود دارد)، است. این خشم تا جایی زیاد می‏شود که آنها را دچار دلزدگی می‏کند؛ دلزدگی و کسالت تا جایی در آنها رسوب می‏کند که رفته‏ رفته دچار افسردگی می‏شوند.
میل شدید شخصیت برتری‏طلب به مورد تحسین و ستایش واقع شدن، یکی از نقاط ضعف وی محسوب می‏شود. زیرا در صورتی که موفق به کسب این تحسین و ستایش نشود شدیدا در خود فرومی‏ریزد؛ خودکم‏بینی و اعتماد به نفس او بیش از پیش کاهش می‏یابد پس در نتیجه دچار خشم بیشتر و دلزدگی می‏شود، تا جایی که ممکن است شخصیت عزلت‏طلب در او تقویت شود. توقع زیادی که شخصیت ‏برتری‏طلب از خود دارد زمانی‏که بیش از توانش باشد و به شکست منجر شود سخت او را آشفته و دلزده می‏کند. کمال‏طلبی در این تیپ‏شخصیتی عمدتا یا از افراد انسان‏هایی حریص و طماع می‏سازد یا به‌طور کل فرد را در زندگی‏اش فلج می‏کند تا جایی که فرد از ترس ناتوان بودن در کسب موفقیت در کارها ترجیح می‏دهد اصلا کاری انجام ندهد.

در حقیقت این یک نوع مکانیزم دفاع روانی برای فرار از ترس و استرس بیشتر در او محسوب می‏شود. در واقع باورهای غلط این تیپ‏شخصیتی منجر به ایجاد توقع در او می‏شود و لازم است که بدانیم «توقعات ما رنجش‏های از پیش تعیین شده‏ای برای ما هستند». افسردگی بسته‏ای از حالات منفی درون ما است، حالاتی مانند: «خشم حل نشده، رنجش حل نشده، توقعات برآورده‏ نشده و...» فردی که تیپ شخصیتی برتری‏طلب در او قوی است باید توقعات خود را شناسایی کند. توقعات غیرمنطقی خود را به‌طور کامل خط بزند و به مرور از توقعات دیگر خود نیز بکاهد.

بهتر است بیاموزیم که همه ما در نهایت کمال آفریده شده‏‏ایم. شخصیت برتری‏طلب باید یاد بگیرد که از خود توقعی بیشتر از توان خود نداشته باشد و بپذیرد که کارهای انسانی همیشه نقص و کاستی‏هایی هم با خود به همراه دارند، بدین‏صورت میل به در کمال مطلق کارها را انجام دادن را در خود کاهش دهد. این افراد بهتر است یادبگیرند که «کاری را انجام دهند که دوست دارند، و کاری که انجام می‏دهند را دوست بدارند». شخصیت برتری‏طلب درون خود در جنگ و کشمکش، ترس و اضطراب فراوانی به‌سر می‏برد که تا زمانی‌که با آنها صادقانه مواجه نشود و آنها را نپذیرد از قدرتشان کاسته نمی‏شود؛ و طبق آنچه در مقاله پیشین مطرح کردم، تمامی این حالات مواردی هستند که فرد را دچار افسردگی می‏کنند.

تیپ شخصیتی مهرطلب
شخصیت‏های مهر‏طلب شخصیت‏هایی هستند که وابستگی شدیدی به دیگران و عوامل بیرونی دارند. آنها هر کاری که انجام می‏دهند در نهایت در جهت کسب تایید، مهر و پذیرش است. و مهم‌ترین عامل افسردگی این تیپ‏شخصیتی ۱- خشم‏هایی که به‌دلیل ترس از طرد شدن سرکوب کرده‏اند، ۲- طرد شدن ۳- مورد بی‏مهری قرار گرفتن است. سوال همیشگی آنها این است: «من که این‌همه محبت می‏کنم، پس چرا بدی می‏بینم؟» در واقع بهتر است بپرسند که: «من که این‌همه محبت می‏کنم تا مرا بپذیرند و دوستم بدارند، پس چرا توقعات من را برآورده نمی‏کنند؟!» و این آغازی است بر دلزدگی و افسردگی در آنها. رفته‏رفته رنجور، خشمگین و بی‏انگیزه می‏شوند و از اجتماع فاصله می‏گیرند.

افراد مهرطلب پر از شرم هستند و این شرم به خاطر ترس آنها از طرد شدن و تایید نشدن است. این شرم دقیقا به‌دلیل همین ترس‏ها سرکوب می‏شود. این تیپ شخصیتی از مسخره شدن، پذیرفته و تایید نشدن شدیدا می‏ترسند، پس همیشه در لایه‏ای از شرم همراه با ترس زندگی می‏کند و چون دچار خودکم‏بینی است حتی طبیعی‏ترین حالت‏ها، نیازها و احساسات انسانی خود را ممکن است در مواقع لزوم پنهان کند. افراد افسرده لایه‏ ضخیمی از شرم درون خود دارند که باید برای بهبودی خود آن شرم‏ها را از دوران کودکی تا حال حاضر خود پیدا کرده، با آنها مواجه شوند و آنها را بپذیرند و یاد بگیرند که خود را با وجود تمام ویژگی‏های مثبت و منفی و نقص‏ها دوست داشته باشند، برای خود ارزش قائل شوند و به خود احترام بگذارند.

افرادی که تیپ شخصیتی مهرطلب در آنها قوی است هیچ‌وقت نمی‏توانند از شادی‏ها و موفقیت‏های خود نهایت لذت و بهره را ببرند. در نتیجه همیشه دلیلی برای نگرانی و ترس و اندوه پیدا می‏کنند. زمانی که این نگرانی و ترس و اندوه از ظرفیت آنها بیشتر شود خمودگی و افسردگی به سراغشان می‏آید. احساس گناه و سرزنش خود که یکی از ویژگی‏های بارز شخصیت مهرطلب است عامل دیگری است بر افسردگی آنها. شخص مهرطلب بهتر است بیاموزد که دست از نیاز به تنبیه خود بردارد و به جای سرزنش و دادن احساس گناه به خود، خود را ببخشد و خطاهایش را جبران کند. عادت و نیاز به هویت گرفتن از دیگران و اهمیت دادن به نظرات دیگران درباره خود تا جایی که روان فرد مهرطلب را بهم می‏ریزد عامل دیگری است بر افسردگی. شخص مهرطلب بهتر است بداند که تا زمانی که به نظرات دیگران وابسته است حال او دائما دچار نوسان و افت‏و‏خیز خواهد شد و این نوسان انرژی زیادی را از او می‏بلعد و وی دچار خستگی و فرسودگی می‏شود.

او باید بیاموزد که نظرات دیگران را از شخصیت خود جدا کند و نیاز به تایید و هویت گرفتن از دیگران را کنار بگذارد، در عوض برنامه‏ خودشناسی و خودباوری را شروع کند. این فرد بهتر است بداند که «نظر دیگران، نظر آنها است! آنها فقط چیزی که می‏بینند یا می‏خواهند را می‏گویند. نظر دیگران شخصیت او را نمی‏سازد.» و این حقیقت را بداند که «مردم خود را در آیینه‏ یکدیگر مشاهده می‏کنند»، پس لزوما همه نظرات درباره ما نمی‏تواند صد در صد درست باشد.
عدم مراقبت از خود و توجه به خود، فردی که تعادل تیپ‏های شخصیتی در او به هم خورده باشد، قادر به دوست داشتن و مراقبت و توجه سالم نسبت به خود نیست. و فقدان این موضوع فرد را دچار افسردگی می‏کند. یکی از مهم‌ترین راه‏کارهای درمان افسردگی مراقبت از خود است. مراقبتی که فرد باید آن را بیاموزد و به ‏کار بندد.

تیپ شخصیتی عزلت‏ طلب
شاید بتوان گفت شخصیت عزلت‏طلب شخصیتی است از برتری‏طلب و مهرطلبی که سرخورده است! زمانی که امیال برتری‏طلبانه و مهرطلبانه ما ارضا نشود، در نهایت مجبور به عزلت‏طلبی می‏شویم. انسانی که دنیا را ترک می‏کند، از همه چیز و همه کس دلزده می‏شود، به‌دلیل دلزدگی از خیلی افراد و موارد فاصله می‏گیرد، به‌دلیل ترس و تنبلی هیچ هدفی برای خود تعیین نمی‏کند، در اوج ناتوانی و ضعف در نهایت برای سرپوش گذاشتن بر کاستی‏ها مجبور است تظاهر به روشن‏فکری کند! و این حالات را ما می‏توانیم در انسان‏های افسرده به وضوح مشاهده کنیم.

پس در اینجا ما شاهد این قضیه هستیم که عدم تعادل در تیپ‏های شخصیتی ما هم ناشی از خشم، ترس، اضطراب و شرم است و همچنین خشم، ترس، اضطراب و شرم بیشتری را نیز تولید می‏کند. در نهایت انرژی پتانسیل منفی هرکدام از اینها رفته‌رفته روی هم جمع می‏شود و افسردگی ناشی از آن تمام وجود فرد را دربرمی‏گیرد.

پاسخ به سوالات
در مقاله شماره ۱۳۸ توضیحی از ویژگی‏های سه تیپ شخصیتی برتری‏طلب، مهر (تایید) ‏طلب و عزلت‌طلب با عنوان «تیپ‏های شخصیتی را بشناسیم» داده شد. گفتیم که بدون استثنا درون هر انسانی این سه تیپ شخصیتی وجود دارد که عدم تعادل آنها منشا بسیاری از مشکلات فرد در زندگی (اعم از کار، درس، روابط، زندگی زناشویی و...) می‏باشد. تعادل این سه تیپ شخصیتی بنابر فضای آموزشی و تربیتی در خانواده، مدرسه، جامعه، محیط جغرافیایی، فرهنگ، مشکلات زندگی از دوران کودکی تا بزرگسالی، میزان اضطراب و خشم و ترس در افراد و... برهم می‏خورد و یک یا دو تیپ شخصیتی در فرد قوی‏تر می‏شود که رفتار و روابط او را تحت‌تاثیر خود قرار می‏دهد.

سوال اول: چگونه تشخیص دهم که چه تیپ شخصیتی‏ای بر من غالب است؟
جواب: نحوه‏ تشخیص تیپ(های) شخصیتی غالب بر ما با شناخت ویژگی‏های آنها که در مقاله‏ پیشین ذکر شد، بسیار آسان است. کافی است آن ویژگی‏ها را در خود جست‌وجو و پیدا کنیم تا متوجه شویم بیشترین ویژگی‏های کدام تیپ(های) شخصیتی در ما وجود دارد و کدامیک کمتر.

سوال دوم: راه‏کار تعدیل این تیپ‏ها چیست؟
مبحث تعدیل این تیپ‏ها مبحثی بسیار گسترده است که نیاز به روانکاوی، بررسی و حل یک‏به‏یک ویژگی‏ها در خود دارد که به موارد بسیار مختصری در مقاله « رابطه تیپ‏های شخصیتی با افسردگی» که در همین شماره به چاپ رسیده است، اشاره کرده‏ام اما قدم‏های اولیه در به تعادل رساندن تیپ‏های شخصیتی به شرح زیر می‏باشد:
1- تشخیص دهیم که کدام‌یک از تیپ(ها) در ما قوی‏تر هستند.

2- یک به یک ویژگی‏هایی را که از این تیپ‏ها در ما است شناسایی کرده، ببینیم و با آنها مواجه شویم، سپس بپذیریم که ما آن ویژگی را داریم (مثلا، «من انسان قدرت‌طلب هستم». این را به عنوان یک حقیقت در رابطه با خود بپذیریم. یا مثلا، «من یک عزلت‏طلب هستم.»)
۳- پس از طی این مراحل، «تغییر بینش» اساسی‏ترین قدمی است که باید برداریم. «بینش» یعنی نوع جهان‏بینی ما، طرز تلقی و برداشت ما از حوادث و مسائل اطرافمان. به‌طور مثال، باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که توقعات عصبی و غیرمنطقی خود را کنار بگذاریم. نیازهای ناسالم خود را کنار بگذاریم، مثلا، نیاز به تایید شدن. چگونه؟ با شناخت خود و خودباوری. نیازمان به انتقام گرفتن را بشناسیم و رها کنیم و...

زمانی ما می‏توانیم به بهبودی برسیم که ابتدا بتوانیم آنچه که هستیم را به وضوح و به‏دور از انکار ببینیم، زمانی‏که بتوانیم احساسات، افکار، تمایلات، واکنش‏ها، نیت‏ها، بازی‏ها و سناریوهای ذهنی و روانی خود را تشخیص داده، ببینیم و بپذیریم.
پس از طی این مرحله است که شروع به‌کار بر هر کدام از ویژگی‏ها می‏کنیم و آنها را بهبود می‏بخشیم تا سه تیپ شخصیتی را به حد تعادل برسانیم. مثلا، به‌طور مختصر، یک فرد برتری‏طلب که خشم زیادی را در خود پنهان کرده است ابتدا باید خشم را بشناسد، سپس این خشم را به صورت کلی در خود ببیند و بپذیرد که فردی عصبی است. بعد از آن، خشم‏های خود را پیدا کرده و یکی یکی شروع به‌کار بر آنها کند تا بهبودی برای او حاصل شود، آن وقت است که تغییرات شگرفی را در همه جنبه‏های زندگی خود مشاهده خواهد کرد. مطلب «تیپ‏های شخصیتی را بشناسیم» را می‏توانید در لینک زیر مطالعه کنید:

http:/ / www.donya-e-eqtesad.com/ news/ 902625/