رابطه تیپهای شخصیتی با افسردگی
نویسنده: میترا فرینژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo. com
این حقیقت را بدانیم که: «عدم تعادل در سه تیپ شخصیتی برتریطلب، مهر(تایید) طلب و عزلتطلب شروعی است بر بیماری افسردگی». در این مقاله بررسی کوتاهی داریم بر «تاثیر عدم تعادل تیپهای شخصیتی بر بروز بیماری افسردگی».
تیپ شخصیتی برتری طلب
خشم و توقعی که در برتریطلبها وجود دارد آنقدر زیاد است که در صورتی که در مقابل توقعات خود پاسخ مطلوب خود را نگیرند به خشم بیشتری دچار میشوند. در مقاله افسردگی اشاره کردیم که یکی از دلایل بروز افسردگی در افراد، خشم، مخصوصا خشم سرکوبشده (که در این تیپ شخصیتی به خاطر غرور زیادشان وجود دارد)، است.
Farinezhad_mitra@yahoo. com
این حقیقت را بدانیم که: «عدم تعادل در سه تیپ شخصیتی برتریطلب، مهر(تایید) طلب و عزلتطلب شروعی است بر بیماری افسردگی». در این مقاله بررسی کوتاهی داریم بر «تاثیر عدم تعادل تیپهای شخصیتی بر بروز بیماری افسردگی».
تیپ شخصیتی برتری طلب
خشم و توقعی که در برتریطلبها وجود دارد آنقدر زیاد است که در صورتی که در مقابل توقعات خود پاسخ مطلوب خود را نگیرند به خشم بیشتری دچار میشوند. در مقاله افسردگی اشاره کردیم که یکی از دلایل بروز افسردگی در افراد، خشم، مخصوصا خشم سرکوبشده (که در این تیپ شخصیتی به خاطر غرور زیادشان وجود دارد)، است.
نویسنده: میترا فرینژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo.com
این حقیقت را بدانیم که: «عدم تعادل در سه تیپ شخصیتی برتریطلب، مهر(تایید) طلب و عزلتطلب شروعی است بر بیماری افسردگی». در این مقاله بررسی کوتاهی داریم بر «تاثیر عدم تعادل تیپهای شخصیتی بر بروز بیماری افسردگی».
تیپ شخصیتی برتری طلب
خشم و توقعی که در برتریطلبها وجود دارد آنقدر زیاد است که در صورتی که در مقابل توقعات خود پاسخ مطلوب خود را نگیرند به خشم بیشتری دچار میشوند. در مقاله افسردگی اشاره کردیم که یکی از دلایل بروز افسردگی در افراد، خشم، مخصوصا خشم سرکوبشده (که در این تیپ شخصیتی به خاطر غرور زیادشان وجود دارد)، است. این خشم تا جایی زیاد میشود که آنها را دچار دلزدگی میکند؛ دلزدگی و کسالت تا جایی در آنها رسوب میکند که رفته رفته دچار افسردگی میشوند.
میل شدید شخصیت برتریطلب به مورد تحسین و ستایش واقع شدن، یکی از نقاط ضعف وی محسوب میشود. زیرا در صورتی که موفق به کسب این تحسین و ستایش نشود شدیدا در خود فرومیریزد؛ خودکمبینی و اعتماد به نفس او بیش از پیش کاهش مییابد پس در نتیجه دچار خشم بیشتر و دلزدگی میشود، تا جایی که ممکن است شخصیت عزلتطلب در او تقویت شود. توقع زیادی که شخصیت برتریطلب از خود دارد زمانیکه بیش از توانش باشد و به شکست منجر شود سخت او را آشفته و دلزده میکند. کمالطلبی در این تیپشخصیتی عمدتا یا از افراد انسانهایی حریص و طماع میسازد یا بهطور کل فرد را در زندگیاش فلج میکند تا جایی که فرد از ترس ناتوان بودن در کسب موفقیت در کارها ترجیح میدهد اصلا کاری انجام ندهد.
در حقیقت این یک نوع مکانیزم دفاع روانی برای فرار از ترس و استرس بیشتر در او محسوب میشود. در واقع باورهای غلط این تیپشخصیتی منجر به ایجاد توقع در او میشود و لازم است که بدانیم «توقعات ما رنجشهای از پیش تعیین شدهای برای ما هستند». افسردگی بستهای از حالات منفی درون ما است، حالاتی مانند: «خشم حل نشده، رنجش حل نشده، توقعات برآورده نشده و...» فردی که تیپ شخصیتی برتریطلب در او قوی است باید توقعات خود را شناسایی کند. توقعات غیرمنطقی خود را بهطور کامل خط بزند و به مرور از توقعات دیگر خود نیز بکاهد.
بهتر است بیاموزیم که همه ما در نهایت کمال آفریده شدهایم. شخصیت برتریطلب باید یاد بگیرد که از خود توقعی بیشتر از توان خود نداشته باشد و بپذیرد که کارهای انسانی همیشه نقص و کاستیهایی هم با خود به همراه دارند، بدینصورت میل به در کمال مطلق کارها را انجام دادن را در خود کاهش دهد. این افراد بهتر است یادبگیرند که «کاری را انجام دهند که دوست دارند، و کاری که انجام میدهند را دوست بدارند». شخصیت برتریطلب درون خود در جنگ و کشمکش، ترس و اضطراب فراوانی بهسر میبرد که تا زمانیکه با آنها صادقانه مواجه نشود و آنها را نپذیرد از قدرتشان کاسته نمیشود؛ و طبق آنچه در مقاله پیشین مطرح کردم، تمامی این حالات مواردی هستند که فرد را دچار افسردگی میکنند.
تیپ شخصیتی مهرطلب
شخصیتهای مهرطلب شخصیتهایی هستند که وابستگی شدیدی به دیگران و عوامل بیرونی دارند. آنها هر کاری که انجام میدهند در نهایت در جهت کسب تایید، مهر و پذیرش است. و مهمترین عامل افسردگی این تیپشخصیتی ۱- خشمهایی که بهدلیل ترس از طرد شدن سرکوب کردهاند، ۲- طرد شدن ۳- مورد بیمهری قرار گرفتن است. سوال همیشگی آنها این است: «من که اینهمه محبت میکنم، پس چرا بدی میبینم؟» در واقع بهتر است بپرسند که: «من که اینهمه محبت میکنم تا مرا بپذیرند و دوستم بدارند، پس چرا توقعات من را برآورده نمیکنند؟!» و این آغازی است بر دلزدگی و افسردگی در آنها. رفتهرفته رنجور، خشمگین و بیانگیزه میشوند و از اجتماع فاصله میگیرند.
افراد مهرطلب پر از شرم هستند و این شرم به خاطر ترس آنها از طرد شدن و تایید نشدن است. این شرم دقیقا بهدلیل همین ترسها سرکوب میشود. این تیپ شخصیتی از مسخره شدن، پذیرفته و تایید نشدن شدیدا میترسند، پس همیشه در لایهای از شرم همراه با ترس زندگی میکند و چون دچار خودکمبینی است حتی طبیعیترین حالتها، نیازها و احساسات انسانی خود را ممکن است در مواقع لزوم پنهان کند. افراد افسرده لایه ضخیمی از شرم درون خود دارند که باید برای بهبودی خود آن شرمها را از دوران کودکی تا حال حاضر خود پیدا کرده، با آنها مواجه شوند و آنها را بپذیرند و یاد بگیرند که خود را با وجود تمام ویژگیهای مثبت و منفی و نقصها دوست داشته باشند، برای خود ارزش قائل شوند و به خود احترام بگذارند.
افرادی که تیپ شخصیتی مهرطلب در آنها قوی است هیچوقت نمیتوانند از شادیها و موفقیتهای خود نهایت لذت و بهره را ببرند. در نتیجه همیشه دلیلی برای نگرانی و ترس و اندوه پیدا میکنند. زمانی که این نگرانی و ترس و اندوه از ظرفیت آنها بیشتر شود خمودگی و افسردگی به سراغشان میآید. احساس گناه و سرزنش خود که یکی از ویژگیهای بارز شخصیت مهرطلب است عامل دیگری است بر افسردگی آنها. شخص مهرطلب بهتر است بیاموزد که دست از نیاز به تنبیه خود بردارد و به جای سرزنش و دادن احساس گناه به خود، خود را ببخشد و خطاهایش را جبران کند. عادت و نیاز به هویت گرفتن از دیگران و اهمیت دادن به نظرات دیگران درباره خود تا جایی که روان فرد مهرطلب را بهم میریزد عامل دیگری است بر افسردگی. شخص مهرطلب بهتر است بداند که تا زمانی که به نظرات دیگران وابسته است حال او دائما دچار نوسان و افتوخیز خواهد شد و این نوسان انرژی زیادی را از او میبلعد و وی دچار خستگی و فرسودگی میشود.
او باید بیاموزد که نظرات دیگران را از شخصیت خود جدا کند و نیاز به تایید و هویت گرفتن از دیگران را کنار بگذارد، در عوض برنامه خودشناسی و خودباوری را شروع کند. این فرد بهتر است بداند که «نظر دیگران، نظر آنها است! آنها فقط چیزی که میبینند یا میخواهند را میگویند. نظر دیگران شخصیت او را نمیسازد.» و این حقیقت را بداند که «مردم خود را در آیینه یکدیگر مشاهده میکنند»، پس لزوما همه نظرات درباره ما نمیتواند صد در صد درست باشد.
عدم مراقبت از خود و توجه به خود، فردی که تعادل تیپهای شخصیتی در او به هم خورده باشد، قادر به دوست داشتن و مراقبت و توجه سالم نسبت به خود نیست. و فقدان این موضوع فرد را دچار افسردگی میکند. یکی از مهمترین راهکارهای درمان افسردگی مراقبت از خود است. مراقبتی که فرد باید آن را بیاموزد و به کار بندد.
تیپ شخصیتی عزلت طلب
شاید بتوان گفت شخصیت عزلتطلب شخصیتی است از برتریطلب و مهرطلبی که سرخورده است! زمانی که امیال برتریطلبانه و مهرطلبانه ما ارضا نشود، در نهایت مجبور به عزلتطلبی میشویم. انسانی که دنیا را ترک میکند، از همه چیز و همه کس دلزده میشود، بهدلیل دلزدگی از خیلی افراد و موارد فاصله میگیرد، بهدلیل ترس و تنبلی هیچ هدفی برای خود تعیین نمیکند، در اوج ناتوانی و ضعف در نهایت برای سرپوش گذاشتن بر کاستیها مجبور است تظاهر به روشنفکری کند! و این حالات را ما میتوانیم در انسانهای افسرده به وضوح مشاهده کنیم.
پس در اینجا ما شاهد این قضیه هستیم که عدم تعادل در تیپهای شخصیتی ما هم ناشی از خشم، ترس، اضطراب و شرم است و همچنین خشم، ترس، اضطراب و شرم بیشتری را نیز تولید میکند. در نهایت انرژی پتانسیل منفی هرکدام از اینها رفتهرفته روی هم جمع میشود و افسردگی ناشی از آن تمام وجود فرد را دربرمیگیرد.
پاسخ به سوالات
در مقاله شماره ۱۳۸ توضیحی از ویژگیهای سه تیپ شخصیتی برتریطلب، مهر (تایید) طلب و عزلتطلب با عنوان «تیپهای شخصیتی را بشناسیم» داده شد. گفتیم که بدون استثنا درون هر انسانی این سه تیپ شخصیتی وجود دارد که عدم تعادل آنها منشا بسیاری از مشکلات فرد در زندگی (اعم از کار، درس، روابط، زندگی زناشویی و...) میباشد. تعادل این سه تیپ شخصیتی بنابر فضای آموزشی و تربیتی در خانواده، مدرسه، جامعه، محیط جغرافیایی، فرهنگ، مشکلات زندگی از دوران کودکی تا بزرگسالی، میزان اضطراب و خشم و ترس در افراد و... برهم میخورد و یک یا دو تیپ شخصیتی در فرد قویتر میشود که رفتار و روابط او را تحتتاثیر خود قرار میدهد.
سوال اول: چگونه تشخیص دهم که چه تیپ شخصیتیای بر من غالب است؟
جواب: نحوه تشخیص تیپ(های) شخصیتی غالب بر ما با شناخت ویژگیهای آنها که در مقاله پیشین ذکر شد، بسیار آسان است. کافی است آن ویژگیها را در خود جستوجو و پیدا کنیم تا متوجه شویم بیشترین ویژگیهای کدام تیپ(های) شخصیتی در ما وجود دارد و کدامیک کمتر.
سوال دوم: راهکار تعدیل این تیپها چیست؟
مبحث تعدیل این تیپها مبحثی بسیار گسترده است که نیاز به روانکاوی، بررسی و حل یکبهیک ویژگیها در خود دارد که به موارد بسیار مختصری در مقاله « رابطه تیپهای شخصیتی با افسردگی» که در همین شماره به چاپ رسیده است، اشاره کردهام اما قدمهای اولیه در به تعادل رساندن تیپهای شخصیتی به شرح زیر میباشد:
1- تشخیص دهیم که کدامیک از تیپ(ها) در ما قویتر هستند.
2- یک به یک ویژگیهایی را که از این تیپها در ما است شناسایی کرده، ببینیم و با آنها مواجه شویم، سپس بپذیریم که ما آن ویژگی را داریم (مثلا، «من انسان قدرتطلب هستم». این را به عنوان یک حقیقت در رابطه با خود بپذیریم. یا مثلا، «من یک عزلتطلب هستم.»)
۳- پس از طی این مراحل، «تغییر بینش» اساسیترین قدمی است که باید برداریم. «بینش» یعنی نوع جهانبینی ما، طرز تلقی و برداشت ما از حوادث و مسائل اطرافمان. بهطور مثال، باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که توقعات عصبی و غیرمنطقی خود را کنار بگذاریم. نیازهای ناسالم خود را کنار بگذاریم، مثلا، نیاز به تایید شدن. چگونه؟ با شناخت خود و خودباوری. نیازمان به انتقام گرفتن را بشناسیم و رها کنیم و...
زمانی ما میتوانیم به بهبودی برسیم که ابتدا بتوانیم آنچه که هستیم را به وضوح و بهدور از انکار ببینیم، زمانیکه بتوانیم احساسات، افکار، تمایلات، واکنشها، نیتها، بازیها و سناریوهای ذهنی و روانی خود را تشخیص داده، ببینیم و بپذیریم.
پس از طی این مرحله است که شروع بهکار بر هر کدام از ویژگیها میکنیم و آنها را بهبود میبخشیم تا سه تیپ شخصیتی را به حد تعادل برسانیم. مثلا، بهطور مختصر، یک فرد برتریطلب که خشم زیادی را در خود پنهان کرده است ابتدا باید خشم را بشناسد، سپس این خشم را به صورت کلی در خود ببیند و بپذیرد که فردی عصبی است. بعد از آن، خشمهای خود را پیدا کرده و یکی یکی شروع بهکار بر آنها کند تا بهبودی برای او حاصل شود، آن وقت است که تغییرات شگرفی را در همه جنبههای زندگی خود مشاهده خواهد کرد. مطلب «تیپهای شخصیتی را بشناسیم» را میتوانید در لینک زیر مطالعه کنید:
http:/ / www.donya-e-eqtesad.com/ news/ 902625/
Farinezhad_mitra@yahoo.com
این حقیقت را بدانیم که: «عدم تعادل در سه تیپ شخصیتی برتریطلب، مهر(تایید) طلب و عزلتطلب شروعی است بر بیماری افسردگی». در این مقاله بررسی کوتاهی داریم بر «تاثیر عدم تعادل تیپهای شخصیتی بر بروز بیماری افسردگی».
تیپ شخصیتی برتری طلب
خشم و توقعی که در برتریطلبها وجود دارد آنقدر زیاد است که در صورتی که در مقابل توقعات خود پاسخ مطلوب خود را نگیرند به خشم بیشتری دچار میشوند. در مقاله افسردگی اشاره کردیم که یکی از دلایل بروز افسردگی در افراد، خشم، مخصوصا خشم سرکوبشده (که در این تیپ شخصیتی به خاطر غرور زیادشان وجود دارد)، است. این خشم تا جایی زیاد میشود که آنها را دچار دلزدگی میکند؛ دلزدگی و کسالت تا جایی در آنها رسوب میکند که رفته رفته دچار افسردگی میشوند.
میل شدید شخصیت برتریطلب به مورد تحسین و ستایش واقع شدن، یکی از نقاط ضعف وی محسوب میشود. زیرا در صورتی که موفق به کسب این تحسین و ستایش نشود شدیدا در خود فرومیریزد؛ خودکمبینی و اعتماد به نفس او بیش از پیش کاهش مییابد پس در نتیجه دچار خشم بیشتر و دلزدگی میشود، تا جایی که ممکن است شخصیت عزلتطلب در او تقویت شود. توقع زیادی که شخصیت برتریطلب از خود دارد زمانیکه بیش از توانش باشد و به شکست منجر شود سخت او را آشفته و دلزده میکند. کمالطلبی در این تیپشخصیتی عمدتا یا از افراد انسانهایی حریص و طماع میسازد یا بهطور کل فرد را در زندگیاش فلج میکند تا جایی که فرد از ترس ناتوان بودن در کسب موفقیت در کارها ترجیح میدهد اصلا کاری انجام ندهد.
در حقیقت این یک نوع مکانیزم دفاع روانی برای فرار از ترس و استرس بیشتر در او محسوب میشود. در واقع باورهای غلط این تیپشخصیتی منجر به ایجاد توقع در او میشود و لازم است که بدانیم «توقعات ما رنجشهای از پیش تعیین شدهای برای ما هستند». افسردگی بستهای از حالات منفی درون ما است، حالاتی مانند: «خشم حل نشده، رنجش حل نشده، توقعات برآورده نشده و...» فردی که تیپ شخصیتی برتریطلب در او قوی است باید توقعات خود را شناسایی کند. توقعات غیرمنطقی خود را بهطور کامل خط بزند و به مرور از توقعات دیگر خود نیز بکاهد.
بهتر است بیاموزیم که همه ما در نهایت کمال آفریده شدهایم. شخصیت برتریطلب باید یاد بگیرد که از خود توقعی بیشتر از توان خود نداشته باشد و بپذیرد که کارهای انسانی همیشه نقص و کاستیهایی هم با خود به همراه دارند، بدینصورت میل به در کمال مطلق کارها را انجام دادن را در خود کاهش دهد. این افراد بهتر است یادبگیرند که «کاری را انجام دهند که دوست دارند، و کاری که انجام میدهند را دوست بدارند». شخصیت برتریطلب درون خود در جنگ و کشمکش، ترس و اضطراب فراوانی بهسر میبرد که تا زمانیکه با آنها صادقانه مواجه نشود و آنها را نپذیرد از قدرتشان کاسته نمیشود؛ و طبق آنچه در مقاله پیشین مطرح کردم، تمامی این حالات مواردی هستند که فرد را دچار افسردگی میکنند.
تیپ شخصیتی مهرطلب
شخصیتهای مهرطلب شخصیتهایی هستند که وابستگی شدیدی به دیگران و عوامل بیرونی دارند. آنها هر کاری که انجام میدهند در نهایت در جهت کسب تایید، مهر و پذیرش است. و مهمترین عامل افسردگی این تیپشخصیتی ۱- خشمهایی که بهدلیل ترس از طرد شدن سرکوب کردهاند، ۲- طرد شدن ۳- مورد بیمهری قرار گرفتن است. سوال همیشگی آنها این است: «من که اینهمه محبت میکنم، پس چرا بدی میبینم؟» در واقع بهتر است بپرسند که: «من که اینهمه محبت میکنم تا مرا بپذیرند و دوستم بدارند، پس چرا توقعات من را برآورده نمیکنند؟!» و این آغازی است بر دلزدگی و افسردگی در آنها. رفتهرفته رنجور، خشمگین و بیانگیزه میشوند و از اجتماع فاصله میگیرند.
افراد مهرطلب پر از شرم هستند و این شرم به خاطر ترس آنها از طرد شدن و تایید نشدن است. این شرم دقیقا بهدلیل همین ترسها سرکوب میشود. این تیپ شخصیتی از مسخره شدن، پذیرفته و تایید نشدن شدیدا میترسند، پس همیشه در لایهای از شرم همراه با ترس زندگی میکند و چون دچار خودکمبینی است حتی طبیعیترین حالتها، نیازها و احساسات انسانی خود را ممکن است در مواقع لزوم پنهان کند. افراد افسرده لایه ضخیمی از شرم درون خود دارند که باید برای بهبودی خود آن شرمها را از دوران کودکی تا حال حاضر خود پیدا کرده، با آنها مواجه شوند و آنها را بپذیرند و یاد بگیرند که خود را با وجود تمام ویژگیهای مثبت و منفی و نقصها دوست داشته باشند، برای خود ارزش قائل شوند و به خود احترام بگذارند.
افرادی که تیپ شخصیتی مهرطلب در آنها قوی است هیچوقت نمیتوانند از شادیها و موفقیتهای خود نهایت لذت و بهره را ببرند. در نتیجه همیشه دلیلی برای نگرانی و ترس و اندوه پیدا میکنند. زمانی که این نگرانی و ترس و اندوه از ظرفیت آنها بیشتر شود خمودگی و افسردگی به سراغشان میآید. احساس گناه و سرزنش خود که یکی از ویژگیهای بارز شخصیت مهرطلب است عامل دیگری است بر افسردگی آنها. شخص مهرطلب بهتر است بیاموزد که دست از نیاز به تنبیه خود بردارد و به جای سرزنش و دادن احساس گناه به خود، خود را ببخشد و خطاهایش را جبران کند. عادت و نیاز به هویت گرفتن از دیگران و اهمیت دادن به نظرات دیگران درباره خود تا جایی که روان فرد مهرطلب را بهم میریزد عامل دیگری است بر افسردگی. شخص مهرطلب بهتر است بداند که تا زمانی که به نظرات دیگران وابسته است حال او دائما دچار نوسان و افتوخیز خواهد شد و این نوسان انرژی زیادی را از او میبلعد و وی دچار خستگی و فرسودگی میشود.
او باید بیاموزد که نظرات دیگران را از شخصیت خود جدا کند و نیاز به تایید و هویت گرفتن از دیگران را کنار بگذارد، در عوض برنامه خودشناسی و خودباوری را شروع کند. این فرد بهتر است بداند که «نظر دیگران، نظر آنها است! آنها فقط چیزی که میبینند یا میخواهند را میگویند. نظر دیگران شخصیت او را نمیسازد.» و این حقیقت را بداند که «مردم خود را در آیینه یکدیگر مشاهده میکنند»، پس لزوما همه نظرات درباره ما نمیتواند صد در صد درست باشد.
عدم مراقبت از خود و توجه به خود، فردی که تعادل تیپهای شخصیتی در او به هم خورده باشد، قادر به دوست داشتن و مراقبت و توجه سالم نسبت به خود نیست. و فقدان این موضوع فرد را دچار افسردگی میکند. یکی از مهمترین راهکارهای درمان افسردگی مراقبت از خود است. مراقبتی که فرد باید آن را بیاموزد و به کار بندد.
تیپ شخصیتی عزلت طلب
شاید بتوان گفت شخصیت عزلتطلب شخصیتی است از برتریطلب و مهرطلبی که سرخورده است! زمانی که امیال برتریطلبانه و مهرطلبانه ما ارضا نشود، در نهایت مجبور به عزلتطلبی میشویم. انسانی که دنیا را ترک میکند، از همه چیز و همه کس دلزده میشود، بهدلیل دلزدگی از خیلی افراد و موارد فاصله میگیرد، بهدلیل ترس و تنبلی هیچ هدفی برای خود تعیین نمیکند، در اوج ناتوانی و ضعف در نهایت برای سرپوش گذاشتن بر کاستیها مجبور است تظاهر به روشنفکری کند! و این حالات را ما میتوانیم در انسانهای افسرده به وضوح مشاهده کنیم.
پس در اینجا ما شاهد این قضیه هستیم که عدم تعادل در تیپهای شخصیتی ما هم ناشی از خشم، ترس، اضطراب و شرم است و همچنین خشم، ترس، اضطراب و شرم بیشتری را نیز تولید میکند. در نهایت انرژی پتانسیل منفی هرکدام از اینها رفتهرفته روی هم جمع میشود و افسردگی ناشی از آن تمام وجود فرد را دربرمیگیرد.
پاسخ به سوالات
در مقاله شماره ۱۳۸ توضیحی از ویژگیهای سه تیپ شخصیتی برتریطلب، مهر (تایید) طلب و عزلتطلب با عنوان «تیپهای شخصیتی را بشناسیم» داده شد. گفتیم که بدون استثنا درون هر انسانی این سه تیپ شخصیتی وجود دارد که عدم تعادل آنها منشا بسیاری از مشکلات فرد در زندگی (اعم از کار، درس، روابط، زندگی زناشویی و...) میباشد. تعادل این سه تیپ شخصیتی بنابر فضای آموزشی و تربیتی در خانواده، مدرسه، جامعه، محیط جغرافیایی، فرهنگ، مشکلات زندگی از دوران کودکی تا بزرگسالی، میزان اضطراب و خشم و ترس در افراد و... برهم میخورد و یک یا دو تیپ شخصیتی در فرد قویتر میشود که رفتار و روابط او را تحتتاثیر خود قرار میدهد.
سوال اول: چگونه تشخیص دهم که چه تیپ شخصیتیای بر من غالب است؟
جواب: نحوه تشخیص تیپ(های) شخصیتی غالب بر ما با شناخت ویژگیهای آنها که در مقاله پیشین ذکر شد، بسیار آسان است. کافی است آن ویژگیها را در خود جستوجو و پیدا کنیم تا متوجه شویم بیشترین ویژگیهای کدام تیپ(های) شخصیتی در ما وجود دارد و کدامیک کمتر.
سوال دوم: راهکار تعدیل این تیپها چیست؟
مبحث تعدیل این تیپها مبحثی بسیار گسترده است که نیاز به روانکاوی، بررسی و حل یکبهیک ویژگیها در خود دارد که به موارد بسیار مختصری در مقاله « رابطه تیپهای شخصیتی با افسردگی» که در همین شماره به چاپ رسیده است، اشاره کردهام اما قدمهای اولیه در به تعادل رساندن تیپهای شخصیتی به شرح زیر میباشد:
1- تشخیص دهیم که کدامیک از تیپ(ها) در ما قویتر هستند.
2- یک به یک ویژگیهایی را که از این تیپها در ما است شناسایی کرده، ببینیم و با آنها مواجه شویم، سپس بپذیریم که ما آن ویژگی را داریم (مثلا، «من انسان قدرتطلب هستم». این را به عنوان یک حقیقت در رابطه با خود بپذیریم. یا مثلا، «من یک عزلتطلب هستم.»)
۳- پس از طی این مراحل، «تغییر بینش» اساسیترین قدمی است که باید برداریم. «بینش» یعنی نوع جهانبینی ما، طرز تلقی و برداشت ما از حوادث و مسائل اطرافمان. بهطور مثال، باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که توقعات عصبی و غیرمنطقی خود را کنار بگذاریم. نیازهای ناسالم خود را کنار بگذاریم، مثلا، نیاز به تایید شدن. چگونه؟ با شناخت خود و خودباوری. نیازمان به انتقام گرفتن را بشناسیم و رها کنیم و...
زمانی ما میتوانیم به بهبودی برسیم که ابتدا بتوانیم آنچه که هستیم را به وضوح و بهدور از انکار ببینیم، زمانیکه بتوانیم احساسات، افکار، تمایلات، واکنشها، نیتها، بازیها و سناریوهای ذهنی و روانی خود را تشخیص داده، ببینیم و بپذیریم.
پس از طی این مرحله است که شروع بهکار بر هر کدام از ویژگیها میکنیم و آنها را بهبود میبخشیم تا سه تیپ شخصیتی را به حد تعادل برسانیم. مثلا، بهطور مختصر، یک فرد برتریطلب که خشم زیادی را در خود پنهان کرده است ابتدا باید خشم را بشناسد، سپس این خشم را به صورت کلی در خود ببیند و بپذیرد که فردی عصبی است. بعد از آن، خشمهای خود را پیدا کرده و یکی یکی شروع بهکار بر آنها کند تا بهبودی برای او حاصل شود، آن وقت است که تغییرات شگرفی را در همه جنبههای زندگی خود مشاهده خواهد کرد. مطلب «تیپهای شخصیتی را بشناسیم» را میتوانید در لینک زیر مطالعه کنید:
http:/ / www.donya-e-eqtesad.com/ news/ 902625/
ارسال نظر