شادی دیروز... شادی فردا
نسیبههاشمخانی nasibeh. hashemkhani@gmail. com دوستی که خانهاش در یکی از میادین پرتردد شهر قرار دارد، روز پس از برد ایران از کرهجنوبی میگفت: «خسته شدیم از این مردم، دیشب تا ساعت یک بعد از نیمه شب هم از سر و صدا نمیشد خوابید. » و من سکوت کردم و با خودم اندیشیدم که چقدر خو گرفتیم به غصه و غم، چقدر حق حتی ذرهای شادی را برای خودمان و دیگران قائل نیستیم. خوب به خاطر دارم تا ۱۲-۱۰ سال پیش جشن بزرگی مانند نیمه شعبان، آنقدر عظمت و جذابیت داشت که حتی حالا نیز با یادآوریاش کامم شیرین میگردد. حالا اما انگار خجالت میکشیم از بیان شادیهایمان و ترجیح میدهیم پنهانشان کنیم.
نسیبههاشمخانی nasibeh.hashemkhani@gmail.com دوستی که خانهاش در یکی از میادین پرتردد شهر قرار دارد، روز پس از برد ایران از کرهجنوبی میگفت: «خسته شدیم از این مردم، دیشب تا ساعت یک بعد از نیمه شب هم از سر و صدا نمیشد خوابید.» و من سکوت کردم و با خودم اندیشیدم که چقدر خو گرفتیم به غصه و غم، چقدر حق حتی ذرهای شادی را برای خودمان و دیگران قائل نیستیم. خوب به خاطر دارم تا 12-10 سال پیش جشن بزرگی مانند نیمه شعبان، آنقدر عظمت و جذابیت داشت که حتی حالا نیز با یادآوریاش کامم شیرین میگردد. حالا اما انگار خجالت میکشیم از بیان شادیهایمان و ترجیح میدهیم پنهانشان کنیم. شادیهای عمومی در اجتماع، همچون موجی همه ردههای سنی و تمام طبقات جامعه را به وجد میآورد و به کوچه و خیابان میکشاند. ظهور این جریانهای خودجوش و همهگیر را نمیتوان تنها واکنشی احساسی به شرایط گذرای موجود دانست که چند صباحی دیگر نمیتوان اثری از آن یافت، بلکه این قبیل شور و شوقها ریشه در باورها، اعتقادات داشته و از همه مهمتر ناشی از احساسات عمیقی هستند که گاه برای مدتی طولانی فراموش شدهاند و حال در یک بستر مناسب امکان بروز و ظهور یافتهاند.
گاه حتی افراد از وجود تمایل به حضور در چنین جشنهایی نیز بیخبرند که خود نیز علتی برای آن نمییابند، اما این کسالت همیشه و همه جا با ایشان همراه است و تاثیرات منفی بسیاری بر زندگی فردی و عملکرد اجتماعی افراد میگذارد. شادی در حقیقت نوعی احساس سعادت درونی است که انسان از طریق آن احساس لذت میکند. هر قدر که افراد شاددتر باشند، احساس رفاه و آرامش روانی بیشتری دارند. مسلما شادی زمانی که بهصورت کنش رفتاری دربیاید (خصوصا اگر این کنش دستهجمعی باشد.) نسبت به شادی صرفا در ذهن انسان نقش بسیار پررنگتری در ایجاد آرامش روان دارد، خصوصا شادیهای جمعی، شادیهای شناختیتر و زندگیبخشتری هستند، البته باید دانست سرخوشیای که یک مراسم شاد ملی و مذهبی به تک تک افراد جامعه میدهد به هیچوجه قابل مقایسه با حضور یافتن و پایکوبی در یک جشن کوچک نیست. گویی شادی در تعداد افرادی که به خیابان آمدهاند و لبخند در چهرهشان پدیدار است ضرب میشود. حال آنکه سرور درونی که بنا به شرایط موجود از حد ذهن فرد و گاه چند نفر از دور و بریها فراتر نمیرود، به زودی رو به افول رفته و ناپدید میشود. علاوه بر این هیچ خاطره خوبی نیز در ذهن افراد باقی
نمیگذارد که بهخاطر آوردنش سبب خشنودی و نشاط گردد. حاصل این نوع از فراموشی شادی در افراد جامعه از طرفی کاهش کیفیت زندگی فردی و خانوادگی و از طرف دیگر کاهش راندمان کاری و شغلی جامعه است. اگر افراد به هر دلیلی از دسترسی به آنچه برایشان واجب است و بدان نیاز دارند- مثلا ابراز شادی- بازداشته شوند، خواهیم دید که این جامعه حتی درصورت داشتن خیلی از تسهیلات مادی چندان از رفاه فکری و روانی برخوردار نیست. طبق نظر جامعهشناسان بزرگ، شادکردن و شادبودن مردم در هر جامعهای، موجب پیشرفت و توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی میگردد. همچنین وجود احساس نشاط و سعادت در مردم از بروز بسیاری مسائل و معضلات نظیر جرم و بزهکاری، طلاق، نابسامانی خانوادگی و دیگر آسیبها پیشگیری میکند، درنتیجه اختلالات روحی در جامعه کمتر میشود و میزان رغبت تحصیلی و دل به کار دادن و تولید، افزایش پیدا میکند. شادی یک نیاز اساسی برای انسان است، به همینخاطر اگر افراد در جامعه خود نتوانند این نیاز را برآورده کنند، رو به جوامع دیگری میبرند و درنتیجه بهتدریج از فرهنگ ملی خود دور شده و فرهنگ و ارزشهای دیگر ملل در اجتماع رواج مییابد که
این تغییرفرهنگی و از خود بیگانگی زمینه بروز مشکلات بسیاری را پدید میآورد. مساله مهم دیگر این است که به علت وجود رابطه تنگاتنگ میان جسم و روح، شادی و نشاط روانی موجب بهبود بسیاری بیماریهای جسمی با علل ناشناخته و مقاوم به درمانهای موجود میگردد. آنچه نباید از نظر دور داشت نحوه مدیریت شادی در جامعه است؛ یعنی باید از یک سو دولت ناظری قوی بر امنیت و رفاه مردم و رعایت اصول بنیادی در جشنهای خودجوش مردمی باشد، از دیگرسو لازم است که مدیریت اینگونه جشنهای ملی را به افرادی قابل اعتماد و دلسوز از میان خود جامعه سپرده شود. آحاد مردم نیز باید رعایت هنجارهای پذیرفته شده و قابل احترام برای گروههای مختلف را درصدر امور قرار دهند تا دستاورد تقابل میان این دو، نشاط و شادابی تمام اقشار و افراد باشد.
ارسال نظر