پل‌های عبور فورد از بحران
دنیای اقتصاد: سال 2007 یک سلسله‌ بحران دومینو‌گونه در آمریکا ابتدا از بازار مسکن شروع شد و سپس به بانک‌ها سرایت کرد و دست آخر گریبان سه خودروساز بزرگ این کشور را گرفت. خودروسازانی که بی‌تردید نبض صنعت خودرو این غول اقتصادی را در دست داشتند. فورد با توجه به محصولات محافظه‌کارانه‌ای که داشت بعد از به زانو درآمدن جی‌ام و کرایسلر با یک فرصت بادآورده معجزه‌آسا روبه‌رو شد. اما از سویی دیگر تحلیلگران بر این باورند که مدیریت این شرکت بوده که آن را از فرو رفتن در گرداب مالی نجات داده است. داشتن محصولات در کلاس خودروهای کوچک و اقتصادی در زمان وقوع بحران یکی دیگر از ویژگی‌هایی بود که موجب برتری فورد بر دو خودروساز دیگر ایالات متحده در زمان بحران شد. خودروهایی مانند فورد فوکوس که از سال 1999 میلادی و فورد فیوژن که از سال 2005 به بازار عرضه شدند، در اروپا به بال‌های پرواز فورد در زمان بحران تبدیل شدند. با فروکش کردن عطش خرید خودرو در ایالات متحده، خودروسازانی که بازار خارجی بهتری داشتند، کمتر تحت تاثیر اثرات منفی بحران اقتصادی قرار گرفتند. فورد به مدد این دو محصول و چند مدل دیگر توانست بازار اروپا را برای خود حفظ کند. سال 2007 یک سلسله‌ بحران دومینو‌ وار در آمریکا ابتدا از بازار مسکن شروع شد و سپس به بانک‌ها سرایت کرد و دست آخر گریبان سه خودروساز بزرگ این کشور را گرفت. خودروسازانی که بی‌تردید نبض صنعت خودرو این غول اقتصادی را در دست داشتند. در ادامه با افزایش قیمت هر گالن بنزین به 4 دلار و ورشکستگی موسسه «لمان برادرز» بود که همان ابتدای کار، بزرگ‌ترین شرکت اتومبیل‌سازی دنیا یعنی جنرال‌موتورز را به زانو درآورد. کرایسلر نیز به دلیل ساختار کوچک‌تر و بازار مشترکی که با اروپایی‌های بحران‌زده داشت،‌ بدون کوچک‌ترین مقاومتی از بازی خارج شد. اما داستان فورد فرق می‌کرد. این شرکت اگرچه شدیدا تحت تاثیر وضعیت اسفناک مالی قرار گرفته بود ولی به‌قدری مستحکم باقی ماند که حتی از دولت تقاضای وام اضطراری نیز نکرد. عده‌ای می‌گویند فورد با توجه به محصولات محافظه‌کارانه‌ای که داشت بعد از به زانو درآمدن جی‌ام و کرایسلر با یک فرصت بادآورده معجزه‌آسا روبه‌رو شد. اما از سویی دیگر تحلیلگران بر این باورند که مدیریت این شرکت بوده که آن را از فرو رفتن در گرداب مالی نجات داده است.

سونامی از کجا شروع شد؟

تنها یک ماه بعد از فاجعه جنرال‌موتورز، شرکت کرایسلر نیز که کوچک‌ترین خودروساز در بین سه غول بزرگ خودروسازی آمریکا به شمار می‌رفت، اعلام ورشکستگی کرد. به لطف کمک مالی 50 میلیارد دلاری دولت اوباما به جنرال‌موتورز و کمک 16 میلیارد دلاری به شرکت کرایسلر این دو شرکت ظرف کمتر از 40 روز از زیرمجموعه قانون ورشکستگی خارج شدند و این مساله موجب شد دولت آمریکا سهم بیشتری در صنعت خودرو داشته باشد.به بیان بهتر این دو خودروساز دولتی شدند. در این میان فورد تنها شرکتی بود که از کمک‌های مالی دولت اوباما استفاده نکرد. اما به طرز دردناکی با افت فروش مواجه شد. در حقیقت به یمن از دست نرفتن آن دو، این ‌یکی هم زنده مانده است. با این تفاوت که فورد توانست از خوردن مهر دولتی شدن بر پیشانی‌اش هر چند برای یک دوره کوتاه جلوگیری کند. پس از افت شدید فروش خودرو و متحمل شدن زیان سنگین 6/ 1 میلیارد دلاری، مدیران شرکت فورد تصمیم به تغییر ساختار تولید و منابع انسانی شرکت گرفتند. در این راستا شرکت اعلام کرد ۱۴ کارخانه را تعطیل و 30 هزار کارمند خود را اخراج خواهد کرد. فورد مجبور شد ولوو سوئدی‌تبار و جگوار انگلیسی‌تبار خود را بفروشد حتی تولید برند «مرکوری» را متوقف کند.


خبرهای بد

مدتی بعد فورد اعلام کرد ۱۰درصد از نیروی کار خود را اخراج می‌‌کند. طی ۳ ماه سوم سال ۲۰۰۸ یعنی اوج بحران، زیان مالی‌اش به ۳ میلیارد دلار رسید. همچنین میزان فروش محصولات این شرکت طی همین مدت، ۲۲ درصد کاهش یافت. کل درآمد شرکت فورد از فروش محصولات خود در یک دوره ۳ ماهه ناگهان به ۳۲ میلیارد دلار رسید که در مقایسه با درآمد ۴۱ میلیارد دلاری ظرف مدت مشابه در سال قبل، به‌مراتب کمتر بود. فاجعه آنکه ارزش سهام شرکت فورد از ابتدای سال ۲۰۰۸ بیش از۷۰درصد افت کرد. به حدی پایین که طی نزدیک به ۴۰ سال اخیر بی‌سابقه بوده است. یعنی از زمان بحران نفتی دهه ۷۰ به این سو چنین کاهش ارزش سهامی برای فورد اتفاق نیفتاده بود. کمی بعد شرکت هشدار داد که کاهش فروش محصولاتش در بازار اروپا،‌ می‌تواند بیش از یک میلیارد دلار دیگر ضرر بزند. همین خبر ارزش سهام اروپایی فورد را نیز ۱۵درصد پایین کشید. با اعلام بسته شدن کارخانه‌های شرکت در انگلستان، ۱۴۰۰ نفر بیکار شدند. همچنین اعلام شد که کارخانه‌ای را در بلژیک تعطیل خواهند کرد که به بیکاری ۴۳۰۰ نفر منجر می‌شود. بعد از بحبوحه فورد در اروپا،‌ اتحادیه کارگران خودرو انگلستان در پی عدم‌ توافق درباره قرارداد کاری جدید، آنها را به اعتصاب پنج‌روزه خط تولید پیکاپ F-۱۵۰ تهدید کرد. جالب آن است که این خودرو پرفروش‌ترین خودرو فورد در آمریکای شمالی بوده و برای سود این شرکت کلیدی محسوب می‌شد.


افسانه آقای مولالی

شاید برای بسیاری هنوز هم باورکردنی نباشد که فورد حتی یک دلار هم از دولت آمریکا کمک نگرفته باشد. چطور ممکن است توفان مهلکی که جی‌ام را با تمام عظمتش به مرز ورشکستگی کشاند، این شرکت را از جای تکان نداده باشد؟ این را بگذارید به حساب یک داستان افسانه‌وار با محوریت قهرمانی به اسم آلن مولالی. وقتی او رهبری فورد را به دست گرفت که شرکت ساختاری از هم وارفته و رو به نزول داشت. شرکتی که حتی اگر بحرانی هم در کار نبود زیر بار خودش از بین می‌رفت. مولالی پیش از پیوستن به فورد، سال‌ها به‌عنوان نایب‌رئیس هیات‌‌مدیره شرکت بوئینگ و بعدها مدیرعامل همان شرکت، فعالیت می‌کرد. بوئینگ 777 درخشان‌ترین پروژه در کارنامه‌اش است. در سال ۲۰۰۹ نام مولالی در فهرست تایم ۱۰۰ قرار گرفت، این فهرست که هرساله از سوی مجله تایم منتشر می‌شود، اسامی ۱۰۰ فرد قدرتمند جهان را رتبه‌بندی می‌کند. می‌گویند زمانی که آلن مولالی در سال 2006 با شرکت بوئینگ خداحافظی کرد و عنان هدایت فورد را در دست گرفت، این شرکت با چالش مدیریتی بزرگی مواجه و میزان ضرردهی آن از مرز 4/ 7 میلیارد دلار عبور کرده بود. با ورود مولالی ورق برگشت و چالش گذشته‌اش که مولالی آن را توفان صنعتی عنوان کرده بود نه‌تنها بعد از چهار سال فرو نشست، بلکه به سودی 6/ 6 میلیارد دلاری تبدیل شد. اقداماتی چون اولویت‌بندی کردن میزان سرمایه‌گذاری‌ها، کنترل هزینه‌ها، نگاه اقتصادی کل به جزء و تعدیل شجاعانه کارمندان مازاد فورد را متحول کرد. با این حال همه موافقان و مخالفان بر این باورند که هفت-هشت سالی که از مدیرعاملی مولالی بر فورد گذشت، او موفق به ایجاد ثبات، تیم مدیریتی هماهنگ، اجرای روش‌های مدیریتی جدید شده اما هنوز جانشین‌پروری نکرده است.

او طراحی مجدد برند لینکلن را به سرانجام نرساند. اما در عوض ساختار فعالیت اروپایی فورد را به‌طور کامل متحول کرد. به گونه‌ای که اکنون فورد موفق ترین برند خودرو آمریکا در اتحادیه اروپا به حساب می‌آید. درحالی‌که شرکت‌های خودروسازی «جنرال‌موتورز» و «کرایسلر» در طول بحران اقتصادی روی لبه پرتگاه حرکت می‌کردند، مولالی روش متفاوتی برای هدایت شرکت خود در این دوران در پیش گرفت. او یکباره تولید را رها کرد و بودجه شرکت را با استفاده از اعتبار نام فورد افزایش داد. این کار باعث شد تا موفقیت فورد در رقابت با جنرال‌موتورز و کرایسلر تضمین شود. در 2007 او تمام دارایی‌های شرکت‌های «لندروور»، «جگوار» و «آستون‌مارتین» را یکباره فروخت؛ یک حراجی تمام‌عیار. مولالی معتقد بود که در مقایسه با توسعه فعالیت‌ها در پنج یا شش برند مختلف، سرمایه‌گذاری تمام نیروها و منابع مالی خود روی خود فورد نتایج بهتری در پی خواهد داشت. او با جسارت تمام قبل از اقدام به مدیریت برندهای مختلف، بسیاری از آنها را کُشت. قتل عامی که در مقابل به بقای برند اصلی یعنی فورد موتورز منجر شد.


خبرهای خوب

سال ۲۰۱۰ موسسه رتبه‌بندی «استاندارد‌اند پورز» در بیانیه‌ای اعلام کرد که چشم‌انداز مالی فورد را ارتقا داده است. این یعنی روند بهبود سودآوری منطقه‌ای فورد طی ۲ سال آینده ادامه خواهد یافت. در این پیش بینی آمده بود:‌ پیش‌بینی می‌کنیم شرایط مثبت صنعت جهانی خودرو به سودآوری مستمر فورد در آمریکای شمالی و تداوم بهبود فعالیت‌های این شرکت در اروپا و منطقه آسیا-پاسیفیک کمک ‌کند و زیان این شرکت در آمریکای جنوبی را خنثی خواهد کرد. این موسسه رتبه‌بندی اعلام کرد درصورتی‌که حاشیه درآمدی ۹ تا ۱۰درصدی فورد در آمریکای شمالی حفظ شود و حاشیه درآمدی یک‌رقمی در اروپا به دست آید، رتبه اعتباری شرکت فورد طی دو سال آینده باز هم افزایش خواهد یافت. سال ۲۰۱۱ نیز فورد از سود ۶/ ۲ میلیارد دلاری در سه ماه اول خبر داد. این بهترین سودآوری دومین خودروساز بزرگ آمریکا طی یک فصل‌ در ۱۳ سال اخیر محسوب می‌شد. استقبال از خودروهای کم‌مصرف ساخت فورد در بازار آمریکا دلیل اصلی سودآوری کم‌سابقه این شرکت بوده است. البته این سودآوری نسبت به سال قبل از آن نیز ۲۲درصد افزایش را نشان می‌داد.


آخرین آمار فروش

براساس آخرین آمار، شرکت خودروسازی فورد در سال گذشته میلادی 2 میلیون و 613 هزار و 162 دستگاه خودرو تولید کرده است. این یعنی یک رشد 3/ 5 درصدی به نسبت سال قبل. نسخه جدید موستانگ با پیروزی در جنگ خودروهای عضلانی، رشد 1/ 48 درصدی را تجربه کرد و به آمار 349 هزار و 212 دستگاه دست یافت. این در حالی است که رقبای اصلی او یعنی شورولت کامارو و دوج چلنجر به ترتیب، با افتی ۱۰ و ۲۹درصد، آمار ۷۷ هزاری و ۵۰۲ و ۶۶ هزار و ۳۶۵ دستگاهی را ثبت کرده‌اند. پیکاپ محبوب سری F به لطف تغییرات در مدل فیس‌لیفت خود، با رشدی 5/ 3 درصدی در آمار فروش مواجه شده و ۷۸۰ هزار و ۳۵۴ دستگاه خودرو، اعم از تیپ‌های آنرود و آفرود را به فروش رساند. اما خبر بد آنکه بسیاری از دیگر تولیدات این خودروساز مانند فیوژن با کاهش 2/ 2 درصدی و ۳۰۰ هزار و ۱۷۰ دستگاه، فوکوس با کاهش 8/ 7 درصدی و ۲۰۲ هزار و ۴۷۸ دستگاه و توروس با کاهش شدید 5/ 25 درصدی و ۳۹ هزار 150 دستگاه روبه‌رو شدند. البته خبر خوب هم این بود که فیستا با رشدی ۲درصدی، آمار فروش ۶۴ هزار و ۴۵۸ را ثبت کرد. اسکیپ با ۰/ ۱درصد، اِج با ۱۴درصد و اکسپلورر با 5/ 18 درصد نیز از دیگر مدل‌های رو به رشد فورد در بازار بوده‌اند. لینکلن با کراس‌اوورهای جدیدش، رشدی 1/ 7 درصدی را پشت‌سر گذاشته و تعداد ۱۰۱ هزار و ۲۲۷ دستگاه خودرو را به مشتریان تحویل داد. رشد آمار فروش MKC در بازار برابر ۸۸درصد بوده و تعداد ۲۴ هزار و ۵۹۰ دستگاه از آن فروخته شده‌اند. این در حالی است که MKX با افت 5/ 7 درصدی، آمار ۲۲ هزار و ۱۹۹ را ثبت کرده است.



پل‌های عبور از بحران
مدیران فورد از سال‌های قبل دست به اصلاحاتی در ساختار تولید زدند که در نهایت به نجات این شرکت منجر شد

هنری فورد اولین خط تولید خودرو جهان را راه‌اندازی کرده و خودرو را از یک کالای لوکس به یک وسیله نقلیه قابل دستیابی برای عموم مردم تبدیل کرد. این پیشگامی در طول حیات فورد بعد از هنری فورد نیز به روش‌های مختلف ادامه یافته است. در این شرکت نوعی ذهنیت پیشگام بود. در خودروسازی ایالات متحده نهادینه شده و هر از گاهی خودش را در بخش‌های مختلف نشان می‌دهد. یک نمونه معروفش طراحی و تولید فورد «فستیوا» است. در سال‌هایی که خودروسازان آمریکا به هیچ عنوان به دنبال خودروهای کوچک نبودند، فورد مدل فستیوا را طراحی کرد. این خودرو را فورد در دورانی که قیمت بنزین افزایش یافته بود به‌عنوان یک خودرو کم مصرف طراحی کرد. اگر چه از این محصول در آمریکای دهه ۸۰ میلادی استقبال نشد، اما فورد از محل فروش خط تولید و مالکیت معنوی تولید آن به مزدا و کیا نه تنها هزینه طراحی آن را جبران کرد بلکه سود هنگفتی نیز عایدش شد. در جریان وقوع بحران صنعت خودرو در سال ۲۰۰۸ نیز فورد نسبت به دیگر خودروسازان بزرگ ایالات متحده زیان کمتری متحمل شد. بخش زیادی از این زیان به دلیل اقداماتی بود که قبل از وقوع بحران آنها را آغاز کرده بود. گزافه است اگر بگوییم که مدیران فورد وقوع بحران در صنعت خودروسازی را پیش بینی کرده و اقدامات خود را برای مقابله با آن آغاز کرده بودند، اما این اقدامات که به آنها اشاره خواهیم کرد، با هدف سودآوری بیشتر در آینده طراحی شده بودند که در نهایت با وقوع بحران، توانستند شرکت را از ورشکستگی محافظت کنند.

حرکت از فولاد به آلومینیوم را فورد در سال 2005 آغاز کرد. از یک دهه قبل خودروسازان اروپایی روند جایگزین کردن بخش‌های بیشتری از خودرو با آلومینیوم به جای فولاد را آغاز کرده بودند، اما خودروسازان آمریکایی بسیار دیر به این فکر افتادند. آنها تا میانه دهه قبل میلادی همچنان به ساخت بدنه و بلوک سیلندر از فولاد ادامه داده و به آن افتخار هم می‌کردند. در حالی که مشخص شده بود استفاده از آلومینیوم در کنار کاهش وزن، استهلاک کمتری را هم موجب می‌شود. یکی از عواملی که در سال‌های 2007 و 2008 در کنار عوامل داخلی اقتصاد آمریکا موجب وقوع بحران در صنعت خودرو این کشور شد، افزایش ناگهانی قیمت فولاد بود. در حالی که قیمت آلومینیوم با رشد جهشی مواجه نشد. به این ترتیب خودروسازانی که سهم فولاد در محصولاتشان بیشتر بود، با زیان بیشتری رو به رو شدند. فورد به نسبت جنرال موتورز سهم فولاد را در محصولاتش کاهش داده بود. استفاده از بلوک‌های سیلندر آلومینیومی گاه بیش از 100 کیلوگرم فولاد را از محصولات این شرکت حذف کرده بود. به این ترتیب بخشی از بحران یعنی جهش قیمت فولاد فورد را کمتر درگیر کرد.

داشتن محصولات در کلاس خودروهای کوچک و اقتصادی در زمان وقوع بحران یکی دیگر از ویژگی‌هایی بود که موجب برتری فورد بر دو خودروساز دیگر ایالات متحده در زمان بحران شد. خودروهایی مانند فورد «فوکوس» که از سال ۱۹۹۹ میلادی و فورد «فیوژن» که از سال ۲۰۰۵ به بازار عرضه شدند، در اروپا به بال‌های پرواز فورد در زمان بحران تبدیل شدند. با فروکش کردن عطش خرید خودرو در ایالات متحده، خودروسازانی که بازار خارجی بهتری داشتند، کمتر تحت تاثیر اثرات منفی بحران اقتصادی قرار گرفتند. فورد به مدد این دو محصول و چند مدل دیگر توانست بازار اروپا را برای خود حفظ کند. در حالی که مثلا جنرال موتورز خودروی کوچک و کم مصرفی که باب میل بازار اروپا باشد در آن زمان نداشت. خودروهای کوچک و کلاس اکونومی مانند شورولت «ترکس» و شورولت «کروز» همگی محصولاتی متعلق به سال ۲۰۰۸ به این سو یعنی سال‌های بعد از بحران هستند. در واقع درس‌هایی که جنرال موتورز در جریان بحران اقتصادی فراگرفت، در سال‌های قبل فورد آنها را آموخته بود. در ابتدا اشاره کردیم که فورد در زمان افزایش قیمت بنزین اقدام به طراحی مدل کم مصرف فستیوا کرده بود. این خودرو متعلق به سال‌های میانی دهه ۸۰ میلادی است، اما ذهنیت تولید خودروهای کم‌مصرف در شرکت فورد بعد از گذشت دو دهه همچنان وجود داشت. وجود این ذهنیت به طراحی موتورهایی در فورد منجر شد که نام تجاری اکوبوست انجین برآنها گذاشته شد. فورد نقص مدل‌های کم مصرف قبلی را پیدا کرده و در موتورهای اکوبوست آنها را جبران کرد. این نقص کاهش قدرت در زمان تولید خودروهای کم مصرف بود. موتورهای اکوبوست این ویژگی را داشتند که در عین مصرف پایین قدرت آنها در سطح قابل قبولی حفظ می‌شد.

موتورهای اکوبوست در زمان وقوع بحران هنوز به مرحله تولید تجاری نرسیده بودند. اما فورد در سال 2009 میلادی آنها را به بازار فرستاد. این موتورها پای خودروهای سه سیلندر را هم که تا آن زمان یک پدیده غریب در تولیدات آمریکایی بود، به بازارهای جهانی باز کردند. با خودروهایی با موتور اکوبوست به بازار به یکباره استقبال از محصولات فورد افزایش یافت. این استقبال در دو بازارهای شرق آسیا و اروپا که قیمت بنزین برای آنها اهمیت بیشتری داشت، با رشد بیشتری همراه بود. عرضه محصولات اکوبوست که موجب رشد فروش جهانی فورد شد، یک سال بعد از بحران اقتصادی موجب شد تا فورد بتواند زودتر از دو خودروساز دیگر آمریکایی خود را از بحران بیرون بکشد. از اوایل قرن بیست و یکم استانداردهای سخت‌گیرانه اتحادیه اروپا روی مصرف سوخت و آلایندگی خودروها وضع شد. این استانداردها مالیات و عوارض خودروهای پرمصرف را افزایش می‌داد. به این ترتیب در کنار هزینه بالاتر بنزین، هزینه عوارض نیز موجب کاهش استقبال از خودروهای پرمصرف می‌شد. جنرال موتورز تا قبل از سال 2008 میلادی عمده محصولاتش را به خودروهای شش و هشت سیلندر اختصاص داده بود. به همین دلیل بازارش در سطح اروپا بیشتر از رونق افتاد. به گونه‌ای که هنوز هم پس از گذشت بیش از هفت سال از بحران صنعت خودرو، نتوانسته وضعیت خود را در بازار اروپا به سطح با ثباتی برساند. این نکات پیشرو بودن فورد در نهایت موجب شد تا این شرکت قبل از آنکه مجبور شود خود را تحت قانون ورشکستگی قرار دهد و سهامش را دولتی کند، از بحران بگریزد.