نگاه سیاست‌زده، نگاهی مطلق‌اندیش و مبتنی بر حذف یکی و تایید دیگری است. در این دیدگاه خط‏کشی‏های زیادی وجود دارد که یکی را دوست و دیگری را دشمن می‏پندارد و مدام در حال ساخت خودی و غیرخودی است. از طرف دیگر همه آنچه در جامعه می‏گذرد را با عبور از فیلتر سیاست معنا می‏کند. البته سیاست تا حدود زیادی به‏ویژه در کشورهای درحال‏توسعه که از دولت‏های بزرگ برخوردارند حتی با امور روزمره نیز سروکار دارد ولی این به معنای تک عاملی بودن وقایع نیست و هر آنچه در عرصه اجتماع به وقوع می‏پیوندد حاصل عوامل و لایه‏های متعددی است که سیاست تنها یکی از آن لایه‏هاست. عواملی نظیر سوابق تاریخی، ریشه‏های اجتماعی و مدل اقتصادی نیز می‏توانند در این فرآیند تاثیرگذار باشند.

سیاست‌زدگی را باید حاصل فقدان نهادهای کارآمد دانست که مانع تشکیل یک جامعه مدنی قدرتمند در هر کشوری می‏شود. درنتیجه ناتوانی جامعه مدنی برای سازمان‏دهی خود، شاهد جامعه‏ای گریزان از مسوولیت و بیگانه با دولت‏ خواهیم بود. مردمی که مقصر تمام ناتوانی، و ناکارآمدی های خود را دولت می‏دانند و تغییر را نه از خود بلکه همواره از دولت طلب می‏کنند، در چنین جامعه‏ای افراد نه به‏صورت گروه‏هایی آگاه از منافع و وظایف خود که به‏صورت جماعاتی منفعت محور و غریزی زندگی می‏کنند. از طرف دیگر جدا دانستن خود از دولت و احساس عدم یکپارچگی با آن موجب می‏شود که از یک‏سو افراد نافرمانی از قانون را به‏عنوان یک ارزش و راهکاری برای مقابله با حاکمیتی که واضع آن قانون بوده است و به‏نوعی فرار از سلطه تلقی کنند و از سوی دیگر عدم آمادگی و آموزش‏یافتگی مردم برای مشارکت سیاسی، باعث می‏شود، مشارکت آنان ناکارآمد و بی‏قاعده باشد. نگاه سیاست‌زده همه ابعاد کنش اجتماعی را سیاسی می‏بیند. محیط‏زیست، ورزش، هنر، نوع پوشش و بسیاری از موارد دیگر، در یک فضای سیاست‌زده به جهت گستره حضور دولت و اعمال ممنوعیت‏ها و محدودیت‏ها، این ظرفیت را دارند که به‏سرعت ردای سیاست بپوشند و در قالب سیاسی ارزیابی شوند. اما به‏راستی چگونه می‏توان از چنین بن‏بستی رهایی یافت؟ شرایطی که لاجرم باید حضور سیاست را در تمام زمینه‏ها بپذیریم و برای پیشبرد مقاصد خود یا شانه خالی کردن از مسوولیت‏ها به آن متوسل شویم.

حرکت به سمت جامعه مطلوب، زمانی صورت می گیرد که تلاش شود به‏جای افزایش کمی نهادهای ناکارآمد، وزن و توان نهادها را در جامعه افزایش داد. کاهش تصدی‏گری دولت در بخش‏های مختلف و تلاش نهادها در حفظ استقلال از دولت در این زمینه بسیار موثر است. البته یکی از مهم‏ترین مشکلاتی که همواره نهادهای مدنی را تهدید می‏کند، تنگناهای مالی است که موجب می‏شود در پاره‏ای از موارد برای گریز از آن و به‏جای تلاش برای ایجاد راه‏های تازه کسب درآمد، این گروه‏ها، راه ساده‏تر که بهره‏گیری از امکانات فراگیر دولتی است را انتخاب نمایند و لاجرم بخش زیادی از استقلال خود را قربانی کنند.در ایران نیز مانند بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم دولت مدرن در بطن جامعه مدنی ضعیف شکل گرفت. بنابراین بیشتر نهادها ساخته‏وپرداخته دولت بودند و ناگزیر جدا از آن استقلال چندانی نداشتند. انجام اموری نظیر فرهنگ‏سازی، تلاش برای افزایش روحیه جمع‏گرایی و انجام فعالیت‏های گروهی، حرکت از مناسبات قومی، خونی و قبیله‏ای به سمت مناسبات طبقاتی (که البته این امر خود نیازمند ‏پیش نیازهای متعددی است)، ارزش شدن فعالیت حزبی و توهم زدایی از آن، کارآزموده شدن شهروندان و افزایش درک سیاسی به‏جای تاکید بر مشارکت توده‏ای در کنار تلاش برای توانمندسازی نهادها به لحاظ استقلال مالی و مقدم بر همه آنها رفع خلأهای قانونی موجود می‏تواند به ایجاد جامعه مدنی پویا و توانمند بینجامد.

انقلاب اسلامی ایران وارد سی و هفتمین سال پیروزی خود می‏شود، هرچند سیاست‌زدگی به صورتی عمومی یکی از ویژگی‏های هر انقلابی است که بنا به لزوم رسیدن انقلاب به مرحله نهایی اتفاق می‏افتد اما باگذشت زمان و عبور انقلاب از سال‏های نخستین خود و رسیدن به شرایط ثبات نیاز به فرا رفتن از حرکت‏های توده‏ای و انجام حرکت‏های نهادی و مبتنی بر توسعه جامعه مدنی بیش‏ازپیش احساس می‏شود. هرچند در برخی از دوره‏ها تلاش‏هایی در این زمینه صورت گرفته است ولی به سبب عدم تداوم و انقطاع نتوانسته جامعه مدنی ریشه‏داری را پدید آورد.