بازگشت به خانه - ۳ دی ۹۴
نگاه سیاستزده، نگاهی مطلقاندیش و مبتنی بر حذف یکی و تایید دیگری است. در این دیدگاه خطکشیهای زیادی وجود دارد که یکی را دوست و دیگری را دشمن میپندارد و مدام در حال ساخت خودی و غیرخودی است. از طرف دیگر همه آنچه در جامعه میگذرد را با عبور از فیلتر سیاست معنا میکند. البته سیاست تا حدود زیادی بهویژه در کشورهای درحالتوسعه که از دولتهای بزرگ برخوردارند حتی با امور روزمره نیز سروکار دارد ولی این به معنای تک عاملی بودن وقایع نیست و هر آنچه در عرصه اجتماع به وقوع میپیوندد حاصل عوامل و لایههای متعددی است که سیاست تنها یکی از آن لایههاست.
نگاه سیاستزده، نگاهی مطلقاندیش و مبتنی بر حذف یکی و تایید دیگری است. در این دیدگاه خطکشیهای زیادی وجود دارد که یکی را دوست و دیگری را دشمن میپندارد و مدام در حال ساخت خودی و غیرخودی است. از طرف دیگر همه آنچه در جامعه میگذرد را با عبور از فیلتر سیاست معنا میکند. البته سیاست تا حدود زیادی بهویژه در کشورهای درحالتوسعه که از دولتهای بزرگ برخوردارند حتی با امور روزمره نیز سروکار دارد ولی این به معنای تک عاملی بودن وقایع نیست و هر آنچه در عرصه اجتماع به وقوع میپیوندد حاصل عوامل و لایههای متعددی است که سیاست تنها یکی از آن لایههاست. عواملی نظیر سوابق تاریخی، ریشههای اجتماعی و مدل اقتصادی نیز میتوانند در این فرآیند تاثیرگذار باشند.
سیاستزدگی را باید حاصل فقدان نهادهای کارآمد دانست که مانع تشکیل یک جامعه مدنی قدرتمند در هر کشوری میشود. درنتیجه ناتوانی جامعه مدنی برای سازماندهی خود، شاهد جامعهای گریزان از مسوولیت و بیگانه با دولت خواهیم بود. مردمی که مقصر تمام ناتوانی، و ناکارآمدی های خود را دولت میدانند و تغییر را نه از خود بلکه همواره از دولت طلب میکنند، در چنین جامعهای افراد نه بهصورت گروههایی آگاه از منافع و وظایف خود که بهصورت جماعاتی منفعت محور و غریزی زندگی میکنند. از طرف دیگر جدا دانستن خود از دولت و احساس عدم یکپارچگی با آن موجب میشود که از یکسو افراد نافرمانی از قانون را بهعنوان یک ارزش و راهکاری برای مقابله با حاکمیتی که واضع آن قانون بوده است و بهنوعی فرار از سلطه تلقی کنند و از سوی دیگر عدم آمادگی و آموزشیافتگی مردم برای مشارکت سیاسی، باعث میشود، مشارکت آنان ناکارآمد و بیقاعده باشد. نگاه سیاستزده همه ابعاد کنش اجتماعی را سیاسی میبیند. محیطزیست، ورزش، هنر، نوع پوشش و بسیاری از موارد دیگر، در یک فضای سیاستزده به جهت گستره حضور دولت و اعمال ممنوعیتها و محدودیتها، این ظرفیت را دارند که بهسرعت ردای سیاست بپوشند و در قالب سیاسی ارزیابی شوند. اما بهراستی چگونه میتوان از چنین بنبستی رهایی یافت؟ شرایطی که لاجرم باید حضور سیاست را در تمام زمینهها بپذیریم و برای پیشبرد مقاصد خود یا شانه خالی کردن از مسوولیتها به آن متوسل شویم.
حرکت به سمت جامعه مطلوب، زمانی صورت می گیرد که تلاش شود بهجای افزایش کمی نهادهای ناکارآمد، وزن و توان نهادها را در جامعه افزایش داد. کاهش تصدیگری دولت در بخشهای مختلف و تلاش نهادها در حفظ استقلال از دولت در این زمینه بسیار موثر است. البته یکی از مهمترین مشکلاتی که همواره نهادهای مدنی را تهدید میکند، تنگناهای مالی است که موجب میشود در پارهای از موارد برای گریز از آن و بهجای تلاش برای ایجاد راههای تازه کسب درآمد، این گروهها، راه سادهتر که بهرهگیری از امکانات فراگیر دولتی است را انتخاب نمایند و لاجرم بخش زیادی از استقلال خود را قربانی کنند.در ایران نیز مانند بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم دولت مدرن در بطن جامعه مدنی ضعیف شکل گرفت. بنابراین بیشتر نهادها ساختهوپرداخته دولت بودند و ناگزیر جدا از آن استقلال چندانی نداشتند. انجام اموری نظیر فرهنگسازی، تلاش برای افزایش روحیه جمعگرایی و انجام فعالیتهای گروهی، حرکت از مناسبات قومی، خونی و قبیلهای به سمت مناسبات طبقاتی (که البته این امر خود نیازمند پیش نیازهای متعددی است)، ارزش شدن فعالیت حزبی و توهم زدایی از آن، کارآزموده شدن شهروندان و افزایش درک سیاسی بهجای تاکید بر مشارکت تودهای در کنار تلاش برای توانمندسازی نهادها به لحاظ استقلال مالی و مقدم بر همه آنها رفع خلأهای قانونی موجود میتواند به ایجاد جامعه مدنی پویا و توانمند بینجامد.
انقلاب اسلامی ایران وارد سی و هفتمین سال پیروزی خود میشود، هرچند سیاستزدگی به صورتی عمومی یکی از ویژگیهای هر انقلابی است که بنا به لزوم رسیدن انقلاب به مرحله نهایی اتفاق میافتد اما باگذشت زمان و عبور انقلاب از سالهای نخستین خود و رسیدن به شرایط ثبات نیاز به فرا رفتن از حرکتهای تودهای و انجام حرکتهای نهادی و مبتنی بر توسعه جامعه مدنی بیشازپیش احساس میشود. هرچند در برخی از دورهها تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته است ولی به سبب عدم تداوم و انقطاع نتوانسته جامعه مدنی ریشهداری را پدید آورد.
سیاستزدگی را باید حاصل فقدان نهادهای کارآمد دانست که مانع تشکیل یک جامعه مدنی قدرتمند در هر کشوری میشود. درنتیجه ناتوانی جامعه مدنی برای سازماندهی خود، شاهد جامعهای گریزان از مسوولیت و بیگانه با دولت خواهیم بود. مردمی که مقصر تمام ناتوانی، و ناکارآمدی های خود را دولت میدانند و تغییر را نه از خود بلکه همواره از دولت طلب میکنند، در چنین جامعهای افراد نه بهصورت گروههایی آگاه از منافع و وظایف خود که بهصورت جماعاتی منفعت محور و غریزی زندگی میکنند. از طرف دیگر جدا دانستن خود از دولت و احساس عدم یکپارچگی با آن موجب میشود که از یکسو افراد نافرمانی از قانون را بهعنوان یک ارزش و راهکاری برای مقابله با حاکمیتی که واضع آن قانون بوده است و بهنوعی فرار از سلطه تلقی کنند و از سوی دیگر عدم آمادگی و آموزشیافتگی مردم برای مشارکت سیاسی، باعث میشود، مشارکت آنان ناکارآمد و بیقاعده باشد. نگاه سیاستزده همه ابعاد کنش اجتماعی را سیاسی میبیند. محیطزیست، ورزش، هنر، نوع پوشش و بسیاری از موارد دیگر، در یک فضای سیاستزده به جهت گستره حضور دولت و اعمال ممنوعیتها و محدودیتها، این ظرفیت را دارند که بهسرعت ردای سیاست بپوشند و در قالب سیاسی ارزیابی شوند. اما بهراستی چگونه میتوان از چنین بنبستی رهایی یافت؟ شرایطی که لاجرم باید حضور سیاست را در تمام زمینهها بپذیریم و برای پیشبرد مقاصد خود یا شانه خالی کردن از مسوولیتها به آن متوسل شویم.
حرکت به سمت جامعه مطلوب، زمانی صورت می گیرد که تلاش شود بهجای افزایش کمی نهادهای ناکارآمد، وزن و توان نهادها را در جامعه افزایش داد. کاهش تصدیگری دولت در بخشهای مختلف و تلاش نهادها در حفظ استقلال از دولت در این زمینه بسیار موثر است. البته یکی از مهمترین مشکلاتی که همواره نهادهای مدنی را تهدید میکند، تنگناهای مالی است که موجب میشود در پارهای از موارد برای گریز از آن و بهجای تلاش برای ایجاد راههای تازه کسب درآمد، این گروهها، راه سادهتر که بهرهگیری از امکانات فراگیر دولتی است را انتخاب نمایند و لاجرم بخش زیادی از استقلال خود را قربانی کنند.در ایران نیز مانند بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم دولت مدرن در بطن جامعه مدنی ضعیف شکل گرفت. بنابراین بیشتر نهادها ساختهوپرداخته دولت بودند و ناگزیر جدا از آن استقلال چندانی نداشتند. انجام اموری نظیر فرهنگسازی، تلاش برای افزایش روحیه جمعگرایی و انجام فعالیتهای گروهی، حرکت از مناسبات قومی، خونی و قبیلهای به سمت مناسبات طبقاتی (که البته این امر خود نیازمند پیش نیازهای متعددی است)، ارزش شدن فعالیت حزبی و توهم زدایی از آن، کارآزموده شدن شهروندان و افزایش درک سیاسی بهجای تاکید بر مشارکت تودهای در کنار تلاش برای توانمندسازی نهادها به لحاظ استقلال مالی و مقدم بر همه آنها رفع خلأهای قانونی موجود میتواند به ایجاد جامعه مدنی پویا و توانمند بینجامد.
انقلاب اسلامی ایران وارد سی و هفتمین سال پیروزی خود میشود، هرچند سیاستزدگی به صورتی عمومی یکی از ویژگیهای هر انقلابی است که بنا به لزوم رسیدن انقلاب به مرحله نهایی اتفاق میافتد اما باگذشت زمان و عبور انقلاب از سالهای نخستین خود و رسیدن به شرایط ثبات نیاز به فرا رفتن از حرکتهای تودهای و انجام حرکتهای نهادی و مبتنی بر توسعه جامعه مدنی بیشازپیش احساس میشود. هرچند در برخی از دورهها تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته است ولی به سبب عدم تداوم و انقطاع نتوانسته جامعه مدنی ریشهداری را پدید آورد.
ارسال نظر