زندگی‌ فقیرانه، ‌مرگ ‌‌اعیانی

ثریا صفری

سردبیر هفته‌نامه نقدحال

این روزها به لطف شبکه‌های اجتماعی، اخبار به تمامی نقاط جهان به‌سرعت مخابره می‌شود. از میان اخبار مختلفی که هر روزه منتشر می‌شود، آمار خودکشی‌ها بسیار تکان‌دهنده است. به‌خصوص خودکشی‌هایی که در ملا عام انجام می‌‌شوند. پیش از این خودکشی‌ها در پستوی خانه‌ها و بی‌خبر از همه انجام می‌شد و در صورتی که ناموفق بود، فردی که دست به خودکشی زده بود تا مدت‌ها نمی‌توانست در میان جمع حضور پیدا کند و به نحوی از عمل خویش احساس گناه و خجالت می‌کرد.رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور، آمار خودکشی در سال ۹۴ را۴۰۲۰ نفر اعلام کرده است. یعنی در ایران، چهار هزار و بیست نفر، حق حیات را از خود گرفته‌اند و به آنجا رسیده‌اند که اکسیژن هوا را بی‌خودی هدر ندهند و نتیجه گرفته‌اند که زنده‌بودن‌شان هیچ دردی را دوا نمی‌کند. این که این افراد چگونه و به چه دلیل به این حد از ناامیدی رسیده‌اند که پرونده زندگی را ببندند، وظیفه جامعه‌شناسان و روانشناسان است که این مساله را تحلیل کرده و به دلایل قابل قبولی دست یابند. البته فراموش نمی‌کنیم که ره‌آورد زندگی مدرن و کنار زدن سنت‌ها، تغییرات زیادی در نوع زندگی و حتی مرگ ایجاد کرده است. طبق این آمار رسمی، در سال ۹۴، هر روز بیش از ۱۱ نفر در سراسر کشور به زندگی خود خاتمه داده‌اند.

پزشکی قانونی کشور اعلام کرده که از کل تلفات خودکشی در سال ۹۴ تعداد ۲۸۸۷ نفر مرد و ۱۱۳۳ نفر زن بودند. یعنی تعداد مردانی که دست به خودکشی زده‌اند بیش از دو برابر زنانی است که خودکشی کرده‌اند. چرا مردان بیشتر از زنان، به زندگی خود خاتمه داده‌اند؟ آیا نمی‌توان چنین برداشت کرد که مشکلات اقتصادی می‌تواند دلیل قابل قبولی برای دو برابر‌شدن آمار خودکشی مردان نسبت به زنان باشد؟ اگرچه در سال‌های اخیر، زنان پا به پای مردان در رفع نیازهای اقتصادی تلاش کرده‌اند اما همچنان بار این مشکلات بر دوش مرد خانواده است و شاید خیلی دور از ذهن نباشد که ما بگوییم مردی که از عهده مشکلات برنمی‌آید و کورسوی امیدی را در دوردست‌ها نمی‌بیند تنها برای رهایی از شرمندگی مقابل خانواده تن به خودکشی می دهد.

دلایل مختلفی برای خودکشی وجود دارد. اما این دلایل هر چه باشد، این ۴۰۲۰ نفر را به خط پایان رسانده است. جان، عزیزترین سرمایه‌ای ‌است که بشر دارد و بی‌گمان گذشت از آن خیلی سخت است. اما گاهی مشکلات، چنان فشار می‌آورد که مردی از طبقه چندم یک بیمارستان خودش را از پنجره به بیرون پرتاب می‌کند تا دیگر درد بی‌پولی و بیماری او را آزار ندهد.

یکی آرام روی ریل قطار می‌خوابد و دیگری از خوابگاه دانشگاه خود را پایین می‌اندازد، اگرچه آوردن این دلیل که او میگرن داشته نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای باشد اما گیریم که برخی هم دچار اختلال عصبی هستند و برای رهایی از این درد، خود را از قید زندگی خلاص می‌کنند، اما به راستی چند درصد از این خودکشی‌ها را به بیماری‌های روان و اعصاب می‌توان ربط داد؟ این در حالی است که اخیرا سازمان نظام روانشناسی اعلام کرده؛ از هر ۱۰۰ ایرانی، ۹۵ نفر برای امرار معاش استرس دارند و این، بیماری اختلالات روانی را افزایش می‌دهد.

بیشترین آمار خودکشی متعلق به سنین میانسالی و جوانی است که به اصطلاح هنوز سرد و گرم زندگی را نچشیده‌اند اما وقتی یک پیرمرد ۶۵ ساله خود را در خیابان میرداماد از پل عابر پیاده، دار می‌زند، چه پیامی می‌تواند داشته باشد؟ آن پیرمرد که نامش جواد بود بر روی کاغذی که در جیبش پیدا شده، علت مرگ را چنین توضیح داده است که در یک مسافرخانه در حوالی میدان شوش کار و زندگی می‌کند اما از چندی قبل به دلیل ابتلا به بیماری آب‌سیاه چشم، اذیت شده و توان مالی درمان را ندارد به همین دلیل دست به خودکشی زده!راستی چرا بالای شهر را برای خودکشی انتخاب کرده است؟ چرا در همان مسافرخانه محل زندگی‌اش بر روی تخت رنگ و رو رفته، به زندگی‌اش خاتمه نداده و رنج آمدن تا خیابان میرداماد را به جان خسته خریده است؟ شاید تمام داراییش فقط، کرایه تاکسی تا خیابان میرداماد بوده، شاید آمده تا نزدیک منزل مسوولان و خودروهای آن‌چنانی پیامی را با مرگ خود به آنها برساند، شاید این نوع خودکشی‌ها که تعدادشان هم کم نیست، نوعی اعتراض به فضای اجتماعی، اقتصادی و... باشد و درد آنجاست که هیچ مسوولی گوشش بدهکار طناب‌دار و دستان پینه‌بسته این«جواد»‌ها نیست.

خودکشی‌هایی که اخیرا انجام می‌شود و همه در ملا عام هستند، می‌تواند پیام‌های مختلفی داشته باشد، اگر چه باز هم باید گفت که زندگی مدرن، ره‌آوردهایی دارد که یکی از آنها می‌تواند انتخاب چگونگی مرگ باشد‌. این مساله را نباید از یاد برد که جامعه ما هنوز در دوران گذار از سنت به مدرنیسم است.

در هر حال، خودکشی‌هایی که امروزه گریبانگیر جامعه ۸۰ میلیونی ایران است، زنگ خطری است برای مسوولان و کسانی که می‌توانند گره از کار مردم بگشایند.

زندگی‌ فقیرانه، ‌مرگ ‌‌اعیانی