ذکر احوال حاکمان و استانداران خراسان در دوره قاجاریه – بخش۱۵
هادی پژوهش تکمله وقایع دوران حشمتالدوله در خراسان: در ظهور و پیدایش فرقه بابیه(۱) در ایران علاوه براینکه دولتهای استعماری انگلیس و روس دخیل بودند عوامل داخلی چون فقرشدید مادی و فرهنگی حاکم بر کشور- استبداد، ظلم وتعدی بیش از حد خاندان قاجار - سرخوردگی ملی نتیجه شکستهای مکرردرجنگها و جداشدن بخشهای وسیعی از خاک ایران؛ نابسامانیهای اجتماعی چون مرگومیر نتیجه بیماریهای مسری، بروز قحطی و. . . موثر بود. خراسان هم از این بلیه و آشوب ملی بهدورنبود؛ ملاحسین نامی از جنوب خراسان معروف به بشرویهای در این بلوا پیشقدم بود ودرباره او نوشتهاند: ملاحسین بشرویهای، فرزند حاج ملاعبداللّه صباغ، متولد ۱۲۲۹در بشرویه از توابع شهرستان فردوس پس از طی مقدمات علوم دینی با آرای شیخیه آشنا شد، در هجده سالگی برای شاگردی سیدکاظم رشتی از مشهد به کربلا رفت.
هادی پژوهش تکمله وقایع دوران حشمتالدوله در خراسان: در ظهور و پیدایش فرقه بابیه(1) در ایران علاوه براینکه دولتهای استعماری انگلیس و روس دخیل بودند عوامل داخلی چون فقرشدید مادی و فرهنگی حاکم بر کشور- استبداد، ظلم وتعدی بیش از حد خاندان قاجار - سرخوردگی ملی نتیجه شکستهای مکرردرجنگها و جداشدن بخشهای وسیعی از خاک ایران؛ نابسامانیهای اجتماعی چون مرگومیر نتیجه بیماریهای مسری، بروز قحطی و... موثر بود. خراسان هم از این بلیه و آشوب ملی بهدورنبود؛ ملاحسین نامی از جنوب خراسان معروف به بشرویهای در این بلوا پیشقدم بود ودرباره او نوشتهاند: ملاحسین بشرویهای، فرزند حاج ملاعبداللّه صباغ، متولد ۱۲۲۹در بشرویه از توابع شهرستان فردوس پس از طی مقدمات علوم دینی با آرای شیخیه آشنا شد، در هجده سالگی برای شاگردی سیدکاظم رشتی از مشهد به کربلا رفت.
در سال ۱۲۶۰ه.ق با باب ملاقات کرد و به او ایمان آورد و از نخستین کسانی است که به بابیت سیدعلیمحمد شیرازی معتقد شد. او لقب «من اول آمن» گرفت. ملاحسین به تبلیغ باب پرداخت و توانست جمعی از شاگردان سید کاظم رشتی را به باب معتقد سازد.
پس از تبعید باب به ماکو، ملاحسین بشرویهای نامههای باب خطاب به شاه قاجار و صدراعظم را به تهران برد، صدراعظم دستور داد تا او را از تهران بیرون کنند، او به خراسان رفت، در مشهد مردم را به مرام بابیت فرامیخواند و جمعی را به دور خود جمع کرد. ملاحسین در خراسان توانست چند تن از روحانیون دونپایه چون عبدالخالق رزی و علیاصغر نیشابوری را به آیین باب درآورد و آنها علناً بر منبر به تبلیغ باب پرداختند.
در این زمان استاندار خراسان حشمتالدوله بود، او ملاحسین و ملاعبدالخالق را زندانی و به غل و زنجیر کشید. ملاعلیاصغر توبه کرد. در نتیجه ایستادگی علمای آگاه مشهد، بابیها در خراسان کاری پیش نبردند تا اینکه بواسطه بروزآشوب محلی در خراسان، ملاحسین فرصت فرار یافت و به نیشابور و سبزوار رفت و در سبزوار میرزاتقیجوینی منشی مشهور و گروهی از مردم به او پیوستند. از آنجا به «بیرجند» رفت و سیدمحمد، امام جمعه شهر او را بیرون کرد.وی راهی شاهرود شد و ملامحمدکاظم مجتهد او را از خانه خود راند.
در شاهرود بود که خبر مرگ محمدشاه قاجار را شنید، چون توفیقی در شاهرود نیافت به مازندران رفت و در شهر بارفروش(بابل) با حاج محمدعلی بارفروشی ملاقات کرد و به اتفاق علناً به تبلیغ بابیه پرداختند. در یک هفته سیصدنفر از مردم آنجا از آنها متابعت کردند. علمای بارفروش به ریاست سعیدالعلماء به حکومت هشدار دادند و خود به سنگربندی شهر پرداختند. علما از عباسقلیخان سردار لاریجانی کمک خواستند و او عدهای را برای سرکوب فرستاد که زد و خورد منجر به هزیمت ملاحسین و یارانش از قلعه شیخ طبرسی شد، حمله قشون دولتی به قلعه پس از چندماه جنگ و جدال به مرگ بابیها و ملاحسین بشرویهای منجرشد.
۱- شیخ احمد احسایی، رئیس فرقه شیخیه بود. وی در اوایل حکومت فتحعلی شاه عقاید خود را در رابطه با اصول دین مطرح کرد. وی در کنار سایر اعتقاداتی که داشت معتقد به یک نایب بود. نایب از نظر او کسی بود که رابط بین امام غایب و مردم محسوب میشد. او خود را نماینده معرفی میکرد و میگفت، من «باب» یا واسطه امام زمان هستم. بعد از مرگ شیخ احمد احسایی، شاگردش سید کاظم رشتی با همان سمت و عقیده مسئولیت وی را عهدهدار گردید.
سید کاظم در سال 1259 ه.ق از دنیا رفت. بنیانگذار فرقه بابیگری در ایران، سید علی محمد باب است. او در دوران زمامداری فتحعلیشاه قاجار در شیراز متولد شده است. وی از خلاء مرگ سید کاظم رشتی و دو دستگی میان پیروان او سوءاستفاده کرد و در حالی که طرفداران سید کاظم در صدد یافتن «رکن رابع » باب بودند، او در سن 25 سالگی ابتدا ادعای بابیت امام عصر (ع) نمود؛ سپس مدعی شد که او همان «قائم موعود» و «مهدی منتظر» است!
او فراتر رفت و پس از آن مدعی نبوت و دین جدید گردید. مدتی بعد، اوضاع تغییر کرد و کار دعوت به دست شاگردان سیدعلیمحمد افتاد.
شاگردان او برای ضربه زدن به دولت مصمم شدند و معتقد بودند که با سرنگونی دولت، حکومت باب را در سراسر دنیا تشکیل خواهند داد و دین جدید را برای همه مردم جهان به ارمغان خواهند آورد. این مسأله هم زمان با مرگ محمد شاه و روی کار آمدن ناصرالدینشاه و صدراعظمی میرزاتقیخان امیرکبیر بود.
امیرکبیر دستور داد تا او را به ماکو تبعید کنند. ورود باب به ماکو باعث نگرانی روسیه شد و به همین دلیل به دستور امیرکبیر، باب را به «قلعه چهریق» در نزدکی ارومیه منتقل و سپس به تبریز بردند و باب اظهار پیشمانی و توبه کرد، ولی پس از توبه مجددا همان اظهارات را تکرار کرد، سرانجام او را پس از محاکمه در میدان ارک تبریز اعدام کردند.
بعد از اعدام باب شیرازی؛ میرزا یحیی صبح ازل به عنوان جانشین باب به عراق رفت و برادرش میرزا حسینعلی معروف به بهاء هم بنا به توصیه روسها به او پیوست؛ وی مدعی جانشینی باب بود، از اینرو آتش اختلاف میان طرفداران این دو برادر شعلهور شد و بابیان به دو گروه تقسیم شدند. گروهی «ازلی» و گروهی «بهایی» شدند. بهاییها با کمک همهجانبه استعمار انگلیس که تاکنون این حمایت ادامه دارد در خارج از ایران و خصوصا فلسطین اشغالی مستقر شده و در بسیاری از کشورها فعال گردیدند و...
در سال ۱۲۶۰ه.ق با باب ملاقات کرد و به او ایمان آورد و از نخستین کسانی است که به بابیت سیدعلیمحمد شیرازی معتقد شد. او لقب «من اول آمن» گرفت. ملاحسین به تبلیغ باب پرداخت و توانست جمعی از شاگردان سید کاظم رشتی را به باب معتقد سازد.
پس از تبعید باب به ماکو، ملاحسین بشرویهای نامههای باب خطاب به شاه قاجار و صدراعظم را به تهران برد، صدراعظم دستور داد تا او را از تهران بیرون کنند، او به خراسان رفت، در مشهد مردم را به مرام بابیت فرامیخواند و جمعی را به دور خود جمع کرد. ملاحسین در خراسان توانست چند تن از روحانیون دونپایه چون عبدالخالق رزی و علیاصغر نیشابوری را به آیین باب درآورد و آنها علناً بر منبر به تبلیغ باب پرداختند.
در این زمان استاندار خراسان حشمتالدوله بود، او ملاحسین و ملاعبدالخالق را زندانی و به غل و زنجیر کشید. ملاعلیاصغر توبه کرد. در نتیجه ایستادگی علمای آگاه مشهد، بابیها در خراسان کاری پیش نبردند تا اینکه بواسطه بروزآشوب محلی در خراسان، ملاحسین فرصت فرار یافت و به نیشابور و سبزوار رفت و در سبزوار میرزاتقیجوینی منشی مشهور و گروهی از مردم به او پیوستند. از آنجا به «بیرجند» رفت و سیدمحمد، امام جمعه شهر او را بیرون کرد.وی راهی شاهرود شد و ملامحمدکاظم مجتهد او را از خانه خود راند.
در شاهرود بود که خبر مرگ محمدشاه قاجار را شنید، چون توفیقی در شاهرود نیافت به مازندران رفت و در شهر بارفروش(بابل) با حاج محمدعلی بارفروشی ملاقات کرد و به اتفاق علناً به تبلیغ بابیه پرداختند. در یک هفته سیصدنفر از مردم آنجا از آنها متابعت کردند. علمای بارفروش به ریاست سعیدالعلماء به حکومت هشدار دادند و خود به سنگربندی شهر پرداختند. علما از عباسقلیخان سردار لاریجانی کمک خواستند و او عدهای را برای سرکوب فرستاد که زد و خورد منجر به هزیمت ملاحسین و یارانش از قلعه شیخ طبرسی شد، حمله قشون دولتی به قلعه پس از چندماه جنگ و جدال به مرگ بابیها و ملاحسین بشرویهای منجرشد.
۱- شیخ احمد احسایی، رئیس فرقه شیخیه بود. وی در اوایل حکومت فتحعلی شاه عقاید خود را در رابطه با اصول دین مطرح کرد. وی در کنار سایر اعتقاداتی که داشت معتقد به یک نایب بود. نایب از نظر او کسی بود که رابط بین امام غایب و مردم محسوب میشد. او خود را نماینده معرفی میکرد و میگفت، من «باب» یا واسطه امام زمان هستم. بعد از مرگ شیخ احمد احسایی، شاگردش سید کاظم رشتی با همان سمت و عقیده مسئولیت وی را عهدهدار گردید.
سید کاظم در سال 1259 ه.ق از دنیا رفت. بنیانگذار فرقه بابیگری در ایران، سید علی محمد باب است. او در دوران زمامداری فتحعلیشاه قاجار در شیراز متولد شده است. وی از خلاء مرگ سید کاظم رشتی و دو دستگی میان پیروان او سوءاستفاده کرد و در حالی که طرفداران سید کاظم در صدد یافتن «رکن رابع » باب بودند، او در سن 25 سالگی ابتدا ادعای بابیت امام عصر (ع) نمود؛ سپس مدعی شد که او همان «قائم موعود» و «مهدی منتظر» است!
او فراتر رفت و پس از آن مدعی نبوت و دین جدید گردید. مدتی بعد، اوضاع تغییر کرد و کار دعوت به دست شاگردان سیدعلیمحمد افتاد.
شاگردان او برای ضربه زدن به دولت مصمم شدند و معتقد بودند که با سرنگونی دولت، حکومت باب را در سراسر دنیا تشکیل خواهند داد و دین جدید را برای همه مردم جهان به ارمغان خواهند آورد. این مسأله هم زمان با مرگ محمد شاه و روی کار آمدن ناصرالدینشاه و صدراعظمی میرزاتقیخان امیرکبیر بود.
امیرکبیر دستور داد تا او را به ماکو تبعید کنند. ورود باب به ماکو باعث نگرانی روسیه شد و به همین دلیل به دستور امیرکبیر، باب را به «قلعه چهریق» در نزدکی ارومیه منتقل و سپس به تبریز بردند و باب اظهار پیشمانی و توبه کرد، ولی پس از توبه مجددا همان اظهارات را تکرار کرد، سرانجام او را پس از محاکمه در میدان ارک تبریز اعدام کردند.
بعد از اعدام باب شیرازی؛ میرزا یحیی صبح ازل به عنوان جانشین باب به عراق رفت و برادرش میرزا حسینعلی معروف به بهاء هم بنا به توصیه روسها به او پیوست؛ وی مدعی جانشینی باب بود، از اینرو آتش اختلاف میان طرفداران این دو برادر شعلهور شد و بابیان به دو گروه تقسیم شدند. گروهی «ازلی» و گروهی «بهایی» شدند. بهاییها با کمک همهجانبه استعمار انگلیس که تاکنون این حمایت ادامه دارد در خارج از ایران و خصوصا فلسطین اشغالی مستقر شده و در بسیاری از کشورها فعال گردیدند و...
ارسال نظر