گفتوگو با دکتر سهیلا ترابی فارسانی، مورخ و استاد دانشگاه درباره ریشههای مشروطه
وقتی تاجر مخصوص دربار انقلابی میشود
گروه پرونده: سهیلا ترابی فارسانی متولد اردیبهشت ۱۳۴۲ در اصفهان است. او دارای مدرک دکترا در رشته تاریخ از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. او علاوه بر تدریس در دانشگاه، بهعنوان پژوهشگر و مترجم آثار ارزندهای را پدید آورده است. از کتابهای منتشرشده وی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: مقالاتی درجامعه شناسی سیاسی ایران (نشرشیرازه،۱۳۷۶) -اسنادی از مدارس دختران ازمشروطه تا پهلوی(سازمان اسناد ملی،۱۳۷۸) -تجار مشروطیت و دولت مدرن (نشرتاریخ ایران،۱۳۸۴) - طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب درایران (نیلوفر،۱۳۸۷) که این کتاب نیز به چاپهای متعدد رسیده است -گزیده اسناد نظام آموزش ومجلس شورای ملی دوره سوم تاپنجم (انتشارات مجلس،۱۳۸۹) -از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران (انتشارات مجلس،۱۳۹۲) با ایشان درباره زمینههای پدیداری انقلاب مشروطه گفتوگو کردهایم که متن آن را میخوانید:
به نظر شما جریان روشنگری که منجر به انقلاب مشروطه شد سرچشمههایش کجا بود ؟ از یک طرف مدرسه دارالفنون تاسیس شده بود و از طرف دیگر روشنفکرانی مانند مستشارالدوله به مفاهیمی همچون آزادی و قانون فکر میکردند و تحتتاثیر فلاسفه غرب به نواندیشی در ساختار فرهنگ سیاسی ایران میاندیشیدند.
به نظر شما جریان روشنگری که منجر به انقلاب مشروطه شد سرچشمههایش کجا بود ؟ از یک طرف مدرسه دارالفنون تاسیس شده بود و از طرف دیگر روشنفکرانی مانند مستشارالدوله به مفاهیمی همچون آزادی و قانون فکر میکردند و تحتتاثیر فلاسفه غرب به نواندیشی در ساختار فرهنگ سیاسی ایران میاندیشیدند.
گروه پرونده: سهیلا ترابی فارسانی متولد اردیبهشت 1342 در اصفهان است. او دارای مدرک دکترا در رشته تاریخ از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. او علاوه بر تدریس در دانشگاه، بهعنوان پژوهشگر و مترجم آثار ارزندهای را پدید آورده است. از کتابهای منتشرشده وی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: مقالاتی درجامعه شناسی سیاسی ایران (نشرشیرازه،1376) -اسنادی از مدارس دختران ازمشروطه تا پهلوی(سازمان اسناد ملی،1378) -تجار مشروطیت و دولت مدرن (نشرتاریخ ایران،1384) - طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب درایران (نیلوفر،1387) که این کتاب نیز به چاپهای متعدد رسیده است -گزیده اسناد نظام آموزش ومجلس شورای ملی دوره سوم تاپنجم (انتشارات مجلس،1389) -از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران (انتشارات مجلس،1392) با ایشان درباره زمینههای پدیداری انقلاب مشروطه گفتوگو کردهایم که متن آن را میخوانید:
به نظر شما جریان روشنگری که منجر به انقلاب مشروطه شد سرچشمههایش کجا بود ؟ از یک طرف مدرسه دارالفنون تاسیس شده بود و از طرف دیگر روشنفکرانی مانند مستشارالدوله به مفاهیمی همچون آزادی و قانون فکر میکردند و تحتتاثیر فلاسفه غرب به نواندیشی در ساختار فرهنگ سیاسی ایران میاندیشیدند. بنابرین آیا میتوان از یک جریان مشخص روشنگری سخن گفت همچون نوری در انتهای تونل استبداد؟ یا اینکه انقلاب مشروطه برآیند عملکرد نیروهای متکثر از آخوند خراسانی تا تقیزاده و کسروی بوده است؟
جنبش مشروطه حاصل وبرآیند عناصرمتعددی بود. اگر زمینههای جنبش مشروطه را بخواهیم طرح کنیم دریک تقسیمبندی میتوان به علل دور و نزدیک اشاره کرد و در یک تقسیمبندی دیگر به عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پرداخت. هرجامعهای برروی این چهار پایه استوار است. هر اتفاق تاریخی اگر از این چهارسو نگریسته نشود به درستی شناخته نمیشود. بنابراین مشروطه نیز بهعنوان یک حادثه مهم درتاریخ ایران ازاین قاعده مستثنی نیست. البته این نکته رانباید نادیده گرفت که در آن زمان جهان تغییرات شگرفی کرده بود وایران نیز نمیتوانست از امواج آن بی نصیب باشد. چون براساس نگرش تاریخی هر اتفاقی هرچند کوچک براتفاقات دیگر در مکانهای دیگر تاثیر میگذارد، چه برسد به حوادثی مثل انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتی و گسترش افکار لیبرالیستی که بیتردید به شیوههای مختلف به ایران نیز سرایت کرد. درزمینه داخلی، عوامل فکری جنبش مشروطه حاصل اتفاقاتی است که از اصلاحات عباس میرزا آغاز شد. اصلاحات نظامی دوره عباس میرزا، اعزام محصل به خارج و ترجمه برخی آثار اروپایی زمینه تغییراتی رافراهم کرد. روشنفکران طیفی راشامل میشدند که از سکولارهای تندرو مثل آخوندزاده و طالبوف تا میانهروها مثل میرزاملکم خان و مستشارالدوله گرفته تامذهبیون موثر مثل سیدجمال، آخوند خراسانی، نایینی، طباطبایی و بهبهانی دیدگاههایی را به نوبه خود مطرح ساختند و وضعیت موجود را به چالش کشیدند. از آنجا که جامعه نیز از طیفهای مختلف تشکیل میشد با حساسیتها وفهم ودرکهای متفاوت، بنابراین هرکدام ازآنها بردسته و گروه خاصی از افراد جامعه تاثیر داشتند ودرکل در دگرگونی کلی تاثیرگذار بودند. مدارس جدید امکان طرح مباحث جدید را در کشور فراهم کرد و دارالفنون نخستین آموزشگاه ایرانی بود که به تولید منورالفکر پرداخت یعنی بسیاری از فارغالتحصیلان این مدرسه خود از سردمداران نوگرایی درایران شدند. بنابراین طرح نظریه تک عاملی به هیچوجه پذیرفته شده نیست.
در بسیاری منابع تاریخ مشروطه، از به چوب بستن بازاریان تهران توسط علاءالدوله، حاکم وقت تهران بهعنوان مهمترین دلیل خیزش تجار علیه حکومت و همراهی آنان با مشروطه یاد میشود. شما در مقالات بسیاری از منظری تحلیلی نقش اتاق تجارت و بازرگانان در مشروطه را مهم ارزیابی کردهاید اکنون سوال این است که چرا طبقه بورژوا در ایران شکل نگرفت؟
گروههای اجتماعی مشارکتکننده درجنبش مشروطه شامل منورالفکران، بازاریان و روحانیون بودند. سران این گروهها بهعنوان نخبگان، مردم راهدایت کرده و به صحنه اعتراضات اجتماعی میکشاندند. زمینه اعتراضات تجار به سالهای قبل ازمشروطه بازمیگردد و شاید بهتر باشد به عهدنامه ترکمانچای اشاره کنیم که امکان فعالیت تجاری روسها را هر چه بیشتر در کشور مهیا کرد. اما پس از آن، عصر امتیازات بود که دست بیگانگان را در اموراقتصادی کشور بیش از پیش باز کرد. از این رو دامنه اعتراضات تجار روندی طولانی وپیش رونده داشت. عمدتا تاریخ ایران نشان داده است تجار افرادی غیرسیاسی هستند مگر آنکه به دلایل اقتصادی مجبور شوند وارد سیاست شوند. از آنجا که درایران دوره قاجار به دلیل نظام مطلقه استبدادی همه امور حتما از کانال سیاست و دولت عبورمی کرد، تجار مجبورشدند به سیاست بپیوندند تا خواستهای اقتصادی خود رادنبال کنند. در ابتدا راههای اقتصادی رادنبال کردند ولی به همان دلیلی که ذکر شد موفقیتی در آن به دست نیاوردند. از این رو ما شاهد تجارسیاسی هستیم. فقط در مقاطع خاص تاریخی است که این اتفاق ممکن میشود وجنبش مشروطه یکی از این بزنگاههای تاریخی است و البته این حضور بسیار موثر و تاثیرگذار نیز بوده است.پس از پیروزی جنبش مشروطه نیز سهم این مشارکت باحضور 42درصدی در مجلس اول بهدست آمد و تجار نیز کوشیدند ازطریق مصوبات قانونی و قوانینی که بر اساس آن ها
به مالکیت و حفظ جان ومال افراد احترام گذاشته میشود اساس حقوقی نظام حمایتگر خود را پیریزی کنند. اما حوادث بعدی نوعی انقطاع درروند مشروطهگرایی ایجادکرد و تجار را ازصحنه حوادث سیاسی دورساخت. البته باید گفت این مطلب که سرمایهداری در ایران شکل نگرفت نکته درستی نیست و تجار در واقع به واسطه عملکردهاشان مقارن مشروطه و پس از آن همچون سرمایهداری ایرانی ظاهر شدند.
جنبش مشروطه به شکلگیری نهادها و انجمنهای اجتماعی مرتبط با زنان کمک کرد اما مجلس شورای ملی حق رای زنان را نادیده گرفت. با این حال جان فوران میگوید؛ محروم کردن زنان از حق رای آنان را از مشارکت در آموزش سیاسی و سایر اشکال فعالیت مثل تاسیس مدرسه و روزنامه باز نداشت، بهطوری که دهها انجمن خاص خود را برپا کردند... به نظر شما چرا زنان نتوانستند به متن تحولات مشروطه نزدیک شوند و حقوق اجتماعی خود را مطالبه کنند؟
درخصوص نقش زنان درجنبش مشروطه بسیارسخن گفته شده است. بدیهی است زنان هم ازجامعه دوره قاجار مستثنا نبودند. آنها هم در جامعه استبدادزده قاجار مشکلات بسیاری داشتند. هرچند حضور اجتماعی آنها محدود بودولی با توجه به همان شرایط در بلواهای نان، در اعتراضهایی به قحطی و کمبود نان حضور اجتماعی داشتند و آن هم عمدتا به دلیل نقش مادری وهمسری بود که درخانواده داشتند بنابراین تامین غذای خانواده مستقیما درحوزه وظایف آنها بود پس درمقابل بحرانهایی ازاین دست واکنش نشان میدادند. در منابع این دوره از حضور گهگاه آنها در جنبش مشروطه بهرغم محدودیتهای بسیار خبرداده میشود. آنها همسران ومادران معترضان هستند و به مسائل مذهبی حساس بوده، بنابراین همراهی با جنبش دارند در حد امکاناتشان و گاه بسیار بیشتر از امکانات. البته به دلیل حساسیتی که در طول تاریخ بر مساله زنان وجود داشته تغییرات مربوط به شرایط آنها مستقیما به خانواده و موقعیت آن بر میگشت و از حساسیت بالایی برخوردار بود. به نظر میرسد همه گروهها از ایجاد تغییرات در این حوزه ترس داشتند. و شاید هم نمیخواستند جنبش را با همه مخالفتهایی که طرح میشد درگیر مشکلات جدیدتری بکنند. در نظامنامه انتخابات حق رای زنان طرح نمیشود. که البته بعدها انتقاداتی را برمیانگیزد ولی این نکته رانباید فراموش کرد که در آن زمان بسیاری از کشورهای اروپایی نیز درگیر همین مساله بودند و در آنجا نیز جنبش حق رای زنان در حال فعالیت بود و بدیهی است که در فضای سنتی ومذهبی ایران چندان مطرح نشد. دمکراتها مواردی را طرح کردند ولی در مجلس نه تنها همراهی نشد بلکه مخالفت هم شد. با این حال نامههای زنان به مجلس و فعالیتهای دیگری همچون نشر روزنامههای زنان و تشکیل اتحادیهها و انجمنها زمینه رشد تدریجی فکری و فرهنگی آنها را فراهم کرد و امکان فعالیت عمیقتر و پختهتری را فراهم کرد. طبیعی بود محدودیتهای اجتماعی، بیسوادی و نبود مراکز فرهنگی و آموزشی وضعیت عمومی زنان را در شرایط بسیار بدی قرارداده بود. تنها برخی از زنان که به خانوادههای فرهنگی، اعیان یا روحانیون وابسته بودند امکان سوادآموزی و رشد فکری و شخصیتی مییافتند از این رو به گمان من دراین مرحله بیشتر زنان نخبه وصاحب فکر امکان فعالیت یافتند تا سطح عمومی زنان جامعه را بالا ببرند. نشریات زنانه هم در این دوره منتشر شد که البته مخاطب عام نمیتوانست داشته باشد ولی امکان نشر مطالب آن به صورت شفاهی و در محافل زنانه فراهم بود. گفتمان تغییرات شرایط بهتری را فراهم ساخته بود. طبعا صرف شعارهای تند نمیتوانست تغییرات عمیق و ریشهای را برای زنان فراهم کند. ولی گسترش مدارس بهتدریج رشد فکری و فرهنگی زنان را میتوانست مهیا سازد که این در درازمدت تاثیر عمیقتری داشت.
برخی مورخان همچون جان فوران بر این باورند که جنبش کارگری در ایران با ظهور انقلاب مشروطیت پدید آمد و با افول آن از میان رفت. آیا به راستی میتوانیم از جنبش کارگری در دوره مشروطه سخن بگوییم؟
مقارن جنبش مشروطه، جنبش کارگری درایران نداشتیم ولی پس از آن و همزمان با بازگشت تعدادی از کارگران ایرانی از قفقاز که تحت تاثیر سوسیال دمکراتهای روس بودند بارقههایی از اندیشههای جنبش کارگری دیده میشود. جنبش کارگری را اگر به مفهوم تشکیل اتحادیههای کارگری و برپا کردن اعتصابهایی برای شرایط بهترکار و افزایش حقوق به شکل محدود در نظر بگیریم بیشتر درفاصله بعد از جنبش مشروطه تا اوایل دوره پهلوی اول ایجاد شد. البته اینگونه اعتراضها در دوره پهلوی اول به شدت سرکوب شد و آخرین نمونه بارز آن سازماندهی اعتصاب کارگران شرکت نفت در سال ۱۳۰۸ خورشیدی بود.
ما در مقطع مشروطه با تاجران سیاستمدار هم روبهرو بودهایم مثلا آدمی مانند امین الضرب با سید جمالالدین اسدآبادی عکس یادگاری گرفته و از او حمایت مالی میکرده است از طرف دیگر به ناصرالدین شاه هم نزدیک بوده طوری که شاه قاجار در یکی از نامههایش او را «تاجر مخصوص دربار» مینامد. آیا تجار و بازاریان سنتگرا واقعا به این نتیجه رسیده بودند که قانون مهمتر از سنت است؟
همانطور که گفتم تاجری مثل امینالضرب که ثروتمندترین تاجر و رئیسالتجار بوده است با سیدجمال مرتبط بوده و درعین حال با شاه نیز تعامل داشته که این آغاز یک روند بوده است. در آن زمان سیدجمال بر این باور بود که استبداد قاجاری راه را برای تحول میبندد پس برای تغییرات از هر نوع باید روی ذهن و فکر شاه کارکرد و کوششهایی هم در این راستا انجام داد ولی ماهیت استبداد راه را براین رویکرد بست. بنابراین در مرحله بعد خود سیدجمال هم راهبرد خود را تغییر داد و به کار بر اذهان عمومی گرایش یافت. البته این نزدیکی حاصل فعالیت مرحله نخست سیدجمال بود ولی به هرحال تاجر دنیادیدهای همچون امینالضرب نیز تاثیرات لازم را از این ارتباط بهطور قطع گرفته است. از این رو است که در حوادث جنبش تجار، با آگاهی و مشارکت در جنبش عمل میکنند. ولی مبحث تجار و دولت مدرن بحث طولانیتری را طلب میکند که باید به زمان دیگری موکول شود.
به نظر شما جریان روشنگری که منجر به انقلاب مشروطه شد سرچشمههایش کجا بود ؟ از یک طرف مدرسه دارالفنون تاسیس شده بود و از طرف دیگر روشنفکرانی مانند مستشارالدوله به مفاهیمی همچون آزادی و قانون فکر میکردند و تحتتاثیر فلاسفه غرب به نواندیشی در ساختار فرهنگ سیاسی ایران میاندیشیدند. بنابرین آیا میتوان از یک جریان مشخص روشنگری سخن گفت همچون نوری در انتهای تونل استبداد؟ یا اینکه انقلاب مشروطه برآیند عملکرد نیروهای متکثر از آخوند خراسانی تا تقیزاده و کسروی بوده است؟
جنبش مشروطه حاصل وبرآیند عناصرمتعددی بود. اگر زمینههای جنبش مشروطه را بخواهیم طرح کنیم دریک تقسیمبندی میتوان به علل دور و نزدیک اشاره کرد و در یک تقسیمبندی دیگر به عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پرداخت. هرجامعهای برروی این چهار پایه استوار است. هر اتفاق تاریخی اگر از این چهارسو نگریسته نشود به درستی شناخته نمیشود. بنابراین مشروطه نیز بهعنوان یک حادثه مهم درتاریخ ایران ازاین قاعده مستثنی نیست. البته این نکته رانباید نادیده گرفت که در آن زمان جهان تغییرات شگرفی کرده بود وایران نیز نمیتوانست از امواج آن بی نصیب باشد. چون براساس نگرش تاریخی هر اتفاقی هرچند کوچک براتفاقات دیگر در مکانهای دیگر تاثیر میگذارد، چه برسد به حوادثی مثل انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتی و گسترش افکار لیبرالیستی که بیتردید به شیوههای مختلف به ایران نیز سرایت کرد. درزمینه داخلی، عوامل فکری جنبش مشروطه حاصل اتفاقاتی است که از اصلاحات عباس میرزا آغاز شد. اصلاحات نظامی دوره عباس میرزا، اعزام محصل به خارج و ترجمه برخی آثار اروپایی زمینه تغییراتی رافراهم کرد. روشنفکران طیفی راشامل میشدند که از سکولارهای تندرو مثل آخوندزاده و طالبوف تا میانهروها مثل میرزاملکم خان و مستشارالدوله گرفته تامذهبیون موثر مثل سیدجمال، آخوند خراسانی، نایینی، طباطبایی و بهبهانی دیدگاههایی را به نوبه خود مطرح ساختند و وضعیت موجود را به چالش کشیدند. از آنجا که جامعه نیز از طیفهای مختلف تشکیل میشد با حساسیتها وفهم ودرکهای متفاوت، بنابراین هرکدام ازآنها بردسته و گروه خاصی از افراد جامعه تاثیر داشتند ودرکل در دگرگونی کلی تاثیرگذار بودند. مدارس جدید امکان طرح مباحث جدید را در کشور فراهم کرد و دارالفنون نخستین آموزشگاه ایرانی بود که به تولید منورالفکر پرداخت یعنی بسیاری از فارغالتحصیلان این مدرسه خود از سردمداران نوگرایی درایران شدند. بنابراین طرح نظریه تک عاملی به هیچوجه پذیرفته شده نیست.
در بسیاری منابع تاریخ مشروطه، از به چوب بستن بازاریان تهران توسط علاءالدوله، حاکم وقت تهران بهعنوان مهمترین دلیل خیزش تجار علیه حکومت و همراهی آنان با مشروطه یاد میشود. شما در مقالات بسیاری از منظری تحلیلی نقش اتاق تجارت و بازرگانان در مشروطه را مهم ارزیابی کردهاید اکنون سوال این است که چرا طبقه بورژوا در ایران شکل نگرفت؟
گروههای اجتماعی مشارکتکننده درجنبش مشروطه شامل منورالفکران، بازاریان و روحانیون بودند. سران این گروهها بهعنوان نخبگان، مردم راهدایت کرده و به صحنه اعتراضات اجتماعی میکشاندند. زمینه اعتراضات تجار به سالهای قبل ازمشروطه بازمیگردد و شاید بهتر باشد به عهدنامه ترکمانچای اشاره کنیم که امکان فعالیت تجاری روسها را هر چه بیشتر در کشور مهیا کرد. اما پس از آن، عصر امتیازات بود که دست بیگانگان را در اموراقتصادی کشور بیش از پیش باز کرد. از این رو دامنه اعتراضات تجار روندی طولانی وپیش رونده داشت. عمدتا تاریخ ایران نشان داده است تجار افرادی غیرسیاسی هستند مگر آنکه به دلایل اقتصادی مجبور شوند وارد سیاست شوند. از آنجا که درایران دوره قاجار به دلیل نظام مطلقه استبدادی همه امور حتما از کانال سیاست و دولت عبورمی کرد، تجار مجبورشدند به سیاست بپیوندند تا خواستهای اقتصادی خود رادنبال کنند. در ابتدا راههای اقتصادی رادنبال کردند ولی به همان دلیلی که ذکر شد موفقیتی در آن به دست نیاوردند. از این رو ما شاهد تجارسیاسی هستیم. فقط در مقاطع خاص تاریخی است که این اتفاق ممکن میشود وجنبش مشروطه یکی از این بزنگاههای تاریخی است و البته این حضور بسیار موثر و تاثیرگذار نیز بوده است.پس از پیروزی جنبش مشروطه نیز سهم این مشارکت باحضور 42درصدی در مجلس اول بهدست آمد و تجار نیز کوشیدند ازطریق مصوبات قانونی و قوانینی که بر اساس آن ها
به مالکیت و حفظ جان ومال افراد احترام گذاشته میشود اساس حقوقی نظام حمایتگر خود را پیریزی کنند. اما حوادث بعدی نوعی انقطاع درروند مشروطهگرایی ایجادکرد و تجار را ازصحنه حوادث سیاسی دورساخت. البته باید گفت این مطلب که سرمایهداری در ایران شکل نگرفت نکته درستی نیست و تجار در واقع به واسطه عملکردهاشان مقارن مشروطه و پس از آن همچون سرمایهداری ایرانی ظاهر شدند.
جنبش مشروطه به شکلگیری نهادها و انجمنهای اجتماعی مرتبط با زنان کمک کرد اما مجلس شورای ملی حق رای زنان را نادیده گرفت. با این حال جان فوران میگوید؛ محروم کردن زنان از حق رای آنان را از مشارکت در آموزش سیاسی و سایر اشکال فعالیت مثل تاسیس مدرسه و روزنامه باز نداشت، بهطوری که دهها انجمن خاص خود را برپا کردند... به نظر شما چرا زنان نتوانستند به متن تحولات مشروطه نزدیک شوند و حقوق اجتماعی خود را مطالبه کنند؟
درخصوص نقش زنان درجنبش مشروطه بسیارسخن گفته شده است. بدیهی است زنان هم ازجامعه دوره قاجار مستثنا نبودند. آنها هم در جامعه استبدادزده قاجار مشکلات بسیاری داشتند. هرچند حضور اجتماعی آنها محدود بودولی با توجه به همان شرایط در بلواهای نان، در اعتراضهایی به قحطی و کمبود نان حضور اجتماعی داشتند و آن هم عمدتا به دلیل نقش مادری وهمسری بود که درخانواده داشتند بنابراین تامین غذای خانواده مستقیما درحوزه وظایف آنها بود پس درمقابل بحرانهایی ازاین دست واکنش نشان میدادند. در منابع این دوره از حضور گهگاه آنها در جنبش مشروطه بهرغم محدودیتهای بسیار خبرداده میشود. آنها همسران ومادران معترضان هستند و به مسائل مذهبی حساس بوده، بنابراین همراهی با جنبش دارند در حد امکاناتشان و گاه بسیار بیشتر از امکانات. البته به دلیل حساسیتی که در طول تاریخ بر مساله زنان وجود داشته تغییرات مربوط به شرایط آنها مستقیما به خانواده و موقعیت آن بر میگشت و از حساسیت بالایی برخوردار بود. به نظر میرسد همه گروهها از ایجاد تغییرات در این حوزه ترس داشتند. و شاید هم نمیخواستند جنبش را با همه مخالفتهایی که طرح میشد درگیر مشکلات جدیدتری بکنند. در نظامنامه انتخابات حق رای زنان طرح نمیشود. که البته بعدها انتقاداتی را برمیانگیزد ولی این نکته رانباید فراموش کرد که در آن زمان بسیاری از کشورهای اروپایی نیز درگیر همین مساله بودند و در آنجا نیز جنبش حق رای زنان در حال فعالیت بود و بدیهی است که در فضای سنتی ومذهبی ایران چندان مطرح نشد. دمکراتها مواردی را طرح کردند ولی در مجلس نه تنها همراهی نشد بلکه مخالفت هم شد. با این حال نامههای زنان به مجلس و فعالیتهای دیگری همچون نشر روزنامههای زنان و تشکیل اتحادیهها و انجمنها زمینه رشد تدریجی فکری و فرهنگی آنها را فراهم کرد و امکان فعالیت عمیقتر و پختهتری را فراهم کرد. طبیعی بود محدودیتهای اجتماعی، بیسوادی و نبود مراکز فرهنگی و آموزشی وضعیت عمومی زنان را در شرایط بسیار بدی قرارداده بود. تنها برخی از زنان که به خانوادههای فرهنگی، اعیان یا روحانیون وابسته بودند امکان سوادآموزی و رشد فکری و شخصیتی مییافتند از این رو به گمان من دراین مرحله بیشتر زنان نخبه وصاحب فکر امکان فعالیت یافتند تا سطح عمومی زنان جامعه را بالا ببرند. نشریات زنانه هم در این دوره منتشر شد که البته مخاطب عام نمیتوانست داشته باشد ولی امکان نشر مطالب آن به صورت شفاهی و در محافل زنانه فراهم بود. گفتمان تغییرات شرایط بهتری را فراهم ساخته بود. طبعا صرف شعارهای تند نمیتوانست تغییرات عمیق و ریشهای را برای زنان فراهم کند. ولی گسترش مدارس بهتدریج رشد فکری و فرهنگی زنان را میتوانست مهیا سازد که این در درازمدت تاثیر عمیقتری داشت.
برخی مورخان همچون جان فوران بر این باورند که جنبش کارگری در ایران با ظهور انقلاب مشروطیت پدید آمد و با افول آن از میان رفت. آیا به راستی میتوانیم از جنبش کارگری در دوره مشروطه سخن بگوییم؟
مقارن جنبش مشروطه، جنبش کارگری درایران نداشتیم ولی پس از آن و همزمان با بازگشت تعدادی از کارگران ایرانی از قفقاز که تحت تاثیر سوسیال دمکراتهای روس بودند بارقههایی از اندیشههای جنبش کارگری دیده میشود. جنبش کارگری را اگر به مفهوم تشکیل اتحادیههای کارگری و برپا کردن اعتصابهایی برای شرایط بهترکار و افزایش حقوق به شکل محدود در نظر بگیریم بیشتر درفاصله بعد از جنبش مشروطه تا اوایل دوره پهلوی اول ایجاد شد. البته اینگونه اعتراضها در دوره پهلوی اول به شدت سرکوب شد و آخرین نمونه بارز آن سازماندهی اعتصاب کارگران شرکت نفت در سال ۱۳۰۸ خورشیدی بود.
ما در مقطع مشروطه با تاجران سیاستمدار هم روبهرو بودهایم مثلا آدمی مانند امین الضرب با سید جمالالدین اسدآبادی عکس یادگاری گرفته و از او حمایت مالی میکرده است از طرف دیگر به ناصرالدین شاه هم نزدیک بوده طوری که شاه قاجار در یکی از نامههایش او را «تاجر مخصوص دربار» مینامد. آیا تجار و بازاریان سنتگرا واقعا به این نتیجه رسیده بودند که قانون مهمتر از سنت است؟
همانطور که گفتم تاجری مثل امینالضرب که ثروتمندترین تاجر و رئیسالتجار بوده است با سیدجمال مرتبط بوده و درعین حال با شاه نیز تعامل داشته که این آغاز یک روند بوده است. در آن زمان سیدجمال بر این باور بود که استبداد قاجاری راه را برای تحول میبندد پس برای تغییرات از هر نوع باید روی ذهن و فکر شاه کارکرد و کوششهایی هم در این راستا انجام داد ولی ماهیت استبداد راه را براین رویکرد بست. بنابراین در مرحله بعد خود سیدجمال هم راهبرد خود را تغییر داد و به کار بر اذهان عمومی گرایش یافت. البته این نزدیکی حاصل فعالیت مرحله نخست سیدجمال بود ولی به هرحال تاجر دنیادیدهای همچون امینالضرب نیز تاثیرات لازم را از این ارتباط بهطور قطع گرفته است. از این رو است که در حوادث جنبش تجار، با آگاهی و مشارکت در جنبش عمل میکنند. ولی مبحث تجار و دولت مدرن بحث طولانیتری را طلب میکند که باید به زمان دیگری موکول شود.
ارسال نظر