چطور از چرخه «حقوق تا حقوق» رها شویم؟
استقلال مالی برای افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد و به همین دلیل یک موضوع پیچیده است. ممکن است معنای استقلال مالی برای برخی افراد، نداشتن نگرانیهای مالی تا اول ماه و دریافت حقوق است اما برای برخی دیگر استقلال مالی یعنی آنکه مجبور نباشند برای پول کار کنند. اما به اعتقاد کارشناسان اقتصاد خانواده استقلال مالی مراحلی دارد که ممکن است برای برخی بیشتر و برای دیگران کمتر باشد اما بهطور کلی استقلال مالی دارای مرحله اولیه است. ۱- رهایی از چرخه حقوق تا حقوق
بر اساس مطالعات اخیر ۷۶ درصد آمریکاییها به شیوه حقوق تا حقوق گذران زندگی میکنند.
بر اساس مطالعات اخیر ۷۶ درصد آمریکاییها به شیوه حقوق تا حقوق گذران زندگی میکنند.
استقلال مالی برای افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد و به همین دلیل یک موضوع پیچیده است. ممکن است معنای استقلال مالی برای برخی افراد، نداشتن نگرانیهای مالی تا اول ماه و دریافت حقوق است اما برای برخی دیگر استقلال مالی یعنی آنکه مجبور نباشند برای پول کار کنند. اما به اعتقاد کارشناسان اقتصاد خانواده استقلال مالی مراحلی دارد که ممکن است برای برخی بیشتر و برای دیگران کمتر باشد اما بهطور کلی استقلال مالی دارای مرحله اولیه است. ۱- رهایی از چرخه حقوق تا حقوق
بر اساس مطالعات اخیر ۷۶ درصد آمریکاییها به شیوه حقوق تا حقوق گذران زندگی میکنند. به این معنی که کمتر از یک نفر از هر چهار آمریکایی پسانداز کافی دارند تا هزینههای ۶ ماه زندگی آنها را پوشش داده یا یک بحران پزشکی یا بیکاری را بتوانند از سر بگذرانند. ۵۰ درصد آنها برای سه ماه هم پساندازی ندارند و ۲۷ درصد هیچ پساندازی ندارند. بهبیاندیگر افراد گروه آخر اگر شغل خود را از دست بدهند درزمانی کوتاه، دچار بحرانهای شدید و ناگوار خواهند شد. این زمان کوتاه برای شما چقدر است؟ یک ماه، دو ماه، ۶ماه؟ به گفته کارشناسان اقتصاد خانواده ۶ ماه عدد معقولی است. اگر شما فردا شغل خود را ازدستداده و بدون داشتن مشکلات حاد در پرداخت قرضها و اقساط، یا رسیدن زندگی مالیتان به آخرالزمان بتوانید زندگی خود را با حفظ استانداردهای فعلی ادامه دهید از چرخه حقوق تا حقوق گریختهاید. باور کنید یا نه سهچهارم آمریکاییها در این معیار رفوزه میشوند. به نظر شما این معیار برای ایرانیها چقدر است؟ به نظر میرسد در این خصوص وضعیت ایرانیها چندان فرقی با آمریکاییها نمیکند. البته باید نکته دیگری را هم به خاطر سپرد که خدمات تامیناجتماعی و ثبات اقتصادی (نه شغلی) آنها بهمراتب در وضعیت بهتری از ایران قرار دارد و این موضوع لزوم پرداختن به خود را بیشتر میکند. از این رو برای عبور از این مرحله کارشناسان اقتصاد خانواده پیشنهاد میکنند پس از گذشت چند ماه از تدوین برنامه مالی زندگی خود به این مرحله برسید. یعنی با چند کارت اعتباری تسویه کنید و پسانداز اضطراری بسیار خوبی را بسازید؛ ممکن است این مرحله یکسال طول بکشد که بتوانید احساس امنیت در مورد زندگی خود را به دست آوردید. برای اینکه به این مرحله نیز برسید بهترین روش کاهش مخارج است. تا آنجا که ممکن است ارزان زندگی کنید و پول اضافی را به حسابهای پسانداز خود منتقل کنید. کمتر از درآمد خرج کنید و در آن استاد شوید چون این اصلی است که باید همیشه رعایت کنید.
2- رهایی از قرض و بدهی
مرحله بعدی درراه رسیدن به استقلال مالی، رهایی از بدهی است. چرا این مرحله مهم است؟ چون بهصورت واضح مشخص میکند که آیا توانایی رسیدن به استقلال مالی رادارید یا نه؟ زمانی که بدهی نداشته باشید مخارج ماهانه شما بهشدت کم شده بهعلاوه دیگر پولی بابت بهره پرداخت نمیکنید. زمانی که افراد به رهایی از بدهی میرسند از میزان پولی که در حسابشان مانده تعجب میکنند. سرمایهگذاری پولی که در سیاهچالههای بدهی ناپدید میشود میتواند مسیر سرمایهگذاری را پیموده و برای شما بسیار مفید باشد. شما ثروت میسازید بهجای آنکه جبران اشتباهات گذشته خود را بکنید. برای عبور از این مرحله نیز میتوانید تمامی بدهیهای خود را به جز وامهای مسکن پرداخت کنید.این کار نه تنها بار بزرگی را از دوش شما برمی دارد بلکه رشد مالی شما را شتاب میدهد. از این رو یک برنامه پرداخت بدهی برنامهریزی کنید. مخارج خود را کم کنید تا بتوانید این برنامه را انجام دهید.
بدهی بردگی است
همه ما در طول ماه در حال پرداخت اقساط دیگران، هزینه مسافرت، تفریحات و خرید آنها هستیم، در واقع ما کار میکنیم تا بدهی آنها را بپردازیم. این سرنوشت تمام پولی است که از جیب ما خارج میشود. و البته که این داد و ستد جزئی از زندگی جوامع انسانی است.ما نمیتوانیم هیچ نخوریم به این دلیل که سود آن به جیب شخص دیگری میرود. اگر من کفش ۵سال پیشام را کماکان بپوشم، از هتل استفاده نکنم، اتومبیل نخرم و خلاصه اگر پولم را خرج نکنم که اقتصاد کشورم نابود میشود و تولیدکنندههای هموطن من به ورطه نابودی میروند. حرفهای بالا با اینکه ظاهرا درست هستند اما مغلطهاند و توجیهی برای کاری که میکنیم. توجیهی برای ورشکستگی اقتصادی خودمان. توجیه بی حساب و کتاب خرج کردن، وام گرفتن، بدهی و قرض و....صحبت از این نیست که خرجهای ماهانه را به صفر برسانیم، همه ما نیازهایی داریم که باید آنها را مرتفع کنیم. برطرف کردن این نیازها مستلزم خرج پول است. اما آنچه در مطلب عنوان میشود در مورد برآوردن این نیازها نیست، بدیهی است که باید نیازهای خود را برآورده کنیم. حتی بدیهی است که باید به خواستههای خود نیز احترام گذاشته و از زندگی لذت ببریم اما باید تفاوت نیاز و خواسته را بدانیم. آنچه روی آن تاکید میشود در مورد تفکر مصرف گرایی است، تفکر بیشتر بهتر است، در مورد به هم ریختگیهایی است که زندگی ما را در بر گرفته، از قفسههای مملو از ظروف تزیینی و غیرتزیینی تا کمدهای پر از لباس تا هارد کامپیوتر که پر از کتاب و موسیقی شده و البته اتاق مملو از اسباببازی بچههایمان.اگر تراز مالی ما مثبت نیست، اگر دخل و خرج ما یکی شده، اگر پسانداز اضطراری، سرمایهگذاری و بیمه عمر مناسب نداریم، گرفتار اعتیاد مصرفگرایی شدهایم.
اعتیاد با درجه بالا به خرید که هر کدام به نوعی دچار آن هستیم. با توجه به آمار و اخبار به نظر میرسد که مردم در تنگنای اقتصادی هستند که البته هستند، ولی سری به بازار طلافروشها، پوشاک یا لوازم تزیینی بزنید. باور کردنی نیست در شرایطی که مردم از غم نان مینالند و هزار مشکل دیگر دارند، این بازار چنین رونقی داشته باشد، فروشگاههای بزرگ، هایپرمارکتها، بازار موبایل و وسایل الکترونیکی را ببینید. اگر تمام این افراد مرفهین بیدرد بودند که قسمت عمده جامعه ما را باید تشکیل بدهند. در واقع این افراد مانند من و شما هستند قشر متوسط و کارمند و البته قشری که بدهی و وام یقهاش را گرفته است.از سوی دیگر آن رویای آمریکایی هم که برای جامعه آن روز آمریکا طراحی شده بود تا با مصرف زیاد، به تولید روتق ببخشد نیز اکنون رنگ و بوی خود را از دست داده است. چرخه اقتصاد نمیچرخد؟خب باید کندتر بچرخد. در همین فروشگاههای خواربار، روزانه چقدر پلاستیک تولید میشود؟ آیا میدانید که با خریدن بیشتر، زمین روز به روز گرمتر میشود؟ ما هشدارهای ناگهانی مانند حمله یک سگ یا دنداندرد را جدی میگیریم اما بالا رفتن تدریجی فشار و چربی خون را نه. چرا؟ چون اثرات آن بلافاصله گریبان ما را نمیگیرد. تراز مالی ما دائم در حال فرستادن پالسهای هشدار است. همین زمین عزیز ما دائم نشانههایی از ناگواریهای بزرگ را نمایان میکند. دریاچهها در حال خشک شدن هستند و خشکسالی آمده است، زمین رو به گرما میرود. در قسمتی خشکسالی و در قسمت دیگری سیل و توفان. اینها همه آثار مصرفگرایی ماست، نداشتن رضایت و قناعت، تفکر بیشتر بهتر است و...
بردگی مدرن
شاید این موضوع بارها در فیلمها و کتابها و مطالب گوناگون مطرح شده باشد که عده معدودی بر دنیا حکمرانی میکنند و بقیه هم مانند بردگان در خدمت آنها هستند تا به اهداف خود برسند. شاید در این حد توطئهای در کار نباشد و نیست، ولی بسیاری از مردم بردگان ناخودآگاه شیوه زندگی خود هستند. خرید بدهی، قرض، در دام تبلیغات افتادن و البته حرص و طمع نقش زیادی را در زندگی ما بازی میکند. میتوان با نگرش به درون و درخواست شادی و رضایت از درون وجود خود، از این ورطه نجات یافت و البته که کار آسانی نیست.
تعیین تکلیف بدهی خوب
تعهدات مالی و بدهیها یکی از مواردی است که در حال حاضر همه ما به آن گرفتار هستیم ولی کمتر به مشکلات آن توجه میکنیم. داشتن بدهی را در زندگی امروزه بسیار عادی میدانیم و زندگی بدون بدهی را فقط برای افراد بسیار ثروتمند ممکن میدانیم. همانگونه که کیوساکی در کتاب «پدر پولدار پدر بیپول» گفته است، بدهی خوب هم وجود دارد. بدهی که صرف خرید دارایی شود، صرف سرمایهگذاری برای آینده شود یا صرف توسعه افراد شود، بیتردید یک بدهی خوب است. برای رسیدن به استقلال مالی در زمان کمتر، بیتردید باید بدهی خوب را به سبد مالی خود اضافه کنیم.اجازه دهید که اگر کار میکنید تا قسطی را پرداخت کنید، اگر از وقت خانواده خود میزنید تا بتوانید وامی بگیرید، راستای حرکت شما به سمت خرید دارایی باشد نه لوازم لوکسی که انتهایی ندارند. طبق تعاریف اقتصادی بدهی بد (Bad debt) به بدهی گفته میشود که دارای بهره بالایی بوده و محل هزینه کردن آنها دارای ارزش افزوده نباشد (مانند بدهی به کارتهای اعتباری). درمقابل بدهی بد، بدهی خوب (Good debt) بدهی است که دارای بهره پایین بوده و برای سرمایهگذاریهایی نظیر خرید خانه، گردش مالی مورد نیاز یک بیزینس یا سرمایهگذاری خاص با درآمد مناسب استفاده شدهاند. در مدیریت بدهیها سعی میشود تا بدهیهای بد هرچه سریعتر بازپرداخت شده و تا حد امکان سهم بدهیهای خوب در مجموع بدهیها افزایش یابد. برای این منظور از راهکارهای زیر کمک گرفته میشود: بازپرداخت سریع بدهیهای با بهره بالا، گرفتن وام با بهره پایین و بازپرداخت بدهیهای با بهره بالا و تجمیع بدهیها در بدهیهای با بهره پایین. به آنچه باید توجه شود، ارزشی یا مشکلی است که هر بدهی بهدنبال میآورد. بهطور مثال، استفاده از وام خرید خانه این امکان را فراهم میکند که وامگیرنده، مالک خانه شود و با افزایش بهای آن ارزش افزوده مناسبی را برای مالک بههمراه آورد. ولی بدهی به کارتهای اعتباری با بهره بالا، موجب میشود تا میزان بدهی فرد با گذشت زمان افزایش یابد. به همین جهت بدهیها را در دو گروه زیر تقسیمبندی میکنند: آیا به نظر شما این حرفها سختگیرانه است؟ شما روش بهتری برای زندگی میشناسید؟
3-رهایی از شغل
در این نقطه شما میتوانید درآمد هرکدام از اعضای خانواده را از دست داده و هنوز از تامین مخارج ضروری برآیید و اگر شغل اصلی خود را از دست بدهید میتوانید به زندگی ادامه دهید. شما هنوز برای زندگی نیاز به کار کردن دارید اما توانستهاید جریانهای متعدد درآمدی ایجاد کنید. آزادی عمل شما در این مرحله به شما امکان میدهد که شغل خود را تغییر دهید یا به دنبال فرصتهای شغلی بهتر بگردید. در حالت ایدهآل شما از منابع مختلفی کسب درآمد میکنید، از شغل خود، سرمایهگذاریها، کتابی که نوشتهاید، سود سهام، معامله خودرو و درآمدهایی ازایندست. اگر هرکدام از این جریانهای درآمدی را از دست بدهید زندگیتان دگرگون نمیشود. شما نیز برای رسیدن به این مرحله میتوانید برای آینده سرمایهگذاری کنید تا بهمرور برای شما درآمدزایی کند. شاید شیوههای متنوع درآمدی که در آمریکا وجود دارد، برای شما مهیا نباشد اما بازهم میتوان کارهای زیادی انجام داد. از گرفتن سود بانکی تا سود سهام گرفته تا راهاندازی یک کار کوچک جانبی و ارائه خدمات یا مشاوره در مورد چیزهایی که میدانیم و بقیه حاضرند برای آن پول پرداخت کنند. البته در ایران روشهای سنتی معامله کردن هم وجود دارد مثل خریدوفروش اتومبیل، زمین، آزادکاری در شرکتهای دیگر و...
4- رهایی از استخدام
مرحله نهایی زمانی است که درآمد حاصل از سرمایهگذاری شما از مخارجتان بیشتر شده و مجبور نیستید برای پول کار کنید. شما میتوانید هر طور که خواستید وقت خود را بگذرانید. در بهترین حالت درآمد بیش از مخارج میشود و با هوشمندی میتوانید این درآمد اضافه را هم سرمایهگذاری کرده و به درآمد بیشتری برسید. شما نیز برای رسیدن به این مرحله میتوانید سرمایهگذاری کنید. سرمایهگذاری بر روی منابعی که میتواند برای شما درآمد مستقیم ایجاد کند مثل سود سهام یا سرمایهگذاری در املاک. البته رکن اساسی سرمایهگذاری پساندازهای پیشین شماست که با اصل کاهش مخارج عجین است.نکته مهمی که از سوی کارشناسان اقتصادی در تمامی این مراحل تکرار میشود این عبارت است: «مخارجتان را تحت کنترل درآورید.» فارغ از اینکه در چه مرحلهای هستید، خرج کردن بیپروا دشمن شماست. این کار اهداف مالی را از دسترس شما خارج کرده و زمان رسیدن و گذر از هر مرحله را برای شما طولانیتر میکند پس همیشه نیازها و خواستههای غیرضروری خود را ارزیابی کنید. این موضوع را نیز به یاد داشته باشید که پیشرفت، ناگهانی رخ نمیدهد. طی این مراحل برای افرادی که در این مسیر موفق شدهاند سالها به طول انجامیده است اما رسیدن به هرکدام از این مراحل حس بسیار خوبی دارد. تنش و چالش کمتری به زندگی وارد شده و تجربه آزادی واقعی را پیدا میکنید.
بر اساس مطالعات اخیر ۷۶ درصد آمریکاییها به شیوه حقوق تا حقوق گذران زندگی میکنند. به این معنی که کمتر از یک نفر از هر چهار آمریکایی پسانداز کافی دارند تا هزینههای ۶ ماه زندگی آنها را پوشش داده یا یک بحران پزشکی یا بیکاری را بتوانند از سر بگذرانند. ۵۰ درصد آنها برای سه ماه هم پساندازی ندارند و ۲۷ درصد هیچ پساندازی ندارند. بهبیاندیگر افراد گروه آخر اگر شغل خود را از دست بدهند درزمانی کوتاه، دچار بحرانهای شدید و ناگوار خواهند شد. این زمان کوتاه برای شما چقدر است؟ یک ماه، دو ماه، ۶ماه؟ به گفته کارشناسان اقتصاد خانواده ۶ ماه عدد معقولی است. اگر شما فردا شغل خود را ازدستداده و بدون داشتن مشکلات حاد در پرداخت قرضها و اقساط، یا رسیدن زندگی مالیتان به آخرالزمان بتوانید زندگی خود را با حفظ استانداردهای فعلی ادامه دهید از چرخه حقوق تا حقوق گریختهاید. باور کنید یا نه سهچهارم آمریکاییها در این معیار رفوزه میشوند. به نظر شما این معیار برای ایرانیها چقدر است؟ به نظر میرسد در این خصوص وضعیت ایرانیها چندان فرقی با آمریکاییها نمیکند. البته باید نکته دیگری را هم به خاطر سپرد که خدمات تامیناجتماعی و ثبات اقتصادی (نه شغلی) آنها بهمراتب در وضعیت بهتری از ایران قرار دارد و این موضوع لزوم پرداختن به خود را بیشتر میکند. از این رو برای عبور از این مرحله کارشناسان اقتصاد خانواده پیشنهاد میکنند پس از گذشت چند ماه از تدوین برنامه مالی زندگی خود به این مرحله برسید. یعنی با چند کارت اعتباری تسویه کنید و پسانداز اضطراری بسیار خوبی را بسازید؛ ممکن است این مرحله یکسال طول بکشد که بتوانید احساس امنیت در مورد زندگی خود را به دست آوردید. برای اینکه به این مرحله نیز برسید بهترین روش کاهش مخارج است. تا آنجا که ممکن است ارزان زندگی کنید و پول اضافی را به حسابهای پسانداز خود منتقل کنید. کمتر از درآمد خرج کنید و در آن استاد شوید چون این اصلی است که باید همیشه رعایت کنید.
2- رهایی از قرض و بدهی
مرحله بعدی درراه رسیدن به استقلال مالی، رهایی از بدهی است. چرا این مرحله مهم است؟ چون بهصورت واضح مشخص میکند که آیا توانایی رسیدن به استقلال مالی رادارید یا نه؟ زمانی که بدهی نداشته باشید مخارج ماهانه شما بهشدت کم شده بهعلاوه دیگر پولی بابت بهره پرداخت نمیکنید. زمانی که افراد به رهایی از بدهی میرسند از میزان پولی که در حسابشان مانده تعجب میکنند. سرمایهگذاری پولی که در سیاهچالههای بدهی ناپدید میشود میتواند مسیر سرمایهگذاری را پیموده و برای شما بسیار مفید باشد. شما ثروت میسازید بهجای آنکه جبران اشتباهات گذشته خود را بکنید. برای عبور از این مرحله نیز میتوانید تمامی بدهیهای خود را به جز وامهای مسکن پرداخت کنید.این کار نه تنها بار بزرگی را از دوش شما برمی دارد بلکه رشد مالی شما را شتاب میدهد. از این رو یک برنامه پرداخت بدهی برنامهریزی کنید. مخارج خود را کم کنید تا بتوانید این برنامه را انجام دهید.
بدهی بردگی است
همه ما در طول ماه در حال پرداخت اقساط دیگران، هزینه مسافرت، تفریحات و خرید آنها هستیم، در واقع ما کار میکنیم تا بدهی آنها را بپردازیم. این سرنوشت تمام پولی است که از جیب ما خارج میشود. و البته که این داد و ستد جزئی از زندگی جوامع انسانی است.ما نمیتوانیم هیچ نخوریم به این دلیل که سود آن به جیب شخص دیگری میرود. اگر من کفش ۵سال پیشام را کماکان بپوشم، از هتل استفاده نکنم، اتومبیل نخرم و خلاصه اگر پولم را خرج نکنم که اقتصاد کشورم نابود میشود و تولیدکنندههای هموطن من به ورطه نابودی میروند. حرفهای بالا با اینکه ظاهرا درست هستند اما مغلطهاند و توجیهی برای کاری که میکنیم. توجیهی برای ورشکستگی اقتصادی خودمان. توجیه بی حساب و کتاب خرج کردن، وام گرفتن، بدهی و قرض و....صحبت از این نیست که خرجهای ماهانه را به صفر برسانیم، همه ما نیازهایی داریم که باید آنها را مرتفع کنیم. برطرف کردن این نیازها مستلزم خرج پول است. اما آنچه در مطلب عنوان میشود در مورد برآوردن این نیازها نیست، بدیهی است که باید نیازهای خود را برآورده کنیم. حتی بدیهی است که باید به خواستههای خود نیز احترام گذاشته و از زندگی لذت ببریم اما باید تفاوت نیاز و خواسته را بدانیم. آنچه روی آن تاکید میشود در مورد تفکر مصرف گرایی است، تفکر بیشتر بهتر است، در مورد به هم ریختگیهایی است که زندگی ما را در بر گرفته، از قفسههای مملو از ظروف تزیینی و غیرتزیینی تا کمدهای پر از لباس تا هارد کامپیوتر که پر از کتاب و موسیقی شده و البته اتاق مملو از اسباببازی بچههایمان.اگر تراز مالی ما مثبت نیست، اگر دخل و خرج ما یکی شده، اگر پسانداز اضطراری، سرمایهگذاری و بیمه عمر مناسب نداریم، گرفتار اعتیاد مصرفگرایی شدهایم.
اعتیاد با درجه بالا به خرید که هر کدام به نوعی دچار آن هستیم. با توجه به آمار و اخبار به نظر میرسد که مردم در تنگنای اقتصادی هستند که البته هستند، ولی سری به بازار طلافروشها، پوشاک یا لوازم تزیینی بزنید. باور کردنی نیست در شرایطی که مردم از غم نان مینالند و هزار مشکل دیگر دارند، این بازار چنین رونقی داشته باشد، فروشگاههای بزرگ، هایپرمارکتها، بازار موبایل و وسایل الکترونیکی را ببینید. اگر تمام این افراد مرفهین بیدرد بودند که قسمت عمده جامعه ما را باید تشکیل بدهند. در واقع این افراد مانند من و شما هستند قشر متوسط و کارمند و البته قشری که بدهی و وام یقهاش را گرفته است.از سوی دیگر آن رویای آمریکایی هم که برای جامعه آن روز آمریکا طراحی شده بود تا با مصرف زیاد، به تولید روتق ببخشد نیز اکنون رنگ و بوی خود را از دست داده است. چرخه اقتصاد نمیچرخد؟خب باید کندتر بچرخد. در همین فروشگاههای خواربار، روزانه چقدر پلاستیک تولید میشود؟ آیا میدانید که با خریدن بیشتر، زمین روز به روز گرمتر میشود؟ ما هشدارهای ناگهانی مانند حمله یک سگ یا دنداندرد را جدی میگیریم اما بالا رفتن تدریجی فشار و چربی خون را نه. چرا؟ چون اثرات آن بلافاصله گریبان ما را نمیگیرد. تراز مالی ما دائم در حال فرستادن پالسهای هشدار است. همین زمین عزیز ما دائم نشانههایی از ناگواریهای بزرگ را نمایان میکند. دریاچهها در حال خشک شدن هستند و خشکسالی آمده است، زمین رو به گرما میرود. در قسمتی خشکسالی و در قسمت دیگری سیل و توفان. اینها همه آثار مصرفگرایی ماست، نداشتن رضایت و قناعت، تفکر بیشتر بهتر است و...
بردگی مدرن
شاید این موضوع بارها در فیلمها و کتابها و مطالب گوناگون مطرح شده باشد که عده معدودی بر دنیا حکمرانی میکنند و بقیه هم مانند بردگان در خدمت آنها هستند تا به اهداف خود برسند. شاید در این حد توطئهای در کار نباشد و نیست، ولی بسیاری از مردم بردگان ناخودآگاه شیوه زندگی خود هستند. خرید بدهی، قرض، در دام تبلیغات افتادن و البته حرص و طمع نقش زیادی را در زندگی ما بازی میکند. میتوان با نگرش به درون و درخواست شادی و رضایت از درون وجود خود، از این ورطه نجات یافت و البته که کار آسانی نیست.
تعیین تکلیف بدهی خوب
تعهدات مالی و بدهیها یکی از مواردی است که در حال حاضر همه ما به آن گرفتار هستیم ولی کمتر به مشکلات آن توجه میکنیم. داشتن بدهی را در زندگی امروزه بسیار عادی میدانیم و زندگی بدون بدهی را فقط برای افراد بسیار ثروتمند ممکن میدانیم. همانگونه که کیوساکی در کتاب «پدر پولدار پدر بیپول» گفته است، بدهی خوب هم وجود دارد. بدهی که صرف خرید دارایی شود، صرف سرمایهگذاری برای آینده شود یا صرف توسعه افراد شود، بیتردید یک بدهی خوب است. برای رسیدن به استقلال مالی در زمان کمتر، بیتردید باید بدهی خوب را به سبد مالی خود اضافه کنیم.اجازه دهید که اگر کار میکنید تا قسطی را پرداخت کنید، اگر از وقت خانواده خود میزنید تا بتوانید وامی بگیرید، راستای حرکت شما به سمت خرید دارایی باشد نه لوازم لوکسی که انتهایی ندارند. طبق تعاریف اقتصادی بدهی بد (Bad debt) به بدهی گفته میشود که دارای بهره بالایی بوده و محل هزینه کردن آنها دارای ارزش افزوده نباشد (مانند بدهی به کارتهای اعتباری). درمقابل بدهی بد، بدهی خوب (Good debt) بدهی است که دارای بهره پایین بوده و برای سرمایهگذاریهایی نظیر خرید خانه، گردش مالی مورد نیاز یک بیزینس یا سرمایهگذاری خاص با درآمد مناسب استفاده شدهاند. در مدیریت بدهیها سعی میشود تا بدهیهای بد هرچه سریعتر بازپرداخت شده و تا حد امکان سهم بدهیهای خوب در مجموع بدهیها افزایش یابد. برای این منظور از راهکارهای زیر کمک گرفته میشود: بازپرداخت سریع بدهیهای با بهره بالا، گرفتن وام با بهره پایین و بازپرداخت بدهیهای با بهره بالا و تجمیع بدهیها در بدهیهای با بهره پایین. به آنچه باید توجه شود، ارزشی یا مشکلی است که هر بدهی بهدنبال میآورد. بهطور مثال، استفاده از وام خرید خانه این امکان را فراهم میکند که وامگیرنده، مالک خانه شود و با افزایش بهای آن ارزش افزوده مناسبی را برای مالک بههمراه آورد. ولی بدهی به کارتهای اعتباری با بهره بالا، موجب میشود تا میزان بدهی فرد با گذشت زمان افزایش یابد. به همین جهت بدهیها را در دو گروه زیر تقسیمبندی میکنند: آیا به نظر شما این حرفها سختگیرانه است؟ شما روش بهتری برای زندگی میشناسید؟
3-رهایی از شغل
در این نقطه شما میتوانید درآمد هرکدام از اعضای خانواده را از دست داده و هنوز از تامین مخارج ضروری برآیید و اگر شغل اصلی خود را از دست بدهید میتوانید به زندگی ادامه دهید. شما هنوز برای زندگی نیاز به کار کردن دارید اما توانستهاید جریانهای متعدد درآمدی ایجاد کنید. آزادی عمل شما در این مرحله به شما امکان میدهد که شغل خود را تغییر دهید یا به دنبال فرصتهای شغلی بهتر بگردید. در حالت ایدهآل شما از منابع مختلفی کسب درآمد میکنید، از شغل خود، سرمایهگذاریها، کتابی که نوشتهاید، سود سهام، معامله خودرو و درآمدهایی ازایندست. اگر هرکدام از این جریانهای درآمدی را از دست بدهید زندگیتان دگرگون نمیشود. شما نیز برای رسیدن به این مرحله میتوانید برای آینده سرمایهگذاری کنید تا بهمرور برای شما درآمدزایی کند. شاید شیوههای متنوع درآمدی که در آمریکا وجود دارد، برای شما مهیا نباشد اما بازهم میتوان کارهای زیادی انجام داد. از گرفتن سود بانکی تا سود سهام گرفته تا راهاندازی یک کار کوچک جانبی و ارائه خدمات یا مشاوره در مورد چیزهایی که میدانیم و بقیه حاضرند برای آن پول پرداخت کنند. البته در ایران روشهای سنتی معامله کردن هم وجود دارد مثل خریدوفروش اتومبیل، زمین، آزادکاری در شرکتهای دیگر و...
4- رهایی از استخدام
مرحله نهایی زمانی است که درآمد حاصل از سرمایهگذاری شما از مخارجتان بیشتر شده و مجبور نیستید برای پول کار کنید. شما میتوانید هر طور که خواستید وقت خود را بگذرانید. در بهترین حالت درآمد بیش از مخارج میشود و با هوشمندی میتوانید این درآمد اضافه را هم سرمایهگذاری کرده و به درآمد بیشتری برسید. شما نیز برای رسیدن به این مرحله میتوانید سرمایهگذاری کنید. سرمایهگذاری بر روی منابعی که میتواند برای شما درآمد مستقیم ایجاد کند مثل سود سهام یا سرمایهگذاری در املاک. البته رکن اساسی سرمایهگذاری پساندازهای پیشین شماست که با اصل کاهش مخارج عجین است.نکته مهمی که از سوی کارشناسان اقتصادی در تمامی این مراحل تکرار میشود این عبارت است: «مخارجتان را تحت کنترل درآورید.» فارغ از اینکه در چه مرحلهای هستید، خرج کردن بیپروا دشمن شماست. این کار اهداف مالی را از دسترس شما خارج کرده و زمان رسیدن و گذر از هر مرحله را برای شما طولانیتر میکند پس همیشه نیازها و خواستههای غیرضروری خود را ارزیابی کنید. این موضوع را نیز به یاد داشته باشید که پیشرفت، ناگهانی رخ نمیدهد. طی این مراحل برای افرادی که در این مسیر موفق شدهاند سالها به طول انجامیده است اما رسیدن به هرکدام از این مراحل حس بسیار خوبی دارد. تنش و چالش کمتری به زندگی وارد شده و تجربه آزادی واقعی را پیدا میکنید.
ارسال نظر