جنبشی که خاورمیانه را فراگرفت
فریماه فلاحی مشروطه نهتنها مهمترین تحول اجتماعی ایران در آغاز قرن بیستم، بلکه نخستین انقلاب بزرگ و مردمی خاورمیانه نیز محسوب میشود. انقلابی که علاوهبر تغییر مناسبات قدرت در ایران، همچنین تاثیرگذار در جنبشهای ضداستعماری در هندوستان و افغانستان ذکر شده است. این انقلاب همانند انقلابهای روسیه، چین و مکزیک جزئی از نهضت جهانی انقلابها در اوایل قرن بیستم به شمار میآید. اگر تعریف «ریچارد کاتم» را مبنای تعریف روشنفکر در ایران قرار دهیم، روشنفکر کسی است که تحصیلات عالیه داشته باشد و تمامی طبقه صاحبان مشاغل تخصصی را شامل میشود.
فریماه فلاحی مشروطه نهتنها مهمترین تحول اجتماعی ایران در آغاز قرن بیستم، بلکه نخستین انقلاب بزرگ و مردمی خاورمیانه نیز محسوب میشود. انقلابی که علاوهبر تغییر مناسبات قدرت در ایران، همچنین تاثیرگذار در جنبشهای ضداستعماری در هندوستان و افغانستان ذکر شده است. این انقلاب همانند انقلابهای روسیه، چین و مکزیک جزئی از نهضت جهانی انقلابها در اوایل قرن بیستم به شمار میآید. اگر تعریف «ریچارد کاتم» را مبنای تعریف روشنفکر در ایران قرار دهیم، روشنفکر کسی است که تحصیلات عالیه داشته باشد و تمامی طبقه صاحبان مشاغل تخصصی را شامل میشود. حضور جریان روشنفکری در شکل گیری و تداوم و بهرهگیری از ثمرات انقلاب مشروطه کاملا ملموس و غیرقابل انکار است، بهخصوص در نشر اندیشه و مفاهیم مشروطه خواهی و بهخصوص در منطقه آذربایجان (تبریز) که در آنجا نقش روشنفکران برجستهتر از دیگر مناطق، حتی تهران بوده است، یکی از دلایل این امر همجواری آنان با روسیه و عثمانی و تاثیرپذیری از اندیشههای انقلابی و قانونخواهی کشورهای همجوار بوده است.
میان مدافعان و مخالفان مشروطه، در خصوص وزن و سهم روشنفکران در مشروطه دیدگاههای متفاوت و متعارضی وجود دارد، اما اکثر محققان بر نقش آنها بهعنوان یکی از سه گروه مرجع در کنار روحانیان و بازرگانان تاکید و توافق دارند.
بازرگانان غیروابسته که سیاستهای اقتصادی دولت را تهدیدی برای منافع خود تلقی میکردند از دیگر گروههای موثر در انقلاب مشروطه بودند. این گروه به تدریج و با روند انقلاب به صف مقابل انقلاب پیوسته و به مخالفت با حکومت شاه قجر پرداختند.
اغلب زنان گرچه به اقتضای شرایط اجتماعی این دوره فاقد آگاهی سیاسی یا حساسیت سیاسی ویژهای بودند اما بهدلیل سهم آنان در بنیاد خانواده و ماهیت دینی و ضد استبدادی مبارزه نقش موثری در کشاندن مردان به انقلاب و تداوم حضور آنان ایفا کردند. آنها گرچه حق رای در مشروطه نیافتند اما منشا حرکتهای جدیدی در ابعاد سیاسی و اجتماعی و بهویژه فرهنگی در این دوره شدند تا حدی که میتوان از اسناد این دوره چنین استنباط کرد که نهضت مبارزه برای حقوق زن عمدتا ریشه در انقلاب مشروطیت دارد. ایلات، عشایر و دهقانان از دیگر گروههای اجتماعی موثر بر انقلاب مشروطه بودهاند که انگیزههای آنان تاثیرپذیر از دیگر گروههای اجتماعی یا سمت گیری سران ایلات بود.
احمد اشرف در «طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران» معتقد است که انقلاب مشروطیت 1285- 90/ 1906-11 به دست ائتلافی مرکب از بخش کوچکی از علمای کمتر محافظه کار، گروه بزرگی از بازاریان و گروه کوچکی از روشنفکران نوظهور غرب گرا به راه افتاد و اغلب این روشنفکران، از میان علما، برجستگان دولتی و تجار برخاسته بودند.
تجار که چندین بار برای رهایی از مطالبات- به ادعای آنها- غیرقانونی و فوق طاقت کارکنان گمرک تحت اداره بلژیکیها به دربار شکایت برده و نتیجهای نگرفته بودند در اواخر ۱۲۸۳/ اوایل ۱۹۰۵ در حضرت عبدالعظیم بست نشستند. چند ماه بعد تجار و اصناف تهران با دستگیری بهتآور و فلک دو تن از تجار عمده قند خشمگین شدند و در نتیجه بازارها بسته شد. صدها تن از بازاریان به همراهی تعدادی از علمای برجسته و چند صد تن از طلاب علوم دینی، دوباره به حضرت عبدالعظیم پناهنده شدند. سرانجام طی دورهای از تعارض و مبارزه مداوم با دولت و درحالیکه ۱۲ تا ۱۴ هزار بازاری، طلبه و سایر مردم در محوطه سفارت بریتانیا در تهران بست نشسته بودند، گروهی از علمای برجسته در ۲۴ تیر ۱۲۸۵/۱۶ ژوئیه ۱۹۰۶ به قم مهاجرت کردند؛ در این بین بازارها در تعدادی از شهرهای بزرگ دیگر نیز تعطیل شد. خواستهای معترضان شامل عزل صدراعظم و تاسیس عدالتخانه بود. شاه زیر این فشارها اجازه تاسیس مجلس شورا را در مرداد ۱۲۸۵/ آگوست ۱۹۰۶ صادر کرد.
تجار و اصناف طی انقلاب فعالانه در آن مشارکت و از سازمانهای انقلابی و مشروطهخواه گوناگون از جمله خود مجلس حمایت کردند. اصناف تهران تعدادی از انجمنهای فعال را سازمان دادند که منجر به تشکیل یک کمیته مرکزی شد. تجار و صرافهای تهران نیز انجمنهای خودشان را سازمان دادند که به همراه اصناف به هماهنگ کردن اقدامات گوناگون بازاریها کمک میکرد. تجار و صرافها حمایت مالی از جنبش را برعهده گرفتند، از آن جمله تهیه غذا برای بستنشینان، پرداخت حقوق کارآموزان و شاگردان مغازهها طی اعتصابهای بازار و تهیه غذا و کمکهای مالی به نیازمندان طی درگیریهای داخلی و قحطیهای متعاقب آن، طلاب علوم دینی نیز انجمن خود را تشکیل دادند که به همراه انجمن اصناف در انقلاب مشروطه مشارکت داشت.
تجار و روسای اصناف به همراه گروه اندکی از علما و روشنفکران در تهران به ترویج عقاید آزادیخواهانه در جنبش مشروطیت پرداختند. بازاریان که از روشنفکران لیبرال الهام میگرفتند فرمان شاه مبنی بر اعطای قانون اساسی را رد کرده و استدلال میکردند که شاه باید به اراده مجلس گردن بگذارد و نهتنها تهران، بلکه همه شهرها باید در مجلس شورای ملی نماینده داشته باشند. بازاریان به همراه علمای مشروطهخواه و روشنفکران از اندیشه مجلس «ملی» حمایت میکردند. علاوهبر آن، آنان در موضوع لایحه انتخابات حرف خود را پیش بردند. صدها تن از تجار و روسای اصناف بهطور فعالانه در اعتراضهایی همچون بستن مغازهها و پس از آن تحصن در باغ سفارت انگلیس در دفاع از منافع بازاریان شهرهای بزرگ مشارکت کردند.
در بیشتر این اعتراضها، تجار بزرگ و اکثریت علمای مشروطهخواه اغلب به اقدامات میانهروانه و حتی محافظهکارانه تمایل داشتند، درحالیکه اصناف عموما به اقدامات رادیکال و ستیزهجویانه گرایش داشتند.
علما و بازاریان در مجلس اول نمایندگان بسیاری داشتند. از مجموع نمایندگان، ۲۹ درصد از علما، ۱۷ درصد از تجار و ۱۸ درصد از روسای اصناف بودند که در مجموع ۶۴ درصد از کل نمایندگان را در بر میگرفتند. علمای برجسته نهتنها نمایندگان بسیاری داشتند که رهبری مجلس را نیز در دست داشتند. نمایندگان بازاریابان در مجلس اول نیز نقش فعالی در مذاکرات و سیاستگذاریها ایفا میکردند.
مسائل مورد توجه بازاریان در مجلس اول حول موضوعهایی همچون عدم استقراض خارجی، تاسیس بانک ملی، حمایت از مردم در مقابل اعمال مستبدانه و سرکوبگرانه و رسیدگی به امور مالی بود. اما در مجالس بعدی نقش علما و بازاریان کاهش یافت. درحالیکه اصناف از مجلس دوم به بعد نمایندهای در مجلس نداشتند، علما تا مجلس هفتم نمایندگان بسیاری داشتند (1309-1307/1930-1928) اما حضور و نفوذ تجار تا نیمه دهه 1330/1950 بهطور چشمگیری کاهش نیافت.
میان مدافعان و مخالفان مشروطه، در خصوص وزن و سهم روشنفکران در مشروطه دیدگاههای متفاوت و متعارضی وجود دارد، اما اکثر محققان بر نقش آنها بهعنوان یکی از سه گروه مرجع در کنار روحانیان و بازرگانان تاکید و توافق دارند.
بازرگانان غیروابسته که سیاستهای اقتصادی دولت را تهدیدی برای منافع خود تلقی میکردند از دیگر گروههای موثر در انقلاب مشروطه بودند. این گروه به تدریج و با روند انقلاب به صف مقابل انقلاب پیوسته و به مخالفت با حکومت شاه قجر پرداختند.
اغلب زنان گرچه به اقتضای شرایط اجتماعی این دوره فاقد آگاهی سیاسی یا حساسیت سیاسی ویژهای بودند اما بهدلیل سهم آنان در بنیاد خانواده و ماهیت دینی و ضد استبدادی مبارزه نقش موثری در کشاندن مردان به انقلاب و تداوم حضور آنان ایفا کردند. آنها گرچه حق رای در مشروطه نیافتند اما منشا حرکتهای جدیدی در ابعاد سیاسی و اجتماعی و بهویژه فرهنگی در این دوره شدند تا حدی که میتوان از اسناد این دوره چنین استنباط کرد که نهضت مبارزه برای حقوق زن عمدتا ریشه در انقلاب مشروطیت دارد. ایلات، عشایر و دهقانان از دیگر گروههای اجتماعی موثر بر انقلاب مشروطه بودهاند که انگیزههای آنان تاثیرپذیر از دیگر گروههای اجتماعی یا سمت گیری سران ایلات بود.
احمد اشرف در «طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران» معتقد است که انقلاب مشروطیت 1285- 90/ 1906-11 به دست ائتلافی مرکب از بخش کوچکی از علمای کمتر محافظه کار، گروه بزرگی از بازاریان و گروه کوچکی از روشنفکران نوظهور غرب گرا به راه افتاد و اغلب این روشنفکران، از میان علما، برجستگان دولتی و تجار برخاسته بودند.
تجار که چندین بار برای رهایی از مطالبات- به ادعای آنها- غیرقانونی و فوق طاقت کارکنان گمرک تحت اداره بلژیکیها به دربار شکایت برده و نتیجهای نگرفته بودند در اواخر ۱۲۸۳/ اوایل ۱۹۰۵ در حضرت عبدالعظیم بست نشستند. چند ماه بعد تجار و اصناف تهران با دستگیری بهتآور و فلک دو تن از تجار عمده قند خشمگین شدند و در نتیجه بازارها بسته شد. صدها تن از بازاریان به همراهی تعدادی از علمای برجسته و چند صد تن از طلاب علوم دینی، دوباره به حضرت عبدالعظیم پناهنده شدند. سرانجام طی دورهای از تعارض و مبارزه مداوم با دولت و درحالیکه ۱۲ تا ۱۴ هزار بازاری، طلبه و سایر مردم در محوطه سفارت بریتانیا در تهران بست نشسته بودند، گروهی از علمای برجسته در ۲۴ تیر ۱۲۸۵/۱۶ ژوئیه ۱۹۰۶ به قم مهاجرت کردند؛ در این بین بازارها در تعدادی از شهرهای بزرگ دیگر نیز تعطیل شد. خواستهای معترضان شامل عزل صدراعظم و تاسیس عدالتخانه بود. شاه زیر این فشارها اجازه تاسیس مجلس شورا را در مرداد ۱۲۸۵/ آگوست ۱۹۰۶ صادر کرد.
تجار و اصناف طی انقلاب فعالانه در آن مشارکت و از سازمانهای انقلابی و مشروطهخواه گوناگون از جمله خود مجلس حمایت کردند. اصناف تهران تعدادی از انجمنهای فعال را سازمان دادند که منجر به تشکیل یک کمیته مرکزی شد. تجار و صرافهای تهران نیز انجمنهای خودشان را سازمان دادند که به همراه اصناف به هماهنگ کردن اقدامات گوناگون بازاریها کمک میکرد. تجار و صرافها حمایت مالی از جنبش را برعهده گرفتند، از آن جمله تهیه غذا برای بستنشینان، پرداخت حقوق کارآموزان و شاگردان مغازهها طی اعتصابهای بازار و تهیه غذا و کمکهای مالی به نیازمندان طی درگیریهای داخلی و قحطیهای متعاقب آن، طلاب علوم دینی نیز انجمن خود را تشکیل دادند که به همراه انجمن اصناف در انقلاب مشروطه مشارکت داشت.
تجار و روسای اصناف به همراه گروه اندکی از علما و روشنفکران در تهران به ترویج عقاید آزادیخواهانه در جنبش مشروطیت پرداختند. بازاریان که از روشنفکران لیبرال الهام میگرفتند فرمان شاه مبنی بر اعطای قانون اساسی را رد کرده و استدلال میکردند که شاه باید به اراده مجلس گردن بگذارد و نهتنها تهران، بلکه همه شهرها باید در مجلس شورای ملی نماینده داشته باشند. بازاریان به همراه علمای مشروطهخواه و روشنفکران از اندیشه مجلس «ملی» حمایت میکردند. علاوهبر آن، آنان در موضوع لایحه انتخابات حرف خود را پیش بردند. صدها تن از تجار و روسای اصناف بهطور فعالانه در اعتراضهایی همچون بستن مغازهها و پس از آن تحصن در باغ سفارت انگلیس در دفاع از منافع بازاریان شهرهای بزرگ مشارکت کردند.
در بیشتر این اعتراضها، تجار بزرگ و اکثریت علمای مشروطهخواه اغلب به اقدامات میانهروانه و حتی محافظهکارانه تمایل داشتند، درحالیکه اصناف عموما به اقدامات رادیکال و ستیزهجویانه گرایش داشتند.
علما و بازاریان در مجلس اول نمایندگان بسیاری داشتند. از مجموع نمایندگان، ۲۹ درصد از علما، ۱۷ درصد از تجار و ۱۸ درصد از روسای اصناف بودند که در مجموع ۶۴ درصد از کل نمایندگان را در بر میگرفتند. علمای برجسته نهتنها نمایندگان بسیاری داشتند که رهبری مجلس را نیز در دست داشتند. نمایندگان بازاریابان در مجلس اول نیز نقش فعالی در مذاکرات و سیاستگذاریها ایفا میکردند.
مسائل مورد توجه بازاریان در مجلس اول حول موضوعهایی همچون عدم استقراض خارجی، تاسیس بانک ملی، حمایت از مردم در مقابل اعمال مستبدانه و سرکوبگرانه و رسیدگی به امور مالی بود. اما در مجالس بعدی نقش علما و بازاریان کاهش یافت. درحالیکه اصناف از مجلس دوم به بعد نمایندهای در مجلس نداشتند، علما تا مجلس هفتم نمایندگان بسیاری داشتند (1309-1307/1930-1928) اما حضور و نفوذ تجار تا نیمه دهه 1330/1950 بهطور چشمگیری کاهش نیافت.
ارسال نظر