اشتغال به تحصیل یکسوم دانشجویان دانشگاهها در رشتههای فنی و مهندسی
بیگانگی اقتصاد با رشتههای مهندسی
جواد هروی رئیس کمیته آموزش عالی مجلس مساله اشتغال فارغالتحصیلان بعد از اینکه جوانان در عرصه علمی قرار گرفتند و فارغالتحصیل شدند از مهمترین دغدغههایی است که این روزها مسوولان آموزش عالی به فکر آن هستند، اما این جوانان پس از فارغالتحصیلی در زمره بیکاران قرار میگیرند. متاسفانه نارسایی آموزش عالی در بحث انطباق آموزش و بهکارگیری مشهود است و جذب فارغالتحصیلان در بازار کار تناسب مطلوبی ندارد. شاید به همین دلیل است که فارغالتحصیلان بر اساس نیازسنجی پذیرش نمیشوند. دانشجویان بر اساس توقعات، آمالها و آرزوها و یا بر اساس اینکه بازار کاری خواهند داشت به رشتهای که میخواهند ورود میکنند، اما در بازار کار با مساله دیگری روبهرو میشوند.
جواد هروی رئیس کمیته آموزش عالی مجلس مساله اشتغال فارغالتحصیلان بعد از اینکه جوانان در عرصه علمی قرار گرفتند و فارغالتحصیل شدند از مهمترین دغدغههایی است که این روزها مسوولان آموزش عالی به فکر آن هستند، اما این جوانان پس از فارغالتحصیلی در زمره بیکاران قرار میگیرند. متاسفانه نارسایی آموزش عالی در بحث انطباق آموزش و بهکارگیری مشهود است و جذب فارغالتحصیلان در بازار کار تناسب مطلوبی ندارد. شاید به همین دلیل است که فارغالتحصیلان بر اساس نیازسنجی پذیرش نمیشوند. دانشجویان بر اساس توقعات، آمالها و آرزوها و یا بر اساس اینکه بازار کاری خواهند داشت به رشتهای که میخواهند ورود میکنند، اما در بازار کار با مساله دیگری روبهرو میشوند.
اما در شرایط امروز بازه اشتغال جایی برای این فارغالتحصیلان ندارد. امروز بر خلاف سالهای آغازین جمهوری اسلامی که ۲۷۰ هزار نفر را بهعنوان دانشگاهی داشتیم تعداد ۵/ ۴ میلیون دانشجو در ۲۵۰۰ دانشگاه مشغول به تحصیل داریم، از طرفی با این اوصاف میبینیم که وسعت و دامنه وسیع دانشجویان در دانشگاهها منطبق بر نیازهای آنها نیست. به تعبیر دیگر رشد سریع کمی دانشگاههای ما در سالهای اخیر موجب شده که تنها از روند کمی در سیستم دانشگاهی برخوردار شویم.
در عین حال رشد کیفی در دانشگاهها نه تنها فراموش شده؛ بلکه کاملا این رشد کیفی با فضای کار مغایرت پیدا کرده است به همین خاطر یکی از مشکلات اساسی که امروز در سیستم آموزش عالی داریم، مشکل جذب فارغالتحصیلان در بازار کار است که امکان جذب این همه فارغالتحصیل دانشگاهی وجود ندارد؛ بنابراین باید کاری کنیم تا نظام آموزشی ما در آموزش عالی به سمتی رود که بتواند بر اساس نیازهای بازار کار به آموزش تربیت نیروی خبره و متخصص مبادرت کند، اما آنچه امروز مشاهده میکنیم متفاوت از این موضوع است.
بنابراین همه ما معتقدیم که سیاستهای آموزش عالی الزاما باید با تغییر سریع از موضوع کمی به سمت کیفی و جذب مقید بازار کار هدایت شود. شاید یکی از مهمترین گروههایی که سهم بسزایی در بیکاران دارند، فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند که باید فکری به حال این افراد کرد. اساس قضیه را باید بر این قرارداد که ماموریت آموزش عالی توسعه حوزه آموزش عالی است نه پذیرفتهشدگان مراجع علمی و رها کردن آنها در جامعه.
از طرفی میبینیم که صندلیهای خالی در دانشگاهها طی سالهای اخیر بیداد میکند. در حال حاضر نیمی از صندلیهای دانشگاه فرهنگیان خالی است. 40 درصد صندلیهای دانشگاه پیامنور، 35 درصد صندلیهای دانشگاه تربیت معلم، 51 درصد صندلی دانشگاههای غیرانتفاعی، 40 درصد صندلی دورههای مجازی و بخش اعظمی از صندلیهای دورههای روزانه و شبانه دانشگاهها خالی است.
مدیریت آموزش عالی باید فکری به حال صندلیهای خالی کند، از طرفی برنامههای آموزش عالی باید در بحث جذب نیروی دانشگاه در فضای بازار کار نیز توجه داشته باشد و شیوههای جذب دانشجو تغییر پیدا کند. ما باید از نسل اول دانشگاهها (آموزش محور)، نسل دوم دانشگاهها (پژوهش محور) عبور کنیم و وارد نسل سوم دانشگاهها که کارآفرین و مهارت محور هستند، برسیم.
سیستم آموزشی هنوز در نگاه سنتی آموزش محور حرکت میکند، ما نیازمند بهکارگیری رشتههای فنی مورد نیاز بازار کار هستیم تا تولید دانش بنیان را رونق بخشیم.
آمارها نشان میدهد که در واقع قریب به نیمی از دانشجویان شاغل به تحصیل در رشتههای علوم انسانی، یک سوم فنی و مهندسی، ۷ درصد رشتههای علوم پایه، ۶ درصد رشتههای هنر، ۶ درصد رشتههای کشاورزی و دامپزشکی و ۵ درصد رشتههای علوم پزشکی هستند. پیش از این دانشجویان به رشتههای فنی و مهندسی گرایش بیشتری داشتند، اما امروز این رشتهها اشباع شده و بازار کار سختی دارند. همچنین در بسیاری از رشتههای انسانی و در همه مقاطع با فقدان مهارت روبهرو هستیم.
بهعبارتی باید گفت اقتصاد با رشتههای تحصیلی حتی با رشتههای فنی و مهندسی بیگانهاند. به همین جهت در کنار بحران بیکاری، بحران فارغالتحصیلان بیکار را نیز داریم. بحران بیکاری در ایران، بسیاری از افراد را به سمت فقر حرکت میدهد و بازار کشور توان ایجاد اشتغال برای سالانه یک میلیون جوان را ندارد.
بازار در یک سال میتواند تنها نیم میلیون نفر را جذب کند و نیم میلیون نفر دیگر فاقد کار هستند. در خیلی از کشورها مانند تایلند روند بیکاری تا یک درصد کاهش پیدا کرده، آفریقا ۲۴ درصد رکوردار بیکاری است و در کشور ما آمار بیکاری ۱۶ تا ۱۷ درصد است. به همین خاطر تصورم بر این است که در بسیاری از رشتهها دچار نارسایی و ازدحام هستیم و باید بحث آمایش سرزمین را بهطور جدی پیگیری کنیم. اگر این موضوع میسر شود میتوان امیدوار بود که وضعیت پذیرش دانشجو در سالهای آینده در رشتههای مهندسی، علوم انسانی پزشکی با مشکل روبهرو نخواهیم بود.
مشکلاتی که به آن اشاره شد، ناموزون بودن سیستم توزیع دانشجویان بهویژه در رشتههای مهندسی و بازار کار را در کشور نشان میدهد؛ بهطوریکه میبینیم بسیاری از نخبگان کشور با ضرباهنگ مهاجرت از کشور خارج میشوند و ما متاسفانه نتوانستهایم برای این مشکل درمانی پیدا کنیم.
سالانه ۳۶۰ هزار نفر و روزانه هزار نفر فارغالتحصیل میشوند، اما بازار اشتغال آمادگی پذیرش این افراد را ندارد. مادام که آموزش عالی با نگاه سنتی در مقابل حرکت مدرکگرایانه شیوههای نو اتخاذ نکند، عملا فضای علمی دچار چالش خواهد بود و نه تنها ما را بهرهمند نمیکند؛ بلکه دچار چالش نیز خواهیم شد.این در حالی است که تحقیقات و پژوهش در کشور همچون دورههای آموزشی نیز با بازار کار بیگانه هستند و از رویکرد اقتصادی برخوردار نیستند. چند درصد پایان نامههای ما در دانشگاههای کشور کاربردی و تحقیقاتی هستند؟ پایان نامههای دانشگاهی در حوزههای مهندسی، علوم انسانی و سایر رشتهها در شرایط فعلی کاربردی و توسعهای نیستند در حالی که امروزه در عرصه جهانی اینگونه است، اما متاسفانه در جامعه ما اینگونه نیست.
اما در شرایط امروز بازه اشتغال جایی برای این فارغالتحصیلان ندارد. امروز بر خلاف سالهای آغازین جمهوری اسلامی که ۲۷۰ هزار نفر را بهعنوان دانشگاهی داشتیم تعداد ۵/ ۴ میلیون دانشجو در ۲۵۰۰ دانشگاه مشغول به تحصیل داریم، از طرفی با این اوصاف میبینیم که وسعت و دامنه وسیع دانشجویان در دانشگاهها منطبق بر نیازهای آنها نیست. به تعبیر دیگر رشد سریع کمی دانشگاههای ما در سالهای اخیر موجب شده که تنها از روند کمی در سیستم دانشگاهی برخوردار شویم.
در عین حال رشد کیفی در دانشگاهها نه تنها فراموش شده؛ بلکه کاملا این رشد کیفی با فضای کار مغایرت پیدا کرده است به همین خاطر یکی از مشکلات اساسی که امروز در سیستم آموزش عالی داریم، مشکل جذب فارغالتحصیلان در بازار کار است که امکان جذب این همه فارغالتحصیل دانشگاهی وجود ندارد؛ بنابراین باید کاری کنیم تا نظام آموزشی ما در آموزش عالی به سمتی رود که بتواند بر اساس نیازهای بازار کار به آموزش تربیت نیروی خبره و متخصص مبادرت کند، اما آنچه امروز مشاهده میکنیم متفاوت از این موضوع است.
بنابراین همه ما معتقدیم که سیاستهای آموزش عالی الزاما باید با تغییر سریع از موضوع کمی به سمت کیفی و جذب مقید بازار کار هدایت شود. شاید یکی از مهمترین گروههایی که سهم بسزایی در بیکاران دارند، فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند که باید فکری به حال این افراد کرد. اساس قضیه را باید بر این قرارداد که ماموریت آموزش عالی توسعه حوزه آموزش عالی است نه پذیرفتهشدگان مراجع علمی و رها کردن آنها در جامعه.
از طرفی میبینیم که صندلیهای خالی در دانشگاهها طی سالهای اخیر بیداد میکند. در حال حاضر نیمی از صندلیهای دانشگاه فرهنگیان خالی است. 40 درصد صندلیهای دانشگاه پیامنور، 35 درصد صندلیهای دانشگاه تربیت معلم، 51 درصد صندلی دانشگاههای غیرانتفاعی، 40 درصد صندلی دورههای مجازی و بخش اعظمی از صندلیهای دورههای روزانه و شبانه دانشگاهها خالی است.
مدیریت آموزش عالی باید فکری به حال صندلیهای خالی کند، از طرفی برنامههای آموزش عالی باید در بحث جذب نیروی دانشگاه در فضای بازار کار نیز توجه داشته باشد و شیوههای جذب دانشجو تغییر پیدا کند. ما باید از نسل اول دانشگاهها (آموزش محور)، نسل دوم دانشگاهها (پژوهش محور) عبور کنیم و وارد نسل سوم دانشگاهها که کارآفرین و مهارت محور هستند، برسیم.
سیستم آموزشی هنوز در نگاه سنتی آموزش محور حرکت میکند، ما نیازمند بهکارگیری رشتههای فنی مورد نیاز بازار کار هستیم تا تولید دانش بنیان را رونق بخشیم.
آمارها نشان میدهد که در واقع قریب به نیمی از دانشجویان شاغل به تحصیل در رشتههای علوم انسانی، یک سوم فنی و مهندسی، ۷ درصد رشتههای علوم پایه، ۶ درصد رشتههای هنر، ۶ درصد رشتههای کشاورزی و دامپزشکی و ۵ درصد رشتههای علوم پزشکی هستند. پیش از این دانشجویان به رشتههای فنی و مهندسی گرایش بیشتری داشتند، اما امروز این رشتهها اشباع شده و بازار کار سختی دارند. همچنین در بسیاری از رشتههای انسانی و در همه مقاطع با فقدان مهارت روبهرو هستیم.
بهعبارتی باید گفت اقتصاد با رشتههای تحصیلی حتی با رشتههای فنی و مهندسی بیگانهاند. به همین جهت در کنار بحران بیکاری، بحران فارغالتحصیلان بیکار را نیز داریم. بحران بیکاری در ایران، بسیاری از افراد را به سمت فقر حرکت میدهد و بازار کشور توان ایجاد اشتغال برای سالانه یک میلیون جوان را ندارد.
بازار در یک سال میتواند تنها نیم میلیون نفر را جذب کند و نیم میلیون نفر دیگر فاقد کار هستند. در خیلی از کشورها مانند تایلند روند بیکاری تا یک درصد کاهش پیدا کرده، آفریقا ۲۴ درصد رکوردار بیکاری است و در کشور ما آمار بیکاری ۱۶ تا ۱۷ درصد است. به همین خاطر تصورم بر این است که در بسیاری از رشتهها دچار نارسایی و ازدحام هستیم و باید بحث آمایش سرزمین را بهطور جدی پیگیری کنیم. اگر این موضوع میسر شود میتوان امیدوار بود که وضعیت پذیرش دانشجو در سالهای آینده در رشتههای مهندسی، علوم انسانی پزشکی با مشکل روبهرو نخواهیم بود.
مشکلاتی که به آن اشاره شد، ناموزون بودن سیستم توزیع دانشجویان بهویژه در رشتههای مهندسی و بازار کار را در کشور نشان میدهد؛ بهطوریکه میبینیم بسیاری از نخبگان کشور با ضرباهنگ مهاجرت از کشور خارج میشوند و ما متاسفانه نتوانستهایم برای این مشکل درمانی پیدا کنیم.
سالانه ۳۶۰ هزار نفر و روزانه هزار نفر فارغالتحصیل میشوند، اما بازار اشتغال آمادگی پذیرش این افراد را ندارد. مادام که آموزش عالی با نگاه سنتی در مقابل حرکت مدرکگرایانه شیوههای نو اتخاذ نکند، عملا فضای علمی دچار چالش خواهد بود و نه تنها ما را بهرهمند نمیکند؛ بلکه دچار چالش نیز خواهیم شد.این در حالی است که تحقیقات و پژوهش در کشور همچون دورههای آموزشی نیز با بازار کار بیگانه هستند و از رویکرد اقتصادی برخوردار نیستند. چند درصد پایان نامههای ما در دانشگاههای کشور کاربردی و تحقیقاتی هستند؟ پایان نامههای دانشگاهی در حوزههای مهندسی، علوم انسانی و سایر رشتهها در شرایط فعلی کاربردی و توسعهای نیستند در حالی که امروزه در عرصه جهانی اینگونه است، اما متاسفانه در جامعه ما اینگونه نیست.
ارسال نظر