عامل مهم افسردگی در ایران
دکتر اصغر کیهاننیا
روانشناس و مشاور خانواده
ما باید بپذیریم که در جامعهای افسرده و عصبانی زندگی میکنیم و این وضعیت تا زمانی که مشکلاتی همچون ترافیک، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و بصری، گرانی، بیکاری و. . . وجود داشته باشد؛ به چشم میآید. در این میان اما میخواهم از تلویزیون بهعنوان یکی از علتهای مهم افسردگی و عصبانیت جامعه ایرانی نام ببرم که رویکردش در انتشار اخبار داخلی و خارجی و تکرار خبرهای ناخوشایند و تاکید بر ارزشهای خبری مبتنیبر تنش و خشونت و.
دکتر اصغر کیهاننیا
روانشناس و مشاور خانواده
ما باید بپذیریم که در جامعهای افسرده و عصبانی زندگی میکنیم و این وضعیت تا زمانی که مشکلاتی همچون ترافیک، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و بصری، گرانی، بیکاری و... وجود داشته باشد؛ به چشم میآید. در این میان اما میخواهم از تلویزیون بهعنوان یکی از علتهای مهم افسردگی و عصبانیت جامعه ایرانی نام ببرم که رویکردش در انتشار اخبار داخلی و خارجی و تکرار خبرهای ناخوشایند و تاکید بر ارزشهای خبری مبتنیبر تنش و خشونت و... موجی از ناامیدی، بدبینی و افسردگی را در جامعه ایجاد کرده است. ناامن نشان دادن دنیا و بزرگنمایی بحرانهای جهانی و تاکید بر وضعیت نامناسب اقتصادی داخلی مخاطبان پرشمار این رسانه بزرگ را با وضعیتی بغرنج مواجه کرده است. این در حالی است که در کنار رسانه ملی، وضعیت اجتماعی کشور نیز بازتولیدکننده افسردگی است.
دعواهای خیابانی، قانونشکنی و بیاعتمادی شهروندان به یکدیگر باعث تشدید هیجانهای منفی و تنشهای روانی میشود. متاسفانه به دلایل فراوان در فرهنگ ایرانی عموما رنج و غم بیش از شادی پذیرفته شده است و اصولا خندیدن در جمعی که بزرگترها در آن حضور دارند و خندیدن با صدای بلند و پوشیدن لباسهای شاد چندان پذیرفتنی نیست و شاید هم نشانهای از سبکسری به حساب بیاید. این نکته نیز قابلتامل است که با توجه به مذهبی بودن جامعه و تاکید آموزههای اسلامی و سنن نبوی بر شادی مومنان، الگوهای فرهنگی اما گرایش غالبی به شادی نشان نمیدهند. نتیجه یک جامعه افسرده و ناشاد احساس بیارزشی شهروندان است و تضعیف قدرت حافظه آنها. در چنین وضعیتی طبیعی است که خیلیها به اختلالهای رفتاری، اختلال در خواب و اختلال در میل جنسی دچار میشوند و در مراودات اجتماعی مشارکتگریز خواهند بود.
تحقیقات گواه این است که در یک جامعه افسرده امنیت اجتماعی، سلامت بهداشتی و قدرت تولید اقتصادی از بین میرود. اگرچه میتوان با برخی تغییرها در سبک زندگی تاثیر افسردگی را کاهش داد و تا اندازهای آن را کنترل کرد؛ اما ضرورت این تغییرات باید از سوی تصمیمگیران جامعه احساس شود تا برای از بین بردن آنها گامهایی برداشته شود. به رسمیت شناختن الگوهای زندگی مردم، افزایش امکان تفریحات عمومی در شهرها، گسترش بازه زمانی استفاده از امکانات محیط شهری و استفاده درست از رسانههای تاثیرگذار برای ترویج سبک زندگی نشاطآور میتواند ریشههای افسردگی را در زندگی مردم از بین ببرد. برای پیدایش این اتفاق باید مردم را به زندگی امیدوار کرد و به آنان شیوههای شاد زیستن را آموزش داد. شاید برگزاری جشنهای خیابانی در ایران یکی از اولین قدمهای پیشروی به سمت این اتفاق باشد.
ارسال نظر