مارهای سرخ علیه عقاب سیاه
رویارویی موستانگ و کوروت و وایپر اتفاق جدیدی نیست اما همیشه مهم است. اینکه فورد و شورولت و دوج چه توانایی‌هایی دارند دیگر جذابیت خاصی ندارد. اما وقتی قرار باشد نسخه‌های خاص این سه عضلانی آمریکایی رو در روی یکدیگر صف‌آرایی کنند، ورق برمی‌گردد. حالا دیگر قرار است کوروت استینگری Z51 برای موستانگ شلبی جی‌تی350 شاخ و شانه بکشد و از آن سو شاهد دندان‌ تیز کردن وایپر ACR باشد. سوپراسپرت‌های بی‌نظیری که شرکت‌های سازنده آنها برای مصارف خاص و راننده‌های خاص تولید کرده‌اند. شِوی با به میان کشیدن نماد تاریخی استینگری فلاش‌بک استادانه‌ای به اولین ویرایش‌های کوروت زده است تا سابقه درخشان خود در زمینه جوان‌گرایی را به رخ بکشد. فورد نیز با اطمینان کامل همه‌چیز را به مهندسان چیره‌دست شلبی سپرد تا رفاقت 40 ساله آن خودروساز و این تیونر کابوسی شود برای بقیه. مسیری که این دو برای رسیدن به هم طی کرده‌اند، مسیری خطرناک و دلهره‌آور بود. شلبی مجبور بود با بهترین ویرایش کامارو یعنی ZR1 مبارزه کند. از سویی دیگر هم کوروت به ناچار باید برابر غول عظیم‌الجثه دوج یعنی چلنجر قرار می‌گرفت. از آن سو وایپر که بعد از توقف تولید به دلیل بحران صنعت خودرو آمریکا، پس از چند سال بار دیگر به خط تولید رسیده زیر دست تیونرهای ACR رفته تا افعی خشمگین دیگری را راهی این میدان کنند. اکنون بعد از حدود 50 سال جنگ و خونریزی، در حالی‌که تصور می‌شد این یانکی‌ها دیگر از تب و تاب مبارزه دور شده‌اند، شاهد کارزار جدیدی هستیم.

کبرای سرخ

حتی تصورش هم مو بر تن راست می‌کند؛ ترکیب اسبی که رام نمی‌شود و مار کبرای زخمی. این درست خلاصه توانمندی‌های فنی و ویژگی‌های ظاهری موستانگ شلبی جی‌تی۳۵۰ است. درباره یکی از محبوب‌ترین اسپرت‌های عضلانی کل تاریخ صحبت می‌کنیم. خودرویی که ۵۳ سال پیش رونمایی شد و درست در همان شب پرده‌برداری مشتریان وسواسی خود را شناخت. اما تاریخچه تست امروز ما قدری متفاوت است. امروز قرار نیست درباره ظهور، تکامل و اوج‌گیری خود موستانگ سخن به میان بیاید. برنامه داریم نیم‌نگاهی به حضور شلبی اسطوره‌ای در کنار این خودرو داشته باشیم. دو، سه سالی که از عرضه نسل اول موستانگ‌ها گذشت، کارول شلبی اسپرت‌ساز معروف دهه ۶۰ تصمیم گرفت زیر نظر و با اجازه فورد برخی از تولیدات را از نظر ظاهری و باطنی دستخوش تغییراتی کند. فوردی‌ها آنقدر نسبت به موستانگ اطمینان خاطر داشتند که تنها به اعتبار شلبی تن به این درخواست دادند.

اولین ترکیب این دو، خودرویی شد به نام جی‌تی۳۵۰. محصولی که به معنی واقعی کلمه یک شبه ره صد ساله را طی کرد. این عضلانی آمریکایی با تغییراتی که در کل سیستم تعلیق، انتقال قدرت، فرمان‌پذیری و مهم‌تر از همه پیشرانه اعمال کرد، یکی از مسابقه‌ای‌ترین خودروهای وقت که اجازه حضور در خیابان داشت را ساخت. محصولی که درون سینه‌اش یک قلب ۷/ ۴ لیتری هشت سیلندر Vشکل به قدرت ۳۰۸ اسب‌بخار بود. جی‌تی۳۵۰ با بدنه‌ای سفید و دو خط آبی سراسری و آن خروجی چشمگیر چنان کاری با مدیران فورد کرد که از ترس پیوستن کارول شلبی به شرکتی دیگر، سریعا قرارداد رسمی با او امضا کردند. پروژه با ترس و لرزی که سال ۱۹۶۵ آغاز شد تا سال ۱۹۷۰ یکسره ادامه پیدا کرد. اما کمپانی فورد همچنان شلبی را به‌عنوان یک تیونر به رسمیت می‌شناخت و نه یک شریک تجاری. اوایل دهه ۷۰ شلبی سری تحسین‌برانگیز «سوپر اِسنیک» را با نماد مار کبرا راهی بازار کرد. گزاف نیست اگر بگوییم فروش موستانگ با برند شلبی از انواع و اقسام موستانگ‌های استاندارد بیشتر بود. سال ۷۲ کارول شلبی تمرکزش را روی ساخت خودروهایی با برند شخصی خود کرد. موستانگ از محبوبیت اولیه فاصله گرفت و بازی را به شورولت کاماروها و دوج چارجرها واگذار کرد. با شروع قرن ۲۱ فورد زورش را روی پیکاپ F۱۵۰ و هاچ‌بک فوکوس گذاشت. موستانگ مشتریان قدیمش را حفظ کرد و به لطف تجربه‌ای که شلبی در اختیارشان قرار داده بود جی‌تی۵۰۰ را تولید کرد که کمی اوضاع به هم ریخته را سامان داد. اما همچنان عدم حضور شلبی خیلی‌ها را آزار می‌داد. سرانجام این دو یار قدیمی در سال ۲۰۰۵ دیگر نتوانستند دوری هم را تحمل کنند و طی یک قرارداد تاریخی شلبی به بخش رسمی شرکت فورد تبدیل شد. نسل جدید موستانگ‌هایی که این تیونر زیر تیغ خود می‌برد چهره‌ای گیراتر و قلبی ترسناک‌تر پیدا کرده است. شرکت برای آنهایی که تقاضای قدرتی بیش از استاندارد را دارند نسخه جی‌تی۵۰۰ را تدارک دیده است، ولی برای آنهایی که واقعا ادعای حرفه‌ای بودن دارند، شلبی جی‌تی۳۵۰ را توصیه می‌کند.


افعی جادوگر

ابتدای دهه 90 هستیم. بدترین دوره برای عضلانی‌های آمریکایی. ایام افول سهمگین طراحی و عقب‌نشینی دردناک مشتریان. شاید تنها شرکتی که در این برهه نه تنها از مسیر منحرف نشد بلکه یکی از هیولاهای عضلانی را نیز راهی بازار کرد. دوج با معرفی وایپر مانند صاعقه‌ای دردناک ناگهان بر سر بقیه برندها فرود آمد. وایپر سوپراسپرت خاصی بود. نه مانند موستانگ پرمدعا، نه مانند چلنجر غیر‌قابل کنترل و نه مانند کوروت شلخته بود. او چیزی منحصر به فرد داشت. حتی طراحی‌اش هم چنگی به دل نمی‌زد. این خودرو از لحظه رونمایی تا امروز با پیشرانه‌ای کمتر از 8 هزار سی‌سی تولید نشده بود. حجمی به اندازه موتور بوگاتی ویرون. این برای آمریکایی‌ها یک قانون است که بعد از تولید مدل پایه، ابتدا نسخه بهینه‌شده آن و سپس نسخه فوق تقویت‌ و در نهایت ویرایش جنون‌آمیزش را راهی بازار می‌کنند. این پروسه برای وایپر هم با عرضه نسخه SR‌ آغاز شد و با SRT هیجان‌انگیزتر شد. سپس با جی‌تی‌سی دنیای جدیدی را تجربه کرد و در نهایت با مدل ACR‌ از مرزهای دیوانگی عبور کرد. مهمان سوم برنامه امروز نیز عالی‌ترین نسخه از ویرایش وایپر است. خودرویی که حتی پیشرانه‌اش از نسخه غول‌آسای قبلی نیز حجیم‌تر شده است. آن‌طور که مدیر اجرایی شرکت می‌گوید اگر روزی قصد داشته باشید با این خودرو سری به دنیای مسابقات درگ بزنید، شک نکنید که بقیه باید روی مقام دوم حساب کنند.


شیطان آبی

بیش از ۶ دهه پیش شورولت که هنوز نتوانسته بود به‌عنوان زیرمجموعه جنرال‌موتورز موفقیت کادیلاک، اولدزموبیل و حتی بیوک را کسب کند، شدیدا تحت فشار کارشناسان و منتقدان قرار گرفته بود. آن زمان در خودروسازی آمریکا پدیده‌ای به اسم اسپرت بودن معنا نداشت. در حقیقت خودروسازان این کشور معتقد بودند محصولات کوچکی که فقط سریع راه می‌روند کار ایتالیایی‌هایی است که قدرت جهانی شدن ندارند. البته که جنرال‌موتورز به‌عنوان بزرگ‌ترین خودروساز دنیا که این رکورد را نزدیک به ۳۰ سال یدک می‌کشید هرگز حتی فراری را به حساب نمی‌آورد. با این حال مدیران شورولت طی قول و قراری که با شرکت مادر بسته بودند، مستقل عمل کردند و یک راست رفتند سراغ اولین عضلانی اسپرت آمریکایی. پدیده‌ای که حتی اسمش هم بوی شکست می‌داد. پروسه تحقیق و توسعه کمتر از ۶ ماه انجام شد و در ۶ ماه بعدی زیرساخت‌های تولید شکل گرفت. سال ۱۹۵۳ وقتی گفته شد که شورولت می‌خواهد از این خودرو در نمایشگاه نیویورک پرده‌برداری کند، موجی از استهزا و شوخی به راه افتاد. تا اینکه محصول جدید با نام Corvette رونمایی شد. لحظه‌ای مرگ‌آور برای تمام آنهایی که این خودرو را به باد سخره گرفته بودند. حضور کوروت شاید یک انقلاب در تاریخ خودروسازی آمریکا بود ولی انقلاب واقعی برای خود شورولت و کوروت نزدیک به ۲۰ سال بعد رخ داد. زمانی که شرکت از یک ویرایش استثنایی روی کوروت استاندارد پرده‌برداری کرد.

محصولی به اسم Stingray. استینگری در حقیقت کوپه تحسین‌برانگیزی بود که قدرت آمریکایی‌ها، چابکی ژاپنی‌ها و زیبایی‌ ایتالیایی‌ها را یکجا به دست آورده بود. فرم تیز بدنه و گلگیر این خودرو را خیلی سریع وارد دنیای مسابقات رسمی کرد. تولید استینگری به دلایلی نامعلوم در اواخر دهه ۷۰ در اوج مخالفت مشتریان پایان یافت. رویای شیرینی که هرگز تصور نمی‌شد بتوان دوباره آن را تجربه کرد. تقریبا ۴۰ سال گذشت تا شورولت و نسل هفتم کوروت‌ها به این نتیجه برسند که وقت بازگشت استینگری است. چه صفت زیبایی را خبرنگاران برای این شورولت زیبا انتخاب کرده‌اند؛ Blue Devil. هنوز هم می‌توان اصول اسپرت‌گرایی را با حفظ سنت عضلانی‌ها زیر پوستش حس کرد. چیزی که واقعا هیچ‌یک از دیگر آمریکایی‌ها نه جرات ساختش را دارند و نه توانایی‌اش را. شیطان آبی ویرایش استینگری را باید یک جنون واقعی تلقی کرد. چراکه حتی تیونرها هم نتوانسته‌اند کاری که شورولت با موتورش کرده را تکرار کنند. سازمان ملی بزرگراه‌های آمریکا کوروت فوق را یکی از ریسک‌پذیرترین خودروهای چند سال اخیر نامیده است. چراکه اغلب افراد درک نمی‌کنند که سوار یک موشک واقعی زمین به زمین شده‌اند. شاید به همین خاطر باشد که باوجود قیمت نه‌چندان بالای آن، هزینه بیمه‌اش تقریبا گران است. شورولت کوروت استینگری تیپ Z۵۱ وحشی‌ترین چیزی است که تاریخ این خودرو به خود دیده است. پکیج تقویتی و آیرودینامیکی که برای اولین‌بار خواص فوق لوکس و تجمل‌گرایانه را نیز به آن افزوده است.


رو در رو

موستانگ شلبی جی‌تی350 مقابل کوروت استینگریZ51 و وایپر ای.سی.آر. این یعنی تقابل سه جنگجوی تا دندان مسلح. فورد مانند نسخه‌های قبلی‌اش سراغ همان پیشرانه 5 لیتری سنتی هشت سیلندر Vشکل رفت. پیشرانه‌ای که به عقیده شلبی نیازی به تقویت توسط توربوشارژ یا سوپرشارژ نداشته است. با همین نیروگاه بلوک بزرگ توانسته به قدرت 420 اسب‌بخار در 6500 دور در دقیقه و گشتاور 529 نیوتن‌متر در 4250 دور در دقیقه دست پیدا کند. داریم درباره پیشرانه صحبت می‌کنیم که سیلندرهایش 92 میلی‌متری هستند. چیزی در حد و اندازه‌های یک موتورسیکلت هارلی‌دیویدسون. به همین خاطر بوده است که ضریب تراکمش عدد 11 بر یک را نشان می‌دهد. در مقابل چه داریم؟ شورولت کوروتی که از یک قلب حجیم‌تر 2/ 6 لیتری هشت سیلندر Vشکل استفاده می‌کند. جنرال‌موتورز نیز ترجیح داده است به‌صورت سنتی رقابت کند و از تقویت‌کننده‌های توربو و سوپرشارژ صرف نظر کرده است. جای تعجبی ندارد که خروجی شیطان آبی 460 اسب‌بخار در 6 هزار دور در دقیقه و گشتاور 631 نیوتن‌متر در 4600 دور در دقیقه باشد. حجم بیشتر یعنی سیلندرهای قطورتر. اندازه 103 میلی‌متری سیلندرها کاری کرده‌اند که ضریب تراکمش 5/ 11 بر یک باشد. ولی جالب آنجاست که موتور فورد توان تحمل دور موتور 7 هزار rpm را دارد. در مقابل موتور رقیب تاب تحمل بیش از 6600 rpm‌ را ندارد. تردیدی نیست که دوج بدون دردسر در این زمینه اول خواهد بود. وایپر با پیشرانه 4/ 8 لیتری 10 سیلندر Vشکل خود، خواهد توانست 645 اسب‌بخار نیرو در 6200 دور در دقیقه و 814 نیوتن‌متر گشتاور در 5 هزار دور در دقیقه فراهم کند. نکته تعجب‌برانگیز آن است که وزن وایپر تنها 1530 کیلوگرم است. حتی از دور هم واضح است که قد و قواره فورد یک سر و گردن بزرگ‌تر از شورولت است.

به‌طوری که طول، عرض و ارتفاعش اعداد 44783، 1915 و 1382 را نشان می‌دهد. در مقابل کوروت با ثبت ارقام 4493، 1877 و 1235 میلی‌متر پیرو سنت قدیمی‌ خود که یک آمریکایی جمع و جور باشد، رفتار کرده است. با اینکه شلبی از استینگری بزرگ‌تر است ولی اختلاف فاصله محوری آنها تنها 10 میلی‌متر است. یعنی فقط یک سانتی‌متر. با یک بار فرمان دادن کامل فورد فوق می‌توان یک دایره به قطر 2/ 12 متر ایجاد کرد. همین دایره برای کوروت به قطر 5/ 11 متر می‌رسد. اگرچه هیچ‌یک از این خودروها ادعای مناسب بودن برای سفر را ندارند ولی باز با این حال می‌توان 2 نفره با آنها پیمایش کوتاهی را تجربه کرد. چراکه حجم قسمت بار کوروت 425 و حجم قسمت بار موستانگ 382 لیتر است. جالب آن است که ابعاد کوروت کوچک‌تر از رقیب بوده است. فورد هنوز هم با بحث کاهش وزن خودروهایش مشکل دارد. به خصوص این موستانگ که نتوانسته به وزنی کمتر از 1681 کیلوگرم دست پیدا کند. در مقابل کوروت هم آنقدرها هم که فکرش را می‌کردیم سبک‌وزن ظاهر نشده و با ثبت 1500 کیلوگرم برتری نسبی را حفظ کرده است. فورد برای این فرزندش از ترمزهای 380 میلی‌متری در جلو و 330 میلی‌متری در عقب بهره گرفته است. در آن سو شورولت از ترمزهای 345 میلی‌متری در جلو و 338 میلی‌متری در عقب استفاده کرده است. سایز لاستیک فورد در محور جلو 255.40 میلی‌متری و در عقب 275.40 میلی‌متر هر دو جفت 19 اینچی هستند. شورولت نیز از تایرهای 245.35 میلی‌متری 19 اینچی در جلو و 285.30 میلی‌متری 20 اینچی در عقب بهره گرفته است. یکی هندلینگ و دیگری چسبندگی را در مرکز توجه خود قرار داده است.

حجم باک کوروت 70 لیتر است و مصرف میانگین سوختش 2/ 12 لیتر. این یعنی با یک بار سوخت‌گیری کامل می‌تواند حدود 300 کیلومتر راه برود. در مقابل موستانگ با یک باک 60 لیتری و مصرف 11 لیتری روی پیمایش 350 کیلومتری حساب باز کرده است. تا اینجای کار هرچه گفتیم اطلاعاتی خام روی کاغذ بود. باید ببینیم در رقابت رو در رو این دو چه بلایی سر هم می‌آورد. خودروهایی مانند هر سوپراسپرت آمریکایی دیگر با سیستم انتقال قدرت RWD (محور متحرک عقب) و جعبه‌دنده دستی تولید می‌شوند با این تفاوت که کوروت از گیربکس 7 سرعته بهره می‌برد و موستانگ از پکیج 6 سرعته. حیرت‌انگیز است که فورد فوق توانسته شتاب صفر تا صد را 3/ 4 ثانیه‌ای طی می‌کند. صفر تا 160 کیلومتر را 8/ 9 ثانیه‌ای می‌رود. صفر تا 200 کیلومتر با این خودرو زیر 16 ثانیه طول می‌کشد.
دست آخر شتاب صفر تا ۲۷۰ کیلومتر در ساعت با موستانگ شلبی ۵/ ۳۳ ثانیه خواهد بود. اوضاع شتاب و شتاب‌گیری برای کوروت انصافا که بهتر است. با کوروت استینگری می‌توان صفر تا صد را ۹/ ۳ ثانیه‌ای پیمود. صفر تا ۱۶۰ چیزی حدود ۸ ثانیه طول می‌کشد. صفر تا ۲۰۰ کیلومتر در ساعتش ۶/ ۱۲ ثانیه ثبت شده است و در نهایت صفر تا ۲۷۰ کیلومتر را نیز ۶/ ۲۸ ثانیه‌ای طی می‌کند. با فورد می‌توان یک‌چهارم مایل یا ۴۰۲ متر را در ۶/ ۱۲ ثانیه و با سرعت ۱۸۲ کیلومتر در ساعت طی کرد. یک کیلومتر را هم ۸/ ۲۲ ثانیه‌ای می‌پیماید. همین اعداد برای کوروت پیمودن ۹/ ۱۱ ثانیه‌ای یک‌‌چهارم مایل با سرعت ۱۹۴ کیلومتر در ساعت و پُر کردن مسافت یک کیلومتر در ۳/ ۲۱ ثانیه است. آیا وایپر با آن پیشرانه فریبنده‌اش می‌تواند رکورد دو رقیب را بشکند؟ در شتاب صفر تا صد با ثبت رقم ۴/ ۳ ثانیه که این‌طور است. صفر تا ۱۶۰ با این افعی ۹/ ۶ ثانیه طول می‌کشد. شتاب صفر تا ۲۰۰ کیلومتر در ساعتش زیر ۵/ ۱۰ ثانیه و شتاب صفر تا ۲۷۰ کیلومتر در ساعت این خودرو تنها ۲۶ ثانیه است. پیمایش یک‌چهارم مایل با این خودرو ۳/ ۱۱ ثانیه در سرعت باورنکردنی ۲۰۷ کیلومتر در ساعت است. پیمایش مسافت یک کیلومتری با وایپر ۳/ ۲۰ ثانیه زمان نیاز دارد.

قضاوت نهایی

شاید انتخاب بین یک فراری ۴۵۸ یا یک لامبورگینی اونتادور، یک مرسدس‌بنز C۶۳‌ ای.ام.جی یا یک ب‌ام‌و M۳ یا حتی بین یک میستوبیشی لنسر اووولوشن یا سوبارو ایمپرزا WRX به مراتب سخت‌تر از انتخاب بین یکی از این سه اژدها باشد. شاید باور نکنید ولی به راحتی هرچه تمام‌تر می‌توان مشتریان این سه عضلانی آمریکایی را شناخت. خریداران فورد موستانگ شلبی جی‌تی۳۵۰ میانسالانی هستند که در کارنامه خود چندین و چند سابقه حضور در مسابقات بین‌المللی اتومبیل‌رانی دیده می‌شود. آنها اغلب مربی یک آکادمی رانندگی حرفه‌ای هستند. مالک شورولت کوروت استینگری Z۵۱ جوانی است با دست‌فرمان قابل قبول و مسلط به مسائل فنی و مکانیکی خودرو. او به خوبی می‌تواند از سرعت‌های بالا لذت ببرد ولی معمولا نمی‌تواند به حداکثر توانمندی‌های ماشینش دسترسی پیدا کند. مشتری دوج وایپر ACR هم که مشخص است کیست. یکی از مددجوهای بخش اعصاب و روان!‌