اخلاق و کدگذاری فرهنگی در عصر دیجیتال
کیوان لطفی
پژوهشگر و دانشجوی دکترای ارتباطات
«دوستان خواهش میکنم رعایت کنید»، «اینایی که این کامنتها را مینویسند ایرانی نیستند» و. . . کامنتهایی از این دست را میتوان در صفحههای گوناگون شبکههای اجتماعی و در جواب کاربران خشمگینی خواند که عادت کردهاند هر وقت هر چه به دلشان نبود، با بدترین و تندترین الفاظ بکوبند؛ و هر جا که از دستشان آمد، حالِ ناخوش درونشان را عیان و بیان کنند. تعداد بیشماری، «بد» میگویند و عدهای کمشمار میکوشند رفتار اجتماعی و کلام گزنده و نامتعارف هموطنان خود را ویرایش کنند.
کیوان لطفی
پژوهشگر و دانشجوی دکترای ارتباطات
«دوستان خواهش میکنم رعایت کنید»، «اینایی که این کامنتها را مینویسند ایرانی نیستند» و... کامنتهایی از این دست را میتوان در صفحههای گوناگون شبکههای اجتماعی و در جواب کاربران خشمگینی خواند که عادت کردهاند هر وقت هر چه به دلشان نبود، با بدترین و تندترین الفاظ بکوبند؛ و هر جا که از دستشان آمد، حالِ ناخوش درونشان را عیان و بیان کنند. تعداد بیشماری، «بد» میگویند و عدهای کمشمار میکوشند رفتار اجتماعی و کلام گزنده و نامتعارف هموطنان خود را ویرایش کنند. اخیرا در امتداد این «خواهش کردنها»، کمپینهایی همچون «من رکیک نیستم»، در فضای مجازی شکل گرفته است که سعی در جلب همراهی عمومی برای کنترل رفتارهای غیرمعمولی و ویرانگر کاربرانی دارد که شبکههای اجتماعی را جنگل تصور کردهاند و «شیر بییالِ و دم فیلتر» هم یارای مواجهه با آنان را ندارد.
«شاهراه اطلاعاتی»، «انفجار اطلاعات»، «انقلاب ارتباطات» و... اسمش را هر چه بگذاریم، محصول «تحولات فناوری» و «تغییرات اجتماعی» است که خود «عامل دگرگونی فرهنگی، اجتماعی» فراوانی شده است. «ارتباطات افقیِ» جدید، به تعبیری، «ارتباطات عصر شفاهی» را در فضای مجازی بازآفرینی کرده و رویای «صدا دار شدن» تک تک افراد جامعه محقق شده است. حالا دیگر افراد و گروههای خاموش، از کنجِ خانه، توان خط و نشان کشیدن حتی برای رسانههای بزرگ و دروازهبانان خبری حرفهای را دارند. البته روزی که با خوشحالی سخن از «کوتاهتر شدن مرزهای ملی» به مدد سیگنالها سخن رانده میشد کمتر کسی تصور میکرد که سویه دیگر این تحولات شگرف، فرو ریختن دیوارههای کهن و زمختِ اندرونیهای «حریم خصوصی» باشد. در واقع، به تبع دگرگونیها، فقط «عمارتِ پرابهتِ قدرت» در تیررس نگاه همگان قرار نمیگیرد؛ بلکه عموم افراد نیز در «اتاقهای شیشهای» روزگار خواهند گذراند که در آن امکان پردهپوشی سنتی به حداقل رسیده است.
بیتردید سوغات فناوریهای جدید ارتباطی، همچون دیگر فناوریها، «پیوست فرهنگی-اجتماعی» نیزهست؛ و از قرار و بنا بر شواهد و مصادیق سالهای اخیر، بهنظر میرسد که گسترش«شبکههای اجتماعیِ وارداتی»، منجر به خلق کنش و واکنشهای متناسب با خود در جامعه ایرانی نشده است. یک بار داور مسابقه فوتبال ایران و آرژانتین نوازش میشود، زمانی «مسی» در تیر رس قرار میگیرد و یکبار هم بازیکن تیم ملی والیبال ایتالیا، با «دشنامهای فارسی» آشنا میشود و.... به این لیست میتوان موارد فراوانِ چهره های وطنی را که صفحات اجتماعی آنها به کرات، «با علت» یا «بی دلیل»، در معرض توهینهای کاربران قرار میگیرد، افزود. اتفاقاتی که هر بار، حساسیت افراد و گروههای گوناگون را برمیانگیزد و بعد از مدتی بحث و «شبه تصمیم»، به محاق فراموشی میرود. بهنظر میرسد برای واکاوی و تحلیل موضوع، باید سویه غیررسانهای مساله را نقطه شروع بحث قرار داد. باید در نظر داشت که کاربران شبکههای اجتماعی قبل از آنکه یک کاربر باشند، شهروندان یک «جامعه غیرمجازی» هستند که «حق» و «مسوولیت» توامان دارند؛ حق دارند که از آموزش، امکانات و فرصتهای برابر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برخوردار باشند و در عین حال، ملزم به پذیرش مسوولیتهای تبعی این فرصتها هستند.
با این نگاه، شبکه اجتماعی دیگر «جزیره»ای تلقی نمیشود که آداب حضور مجازی در آن، بیارتباط با قواعد حضور در یک جامعه غیرمجازی باشد. شهروند عصبانی و پرخاشگر در خیابان، اگر دستش به «رمزهای دوتاییِ دیجیتال» برسد، همان کسی خواهد بود که پیش تر بوده است؛ جامعهای که افراد در آن «تفاوتها» را نمیپذیرند، هویت «خود» را بر اساس «غیر» تعریف میکنند و به هر دلیل واهی، قاعده زندگی اجتماعی را بههم میزنند، قطعا اگر دستشان به شبکههای پر از تنوع اجتماعی برسد، دمار از روزگار «غیر»، در میآورند؛ قطعا خروجی مدرسه اگر «تمرین مدارا» نباشد، باید منتظر جولان بیابانگردانِ نوینی بود که ناشناس و بیهویت در فضای مجازی تاخت میزنند و بهجای سوراخ کردن صندلی اتوبوس شهری یا حکاکی روی سنگ نگارههای تخت جمشید و بیستون، وندالیسمِ مجازی را بازتولید و درون ناپالوده خود را عیان و بیان میکنند. از سوی دیگر، باید پذیرفت که شبکههای اجتماعی، مولد فعل و انفعالات اجتماعی ایران نیست و روابط و قواعد مختص به خود را دارد. روابطی که اگر با ساخت و بافت فرهنگ و ارزشهای ایرانی درآمیخته نشود، نتیجه همین است که شاهد آنیم. بیتردید باید مولفههای غنی فرهنگی بومی را با کدهای دیجیتال درآمیخت. باید شاخصهایی همچون «احترام» و «ادب» ایرانی را تعریف کرد و مصادیقِ نوین آن را در سطوح مختلف و با ابزارهای گوناگون شناسایی کرد. و البته باید نظام آموزشی ماموریت بیابد که «شهروند امروز» را پرورش دهد؛ افرادی که از غنای فرهنگی و آیینی پیشین بهرهمند هستند و البته مهارت باز استفاده از آن را در فضای مجازی آموختهاند.
بهطورکلی شکلگیری کمپینهای مبارزه با دشنام و پرخاش در فضای مجازی، یک گام است، فقط یک گام. به این معنا که حرکتی با این مختصات، باید علاوهبر جلب توجه عمومی به معضلی اجتماعی، همه نهادهای سیاسی و اجتماعی درگیر را، متوجه مسوولیتهای مغفول خود کند. اتفاق مبارکی است که کاربران/ شهروندان آگاه، تصمیم به باکتری زدایی از فضای مجازی گرفتهاند، اما نباید در «صورت» ماند. همگان باید درگیر این روند خوشروی فرهنگی-اجتماعی شوند. حال که همگان قادرند به تعبیر کاستلز، در «کلبههای جهانی شخصی شده» خود، پیامهای جهانی را بومی «مصرف» کنند، لازم است به مدد آموزش رسمی و غیررسمی، «فیلتر» را درونی کرد و همگان را به میدان آورد. البته چاره جهش در میانه تحولات پرسرعت ارتباطی و اطلاعاتی، «مدیریت زمان» است و باید در نظر داشت که «تاخیر فرهنگی» پیش آمده، با بخشنامه و ابلاغ دستورات بالا به پایین جبران نمیشود. بیتردید مایه خوشوقتی است که «شاگرد زرنگهای دیروزِ مدرسه» حالا دست به خلق یک کمپین اجتماعی بزنند، اما لازم است با نگاهی «فرا بخشی» و «چندوجهی»، سطوح مختلف مدیریتی، فرهنگی و اجتماعی در حفظ سرمایههای کهن فرهنگی سهیم شوند. از قرار تازه در آغاز راه تنوع و تکثر رسانهای جهانی هستیم و حیف است در همین آغاز راه، با چند «کلیک»، ریشههایمان را بخشکانیم.
ارسال نظر